سایر منابع:
سایر خبرها
خاطرات جالب یک مأمور سرشماری در سال 1355
شالینگ چال و جاهای دیگر رفتم. در روستای سله بن هم که خالی از سکنه بود وظیفه سرشماری ام را انجام دادم و می خواستم به روستای ونه بن بروم که مش قربان مرا از رفتن به آن ده منع کرد. وقتی علت را جویا شدم گفت در ونه بن پاییز و زمستان پلنگ خانه می کند و ممکن است طعمه پلنگان شویم. گفتم من وظیفه ای دارم و باید به وظیفه ام عمل کنم و تازه مگر در مسیرمان این خطرات نبود؟ اگر تو نیایی خودم تنها می روم ...
بعد از آن واقعه ی سرخ، بلا سهم تو شد
در سینه من است آرام و بی صدا همه شب تا سحر عجیب گرییدم و به ناله شدم : یا اباالغریب دلجوی خویشتن به زبانِ خودم شدم بی کس ترین امام زمانِ خودم شدم روزی زِ رَه امام زمان می رسد و ما در انتظار آمدنش کارمان دعا مهدی مقیمی خیال کن که پر از زخم، پیکرت باشد شکسته در غل و زنجیرها پرت باشد خیال کن ...
دختری که دید پدرش با مادرش در آشپزخانه چه کرد + عکس
دعوا کرد اما من برای خاتمه دادن به ماجرا به اتاقم رفتم و خوابیدم. وقتی بیدار شدم همسرم در آشپزخانه مشغول خرد کردن گوشت برای غذا بود. او بار دیگر دعوا را شروع کرد و یکباره با چاقو به شکمش زد. بنا به این گزارش، در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای نهایی را صادر کند. منبع: شریان ...
کی روش: برانکو وقتی نتیجه می گیرد هیچ صحبتی نمی کند/ عابدینی در مورد اخراجم توضیح بدهد
بار اردو داریم اگر اختلالی به وجود بیاید که افراد آن مشخص هستند برای ما قابل قبول نیست. کی روش ادامه داد: این افراد مشخص هستند. آنها یکی دو روز مانده به بازی های تیم ملی صحبت هایی را منتشر می کنند و در اذهان وانمود می کنند که افراد روشن گونه و با دل روشنی هستند و مقصر این مسائل نیستند اما باید بگویم من از این دوگانگی ها خسته شدم. آخرین بازی ما مقابل کره جنوبی وقتی تمام شد پرسپولیس چند روز ...
این زن قربانی اسیدپاشی برادران همسرش شد
تا در یکی از اتاق های خانه او زندگی کنیم. می گفتند بعد از مرگ شوهرم نباید تنها بمانم. حتی تهدیدم می کردند که یا فرزندانم را از من می گیرند یا مجبورم که به عقد برادرشوهر بزرگم که متأهل است، درآیم. برادر شوهر بزرگم مدام به ما سر می زد و از من خواستگاری می کرد و من هر بار به او جواب منفی می دادم تا این که یک شب با صدای جیغ دخترم از خواب بیدار شدم و سوزش شدیدی را احساس کردم و فهمیدم چه بلایی سرمان آمده ...
کی روش: منتظرم عابدینی اخراجم کند/ 5 ماه است فدراسیون حقوق ما را نداده است
محمود شیعی که در آن عذرخواهی کرده و همچنین صحبت های امیر عابدینی که به نظر می رسد پایش را بیشتر از گلیمش دراز کرده، افزود: این تهدیدها و همین مسائل باعث حضور من در فدراسیون فوتبال است چون قبلا هم این تهدیدها را از علیرضا اسدی شنیده بودم. من بعد از بازی با سوریه زمان ندارم و می خواهم امروز اینجا همه چیز را حل کنم. کی روش در پاسخ به سوالی در خصوص اینکه او از خودش هم انتقاد می کند و حتی عنوان ...
با دوست پسرم به خانه نیمه کاره رفتم / از ترس آبرویم در برابر رفتارهای زننده اش سکوت کردم
به گزارش سرویس حوادث “ جام نیوز”، این دختر جوان که مدام از بی آبرو شدنش صحبت می کرد و به خود لعنت می فرستاد، به ماموران گفت: چندی قبل در تلگرام با پسر جوانی آشنا شدم. او حرف های قشنگی می زد و مدام به من ابراز علاقه می کرد و از آینده می گفت. اصرار داشت تحت هر شرایطی من را ببیند. من هم به او علاقه مند بودم و اعتماد کوری به او داشتم به همین خاطر بدون اینکه به خانواده ام حرفی بزنم به ...
وطن اولم هندوستان، میهن دوم بویراحمد
باشد سال 1351 وارد استان کهگیلویه و بویراحمد شده است.) ** چه مدت در لوداب بودید؟ من یکسال در لوداب ماندم و بعد از یکسال رفتم و به مدیرکل گفتم من نمی خواهم بمانم و میخواهم بروم چون تنهایی خسته شدم. برگشتم به لوداب و یک شب یک دکتر هندی به نام ‘مشدین’ را برای دستیاری من فرستاد و گفت شما بروید. وقتی که گفت شما بروید تمام کارمندان بهداری ، آقای عطالله معتمدی، آقای فریبرز ناراحت شدند ...
به جای گریه بر جنازه من برای حضرت زینب(س) گریه کنید/ پایانی بر یک بی خبری بعد از 33 سال فراق
.... سراسیمه به معراج شهدای تهران رفتم و مرا به اتاق انتظار بردند و عکس هایی را از پیکر و لوازم همراه آن به من نشان دادند ولی چیزی از آنها معلوم نمی شد که نهایتاً از شماره پلاک به هویت آن پی برده و من هم مطمئن شدم. از احساس خود برای ما بگویید. دوستانی که می آمدند تبریک و تسلیت می گفتند به آنها می گفتم که تبریکش به جاست اما تسلیت آن برای خود ماست که من با علیرضا همسن بودم و فقط ...
استعفای کی روش هم مطرح شد!
خبر داده است گفت: در درجه اول باید بگویم بار دیگر شگفت زده شدم که آقای عابدینی در مسائلی که به ایشان ارتباطی ندارد دخالت می کند. در درجه دوم بسیار تعجب برانگیز است که ایشان راجع به جزییات جلسه ای که بین من و رییس فدراسیون فوتبال به صورت محرمانه و پشت درهای بسته اتفاق افتاده نظر می دهد. او چه شخصی را می شناسد که این گونه اطلاعات را در اختیارش قرار می دهد. اگر شخصی بخواهد درباره آن جلسه صحبت کند ...
جوان غیرتی، پسری را که با خواهرش رابطه عاشقانه داشت، کشت
همین دلیل هم ناراحت شدم و مقابل خانه بابک رفتم تا به او اعتراض کنم و بگویم چرا این کار را کرده است. بابک را صدا زدم و با هم درگیری لفظی پیدا کردیم. با بالارفتن صدای ما بود که چند نفر از اعضای خانواده اش بیرون آمدند و دعوا شروع شد و بابک من را زد؛ برای اینکه بتوانم از خودم دفاع کنم، با چاقو یک ضربه به او زدم. متهم درباره اینکه چاقو را از کجا آورده و چرا برای دعوا با خود چاقو برده بود، گفت ...
90/ یک میلیارد و 600 میلیون پولم را به ملوان بخشیدم!
تبریز هم که بودم خیلی ها می گفتند ملوان تیم دوم ما است و حیف است که در لیگ برتر حضور ندارد. 90: تو یک خداحافظی احساسی داشتی که قطعا خودت هم متوجه شدی اشتباه بود. در این مورد صحبت می کنی؟ از نظر جراید حرکت من احساسی بود ولی خودم فکر می کنم تصمیم درستی بود و باید کنار می رفتم. البته وقتی رفتم انزلی و خانواده ام را دیدم وحرف های آنها و دوستانم را شنیدم دیدم تصمیمی که گرفتم چندان ...
کسی برای پول جانش را وسط معرکه جنگ نمی برد/ پدر و همسر شهیدم جزو قهرمانان زندگی ام هستند
همیشه ساعت 9 به من زنگ می زد.آن روز هم زد و پرسیدم مگه قرار نبود بروی ماموریت و گفت نه دیگه ماموریتم دیشب عقب افتاد برای همین قسم خوردم که من فردا سوریه نمی روم.یک شنبه آمد دانشگاه دنبالم و با هم رفتیم میدان فردوسی یک ساک نو خرید و وسایلش را جا به جا کرد و دوشنبه صبح که بیدار شدم بروم اداره گفت می رود. من خیلی ناراحت بودم. آمد وسط اتاق پذیرایی و روبرویم ایستاد و گفت به جان تو بیست روزه برمی گردم. ...
امیرکاظمی:ازدواج تنها اتفاق جدی زندگی است
؟ توضیح دادم که با فضای پشت صحنه آشنا هستم و خیلی فیلم می بینم. بعد از آن سیل پیشنهادها از راه رسید؟ بعد از آن برگشتم سرکار خودم و دو سال بعد خانم برومند تلفن زد و از من خواست به دفترش بروم. راستش علاقه مند نبودم که بازیگر بشوم و در واقع رفتم که خودشان را ببینم و عرض ادبی کرده باشم. خانم برومند فیلمنامه ای به من داد که هر صفحه اش را باز می کردم، نوشته بود پویا! گفتم مرا برای ...
90/ چند خبر کوتاه از باشگاه استقلال
پایان تمرین در این باره با هم تیمی های خود و دستیاران منصوریان صحبت کرد. باید دید در نیم فصل چه اتفاقی در انتظار مجیدی خواهد بود. بازگشت کاوه به تمرینات کاوه رضایی در تمرین فردای بازی با سایپا حضور نداشت و در کلینیک باشگاه استقلال فیزیوتراپی کرد تا این شایعه به وجود آید که او مصدوم شده است. با این حال رضایی دیروز بدون مشکل در تمرین گروهی استقلال حضور پیدا کرد تا خیال کادر ...
اخبار حوادث
هستی و هرجا میروی اخراجت میکنند؛ به همین خاطر هم من را از خانه بیرون کرد. دو شب بود که به خانه نمیرفتم، یاد دوستم افتادم؛ او نگهبان شرکت بود و میتوانستم شب را نزد او بمانم. وقتی به شرکت رفتم، سر صحبت باز شد و با او درددل کردم؛ گفت با صاحب شرکت صحبت میکند تا من دوباره برگردم. راستش دوست نداشتم برگردم، شیشه هم کشیده بودم و حالت عادی نداشتم، آنقدر ناراحت و عصبانی بودم که خیلی متوجه حرفهای مقتول نمیشدم ...
اروند ؛ برای وطن دل به دریا زدند
، نمایش هایی هم به روی صحنه رفت. البته بنده دریادلان را دید ه ام، نمایشی تاثیرگذار و خلاقانه بود اما این فیلم نخستین فیلمی است که درباره این عزیزان ساخته می شود. چه چیزی باعث شد سراغ این موضوع بروید؟ من خودم شخصا مدت ها دلم می خواست فیلم دفاع مقدس بسازم، برای این که من سینما را از رسول ملاقلی پور یاد گرفتم و در عین حال دوست دارم به عنوان یک ایرانی به همه آنهایی که جان شان را کف دست گرفتند و ...
چرا فرهادی بجای ترانه علیدوستی؛ لیلا حاتمی را نیاورد؟
کارگردانی نادر برهانی مرند روی صحنه رفته است. گذشته از مفهوم این اثر که متنی کاملاً ضدسرمایه داری ست و زمانی در آمریکا نوشته و اجرا شد که برای دولت آمریکا ننگ بود شهر و ندانش تابع نظام های سوسیالیستی و کمونیستی باشند و از همین رو میلر چاره ای جز خروج از آمریکا و اقامت اجباری در پاریس نداشت اما نسخه سینمایی این اثر به ایران امروز چشم دوخته است. رحیمی که خود در نسخه صحنه ای این اثر بازی کرده است؛ می ...
ماجرای تلخ نبرد ناتاشا با "کفتارهای پیر"
اشتباه؟ بسیاری از دختران این منطقه فکر می کنند که هیچ مشکلی وجود ندارد زیرا "سنت" چنین حکم می کند. به نظرم دختران اینجا به نوعی شستشوی مغزی شده اند. در ضمن چند دختر به خاطر سنت انجام شده توسط کفتار باردار شدند. وقتی به خانه برگشتیم، به ما اجازه ندادند تا با دخترانی که قبلا در این مراسم حضور داشتند بازی یا صحبت کنیم. حتی اجازه نداشتم به خواهر کوچکترم بگویم که چه اتفاقی برایمان رخ ...
علیرضا حیدری: من هنرپیشه نیستم!
برگشتیم 109 کیلو شده بودم. شرایط بسیار سخت بود صبح ساعت 6 مرا آفیش می کردند و در فضای سرد زیر گریم می رفتم و ساعت 7 و 8 صبح هم آفتاب می زد. ما در واقع تنها سه چهار ساعت نور روز را داشتیم و بعد از آن نور عوض می شد و دیگر نمی توانستیم بگیریم. بعضی اوقات که شب کار بودیم من ساعت 10 شب که از لوکیشین بر می گشتم تازه به به باشگاه می رفتم و می دویدم و وزرنه می زدم، پاهایم یخ کرده بود و درد می گرفت. تا ...
داستان کوتاه طنز: این یک خبر هیجان انگیزاست!
روزنامه را درمقابل چشمانم گرفت و هیجان زده گفت:"خبرداری چی شده آقا فرامرز؟!" گفتم:" نه! شاید این بار واقعا قراره حقوق کارمندان، یه افزایش درست و حسابی..." - نه آقا، عجب حرفی می زنی ها!... در روزنامه نوشته که بالاخره بعد از مدت ها تلاش بی وقفه، یه مهاجم سرزن، صید شد! خبرمسرت بخشی بود؛ اگر ماموران قانون، می توانستند همه مهاجمان و افراد مُخل آرامش و آسایش اجتماع را ...
تاج: منظور کی روش از زرنگ خیابانی درست بود/ بهتر است زبان برخی افراد کوتاه شود!
. کنفدراسیون فوتبال آسیا هم در این خصوص نامه ای زده است. فکر می کنم سابقه نداشته است که هر پنج رده فوتبال به مسابقات جام جهانی صعود کنند و این یک اتفاق خوب برای فوتبال ماست. در خصوص بیانیه کی روش و خواسته های او هم در این زمینه با هم جلسه ای را داشتیم که از ساعت 17 روز گذشته تا حدود ساعت 23 شب با هم در فدراسیون فوتبال صحبت کردیم. می توانستیم با سنگاپور بازی کنیم اما یک نفر کم کاری کرد ...
خاطره کوثری از برخورد دهداری با یادگار امام(ره)
به گزارش شهدای ایران به نقل از ایسنا، ماهنامه دنیای فوتبال گفت وگویی با جهانگیر کوثری ترتیب داده است که گزیده ای از آن را در زیر می خوانید: در آبادان عاشق شدم - من عشقم سینما بود. بین فوتبال و سینما در تلاطم بودم. مثل پاندول یک ساعت قدیمی. از ده سالگی عاشق سینما شدم. به خاطر کار پدرم رفتیم آبادان. یک سینما به اسم ایران توی لین یک بود که سقف نداشت. به خاطر گرمای آبادان شب ها ...
بانوی پیشکسوت واحد کرمان: پابه پای آقایان کار کردم/ دلم می خواهد سال هایی را که کنار فرزندانم نبودم، ...
. یادم است روزهای اول حضور بنده در این واحد قرار بود تعداد نیروی بیشتری با ما همکاری کند اما در عمل در ابتدای کار فقط با همکار خوبم خانم نواب و در ادامه با آقای مقدم اداره امور رفاهی دانشگاه را اداره می کردیم. خدا رو شاکریم که با تلاش و همت مسئولان پرداخت خیلی از وام ها بویژه وام صندوق رفاه به کارکنان ارجمند دانشگاه بصورت فوری انجام می شود. در این زمینه نیز تجربه های خودم را در اختیار ...
زنی با انگشتان سبز
از خواب بیدار می شوم؛ ولی تا دو سه سال پیش، ساعت 6 صبح بیدار می شدم. این دو سال که فعالیت هایم کم شده، دیرتر بیدار می شوم، حدود ساعت 9-8. از بس زیاد بدو بدو کردم و فعالیت کردم، خدا پس گردنم زد که دیگر بس است، چه خبرت است. یک وقت هایی دایی ام به من می گفت که لقا چه مشکلی داری که اینقدر از صبح تا غروب می دوی؟ گفتم دایی جان موجیم که آسودگی ما عدم ماست، من زنده از آنم که آرام ندارم. **الان ...
سعید عزت اللهی: هیچ وقت ایرانی ها را تهدید نکنید
را در یک روز عزیز انجام دادند. این را هم بگویم که امام حسین (ع) کمک کرد که ما بازی را ببریم. اگر در فضای مجازی یک سرچ کوتاه بزنیم، عکس هایی از تو در عزاداری های ماه محرم دیده می شود، حتی یک بار زمانی که در اتلتیکو مادرید بازی می کردی به ایران آمدی و در این مراسم حاضر شدی... گفتم که اگر قرار بود من تصمیم بگیرم؛ حتما روز تاسوعا در ورزشگاه آزادی حاضر نبودم و در انزلی در مراسم آقا ...
“وقایع استان” بررسی می کند؛ مهم ترین اولویت اقتصادی شهروندان اراکی/رویای خانه دار شدن
ناپذیر است و مطمئنم اگر صاحبخانه شوم، داشتن خانه ای بزرگتر و شاید بعد ها ویلا و ... . به ترتیب اولویت هایم تغییر خواهد کرد. سیما در ادامه صحبت علی می گوید:” مهم ترین اولویت زندگی من مثل همسرم خرید خانه است اما همیشه رفتن به مسافرت را خیلی دوست دارم. به نظر من برای داشتن یک زندگی مملو از آسایش، داشتن سقفی که متعلق به خود فرد باشد مهم ترین اولویت زندگی اقتصادی است. در زندگی صنعتی، پول ...
کار بسیار زشت دو جوان تهرانی با دوست شان در کنار جاده بعد از مصرف مشروبات الکلی +عکس
...: من، همدستم و مقتول با یکدیگر قرار گذاشتیم تا برای تفریح به ویلای یکی از دوستان او برویم. به این ترتیب از ولنجک به سوی فیروزکوه به راه افتادیم. در بین راه من و همدستم مقداری مشروبات الکلی مصرف کردیم و در ادامه کوکائین مصرف کردیم. من گفتم به زودی می خواهم با دختر مورد علاقه ام ازدواج کنم اما مقتول درباره او حرف های بدی زد. به همین دلیل با او درگیر شدم و همدستم هم از من طرفداری کرد ...
قتل مسافری از آمریکا
ازدواج کنم حرف هایی درباره این دختر زد که ناراحت شدم. در همین حین حامد به من کلتی داد و من سه گلوله به مهرداد شلیک کردم بعد مهرداد به خواهر حامد فحش داد و حامد هم با چاقو سر او را برید. ما با هم مرتکب این قتل شدیم. سپس حامد در جایگاه حاضر شد. او گفته های متهم را رد کرد و گفت: روز حادثه من به دلیل اینکه دستم شکسته بود، اصلا نمی توانستم چاقو دستم بگیرم و شاهین دروغ می گوید. ضمن اینکه من اصلا قصد کشتن کسی را نداشتم و مهرداد را نمی شناختم. با پایان گفته های متهمان، هیأت قضات ادامه رسیدگی را به بعد موکول کردند. ...
دوستم قاتل است !
آرش را نمی شناختم و فردوس از من خواست تا همراه دوستش به مهمانی در فیروزکوه برویم. با ماشین خودم دنبال فردوس رفتم و با هم دنبال آرش رفتیم. ماشینم را داخل خیابانی پارک کردم، سپس با خودروی آرش راهی فیروزکوه شدیم. پس از خوردن مشروب در صندلی عقب سیگار می کشیدم که متوجه مشاجره آرش و فردوس شدم. فردوس، آرش را مجبور کرد تا ماشین را سر شهرک آبسرد دماوند متوقف کند. به خاطر اینکه مواد و مشروب همراهمان بود از ...