سایر منابع:
سایر خبرها
مشکل جانبازان نخاعی فقط راه رفتن نیست / درمان سطحی عمق زخم ها را بیشتر می کند
... خدمات بنیاد شهید در درمان و حقوق خلاصه می شود. در صورتی که بنیاد شهید وامی در اختیارم قرار می داد، علاقمند بودم که گلخانه ای راه اندازی کنیم تا جانبازان و افرادی که شرایط مشابه دارند، مشغول به کار شوند اما با شرایط موجود این امر محقق نشد. عبور و مرور علاوه بر درمان از جمله مشکلات اکثر جانبازان است. زیرا برای دریافت ماشین مخصوص جابجایی جانباز، باید 24 ساعت قبل با شهرداری تماس ...
ناگفته های هادی خامنه ای از زندگی با خواهران ناتنی
...> من بلند شدم گفتم آقا ایشان یک صحبت هایی کرد. من باید جواب بدهم. ایشان به ما وقت نداد که صحبت کنیم. این طور چیزها بود! و بعد هم رأی گیری کردند و مثل اینکه آن چیزی که ایشان می خواست رأی آورد! خب اینها باعث گله مندی شد. گاه گاهی در روزنامه ما (جهان اسلام) بعضی هایشان یک خرده بچه شیطان بودند. خلاصه کنایه هایی به آقای هاشمی می زدند که من خودم خیلی هماهنگ نبودم با آن کارها، ولی بالاخره به نام ...
خواب مادر زن، تازه داماد را از اعدام نجات داد
. صبح دیروز پدر و مادر فرزانه با حضور در شعبه پنجم اجرای احکام دادسرای جنایی تهران، علی، دامادشان که به جرم قتل همسر جوانش به قصاص نفس محکوم شده بود را بخشیدند. 9 سال طول کشید تا پدر و مادر فرزانه راضی به گذشت از قاتل دخترشان شوند. دختری که خیلی زود به خانه بخت رفت ولی بخت با او یار نبود یا به قول مادرش بختش سیاه بود. این دختر جوان با 18 ضربه چاقوی همسرش به قتل رسید. سرقت ...
متن کامل گفتگوی مفصل هادی خامنه ای با حسین دهباشی
فلانی با اسم همه جا مشخص بودیم حتی نیمه های شب هم من گاهی با ماشین در این گشت ها می رفتم نگاه می کردم آن گشتی ها هم همین طور می شناختند! بعد روزها هم برای بعضی از جوان ها و گروه هایی کلاس هایی گذاشته بودند برای ما که برایشان راجع به مسائل انقلاب و مسائل کلی صحبت می کردیم. یکی از روزها وسط صحبت یک دفعه یکی از دوستان آمد گفتش که رادیو را روشن کنید ببینید چی دارد می گوید! ما هم غافل خبر نداشتیم. رادیو ...
قتل شوهر به خاطر بی توجهی به همسر
زن جوان که همسرش را با روسری خفه کرده بود، صبح دیروز به اتهام قتل و رابطه نامشروع در شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد. این زن در دفاع از خود گفت: همسرم به من توجهی نداشت، برای همین او را خفه کردم. به گزارش روزنامه ایران، چهاردهم بهمن سال 90 به دنبال اعلام خبر مرگ مشکوک مرد جوانی در ورامین بازپرس کشیک قتل و تیم جنایی راهی محل حادثه شده و پس از تحقیقات مقدماتی، جسد مرد 32 ساله ...
جوان ترین شهید "مدافع حرم" به روایت پدر و مادر
از طریق من برسد... پدر درباره شنیدن خبر شهادت پسرش می گوید: سه روز قبل از شهادتش زنگ زد و حال و احوال همه را جویا شد. گفتم شاید دلتنگ شده است. 10 دقیقه صحبت کردیم. خیلی خوشحال و هیجان زده بودم. البته هیچوقت سابقه نداشت که او این قدر با تلفن مکالمه طولانی داشته باشد ولی من از تماسش هم متعجب بودم و هم خوشحال. درب آسانسور را باز کردم حاج خانم گفت خیلی خوشحالی چرا ؟ ...چیزی شده است؟ دوشب ...
شلاق زدن بازیگر جوان بخاطر ارتباط ناجور با یک دختر
جوان گفت: من قبول دارم با هم ارتباط داشتیم اما در این ارتباط هیچ زوری در کار نبود. من اصلا نمی خواستم همکارم را وادار به رابطه کنم و البته ارتباطی هم که ما داشتیم ارتباط تلفنی و در حد بیرون رفتن بود و من گفته هایش را قبول ندارم. او درباره وعده ازدواج به دختر جوان هم گفت: این تصوری بود که اشتباهی برای این خانم به وجود آمد؛ البته من ابتدا به او ابراز علاقه کردم اما بعد متوجه شدم این زن کسی نیست که من ...
مدیریت خانوادگی در حوزه نشر
کنار مغازه پدرم می چیدم و می فروختم. این کتاب ها به مرور زیاد شد و به دنبال کسی بودم که کتاب ها را از من بخرد تا از این کار بیرون بیایم. اما کسی پیدا نشد. چند سال بعد یک مغازه لوازم التحریر فروشی باز کردم. در همان جا کتاب می فروختم؛ اسم مغازه لوازم التحریر صداقت بود و 2 سال بعد تبدیل شد به کتابفروشی امیر. محل کتابفروشی هم در مهرآباد جنوبی بود. بعد از آن در سال 54 به بازار بین الحرمین رفتم و 2 سال یک ...
ارتباط چندش آور زن شوهردار با دوست پسر سابقش / منیژه مرا به تباهی کشاند
اتاق خبر 24 : مردی که به اتهام قتل، توسط کارآگاهان اداره عملیات ویژه دستگیر شده است، پس از پاسخ دادن به سوالات کارآگاه همتی (افسر پرونده) در حالی که عنوان می کرد ناله های سوزناک آن مرد هر شب خوابم را به کابوسی وحشتناک تبدیل کرده بود، گفت: در سن 22 سالگی با دختری آشنا شدم که پس از ارتباط تلفنی به او علاقه پیدا کردم و تصمیم گرفتم به خواستگاری اش بروم، اما خانواده اش با ازدواج ما مخالفت ...
دیدم دختر و پسرم قلیان می کشند بدنم لرزید - از دیدن علی کریمی کیف کردم - کی روش رفته گل بچیند -
...> مایلی کهن همچنین گفت: اگر امروز ملوان شرایط خوبی در جدول دارد این شرایط اول به خاطر لطف خدا بوده و بعد هم تلاش کل مجموعه. ما تیمی داریم که اجزای آن با تمام وجود تلاش می کنند. از مربیان گرفته تا گروه تدارکات. ما پزشکی داریم به نام دکتر صیاد که مثل پروانه دور بچه ها می چرخد. * از بچه های ملوان بپرسید در رختکن چه گفتم مایلی کهن درباره این موضوع که گفته اند دیدار ملوان و خونه ...
شلیک اشتباهی قاتلان به دخترک تنها
آرلیس گوردون - 24ساله- و کارل بارت - 21 ساله- متهم هستند دو سال قبل که برای انتقام از نامزد قدیمی یکی از دوستانشان به محله ای درشهر میلواکی رفته بودند به دلیل اشتباه در شناسایی خانه زن جوان، خانه دیگری را به رگباربستند.درجریان این هولناک لایلا پترسون 5 ساله را هدف گلوله قرار دادند که در این تیراندازی دختر بچه کشته شد.دادگاه رسیدگی به پرونده این دو جنایتکار بلافاصله پس از دستگیری آنها برگزار شد ...
مردگان متحرک شهر به کجا می روند؟
این پایان ماجرا نبود بلکه کارتن خواب ها به محله های همجوار پناه بردند. خبرگزاری ایرنا گزارش دیگری تحت عنوان بهشتی که دوزخ شد تهیه کرد که حکایت از کوچه ای داشت به نام بهشت که با بیتوته معتادان و در نهایت ناامنی و مهاجرت اهالی محل به محله های دیگر به دوزخ تبدیل شده بود. با گذشت حدود 2 ماه از تهیه این گزارش بار دیگر به محله های شوش، هرندی و صابونچی آمده ایم، چرا که گفته می شود، همچنان این ...
داستان سقوط فرقه دموکرات در تبریز و اردبیل
...، به ستوه آمده بودند، دیده می شود. کریستوفر سایکس در گزارش خود از عملیات نجات فرقه در کتاب روسیه و آذربایجان می نویسد: من در اتومبیلی بودم که پس از شروع نبردها از میانه به سوی شمال حرکت کرد و 24 ساعت قبل از ورود ارتش به تبریز رسیدم. به استثنای مورد فرانسه در 1944، در هیچ کجای دنیا شاهد یک چنین شوروشوق ناگهانی و خشونت باری نبودم . این بریده روزنامه ها روایت خیزش مردمی آذربایجان است که با شعف ...
عمل زشت دو زن بزک کرده در خیابان
، دو زن مسافر از من خواستند توقف کنم. از ماشین پیاده شدند. من هم به راه خودم ادامه دادم، اما هنوز چند دقیقه نگذشته بود که متوجه شدم گوشی تلفنم را کش رفته اند. بلافاصله بر گشتم . آن ها را پیدا کردم. به سراغشان رفتم. داد و قال راه انداختند. رهگذران فکر می کردند برای این دو خانم ایجاد مزاحمت کرده ام. به همین خاطر، کوتاه آمدم و دو زن حیله گر پسر جوانی را خام کرده و سوار ماشین او شدند. ...
علیرضا افتخاری: بیماری استاد شجریان من را از روحیه و چیزی که بودم خارج کرده است
سروی س هنر جوان ایرانی به نقل از موسیقی ایرانیان ؛ بخش موسیقی: یک خواننده در مراسم تجلیل از هنرمندان پیشکسوت، گفت: شاید تاریخ دیگر شخصیتی مانند محمدرضا شجریان را پدید نیاورد، برای همین از خداوند برای او شفای عاجل طلب می کنیم. مراسم تجلیل از هنرمندان پیشکسوت متولد آبان و آذرماه با حضور علی مرادخانی – معاون امور هنری وزیر ارشاد -، سیدعباس عظیمی – مدیرعامل موسسه هنرمندان ...
انتقام شوم خواهرشوهر از عروس جوان
عروس جوان پس از دستکاری با فتوشاپ، روی عکس های زنان در مهمانی های شبانه نصب و بعد در فضای مجازی منتشر شده است. در ادامه ماموران پی بردند این کار از سوی خواهر شوهر شاکی انجام شده است. این زن تحت تعقیب پلیس قرار گرفت و بازداشت شد. او در بازجویی اولیه گفته بود به قصد انتقامگیری از عروس خانواده این کار را کرده است. با توجه به وقوع جرم در اهواز، پرونده دیروز با عدم صلاحیت رسیدگی به آنجا ارسال ...
زنان موتورسوار در پیست آزادی چه می کنند؟
...، تنها مربی موتورسواری زنان در کشور است. می گوید: از 4 سالگی موتورسواری کردم، پدرم موتورسواری را به من یاد داد، در واقع کل خانواده 4 نفری ما موتورسوارند. شاید باید بگویم ما تنها خانواده موتورسوار ایران هستیم که همه مان حرفه ای موتورسواری می کنیم. چهار ساله بودم که برای نخستین بار سوار موتور شدم، آن هم زیرنظر پدرم. سال 88 بود که در نخستین دوره مسابقات قهرمانی موتورکراس بانوان ایران که در پیست ...
قاتل عروس 18 ساله به زندگی برگشت
دریافتند مقتول و همسرش از مدتی قبل با هم اختلاف دارند. همچنین مشخص شد شب قبل همسایه ها صدای درگیری او و شوهرش را شنیده اند. بنابراین مأموران به شوهر مقتول مشکوک شدند و او را در صحنه قتل بازداشت کردند. متهم ابتدا منکر قتل شد، اما وقتی با دلایل و مدارک روبه رو شد به قتل عروس 18 ساله اعتراف کرد. وی گفت: من و همسرم از نظر اخلاقی با هم تفاهم نداشتیم. او دوست داشت کار کند، اما من مخالف کار او بودم و ...
قتل فجیع یک زن در بدبینی شوهر
بازداشت کند. مرد جوان وقتی مورد بازجویی قرار گرفت قتل همسرش را قبول کرد. او گفت: من آدم عصبی ای هستم و خیلی زود واکنش نشان می دهم. از مدت ها قبل بود که به مصرف شیشه رو آورده بودم و به همین دلیل زمانی که شیشه مصرف می کردم به همه بدبین می شدم. متهم در مورد روز حادثه گفت: شب حادثه پس از مصرف شیشه با همسرم درگیر شدم. عصبی بودم و فکر می کردم همسرم به من خیانت کرده است، یک چاقو ...
شعار تا آخر ایستاده ایم یعنی تا آخر بسیجی می مانیم
والفجر8) و عملیات مرصاد بودم. تخصص من در توپ (تفنگ) 106 بود و آموزش های تکمیلی در کاربرد این سلاح را دیده بودم. مجروح هم شدید؟ شیمیایی شدم که دنبال درصد و این چیزها نرفتم. به تشکیل گردان حبیب بپردازیم، شما یکی از اولین گروه های پیشکسوت بسیج را تشکیل داده اید. اصلاً علت تشکیل گردان حبیب چه بود؟ این کار تنها مختص من نبود. با جمعی از بچه های قدیمی گردان حبیب ...
پسر روستایی دختر همسایه را باردار کرد و ...
عمویم بود. با این که حدود 15 سال تفاوت سنی داشتیم اما با هم خیلی زود اخت شدیم و تنهایی های همدیگر را پر می کردیم. دختر عمویم می گفت هر چه می کشد از دست سادگی هایش است. او دل پری از پسر دایی اش داشت و می گفت: اگر زرنگ بودم قبل از آن که به شهر برود و با دختر دیگری ازدواج کند او را وابسته خودم می کردم. کلثوم نفس عمیقی کشید و افزود: دختر عمویم از کودکی به نام پسر دایی اش بود و این ...
پوشش زنم زننده بود / ناهید را تعقیب کردم به همراه چند مرد به یک باغ رفتند و ...
. مرد جوان آهی کشید و افزود: سر صحبت که باز شد فهمیدم چند سالی از من بزرگتر است. ما چند بار دیگر هم قرار ملاقات گذاشتیم. متوجه شدم یک بار ازدواج کرده و طلاق گرفته است. ناهید بعد از طلاق، از تهران به خانه خواهرش آمده بود و با آنها زندگی می کرد. سه ماه از این ماجرا گذشت. اسیر احساساتم شده بودم. با این که به خواستگاری دختر دایی ام رفته بودم و قرار و مدار عقد کنان گذاشته ...
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد / پرونده عجیب 2 تصادف در شب زمستانی / قانون خدا حقی را پایمان نمی کند
های من به عنوان رئیس دادگاه و فردی معمم هم فایده ای نداشت و در نهایت حکم به محکومیت راننده پیکان صادر شد و او هم به رفت و... پس از چند سال (حداقل دو سال بعد) در یک شب زمستانی و یخبندان در همان جاده باز همان قضیه تکرار شد و تصادفی دقیقاً شبیه همین وضعیت پدید آمد و موتورسوار دیگری فوت کرد. دقیقاً مطابق صحنه قبل. وقتی متهم پرونده دفاع کرد که در شب زمستانی و یخبندان و تاریک از کجا بفهمم که ...
بدون اطلاع شوهرم دنبال آزار و اذیت مردان متأهل بودم / ارتباط ما با یکدیگر آن قدر صمیمی شد که ..
کرده بودم و نمی خواستم به همسرم خیانت کنم. یعقوب جوانی زیبا و آرام بود و خیلی مرا دوست داشت. 2 سال بعد زندگی مشترکمان در حالی آغاز شد که من از طریق اینترنت با یک شرکت مهندسی آشنا شده بودم و کارهای نقشه کشی شرکت را در منزلم انجام می دادم چرا که یعقوب با کار کردن من در بیرون از منزل مخالف بود. در همین اثنا با دختر 26 ساله ای آشنا شدم که مدتی قبل از همسرش طلاق گرفته بود. رابطه ما با یکدیگر ...
او دامنم را لکه دار کرد اما نه به زور بود و نه در باغ شهریار! +عکس
هفته گذشته دختر جوانی با حضور در آگاهی غرب استان تهران، ازسه جوان به اتهام آدم ربایی و آزار و اذیت شکایت کرد. شاکی به افسر تحقیق گفت: شامگاه دیروز در حال بازگشت به خانه ام بودم که مردی جوان که پیش از این با او دوست بودم، مرا سوار خودرویش کرد. در میانه راه او دو نفر را هم به عنوان مسافر سوار کرد وگمان نمی کردم آنها با وی همدست باشند. مرد راننده در میانه راه تغییر مسیر داد. زمانی که به ...
اظهارات جالب سحر قریشی درباره آرایش بانوان
هیچ وقت نمی تونستم بیشتر از دو یا سه ساعت لنز رو داخل چشم خود تحمل کنم تا اینکه با این برند آشنا شدم و زمانیکه برای اولین مرتبه امتحان کردم بعد از گذشت مدتی به کلی فراموش کردم که لنز به چشم دارم. خیلی از مردم، خاصه دختر خانم ها به حرف شما گوش می دهند، بفرمایید که یک لنز، چه طبی، چه رنگی، چه تاثیری در ظاهر افراد می گذارد و آیا این درست است که استفاده از لنز باعث بالا رفتن اعتماد بنفس افراد ...
ماجرای تجاوز دانشجوی جوان به دختر 16 ساله!
روز نو : دانشجوی بیست و دوساله ای که به جرم تعرض به یک دختر 16 ساله به اعدام محکوم شده بود در حالی که یک سال شب و روز با کابوس مرگ بر فراز چوبه دار روبه رو بود وقتی از زندان به دادگاه تجدید نظر احضار شد نمی دانست چه سرنوشتی در انتظارش است، اما وقتی منشی دادگاه متن درخواست مادر دختر جوان را خواند شوک زده در جای خود میخکوب شد. به گزارش روزنامه ایران، این مادر در نامه ای به قضات دادگاه ...
نورآفاق، الگویی از زنان شجاع تاریخ است
از چگونگی انتخاب تان برای بازی در نقش نورآفاق بگویید. آقای ورزی چطور شما را انتخاب کردند؟ آیا بازی های قبلی تان را در سینما و تئاتر دیده بودند؟ خیر. ایشان از قبل هیچ بازی ای از من ندیده بودند، اما چون کارم را از تئاتر شروع کرده بودم، فکر می کنم خیال شان بابت بازی ام راحت بود و اعتماد زیادی به من کردند. البته خیلی خوشحالم ایشان این اعتماد را به من کردند و اجازه دادند خودم را نشان بدهم. از ابتدا قرار بود در این مجموعه با مادرتان همبازی باشید؟ اول کدام تان انتخاب شدید؟ حدود دو سال قبل از این که کار به صورت رسمی کلید بخورد و ضبط آن آغاز شود، من همراه عده دیگری به دفتر آقای ورزی رفتیم و تستی دادیم و گفتند با ما تماس می گیرند. بعد از حدود یک سال زنگ زدند و گفتند برای این پروژه انتخاب شده ام. البته من فکر می کردم طرح دیگر تمام شده و خوشحال شدم وقتی دیدم کار تازه قرار است مقابل دوربین برود. انتخاب شدن من حتی پیش از مادرم بود و بعد به این نتیجه رسیدند که چه بهتر است خانم گوهر خیراندیش هم در نقش طوبی (مادرم) بازی کنند که بازی در کنار ایشان و بزرگان دیگری چون سعید نیکپور، جمشید مشایخی و دیگران واقعا برای من جای افتخار و خوشحالی داشت. تعریف شما از شخصیت نورآفاق چیست؟ او چه خصوصیات و ویژگی هایی دارد؟ نورآفاق خیلی به شخصیت خودم نزدیک بود و من این سوءاستفاده را کردم که بتوانم شخصیت این دختر را با توجه به ویژگی های خودم بسازم. او دختری مسئولیت پذیر و باخانواده است و بزرگ تر و کوچک تر و ارزش های ارتباطات خانوادگی را می شناسد. معیارهایی که در آن زمان خیلی مهم بودند و متاسفانه رفته رفته کمرنگ شدند. به نظر می رسد نورآفاق به نسبت دیگر دختران هم سن و سالش در آن سال ها ویژگی متمایزی دارد. شیطنت می کند، در اجتماع حاضر است و شبیه دیگر دختران آن دهه نیست که عموما از خانه خارج نمی شدند. به نظر خودتان این تصویر چقدر دقیق و واقعی است؟ تمام تلاشم را کردم که این اتفاق بیفتد. البته نورآفاق نمودی عینی هم دارد و آقای ورزی این شخصیت را از روی یکی از زنان فعال و انقلابی آن دوران که البته الان اسمش در خاطرم نیست، الهام گرفته است. به نظرم نورآفاق نمادی از زنانی است که در آن دوران وجود داشتند و می تواند الگویی برای زنان روزگارمان باشد. به لحاظ گویش و اجرا چقدر تلاش کردید به تاریخ وفادار باشید؟ در این راه از چه منابعی استفاده کردید و راهنمایی های آقای ورزی چقدر کمک کننده بود؟ نوع ادبیات محاوره ای آن زمان ها با دوره کنونی خیلی متفاوت بوده است؛ به لحاظ رفتار و گفتار خب آن زمان ها همه چیز خیلی مودبانه تر بوده و آدم ها ارزش های بیشتری را در گفت وگوهایشان برای هم قائل بودند. حتی آداب غذا خوردن ها هم فرق داشت. مسلما من در آن زمان ها نبوده ام و پیدا کردن شکل درست آن برایم سخت بود؛ اما آقای ورزی، کارگردان تیزهوش و نکته سنجی هستند و راهنمایی هایشان بسیار به کمکم آمد و از این بابت واقعا مدیون شان هستم. البته خودم هم به سراغ منابعی رفتم و از طریق اینترنت سعی کردم عکس ها و فیلم های موجود از آن دوره را ببینم و با بازی ام تطبیق بدهم. شما در خانواده ای هنرمند بزرگ شده اید و قطعا نقش والدین و این محیط هنری در رشدتان بی تاثیر نبوده است. آیا از ابتدا تصمیم داشتید بازیگر شوید؟ بازیگری چقدر برایتان جدی است؟ نه. اصلا از ابتدا چنین قصد و تصمیمی نداشتم، چون شرایط سخت و دشواری کارها را به شکل برجسته تری می دیدم و در خودم این توان را نمی دیدم با این شرایط کنار بیایم و به این شکل بازی کنم. به نظرم هنرپیشگی برخلاف اسم زیبایی که دارد، جزو یکی از دشوارترین کارهاست. هنوز هم بازیگر نشده ام؛ فقط به صورت ناخودآگاه و ژنتیک تحت تاثیر محیطی که در آن بزرگ شده ام، این ویژگی در من شکل گرفت و پرورش یافت. با این حال کار واقعا برایم لذت بخش و شیرین بود. ما تحت شرایط سخت و فشرده ای این کار را ضبط کردیم. گاه به خودمان می آمدیم و می دیدیم از صبح تا مثلا ساعت هفت شب بدون این که غذایی خورده یا استراحتی کرده باشیم، مشغول کار بوده ایم و این گذشت زمان را متوجه نمی شدیم. یا زمان هایی بود که خسته و خالی از انرژی به خانه می آمدم، اما هنوز ذوق کار را داشتم و منتظر بودم فردا صبح دوباره برای ادامه اش بروم. در این مدت حضورتان در عرصه هنری، فعالیت در سینما، تئاتر و تلویزیون را تجربه کرده اید. کدام یک از این عرصه ها را بیشتر دوست دارید؟ اولویت خودتان به لحاظ کاری چیست؟ نمی توانم انتخابی بکنم. من هیجان و کسب تجربه های مختلف را دوست دارم و به خاطر همین مایل هستم در تمام این عرصه ها حضور داشته باشم. با این حال شاید بهتر باشد این طور بگویم که تئاتر از اولویتی کمی بالاتر برایم برخوردار است؛ چراکه زندگی همه ما صحنه ای از تئاتر است و دائم در حال تمرین آن هستیم. تئاتر پایه و اساس زندگی یک هنرپیشه حرفه ای و نقطه تعالی روح اوست و تمرینی است که موجب روز به روز بهتر شدن بازیگر به روی صحنه می شود. لذا تئاتر برایم در منزله نوعی کلاس درس است. سینما و تلویزیون عرصه هایی هستند که به من این اجازه می دهند امتحانم را پس بدهم و تا حد امکان جلوی دوربین قابل قبول باشم. نگران نیستید سایه و نام والدین تان موجب شود خودتان به صورت مستقل دیده نشوید؟ نه اصلا. البته در سوالات قبلی هم به نحوی پاسختان را دادم. نگران نیستم. فقط احساس می کنم این قضیه شاید به نوعی باعث شده حساسیت ها روی من بیشتر باشد. من درس این رشته را خوانده ام و تلاش خودم را کرده ام تا مثل گوهر خیراندیش، پله پله از اول شروع کنم و جلو بیایم و در نقش هایم شناخته بشوم. البته کار برایم سخت تر است و این قضیه را انکار نمی کنم. تصمیم تان برای ادامه بازیگری چیست؟ الان مشغول چه کاری هستید؟ در حال حاضر مشغول کار خاصی نیستم. همان طور که گفتم، از آنجا که تئاتر را دوست دارم تمام تلاشم را می کنم از این محیط خیلی دور نشوم و یادم نرود باید بازیگر بهتری بشوم. باید مدام این توانایی ها را تمرین کنم، لذا الان سر کلاس محمد رحمانیان هستم و گرچه با توجه به سنم کمی دیر به این نتیجه رسیدم که باید بازیگر بشوم، اما ایشان مرا بخوبی و به عنوان فردی مستقل، نه دختر آقای اسماعیل خانی و خانم ...
مقتولی که قاتلش را پیش از قصاص بخشید
قتل رساندم. با اینکه به شدت پشیمان شده بودم اما خواستم با صحنه سازی از مجازات فرار کنم که دستم رو شد. متهم پس از محاکمه در شعبه 74دادگاه کیفری به قصاص محکوم شد و حکم به تأیید قضات شعبه 11دیوان عالی کشور رسید. خواب عجیب پرونده به شعبه چهارم اجرای احکام دادسرای جنایی تهران فرستاده شد و تازه داماد جنایتکار فاصله چندانی تا چوبه دار نداشت. قرار بود سحرگاه چهارشنبه ...
جنایات جریان های تکفیری در سوریه؛ 2012-2013
انتقال آن به ریف ادلب، در نزدیکی مرز سوریه با ترکیه، اعتراف کردند. (59) 4.2. کشتار کودکان و زنان پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) قبل از تمام جنگ های خود به مسلمانان دستورهایی می داد. یکی از این فرامین حرمت قتل زنان و کودکان و افراد سال خورده بود. بعد از پیامبر نیز تمام فرماندهان اسلامی، به تأسی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، همین راه را رفته اند، اما تروریست های سوریه ...