سایر منابع:
سایر خبرها
...> 1 پس از درگذشت حضرت عبدالمطلب پیامبر بر جد عزیزش گریست، ام ایمن می گوید: انا رأیت رسول اللّه یمشی تحت سریره و هو یبکی؛(1) من پیامبر را دیدم که در پی جنازه عبدالمطلب راه می رفت در حالیکه می گریست. 2 امیرمؤمنان علی(ع) می فرماید: وقتی خبر رحلت پدرم ابوطالب را به پیامبر دادم ایشان گریست، آنگاه فرمود: اذهب فاغسله و واره غفراللّه له و رحمه؛(2) او را غسل ده، کفن کن و بخاک بسپار خداوند او را ...
های فرهنگی و مذهبی مانع بزرگی برایش ایجاد کرده بود، با او در سنندج قرار گذاشتم، در اتاق برادر صادقی4 با او گفت وگو کردم. با تماس ها و گفت وگو های مکرر، حفاظت را متقاعد کردم؛ من و علیرضا با واسطه و مستقیم با خانواده هر دو طرف گفت وگو کردیم و بالاخره زمینه های وصال حاصل شد. درست حدود یک ماه بعد بود که از مسئول اطلاعات بانه شنیدم، بالاخره پدر و مادر هاشمی برای انجام مراسم عقد به بانه آمده اند؛ فامیل ...
... *حاج آقا آذربادی، خانواده شما در دوران انقلاب و دفاع مقدس نقش آفرینی های مختلفی داشته است. در خصوص خاطرات سالهای مبارزه و دفاع بفرمایید. من، حسن آذرآبادی حقّ در سال 1306 در محلّۀ شهریار تبریز متولّد شدم. خودم و فرزندانم همیشه در تظاهرات و راهپیمایی های انقلاب شرکت می کردیم، اکثراً در مسجد جامع تبریز متمرکز بودیم، روز 29 بهمن سال 1356 در مقابل مسجد قزللی در تظاهرات حضور داشتم ...
، حفاظت را متقاعد کردم؛ من و علیرضا با واسطه و مستقیم با خانواده هر دو طرف گفت وگو کردیم و بالاخره زمینه های وصال حاصل شد. درست حدود یک ماه بعد بود که از مسئول اطلاعات بانه شنیدم، بالاخره پدر و مادر هاشمی برای انجام مراسم عقد به بانه آمده اند؛ فامیل های محدود هاشمی و اقوام عروس در خانه کوچک دختر، گرد هم آمده بودند؛ داماد، شناسنامه اش را در پایگاه سپاه جا گذاشته بود؛ او عجولانه سوار موتور شد تا ...