سایر منابع:
سایر خبرها
گفت و گو با جلال مقامی؛ اسطوره خانه نشین دوبلاژ
.... آقای دوستدار همانجا سرضرب گفت: تو که مادر نداری، بی پدر! این شیرین زبانی ها باعث فروش بالای فیلم های جان وین می شد و صاحب فیلم هم طبیعی بود که فروش بالای فیلمش را می خواست. کمی رابطه همکاری تان با چنگیز جلیلوند را باز کنیم! شما 2 نفر در فیلم های زیادی کنار هم بوده اید. مثلا در فیلم هایی مثل بوچ کسیدی و ساندنس کید و نیش هر دو به جای رابرت ردفورد و پل نیومن صحبت کرده اید. یا مثلا ...
معمایی درباره 60 میلیون دختر چینی
به عهده کارمندان دولتی گذاشته شد که خودشان در مناطق روستایی زندگی می کردند، بنابراین مجریان این برنامه علاوه بر کارمند دولت، مردم روستایی بودند که باید در همان روستا زندگی می کردند و با همسایه ها رو به رو می شدند، در نتیجه ماموران دولتی از ثبت تولد تعداد زیادی از بچه هایی که به دنیا می آمدند چشم پوشی کرده اند و آنها را جزو جمعیت خانواده ها ثبت نکرده اند، این بچه های ثبت نشده تنها در سال های ...
نخواستم شرمنده امام حسین(ع) شوم/ خدا رو شکر که مثل زنان کوفی نشدی
بودم و گریه می کردم. علی وقتی روحیه من را دید و تحولی را که در من به وجود آمده، گفت که خدا رو شکر که مثل زنان کوفی نشدی . همسر شهید آقاعبدالهی اظهار کرد: علی بعد از اینکه از من رضایت گرفت، به منزل مادرش رفت. من اصلاً فکر نمی کردم مادرش رضایت دهد، چون وابستگی شدیدی به هم داشتند. من در عین حال که راضی بودم، گریه می کردم. علی با مادرش صحبت کرد و همان موقع مادرش راضی شد. بعد پدر را در ...
40 روز اعتکاف برای رفتن به سوریه
، می دانست وضعیت سوریه متفاوت است و می خواست مادر و پدر هم از رفتنش رضایت داشته باشند. دست و پای مادر را می بوسید و می گفت دوست دارم شما راضی به رفتن باشید؛ من نمی توانم در شرایطی که بچه را جلوی مادرش سر می برند اینجا راحت زندگی کنم. از عاشورا برای مادرم گفت، که اگر ما در روز عاشورا بودیم حتما به یاری اباعبدالله (ع) می رفتیم، امروز هم روز عاشوراست، امروز وقت امتحان ما است. با این حرف ها همه را برای ...
علی حاتمی از زبان خودش
...> علی حاتمی در خیابان شاپور به دنیا آمدم. سال 1323. کوچه اردیبهشت. در هزاردستان اشاره کوچکی به محله خودمان کرده ام، جایی که خوشنویس را شکنجه می دهند که نشانی اش را به یاد آورد. او همان نشانی را می دهد، همان کوچه، همان پلاک. علی حاتمی مادرم خانه دار بود و پدرم در چاپخانه کار می کرد آن وقت ها مدارس که تعطیل می شد بچه ها سر کار پدرهایشان می رفتند. آنجا با حروف آشنا شدم و ...
روایت راویان خبر در پروازی بی پایان
انتخاب حرفه خبرنگاری به وسیله شهید ساجدی بیان داشت: او خیلی پیشتر از آن که وارد دنیای خبرنگاری شود به این حرفه علاقه داشت و به همین دلیل در عرصه خبر مشغول به فعالیت شد و باید دانست ساجدی در تحلیل های خبری از مهارت های خاصی برخوردار بود. همسر شهید ساجدی در ادامه افزود: یک ماه پیش از شهادت به همراه اقوام برای دیدن پدر و مادر این شهید راهی شهرستان سوادکوه شدیم. او در مسیر راه مشغول رانندگی ...
قانون درباره سقط درمانی چه می گوید؟
، آن هم در آن وضعیتی که یک جا نشین نشده بودیم هنوز. شرایط سختی بود اما من عاشق درس خواندن بودم. خواهرم را روی پایم در چادر می خواباندم و درس می خواندم. روزهایی هم مجبور بودم کمک مادر و پدرم باشم. اما 12 سالم بود که پدرم فوت کرد. مجبور شدیم مستقر شویم چون بدون پدر، شرایط ییلاق و قشلاق خیلی سخت می شد. بعد از آن که در روستای اطراف تهران مستفر شدیم، من دیگر درس نخواندم. کمک مادرم شده بودم. دختر بزرگ ...
در انتظار مادرم مریم
دادسرای شعبه چهارم دادسرای جنایی تشکیل شد. البته شهردار منطقه 3 به منزل ما آمد و صحبت هایی با ما داشت، اما من به آنها هم گفتم که این حادثه درنتیجه بی توجهی و اهمال شهرداری است. 28 روز دلتنگی پرهام برای مادر اما پرهام پسر 9ساله ای که از نزدیک شاهد این حادثه هولناک بود، هنوز امیدوار است که مادرش برگردد: دلم برای مامانم تنگ شده، همیشه صبح های زود من را بیدار می کرد، تا دست و صورتم ...
از همسربی غیرتم متنفرم / او از من می خواست با مردان دیگر ارتباط بر قرارکنم !
خودم خواستم، خودم رفتم طرفش و اگر نرفته بودم حال و روزم این نبود. هیچ کس مقصر نیست، حتی پدر و مادرم که جلوی چشمان من و خواهران و برادرانم مواد مصرف می کردند. هربار که حرف از پدر و مادر و تاثیر آنها در اعتیادش می شود، سرش را به علامت نه بالا می اندازد و می گوید: باز هم می گویم به آنها ربطی نداشت. آنها نگفتند بیا بکش، خودم سمتش رفتم. حیف شد. چه آرزوهایی برای خودم داشتم. بچه که بودم، دوست داشتم دکتر ...
وفات حضرت سکینه خاتون دختر امام حسین(ع)
مشاهده کردم که دست بر سر نهاده و نالان است. پرسیدم: این بانو کیست؟ گفتند: فاطمه دختر محمّد رسول خدا و مادرِ پدر تو است! گفتم: به خدا، نزد او می روم و از آنچه با ما کردند، به وی شکایت می کنم. پس نزد او رفته، مقابلش ایستادم و گریستم و گفتم: مادرجان! حقّ ما را منکر شدند، جمع ما را از هم جدا کردند و حُرمت ما را نگه نداشتند! مادرجان! به خدا، پدرم حسین را کشتند! پس آن بانو به من فرمود: ...
آیا بدون اجازه همسر می توان ازدواج موقت انجام داد؟
گناه شده اید، باید یک سال روزه بگیرید. حکم ماهی های مرده که با ماهیان صید شده مخلوط گردیده است پرسش: در موقع صیدماهی اگر صیاد ببیندکه چند ماهی در داخل آب قبل از صید مرده ولی با ماهی های صید شده حلال و پاک مخلوط شده است و قابل جداسازی نیست همچنین تعداد ماهی های صید شده زیاد است، حکمش چیست؟ اگر کم باشد حکمش چیست؟ پاسخ: باید از همۀ ماهی هایی که احتمال می دهد همان ماهی ...
نقش پدران در فرزند پروری
...> 6. شاید بگویید با شرایط سخت کاری و مشکلات اقتصادی چطور می توان روابط موثری با بچه ها برقرار کرد؟ کار سختی نیست، فقط کافی است پدر همدلی باشید؛ یعنی در همان زمان کوتاهی که در منزل هستید برای کودکتان وقت بگذارید و با او بازی و اوقاتی را خلق کنید که او دوست دارد. اگر خیلی خسته هستید به فرزندتان بگویید: بیا کنارم بشین با هم فیلم ببینیم یا اینکه دوست دارم کنارم بشینی. حتی وقتی می خواهید میوه بخورید ...
دردسر ارتباط شوم داشتن خانم منشی با دو مدیر یک شرکت
باز هم مثل همیشه مشغول کار بودم. ساعت از یک گذشته بود. چندین مورد مشاوره انجام داده و سرگرم بررسی دیگر امور کاری بودم که ناگهان سر و صدایی به پا شد. فریاد های پی در پی خانمی شنیده می شد که هر لحظه التماس می کرد و تقاضای مشاوره داشت.درب اتاق را گشودم. خانمی را دیدم که می خواست کسی به درد دلش گوش فرا دهد. بسیار پریشان و آشفته بود، با دیدن من به مانند برق به سویم آم ...
من عاشق پسر داییم بودم / همدیگر را ملاقات کردیم و من کلید در ورودی مجتمع را به او دادم
. با توجه به اعترافات حسین درخصوص طراحی جنایت و معاونت همسر مقتول در جنایت، مریم نیز که چاره ای جز بیان حقیقت نداشت، سرانجام لب به اعتراف گشود و همه اظهارات پسردایی اش را تأیید کرد. این درحالی است که رویای 19 ساله، یکی از دختران مقتول، وقتی شنید پدرش به دست مادرش کشته شده است، گفت: وقتی متوجه قتل پدرم شدیم، حتی به ذهن مان هم نمی رسید که کار مادرمان باشد. آن روز مادربزرگم گفت ...
سعید با نخستین دیدار خودش را در دلم جا کرد / از پیشنهادی که در شرکتش به من داد شوکه شدم
خواندن پرونده زن و مرد جوان از آنها خواست علت طلاق توافقی شان را بیان کنند اما آنها سکوت کردند و سرشان را پایین انداختند تا اینکه فهیمه رو به قاضی کرد و درباره آشنایی شان گفت: 6 سال پیش بود، هنوز آن روزی را که به همراه دوستم به شرکت مهندسی سعید رفتم به یاد دارم. پسر خوش برخورد و شوخی به نظرم رسید که با نخستین دیدار خودش را در دلم جا کرد. از دوستم شنیده بودم بسیاری از دختران شرکت مایل ...
به بهانه روز خوانسار: سیدی بر دار، نقشی بر دیوار[1]
محمد مهدی؛ چون غضنفرخان رییس مالیه کمره، گلپایگان و خوانسار بود تمام وقایع را قبل از حرکت برای من و فتح الدوله روش ن نمود. ملاقاتها صبح زودی بود که شیخ یوسف خوانساری آمد منزل و از طرف مدرس پیغام آورد که چهار ساعت بعد از ظهر همان روز از ایشان ملاقات نمایم. در ملاقات مرحوم مدرس بعد از شرحی از مظلومیت شیخ یوسف و این که عمارت اورا از طرف میرزا محمد مهدی آتش زده غارت کرده اند گفت ...
کودکی که والدینش را از دست داده، چگونه تربیت کنیم؟
.... گاهی اوقات بچه ها در مورد برنگشتن پدر یا مادر فوت شده شان، حساب هایی پیش خودشان می کنند که خودشان را مقصر آن اتفاق می دانند. برای مثال، پسر بچه هشت ساله ای که پدرش را در یک سانحه هوایی از دست داده بود، به خاطر اینکه مثل همیشه قبل از رفتن پدر برای او دعا نکرده بود، به شدت احساس گناه می کرد. پس مسیر صحبت کردن با فرزندتان را باز نگه دارید چون این کار می تواند در بهداشت روانی او بسیار مؤثر ...
نمی دانم چرا آن شب به آن مرد نه نگفتم / بیژن عاشقانه لیلا را دوست داشت
.... پسر که آمد، انگارخون تازه ای در رگ های پدر جوشید. با ولع سرتا پایش را نگاه می کرد، اما سیر نمی شد. همه کسانی که در حیاط سرا بودند، با چشمان اشکبار شاهد عشق پدر و پسری بودند که پس از سال ها دوباره به هم رسیده بودند. بیژن در مدت دو سال و یک ماهی که در سراست، کارگاه نجاری راه انداخته و درآمد خوبی هم دارد. با این که دوست ندارد آرامش همسر و پسرش را بهم بزند، اما هنوز هم دلش پرمی کشد برای برگشتن به خانه و دیدن دوباره زن و بچه اش. ...
روابط والدین و فرزندان در کلام امام سجاد علیه السلام
حتی در صورت اهمال کاری در خور ذکر است که مسئله حق شناسی از والدین، چنان اهمیتی دارد که در صورت بدرفتاری آن ها یا کوتاهی در امر تربیت، مانع از طلب خیر و احسان الهی برای آن ها نمی شود. همان گونه که امام سجاد(ع) در همین دعای بیست و چهارم صحیفه سجادیه دعا می کنند: بار خدایا، آنچه پدر و مادرم در گفتار با من تعدی کرده و از حد گذشته اند یا در رفتار با من بی جا رفتار کرده یا حق مرا تباه ساخته اند یا ...
کاش سر یک ظهر دلگیر پاییزی، کسی درب این خانه را بزند/ اینجا خبری از حقوق های نجومی نیست + عکس
گفته اند همین خانه روستایی ام را بابت باقیمانده بدهی مصادره خواهند کرد و اگر این اتفاق بیفتد نمی دانم خانواده ام را باید به کجا ببرم. پدر خانواده دارای سه فرزند معلول با بیان اینکه بعد از گذشت حدود 30 سال بچه هایش را عضو بهزیستی کرده است، تصریح می کند: از سه سال پیش تاکنون بیکارم و هیچ درآمدی ندارم و پسر بزرگم خرجی خانه ام را می دهد. وی ضمن ابراز نگرانی از آینده فرزندان معلولش ...
هشتم ربیع الاول چه روزی است؟
نازنینش خورد و سپس آن را بزمین نهاد. آنگاه رو کرد بعقید و فرمود: برو باندرون که می بینی کودکی در سجده است، او را نزد من بیاور. ابو سهل می گوید: عقید گفت: وقتی باندرون برای جستجوی او رفتم، دیدم کودکی سجده میکند، و انگشت سبابه 2 خود را بسوی آسمان گرفته است، من سلام کردم و او نمازش را کوتاه کرد، سپس گفتم: آقا شما را می طلبد که بخدمتش درآئی. در این وقت مادرش صیقل آمد و دست او را گرفت و او را ...
دختر شهید بابایی در فرمول یک +عکس
بابایی در ابتدای این گفتگو بیان کرد: 11 ساله بودم که پدرم را از دست دادم. از سالی که بابا شهید شدند ما هر سال برایشان تولد می گرفتیم. وی افزود: من حالا یک پسر 17 ساله دارم. اگر بخواهد خلبان شود، من هم دوست دارم. ولی این را به عهده خودش گذاشتم تا هر تصمیمی که می خواهد بگیرد. البته مادرم می گفت نمی گذارد. همانطور که دایی کوچکم همه دوره های خلبانی را گذراند از همه تست ها به سلامت بیرون آمد اما مادر ...
شرم از درآغوش کشیدن فرزند
گفت و گویم با پدر و مادر شهید، چند روز بیشتر از تولدش نمی گذشت. آن روز وقتی پای حرفمان به کودکان شهید اسداللهی کشید، فکر اینکه چطور از نوزادش گذشت و رفت، گلویم را گرفت! شباهت شرایط حاج حمیدرضا با خودم بهترین تعاریف را از همت بالا و مردانگی یک شهید پیش رویم گذاشت. خیلی وقت ها می شنویم تازه دامادی رخت رزمندگی پوشید و رفت. پدری چند کودک خردسالش را گذاشت و رهسپار شد. شهیدی چشم به راه فرزندش بود ...
ازدواج در سن زیاد یا سن کم؟
هایم هر روز از نبوغ من در درس های مختلف برای هم تعریف می کردند. در این دو سال کلی المپیاد شرکت کرده بودم اما علاقه واقعی خودم همیشه نجوم بود. نزدیک یکی از همین المپیاد های نجوم بود که مادرم به من و خانم مدیر خبر داد که دیگر به مدرسه نخواهم رفت. آنها شب پیش توی یک اتاق در بسته بدون حضور من تصمیم گرفته بودند که باید ازدواج کنم. بعد آن روز من از شاگرد اول راهنمایی دخترانه سیدالشهدا (ع) تبدیل شدم به زنی ...
زندان زنان
صدا کردند که ببرند، لقمه توی دستم بود گفتم حالا این را بگیر بخور، بعد برو، گفت می روم، برمی گردم و هیچ وقت برنگشت. سه روز آن لقمه توی دستم مانده بود. یکی بود، فاطمه حداد، وقتی رفت، یک هفته تمام کپ بودم، ما 5 سال هم خرج بودیم. خیلی از این آدم ها بودند، خیلی. صبح های اعدام همه ساکتند؛ کسی موسیقی هم گوش نمی کند. بعد اجازه برگزاری ختم به زندانی ها می دهند و بعدش دیگر خاطرات است و خاطرات ...
ماموران ساواک مانع از نماز خواندن آیت الله مرعشی شدند
را بازگو کردند و مطبوعات کشورهای دنیا سر و صدا به راه انداختند. روزی با مرحوم ابوی مشغول خوردن صبحانه بودیم که یکی از کارکنان دربار با هفت هشت نفر مأمور مسلح وارد شدند و سراغ ابوی را گرفتند. بعد هم دستور دادند باید هر چه سریع تر به قم برگردند. ماشین هم جلوی در منزل حاضر و آماده بود. من گفتم ایشان بیمارند و من باید از ایشان مراقبت کنم و همراه پدر و در حالی که ماشینی پشت سر ماشین ما می آمد، به قم ...
حاج محسن بعد از مخابره گزارش هایش مداحی می کرد
...: زینب دختر خبرنگار شهید محسن خزایی سه سال بیشتر ندارد و امروز دلتنگی ها و بی قراری هایش نام سه ساله امام حسین (ع) را در یادها زنده می کند. پدر او شهید محسن خزایی خبرنگار خبرگزاری صدا و سیما بود که بعد از اتمام آخرین گزارشش درباره وقایع اخیر کشور سوریه و پیشروی رزمندگان در حلب، در بیست و دومین روز از آبان ماه 1395 به شهادت رسید. شهید خزایی که پیشتر در حادثه تروریستی تاسوکی از کمین عوامل ریگی ...
چند روایت از قصه بی قراری یک کارگر ساده...
خدا را شکر که پیکر مدافع حرم شهید والامقام به خانه برگشت و دیگر همسرش چشم انتظار آمدنش نیست... به اهواز و منزل شهید مدافع حرم شهید ناصر مسلم سواری؛ دومین شهید مدافع حرم اهواز رفتم و با فرحه شریفی همسر شهید همکلام شدم... از یک دهه زندگی با مردی که دستی در کار خیر داشت و دلش خدایی بود و زبانش مرهم زخم های مردم ... از یک دهه زندگی با مردی که تکیه گاه محکمی برای زندگی بود... و کارگری ساده؛ ولی هرگاه که با خودم فکر می کنم می بینم که واقعاً این کارگر ساده چه معامله پر سودی با خدای خودش کرد و بهترین راه یعنی راه عاقبت به خیری را انتخاب کرد. ...
رابطه بین معماری و سینما در گفتگو با تهمینه میلانی
یادم می آید کمی کمتراز نوجوانی هایم مثل اکثر هم سن و سال هایم سودای چهره شدن را در سر می پروراندم! خانه مان پر بود از مجله هایی با چهره های بی سر! همه را می چیدم به خیالی روزی که مثل یکی از آنها چهره ای نام آشنا شوم! و همیشه با یک جمله از برادرم روبه رو می شدم: تو یه ویرانگری! و من بی توجه به تمام این شنیده های منتقدانه غرق در صحنه هایی از زندگی، ادامه می دادم... . سال ها گذشت و من از ...
چگونگی رفتار در خانواده و تأثیر آن در کاهش آسیبهای اجتماعی/سبک زندگی اسلامی باید به صورت گفتمان در جامعه ...
، الگوی مصرف، نوع خوراک، نوع آشپزی، تفریحات، مسئله ی خط، مسئله ی زبان، مسئله ی کسب و کار، رفتار ما در محل کار، رفتار ما در دانشگاه، رفتار ما در مدرسه، رفتار ما در فعالیت سیاسی، رفتار ما در ورزش، رفتار ما در رسانه ای که در اختیار ماست، رفتار ما با پدر و مادر، رفتار ما با همسر، رفتار ما با فرزند، رفتار ما با رئیس، رفتار ما با مرئوس، رفتار ما با پلیس، رفتار ما با مأمور دولت، سفرهای ما، نظافت و طهارت ما ...