سایر منابع:
سایر خبرها
.... ما از قدیم اینجا کشاورزی کرده ایم. در این روستا 40 خانواریم. بعضی ها مانده اند و بعضی دیگر برای کارگری به اطراف مهاجرت کرده اند. اینجا زندگی کردن سخت است. آب نداریم. آن تانکر را می بینی؟ کل آب مان همین است. ماه بیگم، خیلی چالاک، آن طور که به سن و سالش نمی خورد، به سمت تانکر بزرگ آبی رنگ که روی آن جابه جا آثار زنگ زدگی دیده می شود، می رود و چند نفر دنبالش راه می افتند. یک پسر بچه دبه به دست ...
کوچکش دست به دست در شبکه های اجتماعی می چرخد. می گوید: من از اینها سردر نمی آورم، عکس را هم از روی همین گوشی ها نشانم دادند. می پرسم که در زندگی اش از خدا چه خواسته؟ جواب می دهد: خیر و سلامتی، احترام و آبرو؛ اینکه سلامت باشم و آبرو داشته باشم. سه تا دختر دارم و دو تا پسر. پنج تا بچه از خدا گرفتم که همه سالم هستند به جز یکی از پسرهایم که عقب مانده است؛ پسر بزرگم. با وجود این، بازهم خدا ...
، چندان پایه ی درستی ندارد. احتمالا بسیاری از مردم، شعر طنز را شعری می دانند که با نشانه رفتن سر بی موی مردی یا دماغ مورد دار زنی، شنونده را به 'قهقهه' بیندازد. یعنی شعرهایی از این دست: ای بر کچلان دهر سرهنگ حق حفظ کند سر تو از سنگ آید چو نسیم ری به مشهد از بوی سر تو می شوم منگ مدهوش کند مسافران را بوی سرت از هزار فرسنگ ... در صورتی که این شعر ایرج ...