سایر منابع:
سایر خبرها
حادثه ای تلخ که در خاطره ی تاریخ خواهد ماند!
در این خصوص اظهار کرد: زمان وقوع این حادثه بنده در کربلا بودم و از ماجرا خبری نداشتم، تا اینکه بعد از وقع حادثه به تبریز رسیدم. وی خاطرنشان کرد: بنده زمانی که در کربلا بودم با همسر و فرزندم که در راه زیارت حضرت امام رضا(ع) بودند، دائماً به صورت تلفنی و تصویری در ارتباط بودم، از اینکه حال همسر و “رضای من” خوب بود، خوشحال بودم. وی ادامه داد: آن روز ساعت 9 صبح وارد تبریز شدم ...
دوستانم می گفتند تو لیاقت همسرت را نداری
به همسرت شک کرده بودی؛ درحالی که هیچ کس به غیر از تو در زندگی او نبود؟ تاجایی که اطلاعات به دست آورده بودم، می دانستم دو نفر از دوستانم با همسرم رابطه دارند. کسی هم این موضوع را تأیید کرده بود؟ بله، دختر کوچکم. چندین بار این موضوع را تأیید کرد. بارها از او پرسیدم در نبود من چه کسی به خانه می آید؟ و او در پاسخ می گفت در نبود من دو نفر از دوستانم به منزلمان می آیند ...
پایان محاکمه مادری که دختر 4 ساله اش را کشت
کرده است و نمی تواند مریم را قبول کند. بعد از اینکه نامزدی ما به هم خورد، من ضربه روحی بدی خوردم و کارهایم دست خودم نبود، همیشه ناراحت بودم. این زن 30ساله روز حادثه را این طور توضیح داد: آن روز خیلی عصبانی بودم و علت تمام بدبختی ها و تنهایی ام را دخترم می دانستم برای همین تصمیم گرفتم او را بکشم، به او یک قرص متادون دادم و از خانه بیرون رفتم. دلم نیامد در خانه بمانم و شاهد مرگ فرزندم باشم ...
وقتی سن در زندگی مشترک رنگ می بازد
جامعه ایران، عمدتاً توسط والدین و شبکه خویشاوندی ترتیب می یافت و الگوی همسرگزینی از قدیم با محوریت خانواده بود. وی ادامه داد: در گذشته، مردان و زنان مجرد از نظر اجتماعی تحت فشار بودند تا زودتر ازدواج کنند و پیدا کردن همسر مناسب برای فرزندانِ در سن ازدواج، و ترتیب دادن یک ازدواج شایسته برای آنان وظیفه خانواده بشمار می رفت، به همین دلیل فرصت کافی برای انتخاب آزادانه و مستقل همسر آینده وجود نداشت ...
برادرکشی بر سر مصرف شیشه
مردی که او را می شناختم، روبه رو شدم. ترسیدم و ماجرا را به چند نفر از دوستانم گفتم و آنها هم جسد را دیدند و بعد به پلیس زنگ زدم. او را چند بار همراه برادرش که او نیز معتاد بود هنگام جمع کردن ضایعات دیده بودم. با توجه به گفته های این مرد، ماموران به تحقیق از دوستان وی پرداختند که معلوم شد مرد معتاد درست می گوید. مقتول و برادرش با هم ضایعات جمع می کردند که روز حادثه آن دو را با هم دیده اند ...
آزادی مادری که دخترش را کشت
زندان افتاد و من نیز به صورت غیابی از همسرم جدا شدم و با دخترم زندگی می کردم. شب قبل از حادثه، سارا سرگرم بازی بود و بعد از شام کنار من خوابید، اما صبح وقتی بیدار شدم، دیدم سارا نفس نمی کشد که با جیغ و فریاد از برادرهایم کمک خواستم. آنها هم با اورژانس تماس گرفتند و وقتی پزشکان برای کمک آمدند از مرگ دخترکوچولویم خبر دادند. مرگ با متادون پس از اظهارات مادر 30 ساله، جسد دختر کوچولو در ...
راز کشته شدن نوعروس بی گناه تهرانی
به گزارش گروه روی خط رسانه های خبرگزاری برنا ؛ این مرد جوان در بازجویی ها گفته: شامگاه پانزدهم آبان سال 89 وقتی از محل کارم به خانه ام در خیابان 17 شهریور برگشتم، با جسد خونین همسر جوانم به نام هستی روبه رو شدم. در حالی که شوکه شده بودم و نمی دانستم چه کار کنم، موضوع را بلافاصله به مادرم خبر دادم. بعد هم مأموران پلیس به خانه آمدند. در بررسی ها مشخص شد همسر نوعروسم با 11 ضربه چاقو کشته شده بود ...
مرد معتاد: من همسرم را آتش نزدم
کند و به کمپ رفته بود اما بعد از مدتی آنجا را ترک کرده و عصبی به خانه رفته بود. می گوید: همان موقعی که من در کمپ بودم همسرم با دوستانم رابطه داشت. این را وقتی از زبان همسرم شنیدم باور کردم. وقتی گفت در نبود من دوستانم به خانه مان می آیند. بهرام درباره اینکه چرا روز قتل دختر و همسرش را از میان آتش نجات نداده و در مقابل فریادهای همسایه ها که از او خواستند تا در را روی شان باز کند می گوید ...
تکرار تراژدی آیلان در میانمار با بدرقه سکوت
. هنگامی که با همسرم صحبت می کردم صدای پسر کوچکم (محمد) را می شنیدم که مرا صدا می کرد. تنها چند ساعت پس از این تماس تلفنی عملیات فرار خانواده این مرد آغاز شد. پدر محمد دراین باره گفت: وقتی پلیس میانمار متوجه شد عده ای قصد عبور از رودخانه را دارند، روی آنها آتش گشود. مرد قایقران برای فرار از گلوله ها باعجله مردم را سوار کرد. قایق بیش از حد پر و سپس غرق شد. یک روز بعد، کسی به من زنگ زد و گفت ...
ماجراهای شگفت انگیز از تماس تلفنی با مردگان!
می شد که قبلا خانواده در آن زندگی می کردند اما مدت ها بعد از مرگ آن دو نفر، خالی و متروکه باقی مانده بود. او بلافاصله بعد از این که چنین تماسی را دریافت می کرد به خانه قبلی شان سر می زد و این طور که خودش ادعا کرده بود: بوی عطر زنانه همسرش را در فضای خانه حس می کرده است. او در دفاع از این که زنش ممکن است با او تماس گرفته باشد، می گوید: همسرم همیشه موبایلش را همراه خود می برد. در زمان ...
تازه داماد همچنان منکر قتل نوعروس
به گزارش بولتن نیوز، در این پرونده مرد 40 ساله راننده آژانس دارای سابقه کیفری متهم به مباشرت در قتل همسرش در روز 15 آبان سال 89 است. ساعت 18 و 40 دقیقه روز حادثه متهم با پلیس تماس گرفت و از قتل همسرش با ضربه های چاقو خبر داد. متهم در تحقیقات اصرار داشت روز حادثه از ساعت 7 و 50 دقیقه صبح از خانه خارج شده و ساعت 18 و 40 دقیقه بازگشته است. این در حالی است که همسایه وی ادعا کرده خودروی متهم را بین ...
قاتل دوست قدیمی محاکمه می شود
چون جایی برای ماندن نداشتیم به خانه دوست قدیمی ام رفتم. در مدتی که آنجا بودم دوستم به خاطر حسادت سعی داشت بین من و همسرم اختلاف بیندازد. برای همین خانه او را ترک کرده و اتاق دیگری اجاره کردم. دوستم از این ماجرا خیلی ناراحت شد و کینه به دل گرفت. بر سر این مسئله و اختلافاتی که از قدیم با هم داشتیم به دنبال فرصتی برای انتقام بود تا اینکه روز حادثه یکی از دوستان مشترک من و مقتول سراغم آمد و ...
عاشق موسیقی و تئاتر بودم اما جراح شدم
هیچ هزینه ای از این افراد دریافت نمی کنم. بنده درست مرداد سال 1358 از دانشگاه فارغ التحصیل شدم و به شهر خودم یعنی جهرم مراجعت کردم، در جهرم به عنوان رئیس بیمارستان انتخاب شدم، مدت 3 سال رئیس بیمارستان بودم. بعد از طی این مدت در کنکور دستیاری شرکت کردم و دستیار رشته زنان شدم، مدت کوتاهی مشغول به خدمت بودم و بعد سال 1369 برای گذراندن دوران فلوشیپ به کشور آلمان عزیمت کردم. آنجا فلوشیپ ...
چرا شهر تبریز دوباره عزادار شد؟
ویدئو اش در اینترنت دست به دست می شود صحنۀ نادر بلعیده شدن یک مار توسط افعی + عکس تمام اعضای یک خانواده را اعدام کردند + عکس لحظه سربریدن یک مشروب فروش را ببینید + عکس جسد شوهرم هنوز داخل اتاق بود که برادرشوهرم به اتاق خانه آمد! رفتار زشت پلیس با یک دختر نوجوان را ببینید! + عکس سهیلا گفت صاحبخانه ام بی اخلاق بود و درخواست ناجوری از من داشت و .. ...
وقتی عکس های عریان زنان را در تبلت همسرم دیدم، دنیا برایم تیره و تار شد
وسیله کارش دست زده ام. آن روز، اردشیر با کمال بی شرمی به دیدن عکس ها و فیلم های مستهجن ابراز علاقه کرد و من که با شنیدن صحبت های اردشیر شو که شده بودم، واقعیت را قبول کردم و با آرامش به پند و اندرز او پرداختم اما نه تنها هیچ نتیجه ای نگرفتم، بلکه متوجه ارتباط او با زنان خیابانی نیز شدم. به همین خاطر از خانواده اش برای نجات همسرم کمک خواستم ولی آن ها نه تنها ناراحت نشدند بلکه مرا وادار به سکوت کردند و ...
آزاد شد تا بندگی اش را تمام کند
روحانیت پایدار بود و همراه روزهای زندگی پر فراز و نشیب همسر شد.در سیر و سلوک و عبادت، به تبع از همسر، مقید بود. می گفت: یک نمازم قضا نشده است. سحرخیز بود و اهل تهجد...ساده زیست و ساده پوشید، تا آخر عمر؛ بدون زیورآلات.فقط یک انگشتر عقیق به دست داشت. می گفت: خانم هایی که پشت در خانه می آیند و با آقا کار دارند، بضاعت شان کم است، خوب نیست آنگونه مرا ببینند! قبل از انقلاب از تمام فعالیت های چریکی و ...
کمپین برای نجات دو اعدامی از مرگ / 4 روز کابوس به فرصت طلایی تبدیل شد
روانه زندان شدم و زندگی ام ورق دیگری خورد. همه چیز انگار برایم یک بود و یک دفعه رخ داد. لحظه نیز مثل یک سکانس فیلم متوقف شد برای ابد. با همسرم اختلاف هایی پیدا کرده بودم. او قهر کرد و به خانه پدری اش رفت. برای بازگشت او به خانه خیلی تلاش کردم. آخرین شانسم را هم امتحان کردم و به خانه پدری اش رفتم. اما برادر و پسرخاله همسرم با من دعوا کردند و خواستند دیگر با آنها کاری نداشته باشم و فقط باید طلاق ...
اعدامم کنید! / غیرتی شدم و همسرم را کشتم. همین!
... چرا او را کشتی؟ من نمی خواستم او را بکشم، اما نمی دانم چه شد که خفه اش کردم. وقتی به خودم آمدم نفس نمی کشید. حدود ساعت یک نصف شب بیدار شدم دیدم در پذیرایی نشسته و تلفن همراهش دستش است. سر این موضوع درگیر شدیم. شروع به سر و صدا کرد، فحاشی می کرد. خواستم ساکتش کنم. دستم را جلوی دهانش گرفتم. عصبانی بودم؛ نفهمیدم و خفه اش کردم. بعد از قتل چرا ناپدید شدی؟ به ...
سفارش به نماز اول وقت و حفظ حجاب
. وی ادامه داد: چون پدر و مادر در کنار ما نبودند من نزد بردارم سید حسن بودم و او مانند پدر و همسرش مانند مادر برایم مادری کرد. سید رضا حسینی گفت: آخرین باری که تو محرم برادرم عازم سوریه بود به گفتم برادر چندین بار رفتی و برگشتی و آنچه دین تو بوده ادا کردی از این پس لازم نیست دوباره بروی، تو زن و بچه داری اما در جواب من گفت، رفتن من تکلیف است که باید انجام دهم اسلام در خطر است و ما هم مسلمانیم و باید از دین خود دفاع کنیم و این آخرین باری بود که رفت و در راه اسلام و حرم و حریم ولایت به شهادت رسید و شهادت او افتخاری بزرگ برای من و خانواده من است. ...
گریه های قاتل سارا کوچولو در دادگاه +عکس
به گزارش جام جم ، دومین روز فروردین امسال زنی جوان در حالی که نگران و آشفته بود، کودک بی جان خود را به بیمارستانی در جنوب تهران رساند و گریه کنان از پزشکان برای نجات جان او کمک خواست. معاینات پزشکی نشان داد، این کودک جان خود را ازدست داده است. ماجرای مرگ مرموز دختربچه ابتدا به کلانتری خزانه تهران و سپس به بازپرس ویژه قتل گزارش شد و جسد سارا کوچولو با دستور قضایی به پزشکی قانونی انتقال ...
تکرار تراژدی آیلان در میانمار
خانواده ام را نیز به بنگلادش منتقل کنم. او افزود: من یک قایقران پیدا کردم و از وی خواستم به همسر و پسرانم کمک کند تا از رودخانه عبور کنند. در تاریخ 14 آذر با آنها تماس گرفتم. آنها بسیار ناامید شده بودند. این آخرین تماس من با خانواده ام بود. هنگامی که با همسرم صحبت می کردم صدای پسر کوچکم (محمد) را می شنیدم که مرا صدا می کرد. تنها چند ساعت پس از این تماس تلفنی عملیات فرار خانواده این مرد آغاز ...
وقتی شوهرم ارثیه اش را گرفت شلوارش دو تا شد!
زن 29 ساله ای که برای حل مشکل خانوادگی اش دست به دامان شده بود با بیان این که نصیحت ها و التماس هایم برای بازگشت همسرم به راه صحیح زندگی فایده ای نداشت به کارشناس اجتماعی کلانتری سناباد مشهد گفت: وقتی تحصیلاتم در دبیرستان به پایان رسید عاشق جعفر شدم به طوری که دیگر ادامه تحصیل را به فراموشی سپردم و فقط به زندگی کنار او می اندیشیدم. خیلی زود جعفر با اصرار من به خواستگاری ام آمد و من بدون توجه به ...
کم کم از همسرم فاصله گرفتم و با سیر در فضای مجازی با بنیامین آشنا شدم و ..!
کردم تا او زودتر مرا طلاق بدهد. همسرم نیز به محض پی بردن به ارتباط من و بنیامین دادخواست طلاق داد و بعد از هشت سال زندگی مشترک و بدون هیچ گونه دریافت حق و حقوقی از شوهرم جدا شدم. در حالی که خانواده ام از این رفتار من به شدت خشمگین بودند و مرا سرزنش و طرد کردند از سوی دیگر با به عهده گرفتن حضانت دختر چهار ساله ام توسط پدرش احساس کردم تمام هستی ام را از دست داده ام و به سوی خانه مجردی ...
چرا دختر جوان در مورد پسر عموی مستش چنین تصمیم سختی را گرفت؟
بگو یا امشب خانه خان داداشم می آید یا کاری می کنم که سیاهپوش من شود! وقتی این جملات را شنیدم تمام بدنم شروع به لرزیدن کرد. مطمئن بودم پدرم با عرقی که به برادرش دارد کاری دست خودش می دهد. به همین دلیل آماده شدم و به خانه عمویم رفتیم. انگار نه انگار که مراسم خواستگاری من بود. عمویم می برید و می دوخت و پدر هم فقط چشم می گفت. وقتی حرف های اولیه زده شد، عمویم یاد ما هم افتاد و رو به من و حامد ...
جسد شوهرم هنوز داخل اتاق بود که برادرشوهرم به اتاق خانه آمد!
.... داخل شربت کلی قرص ریختم و به او دادم. او هم ساعتی بعد از خوردن قرص ها فوت کرد. با جسد چه کردی؟ هیچی، داخل خانه بود و هنوز تصمیمی برایش نگرفته بودم. این کار را آن قدر یکباره انجام دادم که هیچ نقشه ای برای بعدش نکشیدم. جسد داخل اتاق بود که برادرشوهرم به خانه ما آمد. آمده بود همسرم را ببیند که متوجه او شد. به دروغ به برادر شوهرم گفتم که حالش بد است و زمانی که او سراغ شوهرم ...
جریان مرد رمال و خانم معلم در خانه شان چه بود؟
به گزارش سرویس حوادث جام نیوز ، 21 سال سختی های زندگی با یک مرد تنبل را تحمل کرده بود اما رمال شدن همسرش دیگر بهانه ای برای ادامه زندگی با او باقی نمی گذاشت. فیروزه آن روز صبح زود بیدار شده و اول وقت اداری خودش را به شعبه 261 دادگاه خانواده رسانده بود. همسرش شهاب نیزچند دقیقه قبل از شروع جلسه به مجتمع قضایی ونک رسید، آن هم با موهای ژولیده و لباس های چروکیده. حاصل زندگی مشترک آنها دختری ...
4 بار مزه تلخ سلول شب اعدام را چشیدم / زندانی که هنوز زنده است!
.... برادرم و دامادمان سراغ مقتول رفتند اما او به محض این که از خانه بیرون آمد، با قمه به طرف آنها حمله کرد. من که شاهد ماجرا بودم، همراه برادر دامادمان به کمک آنها رفتیم و با چاقو و قمه ای که داشتیم، به او حمله و کردیم. متهم سپس در شعبه 71 کیفری استان تهران محاکمه و با درخواست اولیای دم برای قصاص روبه رو شد. او در این جلسه در دفاع از خود گفت: من نمی خواستم پسر جوان را به قتل برسانم. حالا هم از ...
مادری که دختر خردسالش را به خاطر شوهر صیغه ای کشته بود، آزاد شد!+تصاویر بازسازی قتل
.... چند سال با پدر سارا زندگی کردی؟ شش سال.او و خانواده اش به خواستگاری ام امدند و من هم پذیرفتم. چرا از هم جدا شدید؟ دو سال اول زندگی مان خوب بود اما همسرم شد. خانواده اش چند بار او را در کمپ ترک اعتیاد بستری کردند اما بی فایده بود. او هر بار به خانه بر می گشت بار دیگر سراغ مواد می رفت. چطور از هم جدا شدید؟ پدر سارا آخرین بار به ...
نقشه کثیف زن برای زندانی کردن شوهرش/نسرین عشق پنهانی داشت!
زمانی که پرونده را با دقت خواندم متوجه شدم این مقدار موادمخدر از داخل خورجین موتورسیکلت مردی در پارکینگ محوطه یکی از دادگاه های خانواده کشف شده است. صاحب موتور روز دستگیری برای حضور در دادگاه خانواده و رسیدگی به پرونده طلاق همسرش در دادگاه حاضر شده بود که دستگیر شد. متهم با دستبند همراه سرباز جوانی وارد شعبه شد . آن دو مقابلم روی صندلی نشستند. ظاهر مرد بازداشت شده نشان می داد آدم موجهی ...
سهیلا گفت صاحبخانه ام بی اخلاق بود و درخواست ناجوری از من داشت و ..
بساط می نشستم. این بارآستین دست راستش را بالا می زند و دوباره رد بریدگی را نشانم می دهد: یک بار هم در خانه ناپدری رگم را زدم. یکی از دوستانش را به خانه آورده بود و مشغول کشیدن مواد بودند. عصبانی شدم و دست انداختم یکی از عسلی ها را برداشتم و داد زدم تمامش می کنید یا نه؟ بعد برای این که بترسند و بساطشان را جمع کنند، با شیشه رگم را زدم.از زندگی با ناپدری ام خسته شده بودم. پسر بزرگ ترم را ...