سایر منابع:
سایر خبرها
امروزی به دلیل گستردگی آتش و شدت گرما و حرارت ساختمان سست شده و فرو ریخت. چند انفجار شدید در لحظاتی قبل از فروریختن ساختمان پلاسکو رخ داد و بعد ساختمان شروع به ریزش کرد. برق و گاز محدوده ساختمان پلاسکو قطع شده است و تمامی نیروهای امدادی و انتظامی در محل حادثه حضور دارند. مدیر بیمه های آتش سوزی بیمه ایران: از روز شنبه آماده ارائه خسارت به مغازه های دارای بیمه نامه هستیم ...
بار رفتم اما خجالتم می آمد. یک روز جمعه آمدم گشتم و اینجا را پیدا کردم. کسبه اینجا آدم های خوبی هستند و هوایم را دارند. سال هاست همسرش را از دست داده. همسری که برایش میراثی جز قرض باقی نگذاشته. قبل از لیف بافی هم بافتنی می بافته، می رفته بازار و کامواهای رنگی می خریده و بلوز و شال گردن می بافته. همسایه ها مشتری اصلی اش بودند. اما این روزها انگار حسابی بازارش از سکه افتاده: نمی دانم مامان جان هوا گرم ...
فروش برنج در میدان بار نوغان بود. مهدی وقتی دید پدرش در مغازه دست تنهاست، برای کمک به مغازه رفت. از صبح تا شب در مغازه بود و تقریبا تمام کارهای حساب وکتاب آن را انجام میداد. پدرش سواد چندانی نداشت و فقط در حد یک امضا بود. آنطور که میشنیدم، او خوب از پس کارهای حجره برآمده بود و پدرش از اینکه او کناردستش بود و حساب وکتاب برنج فروشی را به دست گرفته بود، خیلی راضی بود. مادر شهید، ماجرای جبهه ...
کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت. وقتی کارآگاهان برای تحقیق بیشتر راهی مغازه مرد 56 ساله شدند، متوجه شدند که طلاهای مغازه سرقت شده است. بررسی ها حکایت از این داشت که سارقان با داشتن کلید وارد شده و بعد از سرقت طلاها، دوربین های مداربسته را هم با خود برده اند بنابراین پرونده وارد مرحله تازه ای شد. تحقیقات در این باره ادامه داشت تا اینکه ساعت 5 صبح روز دوشنبه رفتگر ...
شهید زنده باشی و خوب بجنگی. ولی در اثر ترکش دست رامین هم آسیب دیده بود و به خاطر همین هم به بیمارستان رفته بود.ناهار را خورد و گفت باید به جبهه برگردم. پس او را سوار موتور کردم، از مسجد حجازی که اعزام شده بود اسلحه گرفت و او را به شرکت نبرد بردم. یک بار رامین در نامه ای نوشته بود که در سنگر بودیم که صدای آواز خواندن شنیدیم. رفتیم بیرون و دیدیم عراقی ها هستند. ما آن زمان ایستگاه حسینیه ...