سایر منابع:
سایر خبرها
ماجرای دختر خاله قلابی "حجت الاسلام قرائتی"!
پاداش مرا بدهد. وقتی که از حرم بیرون می آمدم، درهای طلایی را بوسیدم امّا درهای چوبی را حال نداشتم، ببوسم. به خود گفتم: کتاب امامت نوشتی، امّا امامت تو با طلا مخلوط است! دخترخالۀ قلابی قرائتی ! از قم به طرف تهران حرکت می کردیم که نزدیک پلیس راه، وقت اذان و نماز شد، گفتیم: با بچه های پاسگاه نماز را بخوانیم و بعد وارد شهر شویم. همزمان با رسیدن ما به پلیس راه و در حین بازدید از ...
من فریبا معصومی ، 31ساله، اهل فومن، معلولم، کارآفرینی می کنم
نمی شود و آن وقت برای برندسازی به مشکل برمی خورد. غم به چشم های فریبا می آید و می گوید: سرمه دوزی کار سخت و پرهزینه ای است همین ها را هم به زحمت از من می خرند. یک بار نمایشگاهی بود در برج میلاد کسی کارهای هنرمندان را نمی خرید تا اینکه یکی از مجریان برنامه ای مرا دید و از من خواست سخنرانی کنم. بعد از سخنرانی خیلی از کارهایم را خریدند اما جالب اینجا بود که بعضی غرفه ها فروششان کمتر از 5 ...
زنی که از ویرانه های بمباران تهران دوباره متولد شد
وقتی تنها شدم با خودم فکر کردم اول بچه و بعد هم خودم را می کشم اما بعد دیدم من آدمی نیستم که بتوانم بچه ام را به قتل برسانم. بعد فکر کردم بهتر است خودم و بچه را از بالای پل ستارخان پایین بیندازم اما بعد گفتم اگر نمردیم و فلج شدیم یا اگر بچه مرد و من زنده ماندم چه؟ نهایتاً تصمیم گرفتم زندگی کنم و این تصمیم را به بقیه هم اعلام کردم و گفتم به من بگویید اصلاً در این 2 هفته چه اتفاقاتی افتاده است؟ چون در آن مدت انگار با پاک کن ذهنم را پاک کرده بودند. به آن ها گفتم از این لحظه که تصمیم گرفتم، باید زندگی کنم و هیچ کس هم حق ندارد جلوی من گریه کند. ...
برگزاری اولین یادواره شهید مدافع حرم عبداله قربانی+عکس
فساد و تباهی غرق شده اند و برق دنیا و مادیات آنان را کور کرده است. خداوند متعال نیز این توفیق را شامل حال من کرده که در این راه قدم برداشته و در راه حفظ اسلام فریضه جهاد را انجام دهم پس:پدر و مادر عزیزم از شما عاجزانه می خواهم که بعد از شهادت من، ناله و شیون نکنید و به خدا توکل کنید و بدانید که شهدا زنده اند و همیشه در پیش شما خواهم ماند. همسر عزیز و وفادارم، از تو می خواهم که مرا حلال ...
شهیدی که زنده شد و پایش جا ماند
تا روشن شدن هوا به سنگر فرمانده گردان رسیدم. وقتی وارد سنگر شدم دستم را روی پای محسن، یکی از رزمندگان گذاشتم و او را بیدار کردم. محسن نشست و گفت: “سلام ابراهیمی! خوش به حالت، راست می گن که شهدا زنده ن؟” من جواب دادم: “چه می دونم؟” محسن گفت: “خوش به سعادتت که شهید شدی!” و دوباره خوابید! فکر می کرد خواب می بیند. من دوباره او را بیدار کردم. باز هم نشست و باز حرف هایش را تکرار کرد و دوباره خوابید. من ...
موقع عقدمان مرا شریک ثواب تمام مجاهدت هایش کرد
تا فرودگاه رفت. روز بعد زنگ زد که نایب الزیاره شما در حرم حضرت زینب(س) هستم. همسرم بسیار سفارش کرد که ماه ربیع عقد پسرم را برگزار کنیم و منتظر بازگشت ایشان نباشیم. همان روز عقد پسرم هم بعد از اینکه تماس گرفت و تبریک گفت، به شهادت رسید. از شرایط مناطق عملیاتی سوریه برایتان حرف می زد؟ وقتی می آمد از مظلومیت مردم مظلوم مسلمان آنجا و از شهر های خراب شده، از وضعیت و از فقری که به وجود آمده ...
حقیقت ماجرای مادر شهیدی که رضایتنامه اش را پس گرفت
.... وقتی به گلزار شهدا آمدم 19 ساله بودم و هنوز محاسن صورتم درنیامده بود. الان همه ریش ها وموهایم در حال سفید شدن است اما هنوز که نگاه می کنم عکس های شهدا همانطور مانند قبل، همان نگاه را به ما دارند. همان نگاه و همان حرف. مادر شهید به من گفت: بچه! دیدی راست گفتم یک روز جمعه وقتی دعای ندبه تمام شد، یک پدر شهید آمد دم در و به من گفت: مادر نمی گذارد فرزندم را جای دیگری دفن کنیم ...
اولین جشن تولد یک شهید مدافع حرم +عکس
"الزهرا" به شهادت رسید و به جمع یاران شهید خود پیوست . از شهید سامانلو دو فرزند به نام محمد حسین که اکنون 3سال دارد و علی 11ساله به یادگار مانده است . علی سامانلو بعد از شهادت پدر به عنوان عکاس شهدا مشغول به فعالیت شده و دوربین خود را به عنوان سلاح خود می داند که قرار است راه پدر را ادامه دهد . علی سامانلو در خصو ص پدرش گفت: قبل از شهادت رفتارهایی از پدرم می دیدم که ...
نیایش شهیدان باخدا
...> پروردگارا! گناهانم را ببخش و مرا در صف شهدا قرار بده. شهید جلیل حامد مقدم خراسانی ************************ خدایا! تو خودت می دانی که من چون شبنم، پاک بودم، ولی هوای نفس، مرا به گناه آلوده کرده و اکنون، با کوله باری از گناه به حضورت می آیم و از درگاهت، آرزوی بخشش دارم و خدایا! گناهان مرا به حساب لجبازی با خودت نگذاری که اگر من گناهی کرده ام، از سر جهالت و نادانی بوده است، پس ...
کرامتی از حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام
حالا که نیمه شب است و برف هم شدید تر شده ! خواب را تعریف نموده و گفتم باید بروم حتیّ اگر به قیمت جانم باشد. به راه افتادم مسیر حرکتم همان بود که در خواب دیدم روی ریل ماشین دودی ، بعد ها به این نکته رسیدم که آن شب تنها راه رسیدن به شهر ری خط آهن بوده و الا رسیدن به حرم حضرت عبدالعظیم علیه السّلام میسر نبود.. راه را برروی ریل ادامه دادم تا به ابن باویه رسیدم، به تأسیّ از صحنه خواب وضو ...
روایت جامانده کاروان شهدای خان طومان از آخرین لحظات همرزمان شهیدش
. گفت بیا کنار خودم بشین و بنویس و فقط گریه می کرد. روز اعزام مصادف شد با تولد مادرم، همان روز برایش کیک تولد خریدم و یک تولد دو نفره گرفتیم. وقت رفتن مادرم را بغل کردم و گفتم: مادر جان خوشحال باش ببین در روز تولدت خداوند چه کادویی بهت داده، پسرت مدافع حرم حضرت زینب ( سلام الله علیها ) شده است. چه هدیه ای بهتر از این. روز اعزام که شد به سمت قرارگاه امام حسین رفتیم از انجا اعزام بشویم ، به سمت ...
گفتگو با همسر آزاده شهید محمدفرخی راد
محمد جان تو از کربلا آمده ای و من باید بر دست تو بوسه بزنم و بهش گفتم دلتنگتیم من و بچه ها . محمد گفت نگران نباش من تابستان میام پیشتون ، که در تاریخ 13/5/1381 در گلزار شهدای دزفول پیکیر محمد رو به خاک سپاردیم. باید بگوییم بعضی مسئولین نه تنها به راه و وصیت شهدا پایبند نبودن اگر هم عمل کرده اند به خوبی عمل نکردن اما مردم ولایت مدار و پایبند و پاسدار خون شهدا وامام شهدا هستند. ...
اینجا یکی هست که منظوری دارد!
فراموش بشه! حالا راه بیفت ببینم! - کجا؟! - بازار! - این وقت شب که بازار تعطیله! - من بازش می کنم! دیدم نخیر؛ بهتره باز هم فرارکنم و مثل آن پیرزن، جان و مالم را نجات دهم!... لحظاتی بعد، در یک فرصت به دست آمده و در یک چشم به هم زدن، بلافاصله کیف و ضبط صوت و میکروفون خبرنگاری را رها کردم و فرار را بر قرار ترجیح دادم و... ناگهان صدای نعره وحشتناک و دلهره آور ...
پیکرشهدای ما وسیله ی سرگرمی عراقی ها شده بود+عکس
1-هرکس که امشب سعادت نصیبش شد و به شهادت رسید متعهد می گردد روز قیامت بازماندگان از شهادت را به اذن خدا شفاعت کند، صدای تکبیر بلند شد * ولی بند دوم شرطی بود 2- تمام بازماندگان از شهادت اگر طالب شفاعت هستند متعهد می گردند که از راه امام ، شهدا ، و ولایت خارج نشوند. بازهم تکبیر. بعد از آمادخ شدن بچه ها ساعت 5 بعد از ظهر گروهان آماده و تجهیزات بسته وارد ...
همسر شهید: موقع کار در اتاقش نمی نشست، می گفت خجالت می کشم کارگرها زیر آفتاب کار کنند و من زیر کولر ...
برایم مهم تر از هر چیز دیگری بود. درباره ملاک ها و معیارهایش گفت: شاید با من زندگی راحتی نداشته باشی و من در راه امام حسین(ع) فرش زیر پایم را هم می فروشم. وقتی صحبت های حاجی تمام شد گویا من نیمه گم شده ام را پیدا کردم. مهریه با 14 سکه، و من 14 سکه ام را به حاجی بخشیدم. دو ماه بعد روز 17 ربیع الاول برادر حاجی که روحانی هستند، در حرم حضرت عبدالعظیم(ع) خطبه عقدمان را جاری کردند. دوست ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (349)
برترین ها: نوشته های طنزِ حاصل ذهن خلاق هموطنان ایرانی از ابتدای پیدایش SMS و ایمیل تا به امروز در شبکه های اجتماعی نظیر توئیتر، وایبر، لاین، واتس آپ، تلگرام و .... حضور همیشگی و پررنگی داشته و دارند. بعید است که سوژه ای در صدر اخبار و صحبت های روز دنیا یا ایران باشد و مردم خلاق ما در راه طنازی و لطیفه سازی برای آن سوژه اقدامی نکرده باشند! سعی داریم در این سری مطالب گزیده ای از این ...
لحظه اولین دیدار همسر امام با امام
. زمستان بود و ماه بهمن. جهزیه نسبتاً مفصلی داشتم... روز هشتم ماه رمضان 1348 بود که آقاجانم مرا صدا زد و گفت به من اجازه بده تا آقا سید احمد را وکیل کنم بروند حضرت عبدالعظیم و در آنجا صیغه عقد را جاری کنند... اول جواب ندادم. دوباره گفتند آقایان معطلند. گفتم وکیل هستید... برادر بزرگ داماد یعنی آقای پسندیده هم از طرف داماد وکیل بود. من 16 ساله بودم و آقا 28 ساله عقد در حرم حضرت عبدالعظیم خوانده شد و تا ...
جانباز!؟ کی هست؟ چی هست؟
حوزه علمیه هم داستان اصحاب کهف رو فراموش کرده بوده و دیگه اونا را نمی شناخته؛ انگار حتی تو حوزه هم دوره اونا گذشته بوده؛ به دلیل اینکه جانباز شیمیایی و اعصاب و روان بودم، نتوانستم در برخی امتحانات حوزه شرکت کنم، وقتی مسئول مربوطه علت را جویا شد و پاسخ مرا شنید گفت: تو که نمی توانی امتحان بدهی برو بمیر . اما این حرف برای حاج محسن مثل حرف همون آژانس دار آژانس شیشه ای بود؛ مردک چیزایی بهش ...
نگاهی کوتاه به زندگی و شخصیت حضرت عبدالعظیم حسنی (ع)
. ادب نسبت به ساحت ائمه (ع) شیخ محمّد شریف رازی در کتاب خود، پیرامون ادب حضرت عبدالعظیم نسبت به ساحت ائمه ی معصومین (ع) چنین می نویسد: رفتار و عادت کریمانه ی حضرت عبدالعظیم (ع) این بود که هر وقت وارد مجلس حضرت امام جواد (ع) یا امام هادی (ع) می شد، با کمال ادب و خضوع و غایت حیا و تواضع، در حالی که دست های خود را از ردا بیرون آورده بود، با کمال ادب به محضر آن امامان سلام عرض می ...
بخشی از بیانات رهبری درباره حضرت عبدالعظیم
عبدالعظیم و هم جنبه ی معنوی آن بزرگوار را نشان میدهد. کسی خدمت امام هادی علیه السّلام رسید. حضرت به او فرمودند: تو در کجا هستی؟ گفت: در ری. فرمودند: هر مشکلی در امر دین داشته باشی، میتوانی از عبدالعظیم بن عبداللَّه الحسنی بپرسی. یعنی امام هادی علیه السّلام، عبدالعظیم الحسنی را به عنوان یک مرجع علم دین به شیعیان خودشان معرفی کردند. بعد در همین روایت هست که حضرت فرمودند: سلام مرا به او برسان. این هم جنبه ی معنوی. بیانات در صحن حضرت عبدالعظیم الحسنی(ع) منبع: ...
سفارش یک مرجع تقلید به مردم تهران
ائمه اطهار و شناخت حجت خدا می شنود، برای وی دعا می کند و از خدا می خواهد که او را در اعتقادات خود ثابت قدم بدارد. حدیث عرض دین درسی برای تمام شیعیان و دوستداران اهل بیت(ع) است تا از گزند شبهات و عقاید انحرافی دشمنان مصون مانده و خود را از این راه بیمه کنند. ** سفارش امام رضا (ع) از زبان حضرت عبدالعظیم روزی امام رضا (ع) به حضرت عبدالعظیم فرمود: ای عبدالعظیم! سلام مرا به ...
اعمال ماه ربیع الثانی
هفده روز توقف در قم، به ملکوت اعلی پیوست آن حضرت در قم مدفون است و آرامگاه با شکوه دختر امام موسی کاظم در قم، محفل و زیارتگاه مردم و دانشمندان با فضیلت است همچنین حوزه مهم علمی و دینی قم در کنار حرم ایشان شکل گرفته است. روز سیزدهم: شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بنا به روایتی؛ به روایت مرحوم ابن شهر آشوب در مناقب، شهادت فاطمه زهرا(س) در این روز بوده است. [1] در سال ...
سران فتنه باید به اشد مجازات محکوم شوند
مَعِیَ رَبّی سَیَهدینِ﴿62﴾ (موسی) گفت: چنین نیست! یقیناً پروردگارم با من است، بزودی مرا هدایت خواهد کرد! سوره مبارکه الشعراء آیه 62 عرض سلام و احترام دارم محضر شما مردم نمازگزار و شریف شهرستان خیرآباد بنده به عنوان نماینده کوچکی از بسیج دانشجویی امروز مهمان شما عزیزان هستم که مطالبی را پیرامون حماسه مردمی نه دی و همچنین مسائل و معظلات روز که شما عزیزان با آن ها درگیر ...
زندگی نامه شهید آلبرت الله دادیان
، همین لحظاتی است که راز آمدن حضرت آقا را برای خانواده های شهدا فاش می کنم. و واکنشِ خانواده های ارامنه برایم جالب تر از خانواده های مسلمان و شیعه بوده. بالاخره دینِ ارامنه با دین ما فرق می کند و نگاهشان با نگاه ما به حضرت آقا، تفاوت دارد. پدر شهید خیلی عادی می گوید قدمشان سر چشم! بعد توضیح می دهد که در این سال ها، از مسجد محله و بنیاد شهید و هیئت های عزاداری و شورای خلیفه گری و کجا و کجا ...
بنیاد در آینه مطبوعات
خامنه ای به محض اینکه نگرانی ام را دیدند، گفتند: مادرم! تو مانند حضرت فاطمه ای. تو مادر شهید شده ای. چرا گریه میکنی؟ تو باید خوشحال باشی. اما من آن لحظه آنقدر شوکه شده بودم که با اندوه گفتم فرزندم را کشته اند! بعد آقایان مرعشی و شیرازی شروع کردند به دلداری دادن من و آقاغلامحسین. آنها میگفتند غصه نخورید، ما از این پس همراه شما خواهیم بود. شما باید خوشحال باشید که فرزندتان در مشهد نمونه شده و جزو ...
تو مپندار ملک اهل البیت، خالی از باقر النّمر بشود...
سوره مبارکه صف می سراید: افراشته اند بیرقی از آهت رفتی تو ولی ادامه دارد راهت وَ اللهُ مُتِمُّ نُورِهِ می بینیم آن روز که از راه رسد خونخواهت همچنین در کلام محمد سعیدی آمده است: هر لحظه ندای الأمان می آید امید تمام شیعیان می آید یک روز عزیز فاطمه، شیخ نمر در لشکر صاحب الزمان می آید. انتهای پیام/2258/ر40/ ...
استادی که بین الطلوعین تدریس می کرد
...، دیدم یکی از دوستان طلبه است که با ناراحتی و پریشانی گفت: از گرسنگی به تنگ آمده ام و از شما می خواهم مراقب زن و بچه ام باشید تا به ایران بروم. شاید خداوند گشایشی در زندگانی ام فراهم سازد. هر چه از او خواستم به داخل بیاید تا از شدت گرما آسوده شود و به حالت طبیعی برگردد و راه حلی برای مشکلش پیدا کنیم، قبول نکرد، گفتم: آیا با کسی مشورت کرده ای؟ گفت: نه، گفتم: همین الان به حرم مطهر حضرت امیر ...
آثار و برکاتی از صلوات که نمی دانستیم
: ای شیخ ! هول های بزرگ دیدم ، و رنج های عظیم کشیدم . از آن جمله به وقت سوال منکر و نکیر ، زبان من از کار باز ماند . با خود می گفتم : واویلاه ، این عقوبت از کجا به من رسید ؟ آخر ، من مسلمان بودم و بر دین اسلام مُردم. آن دو فرشته با غضب از من جواب طلبیدند. ناگاه شخصی نیکو موی و خوش بوی آمد ، میان من و ایشان حایل شد و مرا تلقین کرد تا جواب ایشان را به نحو خوب بدهم ، از آن شخص پرسیدم : تو کیستی – خدا ...
هاشمی در کانون توجه سخنرانان 9دی
می دادند که در فلان خیابان شورش شده تا نشان دهند که در کشور آشوب است؛ اما مردم به صحنه آمدند و بساط اینها را جمع کردند و این یک حقیقت بزرگ است که هر کجا بصیرت مردم نقش داشت، بساط فتنه ها جمع شد. عضو مجلس خبرگان رهبری ادامه داد: آیا مسئولی که بعد از سال ها در انقلاب، در وسط میدان فتنه، نامه بی سلام به رهبری می فرستد، ماجرا را فهم کرده است یا شما فهم کرده اید که بی هیچ چشمداشتی، بی هیچ ...
کنایه مصباح یزدی به ظریف/ همین گونه که امروز داریم با آمریکا می سازیم، می توانستیم با شاه هم بسازیم
بندگان خدا هستند که شب تا صبح عبادت می کنند و از حال خودشان خوشحال هستند افزود: می گویند امیرالمومنین این طور بوده که در نخلستان گریه می کرد و بی هوش می شد. راوی می گفت رفتم به حضرت زهرا (سلام الله علیها) عرض کردم به فریاد علی برسید، فرمود چه شده است؟ گفتم در نخلستان بی هوش افتاده، فرمود این کار هر شبش است، حالا شما یک شب آن را دیدید! روز از این گریه ای که در شب کرده چقدر شاد است. اگر همان وقت هم ...