سایر منابع:
سایر خبرها
ماجرای تبریک سیدحسن نصرالله به فاطمیون/ اهتزاز پرچم یا علی(ع) توسط نیروهای سیدحکیم بر تپه استراتژیک ...
.... آن تپه، منطقه استراتژیک و بزرگی بود. قبل از ما حزب الله چند عملیات آنجا داشت اما تصرف منطقه میسر نشده بود. بعد از بازگشت از عملیات به محض اینکه همه در مقر اصلی جمع شدیم، سید حکیم آمد و گفت که سید حسن نصرالله بابت این پیروزی به شما تبریک گفته. من هم از طرف خودم به شما تبریک می گویم که این منطقه را با کمترین تلفات و خسارت گرفتید. از آنجا برگشتیم داخل شهر لاذقیه و دو شب هم مهمان رئیس جمهور در کاخ ...
خانه به دوشی نویسنده افغان
را نمی دادند. پس من نمی توانستم در ایران زندگی کنم؛ مگر زندگی غیرقانونی. وقتی هم شما غیرقانونی زندگی می کنید در واقع زندگی ندارید. بویژه با مشکلاتی که برای مهاجران وجود دارد. همین اکنون با وجود اینکه در ایران مسافر هستم، هنوز وقتی می خواهم به شهر برآیم، نخست نگاه می کنم که پاسپورتم را همراه دارم یا نه. که نکند وقتی داخل ایستگاه مترو یا تاکسی می شوم از من مدارک اقامتی بخواهند. من هنوز به این فکر ...
فکر می کردند برخورد ایرانی ها با گردشگران آمریکایی خصمانه باشد
بود و برای یک سفر تفریحی لذت بخش بود. البته برخی از مشکلات نیز در طول سفر وجود داشت: دستگاه های خودپرداز کم بودند، کارت اعتباری خارجی قابل استفاده نبود و دلار آمریکا باید تبدیل به ریال ایرانی می شد. به هر جهت من خودم را با شرایط تطبیق دادم. شهرهای مورد علاقه من یزد و اصفهان بودند. این دو شهر نزدیک کویر مرکزی ایران واقع شده اند. شهر یزد با جمعیتی بالغ بر 500 هزار نفر یکی از قدیمی ترین ...
روح الله با خدا ماند و پادشاهی کرد
الله کافی زاده و متولد سال 1362 است و در حال حاضر ساکن شهر نجف آباد اصفهان. آرامش کلامش در پس لهجه شیرین و دوست داشتنی اش حسابی به چشم می آید. چه شد که آقا روح الله به خواستگاری شما آمدند؟ پدر من و پدر آقا روح الله علاوه بر آنکه با هم همکار بودند، رفاقتی چند ساله با هم داشتند. به هر حال این شناخت سبب شد تا پدر آقا روح الله من را از پدرم برای ایشان خواستگاری کند. کجا ...
رسانه بما هو رسانه/ ابتذال معانی در شبکه های اجتماعی
که از این شهر به آن شهر از این ده به آن ده می روند مردم تمسخرش می کنند، دنبال چی می گردی دیوانه؟ تمام شد، آن دوران فضیلت و هنر به پایان رسید، بیا پایین آدمهای دور و بر خودت را ببین آدمهایی که شهوت و حسد و حرص دارند، دوست دارند پول جمع کننند دوست دارند زنهای زیبای دنیا مال آنها باشد دوست دارند انتقام بگیرند دوست دارند دیگران آنها را تمجید کنند! تجلی انسان مدرن فرومایه دنیا ...
گردشگر آمریکایی از مهربانی ایرانی ها نوشت
یادماندنی است: نخستین آن زمانی بود که در یک غروب در شهر اصفهان در حال یافتن یک کنیسه محلی (عبادتگاه یهودیان) بودم. یک مرد به زبان انگلیسی از من پرسید که آیا می تواند کمکی به من کند. وقتی به او گفتم، او کمک کرد و مرا به ساختمانی ساده که کنیسه در آن بود برد. زنگ کنیسه را زد و به زبان فارسی توضیح داد که من یک گردشگر آمریکایی هستم و می خواهم کنیسه را ببینم. یک زن به درب کنیسه آمد و به ما خوش آمد گفت ...
صریح با طائرپور درباره ی یک شورای سینمایی درسکوت
به اصفهان به نماینده شورای شهر اصفهان هم گفتم و ایشان هم اعلام آمادگی برای پرداخت وام بی بهره به فیلم های مورد نظر کردند. حتی در صحبت کوتاهی که با استاندار محترم اصفهان در اختتامیه "جشنواره روح الله" پیش آمد گفتم که ماهم مایلیم که جشنواره کودک در اصفهان برگزار شود ولی روی شرایط آن، شورای ما نظر دارد و این نظرات بی تردید به نفع شما خواهد بود؛ ایشان هم با روی خوش پذیرفتند؛ حالا اینکه وزیر ارشاد با ...
به آب و آتش بزنید
و آتش می آید و حتی بسیاری از دوستانش را هم دعوت کرده که برای گذراندن اوقات فراغتشان دلی به آب و آتش بزنند؛ اوایل، بوستان آب و آتش را خیلی ها نمی شناختند. برای همین وقتی به دوستانم می گفتم اینجا یک پارک است و خیلی درست و حسابی است فکر می کردند چون نزدیک خانه خودمان است دارم این حرف ها را می زنم تا اینکه بالاخره خودشان آمدند و با چشم هایشان دیدند که حرف من واقعیت دارد. الان هم که پل طبیعت را ساخته ...
تقابل سه دهه زندگی
، پرنس ها، شاخ ها، داف ها و پاف های دهه 80 تجمع چند هزار نفره در خیابان را می گردانند. به هر حال قبول کنیم یا نه، اینها سه نسل هستند با سه دنیای متفاوت. همه این تفاوت ها و شکوه و گلایه ها، بهانه ای است برای یک کنکاش در این سه نسل. برای جست و جو در تفاوت ها و شاید رسیدن به چرایی آنها. به همین منظور در یک بعد از ظهر گرم و کشدار تابستانی در دفتر روزنامه اصفهان زیبا ، میزبان الهام، 31 ساله و دانشجوی ...
مشتاق و بی تاب شهادت
مانده بود و دستانم بی حرکت، انگار همه دنیا بر سرم آوار شد. قبول اینکه یکی از بهترین دوستانم را از دست داده ام برایم غیر ممکن بود. مدام با خودم می گفتم احتمالا تشابه اسمی است؛ حتما یک ابوالفضل نیکزاد دیگر است. شاید دلم نمی خواست که این اسم، نام همان ابوالفضل دوست داشتنی و مهربانی باشد که یکی از دوستان صمیمی من بود. یاد روزی افتادم که با لبخند پرسید " اگر من شهید شدم خاطرات مرا هم می نویسی ...
شهید لاجوردی چقدر حقوق می گرفت؟
. محل آن هم در تقاطع شهید قدوسی بود. آقای شوشتری آن ساختمان را از سازمان جغرافیایی برای سازمان زندانها گرفته بود. یک بار با هم صحبت می کردیم که گفتم "این ساختمان با 40 هزار متر به چه درد سازمان زندانها می خورد؟". گفتم "به آقای رئیسی که دادستان تهران بود بگوییم شما از اوین بیایید چهارراه معلم و ما به اوین برویم". همان موقع زنگ زد و جلسه گذاشتیم و آقای رئیسی موافقت کرد. لاجوردی گفت "به رئیسی بگویید ...
دیدار جمعی از اعضای دبیرخانه جشنواره عمار با مادر شهیدان خالقی پور
است باید جمع آوری شود، نباید طوری بشود که چند سال دیگر، فرزندتان درباره شهدا فقط این را بداند که تنها یک جنگی شده است و عده ای هم شهید شدند. این مادر شهید تاکید کرد: نشان دادن حرف های ساده مادران شهدا و حتی لالایی هایی که اینها برای فرزندان شهیدشان می گفتند، برای مردم لذت بخش است و در این صورت است که می توان بجای جشنواره، از عنوان عشقواره استفاده کرد. اگر جنگواره نباشد، عمار ...
چطور شغلی را پیدا کنید که عاشقش هستید؟
پیدا کند که برایش شادی بخش و معنادار باشد. به این ترتیب جنبش افسانه ات را زندگی کن را راه می اندازد تا به همه نشان دهد چطور باید زندگی شان را تغییر دهند. هشت سال پیش، بدترین مشاوره شغلی زندگی ام را از یکی از دوستانم گرفتم. او به من گفت: نگران نباش که چقدر کاری را که الان انجام می دهی، دوست داری. همه این ها برای این است که سابقه کاری ات را درست کنی. من هم تازه از اسپانیا برگشته بودم و به ...
بخشیدم رها شد
پسرم تماس گرفت و از او خواست برای بردن پسرش به خانه شان بروند. بعد از قطع تماس، امیر از 2 برادرش خواست تا همراه او بروند. به من هم گفت: برایت شارژ تلفن گرفتم تا دقیقه به دقیقه در تماس باشیم. برایم مدام آیت الکرسی بخوان. یک ناهار خوشمزه هم درست کن که بعد از کارم بیایم و باهم ناهار بخوریم. گفتم: برو خدا پشت و پناهت. و این آخرین دیداری بود که با امیر داشتم. وقتی رفت یک بار باهم صحبت کردیم و باز از من ...
ترویج ادبیات معاصر ایران در شمال ایتالیا
های 1992 و 1993 دکترایم را گرفتم. آیا در این سال ها به ایران هم می آمدید؟ بله. من در ایتالیا ازدواج کردم و تشکیل خانواده دادم اما ارتباطم را هیچگاه با ایران قطع نکردم و اغلب به دیدن مادرم می آمدم. من نزدیک شهر بولونیا زندگی می کردم و بعد از تماسی که با یکی از استادان زبان فارسی دانشگاه قدیمی و معتبر آن شهر داشتم توانستم همکاری ام را در بخش زبان فارسی دانشکده ادبیات شروع کنم. نخستین ...
علل عدم پیگیری وضعیت حاج احمد متوسلیان و دیپلمات های ربوده شده
تهران هستید، سفری هم همراه شان به بیروت داشته باشند تا ضمن بازدید از آن شهر، گزارشی هم از وضعیت آنجا تهیه کنند. با سفر حاج احمد به بیروت اکثر دوستان مخالفت کردند، ولی در آخر خود ایشان تصمیم گرفتند که سفری به بیروت داشته باشند و مهمترین دلیلی که ایشان سفر را پذیرفتند، این بود که یکی از دوستان گفتند که سفر با خودرویی خواهد بود که پلاک سیاسی دارد و به همین دلیل از نظر امنیتی هیچ مشکلی پیش ...
درس انسانیت بر فراز آسمان
از این پرواز لذت ببرند. می خواستم همه مسافران متوجه عشق و علاقه زیاد من به حرفه میهمانداری شوند. البته هیچ کدام از مسافران متوجه نشدند و تنها سرمیهماندار بود که متوجه هیجان و استرس من شد. برنامه های روزانه پروازهای داخلی سفر به دو شهر است و در پروازهای بین المللی به مدت پرواز و همچنین اقامت در کشور مقصد بستگی دارد. البته در 8 سال اول میهمانداری در پروازهای بین المللی با اقامت همراه نیست ...