سایر منابع:
سایر خبرها
اگر شهید نشوم از غصه می میرم
نظری به این افراد دارد که شهادت را برای آنها در نظر می گیرد. اگر خداوند در این دنیای مادی مقامی و اجری بالاتر از شهادت داشت قطعا همان را برایشان در نظر می گرفت. آقا مصطفی خصیصه های خاصی داشت که در زندگی مشترک متوجه آنها شدم البته بسیاری جنبه های شخصیتی نهفته هم داشت که بعد از شهادتش نمود پیدا کرد. اصلا فردی مادی نبود ؛ گاهی وقت ها که از او می خواستم برای تنوع در زندگی و به خاطر روحیه ...
استاد دانشگاه، ورزشکار، هنرمند و دانشجو قدردان مدافعان حرم/ شریفی ها به احترام شهدا برخاستند
رجوع کند. شهادت بابا مهدی، متین را مستقیم از شش سالگی به بیست سالگی فرستاده انگار. بغض خانم قاضی خانی بیشتر می شود. دلم نمی خواهد بچه ها گریه مادرشان را در این مراسم ببینند. بنا نیست خانواده شهدا را بیاوریم دانشگاه تا با تازه کردن داغ هایشان و یادآوری نبود عزیزانشان، کاسبیِ اشک کنیم. باید به نهال خوش بگذرد. باید محمد یاسین از امروز خاطره شیرینی داشته باشد. پس می گویم: به افتخار نهال و محمد یاسین دست ...
توصیه زن محجبه روسی به ایرانی ها/حزب الله آوانگارد حفاظتی ایران است
که دیده ایم برخی انسان ها به هم تهمت می زنند، حسودی می کنند، قضاوت خود درباره فرد را زیادی دخیل می کنند و ... و درباره آن انسان اطلاعات اشتباه به شما می دهند. برای این که تصمیم بگیرید فرد مورد نظر چطور انسانی است بهترین روش این است که خودتان با او روبرو شوید و با او صحبت کنید. رهبری ایران به جوانان گفتند باید خود درباره دین اسلام تحقیق کنید و به آن چیزی که آنها می گویند، بسنده نکنید ...
محکومیت لایحه ننگین کاپیتولاسیون
فشار است. با تأثرات قلبی روزشماری می کنم که چه وقت مرگ پیش بیاید . ایران دیگر عید ندارد . عید ایران را عزا کرده اند؛ عزا کردند و چراغانی کردند ؛ عزا کردند و دسته جمعی رقصیدند . ما را فروختند، استقلال ما را فروختند، و باز هم چراغانی کردند؛ پایکوبی کردند. اگر من به جای اینها بودم این چراغانیها را منع می کردم؛ می گفتم بیرق سیاه بالای سر بازارها بزنند؛ بالای سر خانه ها بزنند؛ چادر سیاه بالا ببرند. عزت ...
دین در انحصار عقل می میرد
رقمی [7] حال دوباره به عنوان مطلب توجه کنید:" دین در انحصار عقل می میرد ". در بالا گفتم که مهم ترین مسئله دین ایمان است. ایمان جان دین به حساب می آید و دینِ منهای ایمان مرده است. مقوله ایمان از دایره عقل درمی گذرد و تجربه ایمانی عقلی نیست، بلکه دلی است. فرد مؤمن با خدا وارد یک رابطه مجذوب کننده شکَّرین می شود و از دل این ارتباط به تجربه پناه دست پیدا می کند. ایمان آدمی را در آغوش خدا ...
ازدواج تنها اتفاق جدی زندگی است
؟ توضیح دادم که با فضای پشت صحنه آشنا هستم و خیلی فیلم می بینم. بعد از آن سیل پیشنهادها از راه رسید؟ بعد از آن برگشتم سرکار خودم و دو سال بعد خانم برومند تلفن زد و از من خواست به دفترش بروم. راستش علاقه مند نبودم که بازیگر بشوم و در واقع رفتم که خودشان را ببینم و عرض ادبی کرده باشم. خانم برومند فیلمنامه ای به من داد که هر صفحه اش را باز می کردم، نوشته بود پویا! گفتم مرا برای ...
حماسه ای که امام سجاد(ع) در مجلس یزید آفرید
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس ، استاد شهید مرتضی مطهری در کتاب حماسه حسینی خود درباره حماسه آفرینی امام زین العادین (ع) می نویسند: در روز جمعه ای در شام نماز جمعه است. ناچار خود یزید باید شرکت کند. اول آن خطیبی که به اصطلاح دستوری بود، رفت و هرچه قبلا به او گفته بودند گفت. تجلیل فراوان از یزید و معاویه کرد، هر صفت خوبی در دنیا بود برای اینها ذکر کرد و بعد شروع کرد به سبّ ...
جای آن دارد که بارد آسمان خون بر زمین- در عزای سیّد سجّاد، زین العابدین
کردند مگر آن که برای شکر آن نعمت، خدا را سجده می کردند، ... و نیز هر گاه حق تعالی شرّی را از ایشان دفع می کرد که از آن بیم داشتند و یا مکر مکر کننده ای را دور می گرداند سجده می نمودند و همچنین بعد از فارغ شدن از نماز واجب و یا اصلاح میان دو کس برای شکر این توفیق سجده می کردند و در جمیع مواضع، سجود آن حضرت به چشم می خورد و به این سبب آن حضرت را سجّاد می گفتند. زینت پرستندگان امام ...
گفت و گو با برادر دکتر طاهره صفارزاده
آدم شجاعی بود و زیر بار حرف ناحق نمی رفت. همیشه محکم روی عقایدش می ایستاد و وقتی حرف حقی را می شنید، اصلاً برایش مهم نبود چه کسی آن را گفته است و می پذیرفت. از همان دوران کودکی آزادی خواه و ظلم ستیز بود. ارادت خاصی به امامزاده صالح(ع) داشت و منزلش هم در همان نزدیکی بود. یک صندوق نذورات امامزاده هم داشت که هر ماه به آنجا تحویل می داد. از روزهای واپسین زندگی ایشان بگویید؟ در آن روزها ...
ایرانی ها ازنظر زیبایی شناسی بهترین قوم دنیا هستند
ویزور قرار گرفته است، مگر نه به عقل آدم خطور نمی کند، بعضی کارها که این هنرمندان در شیطان صفتی می کنند به عقل جن هم خطور نمی کند و چطور موفق شدی تو چنین سکانسی را بگیری. مثلاً در هالیوود زندگی را بر باد می دهد و کسی که این فیلم را ببینید زندگی اش به باد می رود، کتاب می نویسد آقای نیکوس کازنکاسیس در مورد آخرین وسوسه مسیح، اصلاً مسیحیت را به باد داده است و وقتی فیلمش را می بینی والسلام، فاتحه. دین ...
امام فرمودند، من هر وقت به صورت آقای خاتمی نگاه می کردم به یاد خدا می افتادم
بود و از قول همسر محترم امام نقل شد وقتی امام خبر رحلت آیت الله خاتمی را شنید بعد از استرجاع یعنی گفتن انا لله و انا الیه راجعون فرمودند: من هر وقت به صورت آقای خاتمی نگاه می کردم به یاد خدا می افتادم . به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، امروز پنجم آبان ماه بیست و هشتمین سالگرد رحلت آیت الله سید روح الله خاتمی(ره) نماینده امام خمینی در استان یزد و امام جمعه شهر یزد است. ...
روایت دختر اهوازی از تماشای بازی پرسپولیس
بود از این نظر حرفه ای شده بودم! از بین مأموران یا تماشاگران کسی متوجه این قضیه نشد؟ از بین مأموران که کسی شک نکرد و من به راحتی وارد ورزشگاه شدم اما در بین تماشاگران جایگاهی که من نشسته بودم، 90 درصد آن ها به واسطه حضور فعال من در صفحه های هواداری پرسپولیس، من را می شناختند! سمت من و پدرم می آمدند و می گفتند اصلاً نگران نباشید. شما هم مثل خانواده خود ما هستید. یکی از نکات ...
نجات خریدار اورانیوم با حکم آیت الله بهشتی
مطرح نبود. من بعد از مدرسه هم نه اورانیوم دیده بودم و نه درباره آن چیزی خوانده بودم حالا می گویند دولت ایران نتوانسته اورانیوم بخرد تو برو بخر یاللعجب!. منزل رفتم و همه 50 پرونده ای را که دکتر اعتماد به من داده بود خواندم. همه شامل دو نامه بود؛ یک نامه تقاضای خرید از طرف دولت ایران و یک نامه جواب که ما اورانیوم نداریم و حتی تولید آتی خود را هم تا هشت سال فروخته ایم. به خود گفتم در بد چاله ...
12 میلیون تومان حقوق می گیرم/ تغییر60 فرماندار در دستور کار/ دولت نتوانست در مسائل اقتصادی خیلی فعال شود
دولت یازدهم با اینکه اعتماد بالای نمایندگان را با خود به همراه داشت اما از سوالات آنان در امان نبود. از جمله موضوعاتی که رحمانی فضلی را به مجلس کشاند برخی مباحث فرهنگی و ورود پول های کثیف به سیاست بود که باعث شد رحمانی فضلی در مقام پاسخگویی به بهارستان سری بزند. وی البته در مجلس عنوان کرد سخنانش در رسانه ها پیرامون موضوع پول های کثیف ناقص ، جهت دار و تحریف شده منتشر شده و اینکه از این ...
70 سال کار و تلاش بی وقفه
خواست برایم لوازم تحریر بخرد با افتخار گفتم خودم می خرم و از پولی که پس انداز داشتم اولین مداد، اولین دفتر و اولین پاک کن را خریدم. ** کارم را با هفته ای 2 ریال در 5 سالگی شروع کردم پدر صنعت چاپ استان که کارش را از یک مغازه نجاری شروع کرد یاد آور می شود: در تابستان سال 1325 در مغازه ی نجاری در خیابان شهدای فعلی بیرجند کارم را شروع کردم و هفته ای دو ریال می گرفتم. و بعد آن در یک ...
همسر پورحیدری: به کسی نگفتیم بیماری منصور چیست
هم شاهد بودید که پس از مدتی کارش را از اول شروع کرد. همه چیز خوب پیش رفت تا چند روز پیش که دوباره حالش بد شد و دکترها گفتند باید تحت نظر باشد. عفونت کمی بدنش را گرفته بود که خدا را شکر به لطف پزشکان حالش بهتر شده است. یک هوادار خانم به اتاق وارد شد، آمده بود سراغی از اسطوره تیمش بگیرد و چند دقیقه ای کنار شجاعی نشست و باهم صحبت کردند. * شجاعی: برای اسطوره دعا کنید ...
روایت دردناک گم شدن 14 ساله یک جانباز!
از 14 سال انتظار و مشقت هایی که در نبودش تحمل کردم در یکی از پارک ها پیدایش کرده بودند. 14 سال با شش فرزند و نداری و دست تنگی و بی کسی در یک اتاق شش متری روزگار گذراندم. بچه ها را بزرگ کردم و هر چه در توان داشتم برای آنها هزینه کردم. . وقتی خواستم تحت پوشش کمیته بشوم به من گفتند تو جوانی ازدواج کن. من هم گفتم نیامده بودم که از شما اجازه بگیرم. با رفتن محمد علی همه زندگی ام رفت و من دیگر ...
- دخیل هفتم - ؛ عاشقانه ای متفاوت در بحبوحه انقلاب
جست وجو، نشانی از معشوقِ قدیمی اش پیدا می کند. نثر کتاب روان است و بارِ طنز دارد؛ حتی آنجا که قرار است از وحشتناک ترین شکنجه ها بخوانیم، این طنز، تلخی قصه را تا حدی می گیرد: منوچهری کابلش را عوض کرد. بعد از چند دقیقه حس کردم که ناکس شلاق را به استخوان هام می زند. پیش خودم گفتم که خیالات است ولی بعدها متوجه شدم که گوشت های پا ریخته و ضربه های آخر مستقیم می خورد به استخوان کف پا. کف پا ...
وقتی همکلاسی ها سرطان را بهانه همدلی کردند/مشق امید برای محمدصفا
دادن موها را هم تحمل کنی؛ آن هم در سنی که هر پسری دوست دارد به موهایش مدل بدهد، آن ها را ژل مالی کند و ... . پسرک رنجور و بیماری که در عکس های تلگرامی دیده بودم تبدیل شده به پسری که می خندد، بازی می کند، دوچرخه سواری می کند و شیطنت های پسرانه اش را انجام می دهد. چشمانش برق عجیبی دارد ذوق زدگی کاملاً از لحن صحبت و حرکاتش مشهود است، از حال و احوالش می پرسم، از آرزوهایش و اینکه ...
دلم گفته بود این بار برود شهید می شود
با پدر و مادرش، برگشتیم خانه و وسایلش را جمع کرد. عقربه های ساعت تند تند می گذشت. ساعت 12شب بود. محمد را از زیر قرآن رد کردم. گفتم زمانی که چشمت به گنبد خانم افتاد، یاد من باش و سلام من را محضر ایشان برسان. گفت باشد. لحظات سختی بود، فقط به محمدم خیره شده بودم. محمد به من گفت مراقب بچه و خودت باش. من هم از محمد خواستم تا مراقب خودش باشد. وقتی از پله ها پایین می رفت، قلبم آرام گرفت. در لحظه خداحافظی ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (169)
.... ساعت 7 صبح حراست دانشگاه ازم کارت دانشجویی خواست، گفتم حاجی کدوم آدم عاقلی جز دانشجو این موقع میاد دانشگاه، یه سیگار در آورد گفت آتیش داری؟ 2. دعوا کردیم پاسگاه گرفت گفت میخواید شال و روسری سرتون کنم تو شهر بچرخونمتون؟ رفیقم گفت مشتی من خودم هفته ای یه دابسمش با شال و روسری میدم. ما رو از چی میترسونی؟ 3. مترو جوری شده که باید از پنج تا ایستگاه قبل ببخشید بگی بیای جلو تا ...
دست عوامل شما که غریبه نیستید را به گرمی فشرده و می گویم: مانده نباشید
محمدسرور رجایی را در ادامه می خوانید: با این حس که آخرین قسمت برنامه تو که غریبه نیستی را می بینم، پای تلویزیون نشستم. پیش از آنکه برنامه شروع شود، با خود گفتم امشب آخرین قسمت این برنامه چه سوژ ه ای را می تواند برای مخاطبان خاصش ماندگار بسازد؟ وقتی برنامه شروع شد، چون با دوستی تلفنی حرف می زدم شروع آن را ندیدم. از آنجایی دیدم که تهران زیر پای جوان کایت سواری راه می رفت. ذهنم ...
خاتمی در یزد؛ یادنامه آیت الله سید روح الله خاتمی
کردیم با ایشان و گفتم من دارم می روم به کجا که در همان سفر من را در زاهدان دستگیر و بازداشت کردند و آوردند تهران در قزل قلعه زندانی کردند؛ به خاطر مسائلی که آن روزها بود و مبارزات تازه شروع شده بود. بعد از آن هم، بارها هم تنها و هم با خانواده، مکرر می رفتم اردکان. گاهی من اصلا می رفتم یزد به خاطر اردکان. یعنی از مشهد مثلا یا از قم حرکت می کردم و این را طی می کردم برای اردکان که ضمنا یزد و اصفهان و ...
فضائل و مکارم اخلاق امام سجاد علیه السلام
و جانش محفوظ ماند. خدا می خواست زمین از وجود امام و حجت خالی نماند. دوران امامت علی بن الحسین علیه السلام بعد از شهادت پدر به امامت رسید (یازدهم محرّم سال شصت و یک هجری) و مسئولیّت های سنگین امامت بر عهده اش افتاد. قبل از هر چیز، دو مسئولیت بسیار مهم و فوری بر عهده اش بود که باید انجام می داد: یکی، حفظ و حراست از بازماندگان اهل بیت پیامبر و خانواده های شهیدان و ...
دو تیپ آخوند و دانشجوی مذهبی داریم/ غیر از دانشگاه، حوزه و هیئت مذهبی هم سکولار وجود دارد
: جوانان ما در دوره انقلاب و جبهه فداکاری و از منافع خود عبور کردند و در آفتاب عشق ورحمت پروردگار دسته دسته خود را سوزاندند. رحیم پور ازغدی منشاء اخلاص و شجاعت شهدا در دفاع مقدس را از ایمان آنان دانست و خاطرنشان کرد: عرفان جهادی امام راحل، رزمندگان و شهدا را تحت تاثیر قرار داده بود، به طوری که دانشجویان و طلبه هایی که به جبهه می آمدند ماموریت های خطرناک را انجام می دادند مثلا در عملیات کربلا ...
روایت هولناک زنان از روزی که خرمشهر سقوط کرد
پیچیده در بینی اش، بوی سیب و گرمای دست کودکی: جفت مقرمان پایگاه سربازها بود که یک روز دیدیم کامیونی پر از سیب رسیده. گفتند از لبنان است. با خودم گفتم چطور از ایران هنوز نیرو نیامده خرمشهر، از لبنان سیب رسیده. یک هفته در ساختمان کنار رودخانه ماندند و مقرشان لو رفت. جعبه های سنگین اسلحه ها را دخترها بار وانت کردند. رفتند سوی دیگر رودخانه، بهش می گفتند کوچ شیخ. این بار مدرسه کوی بهروز شد ...
آیا هزینه های درمانی جزو نفقه زن است؟
فقط بله را گفتم. به خانه سامان که وارد شدم مثل تازه عروس های در فیلم ها و قصه ها نبودم. نه مادرش را دیدم و نه هیچ یک از اعضای خانواده اش را. من عروس آن خانه بودم اما سامان هر وقت که دلش می خواست همسران صیغه ایش را به خانه می آورد و یکی دو روزی با آنها وقت می گذراند. من در اتاقی کز می کردم اما نه حسودیم می شد و نه ناراحت می شدم چرا که علاقه ای به سامان نداشتم. هرازگاهی صدایم می زد و چیزی ...
روایت زندگی کوثری از زبان خودش
آنها هم می آیند تبریز. منصور کاویانپور عموی حامد کاویانپور بود. نازنین مردی. خدابیامرزدش. در کانادا در حال دوچرخه سواری سکته کرد و رفت. مهندس فیزیک اتمی بود. گفت آقا فکری را هم می آوریم و یک تیم قوی می سازیم. وقتی گفت صد هزار تومان قراردادت است، اصلاً یخ زدم. صد هزار تومان خیلی پول بود آن روزها. می شد یک خانه و ماشین نو خرید. حالا ما مستاجر بودیم. این پول اصلا زندگی ام را تکان می داد. ...
از جنس این قهرمان که باشی، پس از جنگ نیز راه نجاتت را...
میان آن ها مجید را دیدم که شلوار پلنگی پوشیده بود تا مرا دید صورتش را پوشاند و رویش را به طرف خیابان کرد و رفت. روز 17 شهریور صبح از خانه بیرون رفت آن روز دائم صدای تیراندازی می آمد من هم با چشم گریان با همسایه مان در کوچه ها دنبالش می گشتیم اما پیدایش نکردیم ناامید گفتم او را کشتند ساعت 3 بعد از ظهر با قیافه ای متعجب و متحیر از وقایع آن روز به خانه برگشت. بساط حزب دموکرات در کردستان را ...
جزئیات طلاق چیستا یثربی از همسرش از زبان خودش
اسطوره بودم و تلاش می کرد کارهایی را که از او می خواهم انجام دهد. اما چون بیش فعال بود، خیلی به روند کاری ام آسیب زد. در هرجا ودرهر برنامه ای که بودم باید مدام مراقب دخترم می بودم چون کس دیگری از پس او برنمی آمد. دخترم مهدکودک نمی رفت و حتی دوره پیش دبستانی هم نرفت. زمانی که برای کار به تئاتر شهر می رفتم او در اولین فرصت می گریخت و به پارک شهر می رفت و چون این پارک اصلا محل امنی برای یک بچه نیست ...