سایر منابع:
سایر خبرها
شهادت، پایان نامه اش شد
چادر چشمانش را پاک می کرد. استاد راهنما شروع کرد به دفاع، اما گاهی اوقات بغض گلویش را می فشرد؛ مخصوصا وقتی که با مادر شهید چشم در چشم می شد. آقای دکتر هر صفحه را که بلند می کرد و به صفحه قبل می چسباند بغض در نگاهش پیدا می شد. هر کس دیگری هم جای او بود، بعید بود که بتواند تسلطش را حفظ کند. پدر شهید در جلسه حضور داشت اما معلوم بود که حواسش به حرف های استاد نیست. شاید با خودش فکر می کرد که ...
حامد همایون: تا کنون ده برابر آن چیزی که در قرارداد من وجود داشته حمایت شده ام
مردم ایران است. سهیل حسینی هم گفت: همانطور که مردم ما تشنه انرژی و خوشحالی هستند به راحتی هم خوشحال نمی شوند. همه چیز آنقدر کنار خوب قرار گرفت که تأثیرش را امروز می بینیم و خدا را شکر می کنم و امیدوارم مردم ما همیشه خوشحال باشند. * یک چک برای کودکان محک محسن رجب پور پیش از شروع بخش پرسش و پاسخ با اهالی رسانه گفت: رمز موفقیت و سلامت در کار و زندگی و خانواده خودم را در اهدای ده ...
سعی کردم از کلیشه و تکرار پرهیز کنم
ایده ها در اطراف ما وجود دارند و برای من ، معمولا بیشتر ایده ها در خواب و بیداری به ذهنم می رسند و هنگامی که در خواب هستم، انگار یک ایده ای را می بینم؛ به گونه ای که حتی صحنه هایش را هم به صورت کامل برای من دیده می شود. این یک ایده بود که من به آن کلنجار رفتم و می خواستم بدانم مخاطب در این وضعیت چه تصمیمی می گیرد؟ وی در مورد فرم کتاب گفت: این کتاب ساختار پیچیده ای دارد و در آوردن فرم ...
روایت احمد پوری از کودکی اش و نخستین کتاب هایی که خوانده است
داستان بخرم. گفت: من پول کتاب داستان را می دهم. در آخرین سال زندگی پدرم و زمانی که 11 ساله بودم، با کتاب تهران مخوف برخوردم. خیلی نظرم را جلب کرد. برداشتمش و شروع کردم به خواندن. پدرم از سر کار آمد و کتاب را دستم دید. گفت: این چیست؟ چه کسی به تو گفته این کتاب را بخوانی؟ گفتم: هیچ کس، خودم جلب این کتاب شدم. گفت: چند صفحه خوانده ای؟ گفتم: تا فلان جا. گفت: دوست داشتی؟ گفتم: بله! خیلی! دیگر ...
رابرت دنیرو؛ تک چهره ای بی بدیل در دنیای سینما
گفت وگوی پیش رو این ابراسطوره بازیگری درباره بازیگری، خود و زندگی و سلایق و علایق سینمایی اش سخن گفته است... از چه زمانی عشق به بازیگری در وجودت جوانه زد؟ نخستین بار که حس کردم می خواهم بازیگر شوم، نوجوان بودم. یادم می آید عکس هایی از رداستایگر، هری بلافونته و دیگر بازیگران سرشناس آن دوران را در یکی از کلاس های جنبی مدرسه به دیوار زده بودند. آن جا وقتی معلم ازم پرسید چرا می ...
چهارصد سال شکسپیر به روایت گلستان
ابراهیم گلستان در شرق نوشت: چهارصد سال پیش شکسپیر برجسته ترین شاعر و گوینده در زبان انگلیسی مرد. او را بزرگ ترین نویسنده، حتی آفریننده انسان نو در ادبیات جهانی خوانده اند. بار اولی که اتفاق افتاد من کلمه شکسپیر را ببینم و بشناسم کمی پس از وقتی بود که خواندن در زبان مادری خودم را که فارسی است یاد گرفتم، و این موقعی بود که سطر شعری از یک شاعر که اسمش میرزاده عشقی بود خواندم که گفته بود گاو بدزدید ...
روایتی خواندنی از صحنه نبرد/ حاج قاسم در محاصره؟
خاکریز تا 50 متری تانک ها خاکریز را ببندد، اما شلیک تانک فرستادش تو هوا، دیگه ندیدمش، ظهر گذشته بود، مهمات ما رو به اتمام، اما بر تانک ها و نفرات عراقی ها افزوده می شد، خودم را آماده سخت ترین نوع مجازات جنگیدن کرده بودم، اسارت که خیلی از آن می ترسیدم. هیچ جنبنده ای نمی توانست به سوی ما حرکت کند نگاهم را ناامیدانه چرخاندم، سمت شرق و امید بی خودی که همه برای رسیدن مهمات و نیروی ...
از اشارات یار دلجو
. حالا تو بگو، چگونه دفاتر این روزها و ماه ها و سال های اسارت را ورق بزنم؟ من که در مقدمه اش سکته حیرانی زده ام، چه برسد به خط به خطش... نمی دانم بازی خوردیم یا سرکارمان گذاشتند؟... هر طرفش را که می گیرم، باخته ام. حیف آن همه پولی که پدرم خرج کرد، چقدر مادرم نذر و نیاز کرد!... فقط اگر دلشوره نداشت از مرز رد می شدم و پشت سرم رو نگاه نمی کردم. از بس خواب دید و خواب نما شد، جرات مرا هم گرفت. ای کاش دوسال ...
همایون شجریان کاندیدایِ خواندنِ آثار به جا مانده از همایون خرم
.... ما هم هرگز این حس را که هنرش از خانواده برای او مهم تر است در او و رفتارش ندیدیم. وقتی از خرم یاد می کند؛ شور و عشق در صدایش و در نگاهش بارقه می زند. می گوید اصلا دوست ندارم درباره مرگش صحبت کنم. می گوید همایون آنقدر به فرزندانمان اهمیت می داد که من نگران مرگ خودم نبودم. همیشه به اش می گفتم اگر بمیرم خیالم راحت است چون از پسِ تربیتِ بچه ها برمیایی. می گوید: همایون هیچوقت ...
شهرت به کار نیامده
فیلم ها حسین کلانتر است که در کودکی درفیلم کیسه برنج ظاهر شد. حسین کلانتر امروز 32ساله است با کوله باری از تجربه بازیگری اما درگوشه ای از این تهران بزرگ به فروشندگی مشغول است و همچنان آرزو دارد روزی دوباره مقابل دوربین فیلمی برود. بازیگری که در سال 1375 برای بازی درفیلم کیسه برنج 70 هزار تومان دستمزد گرفت.فیلم های سینمایی تیک تاک ، کلاه قرمزی و سروناز ، ده رقمی ، تو آزادی ، خواب سفید و سریال های ...
بنیاد در آینه مطبوعات
تقسیمبندی از دوستانش جدا میافتد، ادامه میدهد: با شهید ذهاب صمیمی تر بودم. آن سال، من به ایلام و او به مهاباد اعزام شد و خیلی زود حدود دو ماه بعد از اعزام، به آرزوی دیرینه اش یعنی شهادت رسید. جانباز رضایی ادامه میدهد: بعد از رفتن به ایلام برای حضور در عملیات والفجر3 به صالح آباد اعزام شدم. برای آزادسازی مهران خودم را آماده کرده بودم. در کله قندی مهران بود که خمپاره در کنارم به زمین خورد و باعث ...
رابرت دنیرو: بازی من رابرت دنیرویی است. یکجورهایی خاص خود من.
...، همه با تو مهربان و خوبند. تعریف و تاییدت می کنند؛ حتی وقتی داری احمقانه و غیرمنطقی حرف می زنی. اما من آدم هایی را دوست دارم که بتوانند بهم بگویند حرف یا کار مرا قبول ندارند... پول چه؟ پول یعنی زندگی راحت. پول یعنی خوش شانسی. دقت کنید: راحتی و خوش شانسی و نه مثلا خوشبختی و سعادت. اینها با پول به دست نمی آید. موفقیت هم. خیلی پیش آمده که آرزو کرده ام کاش پول نداشتم، اما فلان فیلمم را ...
پاراگراف کتاب (104)
بیهوده برای فرو نشاندن تشنگی اش به دنبال آن است، باز می دارد. اما، برای دسته ای دیگر حرکتی عطوفت بار و حیاتی است که با خندیدن به حق شناسی ها و تمرد ها، هم پاک کننده است هم انکار کننده. خوشبخت مردن | آلبر کامو بهش می گم: خدای من، اصلا نفهمیدم امسال چطور گذشت. بهم جواب می ده: من پارسال رو هم نفهمیدم چطور گذشت. + من هم همینطور. درست مثل ...
شهیدی که در سوریه هم مشاوره خانواده راه انداخت +تصاویر
.... 22 سالش بود. آن زمان حجابم کامل بود ولی چادری نبودم. شب خواستگاری به من گفتند: اگر شما را انتخاب کردم، به خاطر این که میدانم از خانواده مومن و متدینی هستید. ما هیات می گرفتیم و حسین به هیات می آمدند و پدرم را آنجا دیده بودند. در جلسه خواستگاری به من نگفتند که میخواهم چادری باشی! فقط به من گفتند: نمازتان را میخوانید؟ من گفتم: بله میخوانم اصلا اشاره ای به چادری بودن و یا نبودن من ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (354)
تاکسی حامد همایون گذاشته، مسافره میگه این کی بود؟ راننده میگه این گروه که عرفانی میخونه، تارچار. 7. وضعیت جوری شده که پریز برق تصمیم میگیره که کجا بشینیم نه خودمون. 8. سعدی بعد از دیدن اتاق من: جمع نمیشود دگر، آنچه تو می پراکنی. تازه دوشنبه س 9. اخبارمیگفت هر نخ سیگار 11دقیقه از عمر انسان رو کم میکنه. اگه این نظریه درست باشه، من حساب کردم یکی از دوستام ...
ترسِ راز و بوی خون در داستان های گراهام گرین
...> اول بار که آثار آقای گرین را یکجا و به صورت انبوه خواندم زمانی بود که خودم شروع کرده بودم به نوشتن. دریافته بودم که نوشتن ورای خواست و اراده است و روندی شبیه یک سلسله اتفاقات خوشایند دارد، چیزهایی که فرد بعضی اوقات قادر به کنترلشان است. در آن زمان یکی از کتاب های آقای گرین که به نظرم سرشار از همین عنصر تصادف و شانس بود، کتاب مامور معتمد بود. فکر می کردم به طور قطع این اثر با رضایتمندی همراه با ...
دعای بخت یاری برای یک مضطر
...، تاریخ حماقت های خودش. بعد از یک دوره تحصیل رهاکرده و یک دوره طولانی لیسانس که شش سال طول کشیده بود، دوباره به دانشگاه برگشته بودم و فکر می کردم درس خواندن مرهمی بشود برای زخم هایم. یک داستان عاشقانه نافرجام را از سر گذرانده بودم و فکر می کردم هیچ چیزی در جهان نیست که ارزشش را داشته باشد برایش زندگی کنم. می خواستم تغییر کنم، اما نمی دانستم چه تغییری؟ فکر می کردم اگر کار یک آدم دیگر را بخوانم ...
پلی میان ادبیات کلاسیک و مدرن زدم
.... او در لیلی و مجنون (1372)، خسرو و شیرین (1377) و هفت پیکر (1379) به بازنویسی منظومه های نظامی به نثر پرداخت. آنگاه داستان عاشقانه خاطره ای بعد از عشق را نوشت و در رمان دو غریب (1378) فرم نامه نگاری را تجربه کرد. رمان تجربه چهارم (1380) را بر اساس دوستی و روابط سه زن شکل داد. جز چند اثر پژوهشی درباره ماسوله و ابیانه، رمان هایی نیز با عنوان جادو (1381)، کنتس سلما (1382)، میراث و در سال 1393 رمان ...
آدم خوبی بود، چه جوری به این جا کشیده شد؟
دهانم باز مانده بود ... همان طور که داشت با قهقه هایش خیلی کریه و چندش آور طرف را به قول خودش سر کار می گذاشت و با او قرار می گذاشت، یک مرتبه ذهنم به دوران دبیرستان برگشت ... با خودم مرور کردم و دیدم چیزی جز رفتارهای خطای به ظاهر کوچکی چون "کارای من همش درسته" " من از همه بهترم" " نه بابا ، اینو که خدا می بخشه" " تو انجام بده گناهش پای من" " انقدر مردم کارای بدتری می کنند که رفتار من جلوی رفتار اون ها ...
تهیه کننده، دلال یا شکارچی؟/ برندِ حامد همایون چطور ساخته شد؟
را امروز می بینیم و خدا را شکر می کنم و امیدوارم مردم ما همیشه خوشحال باشند. چکِ نخستین اجرای حامد همایون برای محک محسن رجب پور پیش از شروع بخش پرسش و پاسخ با اهالی رسانه گفت: رمز موفقیت و سلامت در کار و زندگی و خانواده خودم را در اهدای 10درصد درآمدم به امور خیریه می دانم. زمانی که با محک آشنا شدم هیچ چیز از دستم برنمی آمد جز اینکه از طریق هنر به آنها کمک کنم. زمانی که در ...
انتقام خونین از پدربزرگ/جزییاتی از پرونده مادر شور ساطور کش/داماد مادر زن کش/اعتراف تکان دهنده مادر از ...
اینجا چه کار دارم. گفتم تو چه کاره ای که این سوال را از من می پرسی؟ کم کم درگیری فیزیکی پیدا کردیم و رامین با چاقویش سه ضربه به دست و سینه من زد. همان موقع احمد از خواب بیدار شد و ما را سوا کرد و رامین را از خانه بیرون انداخت. من دنبالش رفتم. او دو تا چاقو در پشت کمربندش گذاشته بود. یکی از آنها را گرفتم و با همان دو ضربه به او زدم. وقتی خونریزی را دیدم، می خواستم با دستمال جلویش را بگیرم اما نشد ...
تصویری از هاشمی دهه60
معترض شدند و موضوع من کمی فراموش شد. اما در 6 فروردین سال 68 که عکس های آیت الله منتظری از همه جا پایین آمد و همه دوباره به یاد من افتادند. همان روز که اولین روز کاری سال بود به دیدن آقای خاتمی که وزیر بودند رفتم. ایشان هم به خاطر این کتاب جوش آورده بود. اما من این کتاب را خودم در نیاورده بودم و کتاب زیر نظر آقای جنتی منتشر شده بود که رئیس شورای تبلیغات و ستاد دهه فجر بود. از آن روز ...
زمان احمدی نژاد به کتاب آیت الله هاشمی مجوز ندادند
. مثلا اگر می خواستیم این کتاب 72 را 10 سال پیش چک کنیم ممکن است 50 مورد محرمانه داشتیم ولی الان به مراتب کمتر است. بنابراین درباره کتاب هر سال، همان سال بحث می کنیم. این فاصله زمانی 23 سال را خودشان تاکید داشتند؟ نه. ایشان تاکیدی روی این عدد ندارد. اگر می رسیدند و زودتر منتشر می کردند ممکن بود این فاصله به 10 سال هم برسد؟ من خودم فکر می کنم اگر فاصله 10 ...
از بوق شادی خودروها تا آتش گشودن مأمورین ژاندارمری به سمت مردم
تأکید کرد: در تمام این روزها زنان ابرکوهی هم پا به پای مردان در تظاهرات شرکت می کنند و حتی برای اینکه دست های خود را هنگام شعار دادن پوشیده نگاه دارند، از دستکش هایی به رنگ تیره استفاده می کردند. در این دوران تمامی معلمان ما بدون حجاب بودند اما تنها خانم ضیغمی که در مدرسه غزالی تدریس می کرد با مغنعه و چادر وارد کلاس می شد؛ همسر وی هم که بیژن فاتحی نام داشت یکی از فعالان زمان انقلاب بود که در ...
گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من...
...، یکی گفت آنقدر دارم، مهلت بده تا فردا فلان قدرش را جور کنم و... آنجا بود که به خودم لعنت فرستادم. به خودم گفتم خاک توی سرت که اعتبارت را پای فلان نماینده و بهمان کاندیدا سوزاندی. من بی چشمداشت رفتم توی ستادها نشستم و برایشان رأی جمع کردم. اما چهار سال است هیچکدامشان را ندیده ام. رفتم و از روستاهای دورافتاده، رأی صد در صدی برای فلان دکتر جمع کردم. یک نفر از اطرافیانش هم زنگ نزد که مشکل تو چیست ...
خاطرات تلخ معلمی که دانش آموزانش ازدواج می کنند و می روند
یک خانواده افغانی الاصل هستند که پدرشان فوت کرده. پسر بزرگ شان هم سواد ندارد و کارش مشخص نیست. این خانواده به دخترشان اجازه ندادند درس بخواند و به یک پسر جوان فروخته شد و به یک روستای دیگر رفت؛ در ازای 200 هزار تومان! من هنوز برای این نقاب سیاه، این مسافرت طولانی و دور از والدینم و این زندگی جدید در کنار مردی که حالم را به هم می زد خیلی کوچک بودم. و این فقط نمونه ای از خانواده های ...
آتیلا پسیانی: تماشاگر حرفه ای تئاتر کم شده است
نقش جدا کرده ام که اصلا و ابدا خودم را با نقش این جور قاطی نمی کنم. آتیلا پسیانی، آرتیست دووجهی است؟ یعنی یک وجه را باید به عنوان جریانی که به عنوان کارگردان در تئاتر دنبال کرده در نظر بگیریم و یک وجه هم در بازیگری؟ خود شما این دو را در یک گروه قرار می دهید یا نه؟ سخت است برایم و نمی توانم بفهمم که دوتاست یا یکی. تو چه فکر می کنی؟ من فکر می کنم دو تاست. به صورت جدی ...
اصغر آزادی؛ مرد نور، آیینه و آنالوگ
هم گرفته بودم جلویش و فیلم را جلو عقب می کردم و می انداختم روی دیوار کلاس و بچهپسرهای کلاس از جمله اکبر خواجویی همه میزدند زیر خنده. استاد فیزیکمان، آقای ستودهنیا بود. او مانده بود چطور من این کار را می کنم. بالاخره فهمید یک آینه کنار ستون است تو راهرو و آفتاب تابیده توش و بعد می تابد توی آینه مقعر روی شکم که نور را در 15 سانتیمتری مرکزیت می دهد و در آن مرکز، من فیلمی را روی دیوار انداخته ام ...
طنز/ از سقوط ابوطیاره 714 تا فرود ایرباس 321
برای راهنمایی من پشت بی سیم نشوند. اما خیلی زود متوجه شدم که جعبه کمک های اولیه هم دست کمی از جعبه سیاه هواپیما نداره و به جز چند تا چسب زخم، چیز دیگه ای توش نبود! همین طور مات و مبهوت بودم که دکتر بهم پیام داد و گفت: دو خبر برات دارم، یکیش خوبه و یکیش بد؛ اول با کدوم حال میکنی؟ گفتم: اول خبر بد رو بگو... گفت: ما در دوره تحریم دارویی و تجهیزات پزشکی هستیم! گفتم خبر خوب چیه؟ گفت: برعکس ...
بیانیه جدید سرمربی؛ کی روش:مخالفت های برانکو تیم ملی را به خطر انداخت
میشه ذهنیت منفی تو تیم ایجاد بشه اتفاقی زمان ژوزه هم افتاد و فقط پرسپولیس ضرر کرد. تنها چیزی که الان میتونه باعث ضعف پرسپولیس بشه حاشیست. و برای جلوگیری از این حاشیه برانکو نباید اون مصاحبه رو به اون تندی می کرد. حالا هرچقدر هم دوست دارید منفی بدید اولیشم خودم میدم. نقل قول +7 #46 اسد 2017-01-15 09:51 سکوت. فقط سکوت . زنده باد پرسپولیس . ( این موضوع به نظر ساده است ...