سایر منابع:
سایر خبرها
گور خوابی به جای کارتن خوابی (+عکس)
...، اونو که زدم تا دو روز خواب بودم، انگار مرده بودم. برای آرام شدن، مجبور شدم دوباره بکشم و کم کم کارمم از دست دادم . دانه های درشت اشک روی گونه های فرو رفته اش می چکد، نفس عمیقی می کشد و انگار به پنج سال گذشته برگشته است. حالا تمایل بیشتری دارد که درباره خودش حرف بزند . *چند وقته کارتن خوابی؟ الان سه ساله که کارتن خواب شدیم . *پسرات کجا هستند؟ ...
از ساعت 9 صبح پشت میزم هستم حتی در روز کریسمس
خودم گفتم اینجا جای خوبی برای زندگی است. هرگز فکر نمی کردم روزی ساکن همین خیابان شوم. وی می گوید: اتاق نوشتن من یک اتاق پر از قفسه های کتاب و اتاقی دنج است با یک میز چوبی تیره و پنجره ای که رو به باغ باز می شود. یک خرس پدینگتون هم از روی میز مرا نگاه می کند. من اینجا خوشحالم. گرچه برخی روزها در خیابان ترافیک می شود و می تواند سروصدا ایجاد کند. در هر حال دوست دارم وقتی می نویسم از ...
عامل جنایت خیابان جلفا خودش را معرفی کرد
2 ماهه اش را به قتل رسانده و حال به خاطر عذاب وجدان تصمیم به افشاگری گرفته است. مرد جوان گفت: سالها پیش با دختر جوانی دوست شدم که پس از مدتی به خاطر اینکه خانواده هایمان متوجه این آشنایی شده بودند مجبور به ازدواج شدیم و این درحالی بود که اصلا قصد ازدواج با دختر جوان را نداشتم. وی ادامه داد: از همان روز نخست زندگی مشترک با مریم اختلاف داشتیم تا اینکه با اصرارهای او صاحب فرزند ...
سعید پیش از آنکه استاد کاراته باشد مربی اخلاق بود
. فردایش ساعت دو به من زنگ زد و خداحافظی کرد. تا یک ماه به من زنگ نزد. بعد از 50- 40 روز که رفته بود از سپاه آمدند گفتند آقا سعید در یکی از روستاهای حلب محاصره شده است. ان شاءالله آزاد می شود. من سه ماه چشم به راه بودم. مدام ذکر می گفتم و متوسل می شدم که بعد از سه ماه گفتند آقا سعید را در بیابان های حلب پیدا کردند که به همراه تعداد دیگری از همر زمانش شهید شده اند. شهید زهره وند و آقا سعید در یک روز ...
سیاستمدار باید خیلی از ارزش ها را کنار بگذارد!
گفت شما باید بنز سوار باشید، من هم گفتم موفق باشید! به قول معروف داخلمان خودمان را می کشد، بیرونمان دیگران را! جای دیگر کسی از من پرسید آقا راننده ات کو، گفتم من خودم مسافرکشی می کنم، راننده ام کجاست! زنگنه تصریح کرد: اگر به عنوان یک مهندس مثل همشاگردی هایم کار می کردم، شاید زندگی متفاوتی داشتم. اما اکنون اینطور نیست که زندگی مرفه مثل میلیارد ها داشته باشم. حقوق دولتی می گیرم منبع درآمد ...
مایلی کهن به منصوریان چه گفت؟
داد تا همه چیز شرایط عادی پیدا کند. آن روز هم داخل رختکن خیلی ناراحت بودم و فقط به این بچه ها گفتم آیا شما حرف های مرا گوش نمی دهید؟ مگر برایتان روضه می خواندم. من عاشق بازیکنانی هستم که با آنها کار می کنم اما اعتقاد دارم که آنها باید به حرف های مربی خود گوش بدهند مثل بعضی ها هم نیستم که از بازیکن استفاده ابزاری کنم. برخی مربیان می گویند بازیکن 90 دقیقه برای ما خوب بازی کند. حالا بیرون زمین هر ...
مردی که برادرش را کشته به حبس محکوم شد/ مقتول، مادرش را کتک زده بود
مادرم زخمی است. به من گفتند فریدون با استکان به پیشانی مادرم زده است. مادرم گفت فریدون وقتی متوجه شد لباس او را برادرش پوشیده با او درگیر شده است. متهم ادامه داد: به طرف فریدون رفتم تا او را آرام کنم اما دست من را گرفت و از خانه بیرون کرد. برای لحظاتی بیرون از خانه مشاجره کردیم. بعد به طرف خانه خودم که همان نزدیکی است رفتم. وقتی به خانه رسیدم صدای داد و فریاد از داخل کوچه شنیدم. از ...
مردی که دوسال پیش همسر و دختر 2 ماهه اش را کشته بود، اعتراف کرد
ایلخانی بازپرس شعبه هشتم تهران گفت: من مجبور به ازدواج با همسرم شده بودم و از همان ابتدا با وی اختلاف داشتم و نمی خواستم بچه دار شوم اما بچه دار شدم؛ فرهنگ خانواده من و همسرم با همدیگر یکسان نبود تا زمانی که فهمیدم همسرم باردار است تصمیم به قتل وی گرفتم و چند روز قبل از قتل به ناصرخسرو رفتم و آنجا از مردی داروی بیهوشی خریدم و به فروشنده گفتم که داروی بی هوشی را برای کارهای پزشکی می خواهم و او که به من ...
ناگفته هایی تکان دهنده از زبان الکلی ها
مدت شده و وقتی میگیم که ممکنه ناشی از مصرف الکل باشه، با تحکم میگه خودم می دونم. گاهی وقتا هم فقط به دلیل تجویز دارو ناراحت میشن و درمان رو رها می کنن چون میگن ما معتاد نیستیم که دکتر برامون داروی ترک نوشته، ما هر وقت بخواهیم می تونیم الکل رو کنار بذاریم. یک بار یک جراح اومد اینجا. من بهش گفتم شما خودت درمانگری و جسم بیمار زیر دستته و قراره یک انسان زیر دست شما سالم بشه، شما باید سالم باشی که ...
آغاز بحران سوریه به روایت شهید حسین همدانی توصیه مقام معظم رهبری به قاسم سلیمانی درباره سوریه
.... از آنجایی که خودم هم انگیزه بالایی برای حضور در سوریه و دفاع از حرم های عمه سادات و حضرت رقیه(س) داشتم، بلافاصله جواب مثبت دادم. اصلاً نگفتم فکر می کنم بعداً جواب می دهم همان جا جواب مثبت دادم. ایشان هم با سردار سلیمانی تماس گرفتند و گفتند که فلانی موافق است. حاج قاسم به من گفت: فردا صبح فرودگاه امام خمینی(ره) باش! چند روز بعد مراسم تودیع بنده و معارفه سردار ...
90/ هفت سال بعد از حال آن روزها
خاطره را تعریف کنم؟ در همین فکر و خیال بودم که خبر آمد رضا رشیدپور مجری خوب کشورمان قصد دارد برنامه حالا خورشید را در روز 7 دی اختصاص دهد به آیدین عزیز ما، گفتند هستی؟ کمک می کنی تا برنامه ای به یاد آیدین روی آنتن شبکه سه ببریم؟ گفتم معلوم است که هستم، برای آیدین همیشه هستم، برای این که یادش زنده باشد هر کاری می کنم. اول از همه با صمد صحبت کردم ، از آنجایی که در چین است کمی برقراری ارتباط با او ...
خواستگار کینه جو دختر جوان را به آتش کشید
...> متهم به قتل گفت: من و دختر جوان به هم علاقه مند بودیم و می خواستیم ازدواج کنیم؛ اما بنا به دلایلی از هم جدا شدیم و ارتباطمان تیره شد. سعی کردم دوباره این شرایط را بهتر کنم که نشد. آن روز قراربود با هم حرف بزنیم، اما یکدفعه دعوایمان شد. وی افزود: عصبانی شدم و نتوانستم خودم را کنترل کنم. در اوج عصبانیت بنزین را روی او ریختم و وی را به آتش کشیدم. بعد پشیمان شدم و شعله های آتش را خاموش کردم. دختر مورد علاقه ام را به بیمارستان رساندم تا شاید زنده بماند، اما وقتی بازداشت شدم، پی بردم او فوت شده است. حماقت کردم و زندگی او و خودم را تباه کردم./جام جم ...
فیت های - ناصریا - چگونه شکل گرفت؟
ای داشتیم. آخر شب هم او را تا منزلش رساندم و پس از آن رفاقت ما با تلفن ادامه پیدا کرد. ترانه گل یخ را از یغما گلرویی گرفته بودم و در کارهایم داشتم و تصمیم گرفتم برای اینکه کارهایم یکدست نشود ساخت ملودی این کار را به ناصر بسپارم. منزل او به خانه ما نزدیک بود و یک روز نزد ناصر رفتم و ملودی را ساختیم. با توجه به اینکه ملودی در جاهای صدای خودش هم بود تصمیم گرفتم نظارت ضبط این کار را به او و بهنام ...
دولت به دنبال تقویت روحیه قانون گرایی در جامعه است/ تنوع قومی فرصت و سرمایه معنوی ملی است
...، پس از دعوت مجری برای سخنرانی، ابتدا رفتم به همان ترتیب و کیفیت دست پدرم را بوسیدم و بعد سخنرانی کردم و اما خاطره تلخ نیز روزی بود در یک فضا و شرایطی قرار گرفتم و دست یکی از شخصیتهای ملی را بوسیدم که آن اخلاص و اعتقاد موارد بالا را نداشت! و معمولاً با یادآوری آن از خودم شرم می کنم. به گزارش پایگاه اطلاع رسانی وزارت کشور،محمدامین رضازاده تجربه خدمت در سطوح مختلف بدنه وزارت کشور را داراست و عضو هیأت علمی دانشگاه است و عضویت در مجامع علمی و پژوهشی و همچنین مجامع عمومی تحقیقات و تألیفاتی را نیز در سابقه خدمتی خود دارد. ...
افشای راز قتل مادر و دختر پس از 2 سال
زباله کشیدم و با پتو خفه اش کردم. بعد سراغ همسرم رفتم و او را هم با همین شگرد به قتل رساندم. بعد صحنه سازی کردم و همسر و دخترم را در اتاق خواب کنار هم گذاشتم. تا ساعت 7صبح بالای سر اجساد بیدار بودم و بعد با اورژانس تماس گرفتم. در این مدت هم مدام پیگیر پرونده بودم اما هیچ کس به من شک نکرد. چرا بعد از 2سال خودت را معرفی کردی؟ عذاب وجدان داشتم. دیگر خسته شده ام و می خواهم به زندان ...
مقتول پیش از مرگ قاتل را لو داد
جنایت اعتراف کرد و گفت: من قصد کشتن دوستم را نداشتم و همه چیز در یک لحظه اتفاق افتاد. او ادامه داد: روز قبل از حادثه مقتول به من متلک گفت که خوشم نیامد و جوابش را دادم و سر همین مسئله بحثمان شد. آن روز ماجرا با همین جر و بحث ساده تمام شد اما من هنوز عصبانی بودم. می خواستم او را بترسانم و به یاد کلت کمری افتادم که در خانه داشتم. با خودم گفتم که اگر آن را در دستم ببیند حتما می ترسد و حساب ...
روایت تکان دهنده گفته نشده از عملیات کربلای4/ پیکرشهدای ما وسیله ی سرگرمی عراقی ها شده بود+عکس
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی قم فردا ،به نقل از ثامن ؛ این روزها حماسه دلیرمردان عملیات کربلای 4 سر زبانها افتاده دلیرانی که به خاطر خیانت وطن فروشان خون پاکشان مظلومانه ریخته شد محسن ابوالحسنی از رزمندگان قم که در گروهان دوم گردان امام حسین لشکر 17 علی بن ابی طالب (ع) در عملیات کربلا 4 حضور داشت روایت شنیدنی از این عملیات را برایمان نقل کرد. دو روز قبل از عملیات مینی بوس ها آمدند مقر گردان که در جاده اندیمشک بود،مقری که نیروها آموزش های لازم را برای عملیات دیده بودند ،مقری که کا ...
مدل می شم، فالوئرام زیاد شه!
مادرم یاد گرفتم. اون قدیما خیلی جدی این کار را می کرد و همش در بچگی تصاویری از کارای مادرم در ذهن دارم که هیچ وقت نمی تونم اون رو فراموش کنم. اما خودم هیچ وقت نمی تونم تو این کار دووم بیاورم چون به حدی دست زیاده تو این کار که نمی شه این جا چیزی شد. اما واسه تریپ خود هم شده این کارو کنار داستانای دیگم نگه می دارم تا همین طور فالوئرام بالا بره. هر چن وقت یه بار به یه آتلیه ای می رم تا یک ...
نهادینه شدن روح انتظار در استاد پرورش
سابقه ای که در علم و معرفت داشت، مدتی به عنوان وزیر آموزش و پرورش خدمت کرد و بارها از طرف مردم شریف اصفهان به مجلس شورای اسلامی راه یافت و در شورای عالی دفاع و جبهه و جنگ حضوری فعال و اثرگذار داشت و از همه اینها مهمتر در تربیت نسلی از جوانان توفیق بسیار خوبی پیدا کرد که بسیاری از آنان از سرداران عرصه جهاد و شهادت شدند . *غبطه آیت الله مهدوی کنی(ره) به استاد پرورش ! بعد از ارتحال ...
شکنجة دختر برای شکستن مقاومت مادر
تا این لحظه نمی شنیدم، مرحوم ربانی شیرازی سلولش فاصله ای با سلول من نداشت و آن چه را که من دیده بودم او نیز دیده بود و هر چه را که رضوانه و من آخرت و دنیا را فریاد می زدیم یقین داشتم که تنها او بود که می شنید و اطمینان دارم که قلب او نیز از این جنایت خون بود. وجود این عالم ربانی در آن برهوت و کویر لم یزرع، آب حیاتی بر ریشه های خشکیده ام بود. جانی دوباره گرفتم و زنده شدم، برخاستم و دست به سوی آسمان ...
وقتی بیدار شدم زنم را با چادر نماز بی جان روی صندلی دیدم / این مرد دستگیر شد+عکس
...، بعد به آپارتمان شان رفت، یک ساعت بعد هم تماس گرفت و گفت شوهرش به خانه آمده است. صبح روزبعد وقتی دیدم از دخترم خبری نیست به خانه آنها رفتم که دامادم در را باز کرد و در کمال ناباوری ام گفت که فرنگیس فوت کرده. زمانی که وارد اتاق خواب شدم او را در حالی که چادر نماز به سر داشت روی صندلی دیدم! همزمان با این تحقیقات، همسر فرنگیس دیروز به دادسرای جنایی احضار شد. مرد میانسال زمانی که مقابل ...
قتل مالک باشگاه بدنسازی/مردن بخاطر یک میلیون تومان/اجیر کردن دو مرد مسلح برای اذیت کردن شوهر/اعدام پسر ...
برداشتم و به داخل کوچه رفتم. برادرم خیلی عصبانی بود و چند سیلی به من زد و من هم عصبانی شدم و با چاقویی که داشتم ضربه ای به او زدم. پس از این اتفاق، برادر دیگرم و یکی از بستگانم او را به بیمارستان بردند. لحظاتی بعد من هم به بیمارستان رفتم که گفتند حالش خوب است تا اینکه به خانه برگشتم که برادرم با من تماس گرفت و گفت فریدون تمام کرده است. باورم نمی شد اما اتفاق افتاده بود تا اینکه خودم را به ...
این بود شهر آرمان های ما؟!/ یادداشت اصغر فرهادی، در واکنش به اخبار این روزها، درباره زندگی تعدادی از ...
دم که کلا خواب از کله ات بپره، بشم شیشه داد کشیدم. بعدش من تا یک هفته نمی تانستم بخوابم. وسواس کار کردن گرفته بودم. گفتم مرد خدا ذلیلت کنه، منو ببر دکتر، نمی تونم بخوابم. یه چیز دیگه بشم داد گفت اینو بکشی می خوابی، هرویین بود، اونو که زدم تا دو روز خواب بودم، انگار مرده بودم. برای آرام شدن، مجبور شدم دوباره بکشم و کم کم کارمم از دست دادم. دانه های درشت اشک روی گونه های فرو رفته اش می چکد، نفس ...
لطیفی:کریمی دوست نداشت من مدیر فنی اکسین شوم/یحیی مربی سالم و بزرگی است
.... مثل ابتدای فصل پیشنهاد را رد کردم ولی به فیروز کریمی گفتم که آقا فیروز اگر شما راضی هستید شما بشوید سرمربی ولی پشت همدیگر وایسیم، اگر شما قرار است ناراضی باشید، ما تیممان نتیجه نمی گیرد. آقای فیروز کریمی در ظاهر گفتند بله، ولی در باطن به هیچ عنوان راضی نبودند چنین اتفاقی بیافتد و دوست دارد خودش بماند و در نیم فصل تیم را خودش ببندد. وقتی که قبول نکرد دو سه هفته بعد وقتی نتایج ما ...
اولین کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری: ما هیچکس را قبول نداریم!
.... متولد سال 1363 و در خوزستان به دنیا آمده ام. بعد وارد خبرگزاری ایپنا شدم و از آن به بعد به صورت مداوم در رسانه ها حضور داشتم. کار اصلی من نوشتن است؛ شاید از خبرنگاری فاصله گرفته باشم ولی هرجایی که هستم؛ کارم نوشتن بوده است. در دانشگاه تربیت بدنی خواندم اما بعد از 100 واحد رهایش کردم. من خودم ورزشکار بودم و ورزش جودو را پیگیری می کردم. بااینکه خبرنگار ورزشی بودم اما حوزه اصلی ام حوزه اجتماعی ...
ویژه نامه خط قرمز؛ نقش آفرینی هیئت های مذهبی در حماسه 9 دی 88
جناح مقابل سیدالشهدا(ع) که دم از اسلام می زد خود را رسوا کرد. صبح آن روز ما برنامه روضه روز عاشورای خودمان را داشتیم اما از صبح مطلع بودم که فضای خیابان عادی نیست. خیلی از بچه ها به خصوص دانشجویان می گفتند جلسه باید تعطیل شود و به خیابان برویم. من عرض کردم نه، صبور باشید. بعد مطلع شدم که جاهایی را آتش می زنند و در بعضی از جاها به مردم هجوم می آوردند. ...
گفت و گو با کودک بهبودیافته از سرطان
آزمایشات خوانده بودم و آز آن جا که دختردایی خودم هم قبلا به آن مبتلا شده بود، می دانستم هوچکین لنفوم سرطان است، اما باز نمی توانستم باور کنم. به مددکار محک گفتم نیازی به کمک شما ندارم، اما مددکار گفت که نماینده محک در این بیمارستان است و اتاقشان را به من نشان داد و گفت که هروقت کاری داشتید، پیش ما بیایید و ما منتظرتان هستیم. بهار در آن زمان، کلاس چندم بود؟ دوم راهنمایی. ...
نباید دست روی دست گذاشت
.... از تکنیک های موسیقی غرب در موسیقی ام بهره می گرفتم. فضای آن زمان، اجازه ی این نوآوری ها را به شما می داد؟ اتفاقن بسیار سخت بود. ما اجازه طرح های نو نداشتیم و حتی برادرم – استاد ایرج کیایی- که اولین استاد من هم هستند، می گفتند که این آکروبات بازی ها را برای چه انجام می دهی؟ اما من توجه چندانی به این حرف ها نداشتم و از پاساژها و آرپژهای زیادی استفاده می کردم؛ بعد از آن، سال ها احساس کردم ...
برخی برای اربابی در جامعه ساخته شده اند/ دادگاه های سال 88 بسیار سطحی برگزار شد
افتاد و این افراد اصرار داشتند که من پا در میانی کنم که فضا امنیتی نشود که با همین تعامل به جلو برویم که من به آنها گفتم با دروغی که شما مطرح می کنید، فضا متشنج شده است و از آن سمت هم انتظار دارید که فضا کماکمان برای شما باز بماند! نکته دیگری که از آن زمان بسیار در ذهن ما مانده، افراد به ظاهر انقلابی اما بی بصیرت بودند که در جبهه انقلاب حضور داشتند اما اصلا بحث فتنه را قبول نداشتند و این برای ما ...
حمایت مترجم قرآن از حسن فتحی و شهرزاد/ مخالفان سریال شهرزاد منطق استالینی دارند
انقلاب بودم، سیاسی می شدم. اپوزیسیون سیاسی است. من نه اپوزیسیون هستم نه با اپوزیسیون همدلی دارم. کشور خودمان را دوست دارم و دلم می خواهد که هنر ما ببالد، رشد کند و میوه بدهد؛ میوۀ غیر ممنوعه! به کاهش مخاطبان تلویزیون خودمان اشاره کردید. به نظرتان چرا تلویزیون ما به این روز افتاده که حالا باید به سریال شهرزاد حسادت کند؟ مطمئناً حسادت کار آدم های ناکار و بی توفیق است. اگر توفیق ...