سایر منابع:
سایر خبرها
باورم نمی شد نامزدم با دست خودش مرا به دست راننده کثیف سپرد / فیلمی که از همه ماجرا پرده برداشت!
روزی هنگام رفتن به دانشگاه با پسر جوانی آشنا شدم. ابراز علاقه قاسم به من موجب شد تا دوستی خیابانی من و او ادامه یابد. قاسم در همه تماس هایش وانمود می کرد که قصد دارد با من ازدواج کند اما منتظر فراهم شدن شرایطی برای خواستگاری بود چرا که من اهل یکی از شهرهای جنوبی کشور بودم و خانواده ام نیز در جنوب کشور ساکن هستند. هنوز 3 ماه از این آشنایی نگذشته بود که قاسم پیشنهاد کرد برای صحبت درباره ...
مرد قوی هیکل در برابر بانک های آبادان چه می کرد؟+عکس
خودروی جلال کردند که پس از شلیک به 4 چرخ خودرو موفق به دستگیری جلال شدند. جلال 38 ساله به ماموران گفت: چند سال است که به هروئین اعتیاد دارم و به همین خاطر خانواده ام مرا از خانه بیرون کردند و چون برای تامین هزینه های زندگی و اعتیادم نیاز به پول داشتم سناریوی را طراحی کردم. وی افزود: به جلوی دستگاه های عابربانک ها می رفتم و با شناسایی افراد کم سن به آنها نزدیک می شدم و به بهانه ...
14 سال پس از زلزله بم به روایت تصویرگران
ویرانی که موقعیت خانه هایش مشخص نبوده، اشاره می کند و می گوید: وارد حیاط خانه ای شدم که دیواری از آن باقی مانده بود. هم زمان با ورودم، دسته ای کبوتر بلند شدند و من لحظه ای را ثبت کردم که با آن سقف های گنبدی و آوارها و کبوتران حسی از رفتن ساکنان آن خانه داشت و کبوترهایی که تنها بازماندگان آن خانه بودند. اندوه و اشک یک پدر، یکی از تصاویری است که او در میان همه آنچه دیده و ثبت کرده روایت می کند و می ...
برای نعمت زاده مهم نبود به غیر انقلابی کمک کنیم یا انقلابی
پیشنهاد کردم که وقت آزادی که داشتم را در بخش تولیدی هم مشغول کارگری شوم. بعد از مدتی دیدم که این درآمد هم برای اداره یک خانواده 9 نفرهمکفی نیست. شوهر عمه بنده در بازار پارچه فروشی داشت. ایشان در جریان وضعیت ما بود و به بنده گفت که اگر کار حسابداری ما را انجام دهی، حقوق بهتری به شما خواهیم داد و بنده مشغول این کار هم شدم، ضمن اینکه دانشجو هم بودم در آن ایام. رفتم کار حسابداری آنجا ...
ماجرای اقدام زشت پسر جوان و ازدواج اجباری با دختر 14 ساله به کجا رسید؟
... پسر 19 ساله چطور خود را به خانه خانم های تهرانی می رساند؟ ماجرای باورنکردنی و عجیب مرد شیطان صفتی که همسر جوانش را تقدیم آزار گران کرد + عکس سناریوی تلخ راننده آژانس و تجاوز گروهی به دختر جوان در خانه شیطانی نحوه تجاوز کثیفی با صاحب کار و چند جوان شرور داشتم / اگر خانواده ام بفهمند مرا زنده نمی گذارند! ماجرای تجاوز پسر جوان و ازدواج اجباری با دختر ...
چرا دختر جوان سوار خودرو شد؟ / نقشه سه پسر جوان با فائزه چه بود؟
+ عکس سناریوی تلخ راننده آژانس و تجاوز گروهی به دختر جوان در خانه شیطانی نحوه تجاوز کثیفی با صاحب کار و چند جوان شرور داشتم / اگر خانواده ام بفهمند مرا زنده نمی گذارند! ماجرای تجاوز پسر جوان و ازدواج اجباری با دختر 14 ساله به کجا رسید؟ تجاوز وحشیانه به دختر 8 ساله مقابل چشم زنانی که فقط جیغ می کشیدند! پسرجوان با دختر 8 ساله چه کرد که به دوبار ...
ماجرای کثیفی با صاحب کار و چند جوان شرور داشتم / اگر خانواده ام بفهمند مرا زنده نمی گذارند!
آنکه فرید ماشینش را در محل خلوتی نگه داشت ناگهان چند جوان شرور هجوم آوردند و با زور و تهدید به من تعرض کردند. پس از آنکه از این مهلکه فرار کردم فقط وحشت داشتم اگر والدینم متوجه ماجرا بشوند مرگم حتمی خواهد بود. از ترس شب تا صبح خوابم نبرد تا اینکه روز بعد به ناچار خودم را به آگاهی رساندم تا ماجرای وحشتناکی را که بر سرم آمده است شرح بدهم. این دختر پس از شرح ماجرا به افسر آگاهی گفت: این ...
جوان اعدامی شرط عجیب مادر جوان کشته شده را پذیرفت! / بخشش پای چوبه دار+عکس
معرفی کرد. وی در حالی که بشدت پشیمان بود و گریه می کرد، در بازجویی ها گفت: من و شهاب همسایه بودیم و هر دو به باشگاه ورزشی محله رفت و آمد داشتیم. زمان حادثه او بر سر اینکه کدام یک از ما قوی تر است، بگومگو کردیم و قرار شد به خارج از شهر برویم و کشتی بگیریم. مدرسه که تعطیل شد، سوار موتورسیکلت شدم و سراغ مقتول رفتم. همان موقع یکی از دوستانم چاقویش را به من داد بعد هم به بیابان های اطراف محله رفتیم و ...
کار زشت برادرم مرا از خانه فراری داد /این دختر در کلانتری سفره دلش را پهن کرد
های موادمخدر او بکنیم. در همین شرایط بود که شب گذشته برادرم وارد منزل شد و مرا که تازه از سرکار به منزل رسیده بودم زیر مشت و لگد گرفت و دستمزد کارگری ام را از داخل کیفم برداشت و رفت. دیگر از رفتارهای خشن او خسته شده بودم که تصمیم گرفتم از منزل فرار کنم اما... اخبار زیر را از دست ندهید:
ایدز دارم؛ اما ترکم نکنید
کرده بودم و به دلایل معتاد بودن از او جدا شدم ، اما نمی دانستم پس از جدایی نه تنها از مشکلات رهایی نمی یابم بلکه تا آخر عمرم من را گرفتار بیماری کرده که علاج ندارد. وی اضافه کرد: خانواده ام وقتی متوجه شدند که من ایدز دارم همه آنها از ترس مبتلا شدن مرا ترک کردند. وی اظهار کرد: مدتها گریه می کردم که چرا من؟ گناه من چه بود که به این بیماری مبتلا شدم تا اینکه توسط یکی از افراد به ...
با دو مردی که مادر و دختر جوان افغان را مورد عمل کثیف قراردادند چه کردند؟
پسرجوان با دختر 8 ساله چه کرد که به دوبار اعدام محکوم شد؟ تجاوز سرایدار افغان به دختر 7 ساله در محل کار مادرش + عکس باورم نمی شد نامزدم با دست خودش مرا به دست راننده کثیف سپرد / فیلمی که از همه ماجرا پرده برداشت! دانشجویانی که همکلاسی دختر را در حمام دانشگاه گیر انداختند + عکس ...
وقتی همسرم خانه نبود، دوست داشتم بیشتر با زن تنهای همسایه باشم / بهناز مرا به کارهای کثیف کشاند!
24 سالم بود که با هم دانشگاهی ام ازدواج کردم، زندگی مان با علاقه و عشق دو طرف و رضایت خانواده هایمان شروع شد،علی کارمند یک شرکت خصوصی بود و اوایل طبق برنامه و وقت اداری کار می کرد و من هم یا خودم را در خانه سرگرم می کردم یا بیرون از خانه و با فامیل و دوستان بودم. بعد از مدتی رییس شرکت به علی پیشنهاد ویزیتوری خارج از وقت اداری را داد و علی هم بعد از مشورت با من قبول کرد در این فاصله من ...
تولید فیلم سینمایی قهرمانان کوچک با موضوع تولید ملی
...> وی درباره انگیزه اش از ساخت این فیلم گفت: ابتدا که ساخت این فیلم با موضوع حمایت از تولید ملی و ایران ساخت توسط علی عبدی و پرویز امیری پیشنهاد شد با عمق فاجعه و مضرات عدم توجه به کالای ایرانی آن هنوز آشنا نشده بودم، پس از مدتی که اطلاعات کسب کردم و به سراغ خانواده هایی رفتم که در اثر ورود محصولات قاچاق به ایران و تعطیلی کارخانه های تولیدات محصولات داخلی آسیب دیده بودند، از شدت آسیب این امر به جامعه ...
اتفاقی که بر سر یک افغانی هنگام آزار و اذیت به یک زن تهرانی آمد + عکس
همراه با تهدید شاکیه اعتراف و به کارآگاهان گفت: “حدودا دو هفته پیش، به صورت غیرقانونی و قاچاق از افغانستان وارد ایران شدم ؛ در طول این مدت بیکار بودم و شب ها در پارک می خوابیدم. چند روز پیش در حال پرسه زنی در آن منطقه (منطقه یوسف آباد) بودم که دیدم درب خانه ای باز است؛ وارد ساختمان شدم و به طبقه دوم رفتم؛ پس از ورود به داخل خانه؛ شاکیه را تنها در خانه دیدم؛ به سمت او حمله ور شده، گلویش را گرفته و ...
با شخصیت امام زندگی کردم
هایی که از خانواده امام (ره) داشت، با ما هم صحبت شد. **با توجه به اینکه شما در حوزه تئاتر پیشینه قوی تری به نسبت تصویر دارید، چطور برای حضور در شخصیت امام خمینی (ره) انتخاب شدید؟ سال 90 در نمایشی به نام ساقی نقش شاعر و شیدای حضرت علی (ع) را بازی می کردم و آقای ورزی حدود سه بار به تئاتر شهر آمد و نمایش ما را دید و بعد از چند جلسه گفت وگو برای ایفای این نقش انتخاب شدم. ...
مروری برکارنامه بهرام بیضایی به بهانه سالروز تولد وی : غریبه و مه
چگونه شده است.آقای بیضایی خیلی اصرار داشتند که در سالن بنیشینم اما من گفتم: وقتی در سالن بنشینم بعد که فیلم تمام می شود همه من را نشان می دهند و خوشم نمی آید. گفت خوب من می گویم در اتاق آپارات بنشینی. موقعی که سالن تاریک شد به اتاق آپارات رفتم .و پشت خانم و آقایی که جزو مهمانان خاص بودند نشستم. آنها به قدری به فیلم فحش دادند که خیلی دلم می خواست به آنها بگویم شما که اینقدر عصبی هستید چرا بیرون نمی ...
خاموشی آواز در زیر آوار
تلفیق شعر و موسیقی را فرا گیرد. مشکاتیان درباره آشنایی خود با بسطامی گفته است: اولین بار ایرج بسطامی را در خانه محمدرضا شجریان دیدم. در آن زمان ما چاووش را داشتیم. به خاطر شرایط اجتماعی آن زمان به خواننده های بیشتری با صداهای متفاوت نیاز داشتیم. من پشت در کلاس آواز استاد شجریان نشسته بودم تا هنرجوها مرا نبینند. از آنجا بود که از صدای بسطامی خیلی خوشم آمد. ایشان صدای خوبی داشتند و مثل همه ...
در کل خانواده یک استقلالی هم نداریم
حمید طاهرخانی درباره بازی پرسپولیس مقابل سیاه جامگان و حضورش در میدان به جای احمد نوراللهی اظهار داشت: شب خاطره انگیزی را سپری کردم. پس از بازی خوابم نمی برد و باور نمی کردم که این اتفاق برایم رخ بدهد. از صبح هم که در منزل پدری ام در تاکستان هستم، مرتب میهمان داریم. خوشحالم که باعث شادی خانواده ام شدند. این را هم بگویم که خانواده ام همه پرسپولیسی هستند و حتی یک استقلالی هم نداریم. وی ...
شهری که تاریخ مرگ مردمش یکی شد!
مزارها کاشته است. در حال شست وشوی سنگ مزارهاست. به زور می تواند راه برود: زلزله همه چیز را از من گرفت. 4 پسر و یک دختر. مزار 3 پسرم اینجاست بقیه را نمی دانم. غریب دفن شده اند. شوهرم چند سال بعد دق مرگ شد. فقط یک پسر دارم که او هم سرش به زندگی و زن و بچه اش گرم است. هر روز بعد از نماز عصر می آیم تا دم غروب. دلم برایشان یک ذره شده، ای کاش بودند. شب چله ای تنهای تنها بودم. اگر بودند، حتماً ...
بی فاصله با بی خانمان ها
خانواده اش از خونه بیرونم کردن. یه زن تنها بودم با دو تا بچه. گدایی می کردم تا زندگی مون رو بگذرونم. بعد دو سال در به دری تونستم یک خونه تو چهارراه سیروس بگیرم. همون جا یک خانمی من رو معتاد کرد. گفت شیشه اعتیاد نداره. چند بار هم کمپ اجباری رفتم اما موفق نشدم. می اومدم خونه و با یه صدای فندک دوباره می افتادم توی اعتیاد. شاید اگه جای دیگه می رفتم یا حامی داشتم، دوباره معتاد نمی شدم. الانم واقعاً دوست ...
پدرم آخرین پیامش را با شهادتش مخابره کرد
سمت جمکران حرکت کردم. تا پس از زیارت به مرز شلمچه رفته و عازم کربلا شویم. نگو همان روز پدر در سوریه شهید شده بود. خیلی بی قرار بودم. اصلاً انگار نه انگار که برای اولین بار به کربلا می روم. بعد از نماز عشا بود که بین راه توقف کردیم. بعد از نماز سوار اتوبوس شدم، وقتی تلگرامم را چک کردم متوجه شدم که یکی از دوستانم خبر شهادت بابا را برایم فرستاده و از من پرسیده که آیا صحت دارد؟ باورم نشد. گفتم حتماً ...
همسر و فرزندم را در حیاط خانه به خاک سپردم تا حضورشان مایه آرامشم باشد/ مدد حضرت اباالفضل باعث زنده ...
گفت صدایت را بلند کن و پس از آن پسرم صدایم را شنید و مرا از زیر آوار بیرون آورد. به لطف و کرم حضرت اباالفضل به هیچ عنوان نیاز به بیمارستان پیدا نکردم. شب قبل از زلزله بر خانواده شما چه گذشت؟ آن شب جشن تولد نوه ام بود و ما در خانه دخترم بودیم، به علت اینکه همسرم سید محمود در خانه تنها بود زیاد نماندیم و به خانه بازگشتیم، پیش لرزه های شب قبل از زلزله باعث شد به همسرم بگویم که ...
دانشجوی قاتل: پدرم گیر میداد، کشتمش
خودت را معرفی کن؟ سعید،23 ساله هستم. در یک خانواده 10 نفری زندگی می کردم که 8 سالگی مادرم را از دست دادم و در کنار پدر و خواهرم زندگی می کردم. بقیه برادران و خواهرانم ازدواج کرده اند. درس می خوانی؟ دانشجوی حسابداری هستم. به خاطر درس سرکار نمی رفتم؛ البته این اواخر در کارگاه دستگیره سازی برادرم مشغول کار بودم، اما بازهم نتوانستم کار کنم و خانه نشین شدم. ...
هوادار HDP هستم/ از دمیرتاش می خواهم برای آزادیم تلاش کند
هستم که برای گذراندن امور زندگی ترک تحصیل کرده و مجبور به کار شدم. قبل از آمدن به سربازی هر نوع کارگری را کردم. خانواده و دوستانم را تنها گذاشته و سرباز جمهوری ترکیه شدم. ترکیه چرا از من حمایتی نمی کند؟ چرا من در کنار خانواده ام نیستم؟ به خاطر ترکیه سرباز شدم، روز و شب در مرزها کشیک دادم. پدر و مادر من به تو چه خواهند گفت؟ چرا نتوانستی فرزند ما را آزاد کنی؟ جوابتان به این سوال چه خواهد بود؟ جواب ...
ماجرای ولادت حضرت عیسی(ع) از زبان قرآن
) و گفت: من بنده خاص خدایم که مرا کتاب آسمانی و شرف نبوت عطا فرموده، هرکجا که باشم مرا مبارک (مایه رحمت الهی) گردانیده و تا زنده انم به نماز و زکات سفارش نموده و همچنین به نیکوکاری با مادر توصیه فرموده و مرا ستمکار و شقی نگردانیده است. روز ولادت و مرگ و همچنین روزی که برانگیخته شوم، سلام و درود حق بر من است (27 تا 33 مریم) ...
سرباز فداکار: از کاری که کردم پشیمان نیستم
شد که متاسفانه منجر به قطع پای راستش از ناحیه مچ پا شد. حال عمومی سید محمد خوب است و هم اکنون در بیمارستان شهدای تبریز تحت مراقبت پزشکان متخصص قرار دارد و احتمالا فردا مرخص شود. مدیرکل حفاظت محیط زیست آذربایجان شرقی شامگاه شنبه به همراه تنی چند از معاونان و مدیران سازمان حفاظت محیط زیست به عیادت سید محمد رفتند و از نزدیک جویای احوال وی و خانواده اش شدند. حمید ...
وضع اجتماعی شهر بم 13 سال بعد از زلزله
خانواده روبرویم نشسته است. در لابی هتلی در تهران؛ ببخشید خونه مون خیلی تعمیرات داشت باید تشریف می آوردید منزل. اینها را با همان لهجه اهالی بم می گوید؛ رابطه ام که قطع نشده حداقل سالی سه چهار ماه بم زندگی می کنم. مرجان ابراهیمی در زمان زلزله 18ساله بود؛ اما حالا زنی 31 ساله است. او در زمان زلزله در خانه یکی از اقوامش در کرمان بوده و فردای روز زلزله به بم بازگشته است. مرجان در روزهای اول ...
راز قتل پدر بزرگ در دستکش پزشکی
...، لطفا وارد نشوید همه جا را مسدود کرده بودند. آنها به محض دیدنم مرا به داخل خانه بردند که جسد پیرمرد آنجا بود. همه چیز به هم ریخته بود. پیکر پیرمرد نیز در کنج اتاق افتاده و دست و پا و دهانش با پارچه ای بسته شده بود. از صاحبخانه که مرد میانسالی بود درباره حادثه پرسیدم و متوجه شدم او پسر مقتول است. شب حادثه او همراه خانواده اش به مهمانی رفته و پدرش به دلیل کسالت در خانه بود که پس از ...
معراج چه زمانی اتفاق افتاد؟
اسمعیل سلام گفتم و او نیز مرا سلام داد و گفت درود بر تو ای برادر شایسته و پیامبر بزرگ. ملائکی که تحت فرمان اسمعیل بودند جملگی به من خوشامد گفتند و هر فرشته ای که مرا میدید شاد و خندان میشد. آنگاه فرشته ای را دیدم که پیش از او فرشته ای با آن همه بزرگی و عظمت ندیده بودم صورتی کریه داشت و سخت غضبناک بود ولی با دیدار من لبخند و یا سروری در نگاهش مشاهده نشد و فقط مرا دعا کرد. به جبرئیل گفتم کیست و چه ...
خانواده ی آرام ، شاد، سالم(گفت وگو با همسر مقام معظم رهبری)
پایگاه اطلاع رسانی آزادگان ایران : در سال 1343 با ایشان ازدواج کردم ، البته این ازدواج همان طور که در خانواده ی مذهبی آن زمان مرسوم بود صورت گرفت. به این ترتیب که مادر ایشان برای خواستگاری به منزل ما آمدند و بعد ازمباحثات معمول ، مراسم ازدواج انجام شد. ما چهار پسر و دو دختر داریم. همه ی پسرانمان قبل از انقلاب و دخترانمان بعد از انقلاب به دنیا آمدند. آن زمان [قبل از انقلاب ...