سایر منابع:
سایر خبرها
داستان دختری از تجاوز در پارتی تا زندان قرچک و ازدواج
تولد یکی از دوستانم، به خانه اش رفتیم، همه مست بودیم و گل کشیده بودیم... بعد از یکی، دو ساعت، مأمورها ریختند، من فرار کردم و به خانه همسایه طبقه بالایی خانه دوستم رفتم. آنها هم به مادرم خبر دادند و من می دانستم مامانم دوباره تحویل پلیسم می دهد، به هر ترفندی بود فرار کردم و توی راه سوار اولین ماشینی شدم که جلویم ترمز کرد. او هم ساقی گل بود و قرار شد با هم برویم دماوند تا آنجا گل بفروشد. رفتیم دماوند ...
اظهارات مشاور آیت الله هاشمی پیرامون دلایل عدم حضور آیت الله در نماز جمعه، رد صلاحیت در انتخابات 92 و ...
آیت الله هاشمی به زمین خورده که دیوارهای شکسته هنوز هم هست. خوشحال بودیم که به ایشان آسیبی نرسید، اما کنجکاو شدیم که چه شده است. آن موقع خبرگزاری جمهوری اسلامی، در خط ویژه خبری، منتشر کرده بود که محل ریاست جمهوری مورد اصابت خمپاره قرار گرفته است. سلیمانی ادامه داد:من فکر کردم خبر به آن ها اشتباه رسیده، یادداشتی نوشتم و توضیح دقیق تری دادم و با عجله پیش حاج آقا رفتم. وقتی مرا دیدند، با ...
زوج های هالیوودی این طوری با هم آشنا شدند
our love بودند که از این طریق با هم آشنا و در سال 2014 با یکدیگر ازدواج کردند. بلیک لایولی و رایان رینولدز بلیک لایولی و رایان رینولدز همدیگر را در مجموعه the green lantern ملاقات کردند و سپس با هم قرار ملاقاتی گذاشتند. آنها در آن زمان نمی توانستند رابطه جدی تری باهم داشته باشند زیرا هم بلیک و هم رایان در رابطه های دیگری بودند. رایان می گوید: واقعا این رابطه برای من عجیب بود ...
روایتی از شهید ارمنی که مادرش نمی خواست با رهبری دیدار کند
شکلی بود بالاخره مادرم مرا راضی کرد که قبول کنم. با اینکه عصبانی بودم، اما باورم نمی شد که آقای خامنه ای بیایند خانه مان! هنوز سالگرد شهادت ژان هم نشده بود. آقای خامنه ای هم آن وقت رئیس جمهور بودند. اول آمدنشان، من هنوز در همان حال و هوا بودم، اما خدایی، این قدر این مرد روحانی بود و این قدر فضای خانه غمزده ما را عوض کرد که من از این رو به آن رو شدم؛ با صحبت هایشان با دلداری هایشان با رفتارشان حال من ...
زندگی تلخ خانواده 11نفره مرزنشین که شناسنامه ندارند/ دختر بی خواستگار، پسر روانی، شوهر فقیر و...
ایستد و آرزو می کند روزی بتواند درس بخواند تا دکتر شود و بعد ازدواج کند. خودم هم ناراحتی اعصاب و روان دارم، اما چون دفترچه بیمه ندارم و وضعمان خوب نیست نمی توانم به دکتر بروم. زخم روی صورت دخترتان به خاطر چیست؟ چند سال پیش تصادف کرد و یکی از چشم هایش آسیب دید، اما تا امروز نتوانسته ایم برای درمان کامل حتی به شهر زاهدان برویم. او حتی آرزو دارد روزی به مشهد برود اما چون مدرک ...
از همسایگیِ اسمی تا بیگانگیِ رسمی
سعدی است که از بیگانگی یار گله می کند و مثال ارتباط خود با یار را بسان دوچشمی می بیند که در کنار یکدیگرند و هیچ گاه یکدیگر را ندیده اند. همسایگانی که عین دیدن و بصرند ولی از خانه هم هیچ خبر ندارند:بیگانگی نگر که من و یار چون دوچشم/ همسایه ایم وخانه هم را ندیده ایم حالا هم چه بسیار همسایه ها و هم جوارانی که هیچ حالی از هم نمی پرسند و خویش را از مسئولیت هم جواری و همسایگی فارغ و سر در ...
مستند لبنانی - روح الله - را 15 بار دیدم - عوامل سریال مبهوت شخصیت امام(ره) بودند - حتی کارگردان
گویا آقای ورزی برای شما خواب هایی دیده اند! چند روز بعد، به دفتر آقای ورزی رفتم و بعد از گفت وگویی که داشتیم، موضوع تست گرفتن برای بازی در نقش یکی از شخصیت ها مطرح شد؛ به اتاق گریم رفتم و هنگامی که چند تصویر از حضرت امام(ره) را در آئینه دیدم، متوجه شدم برای تست نقش امام خمینی(ره) به اینجا آمده ام! البته پیش از حضور من، برای نقش امام(ره) تعداد زیادی تست گرفته بودند و تست گریم ...
گفت وگو با اعضای خانواده نگهبان ساختمان پلاسکو/آنقدر سرش شلوغ بود که هیچوقت مسافرت نرفتیم
بست است. خانواده حیدر پهلوانی روز جمعه مراسم ختم را در حسینیه نزدیک خانه شان برگزار کردند و هنوز تاج های گل گلایل سفیدرنگ همراه با عکس های حیدر پهلوانی جلوی ورودی در خانه است. در خانه که باز می شود لیلا همراه با خواهرها و برادرشوهرهایش در آستانه در ظاهر می شود. مانتو شلوار مشکی رنگ پوشیده. رنگ به رخسار ندارد و صورتش از غصه سفید شده. ریحانه دختر 6ساله حیدر و لیلا بلوز کرم رنگ و شلوار مشکی پوشیده و ...
برخی از بزرگان از ناحیه فرزندانشان مسیر زندگیشان تغییر کرد/ یکی از شگردهای قدیمی دشمن استفاده از شهوت ...
حق است، تصریح کرد: به زعم خودشان پرچمی که حق بلند کرده و با برملاکردن اقداماتشان و آوردن حرف نو شعارهای آنان را کاملاَ بی رنگ کرده است، باید سرنگون شود. آنها می گویند نباید اجازه دهیم این نظام حق که در طول 4 دهه اخیر بخش هایی از جهان را متوجه خود کرده و دلها را جذب نموده، ادامه داشته باشد و این موضوع جزو استراتژی آنها است. حجت الاسلام و المسلمین محسنی اژه ای تصریح کرد: در مقابله با حق ...
عاشورایی که کربلایی اش کرد، آن هم از سوریه
کم و کسر ندارید. هربار زنگ می زد اولین چیزی که می پرسیدم این بود که کی می آیی؟! می گفت اجر صبرت را از بین نبر، تحمل کن. و چطور خبر شهادتشان را به شما دادند؟ 38 روز از رفتنش می گذشت که به آرزویش رسید. اول به من گفتند که یک پای علی آقا قطع شده است و قرار است عملی روی پایش انجام بگیرد که خیلی سخت و حساس است. وقتی به خانه پدرعلی آقا رفتم از فضای حاکم متوجه شدم، علی شهید شده است ...
جاسوسی معاون سابق روحانی؛ کِیس نفوذ در رده های بالای نظام/ اژه ای: این فرد آن زمان به دشمن یاد می داد، ...
فرزندانشان مسیر زندگیشان تغییر کرد و گاهی از این طریق ضرباتی متوجه نظام می شود. شهوت، ابزاری برای جاسوسی حجت الاسلام والمسلمین محسنی اژه ای در ادامه روش های نفوذ افزود: یکی از شگردهای قدیمی و گذشته دشمن استفاده از شهوت بوده است و چه کسانی به خاطر همین شهوت گرفتار نشدند و خود و خانواده و جریان حقی که در آنها بود ضربه خوردند و گاهی به گونه ای می شود که به حیثیت نظام ضربه وارد ...
شوخی های پیامبر اکرم(ص) با اطرافیان
...: یا رسول الله شتری دارم به غایت نَفُور (22) و جهنده می خواستم که این جماعت جهت بند کردن آن رسنی بتابند. حضرت هیچ نفرموده، روان شد، من نیز از عقب رفتم. چون از آن منزل کوچ کردیم هر جا که به من می رسید تبسّم می نمود و می فرمود السّلام علیک یا اباعبدالله شتر نفور تو چه کرد؟ من از آن گفتار خجل می شدم تا به مدینه رسیدیم من از خجلت آن که مبادا دیگر بار به من این سخن گوید مسجد و مجالست (23 ...
خانم مجری: فکر می کردم صدای جذاب تری دارم +عکس
برنامه حافظه برتر را تجربه کردم که برنامه ای کاملا علمی و تخصصی بود، سپس به دعوت آقای پورمحمدی که در آن زمان تهیه کننده برنامه سیمای خانواده بودند و اصرار همکارم آقای شجاعی مهر به این برنامه رفتم؛ نه این که میلی به حضور در این برنامه ها نداشتم، نه! به طور حتم علاقه مندی وجود داشت که این حوزه را انتخاب کردم اما انتخاب خودم نبود و درواقع از جانب آن ها به این سمت کشیده شدم. حدود هفت ماه و کمتر از یک سال ...
روایت دختری که به حاج حمید بله گفت / مهریه ام 24 درهم بود
این آشنایی هم نتوانست یخ شرم و خجالت مرا آب کند. دل شوره داشتم ولی برعکس من حاج حمید آرام بود. مثل همیشه که دیده بودمش. حتی لحن کلامش هم آرامش داشت. رک و راست همه چیز را گفت: ببین پری من هیچ چیزی از خودم ندارم. حتی توانایی اجاره یه اتاق رو هم ندارم. باید بریم روستا، خونه مادرم زندگی کنیم. دوست دارم بر عکس بقیه اقوام که همیشه مراسم هایشان پر سر و صدا و مفصل است ما یک مراسم ساده داشته باشیم. دوست ...
گفت وگوی متافوتبال با ورون ایران: کوین کیگان هم مرا با هافبک آرژانتینی اشتباه گرفت / شرایط استقلالی شدنم ...
اولین کسی بودم که موهام رو تراشیدم. کسی بهت گفت بتراشی؟ خب یه مقداری ریزش مو و اینا داشتم ولی همیشه فکر می کردم دیوید بکهام که همیشه به موهاش این همه اهمیت می داد و حتی می گفت اگه من فوتبالیست نمی شدم حتما یه آرایشگر می شدم، موهاش رو از ته تراشید و من فکر کردم حتما یه دلیلی داشته چون اونا که بی دلیل کاری رو انجام نمیدن، مثلا غذا خوردنشون، نشستنشون راه رفتنشون همش با تفکره و فکری ...
فنون توقف گفت وگوی درونی و دنیا
: دون خوان طریقه ی ویژه راه رفتن در شب را که راهپیمایی اقتدار می نامید، به من نشان داد. جلوی من بی حرکت ایستاد و از من خواست تا با لمس کردن، شکل پشت و زانوهای او را بررسی کنم، بالاتنه ی او به جلو خم شده بود، درحالی که پشتش کاملاً صاف بود. زانوهایش مختصر خم بودند. آرام مقابل من راه رفت. متوجه شدم که در هر قدم، زانویش را تقریباً تا سینه اش بالا می برد. دوان دوان دور شد و بازگشت. نمی توانستم ...
روایتی از اسارت در دست آمریکا و القاعده + تصاویر
...> من در یک خانواده متدین بزرگ شدم که دین در آن نقش پررنگی داشت. پدرم در مدارس دینی آن زمان درس خوانده بود. طبیعتا با توجه به چنان شرایطی دروس ابتدایی را در مدرسه حسینه المازنیه در فلوجه گذراندم. یعنی در منطقه روستایی فلوجه به نام الصاف. دروس متوسطه را در مدارس دینی خواندم که این مدارس دینی در سال 1990 در عراق تاسیس شد. تسنیم: یعنی قبل از 1990 مدارس دینی در عراق نبود؟ شیخ نوری ...
مادری با 2 فرزند مهربان در اندیشه فروش کلیه خود/کلامی درد آور از مادر: حاضرم بمیرم اما گرسنگی فرزندانم ...
ساله دارم، تاثیری که همسرم روی فرزندانم میگذاشت بسیار منفی بود، حتی تا حدی پیش رفته بود که از فرزندانم به عنوان حامل مواد استفاده میکرد. وی ادامه داد: سر انجام برای جلوگیری از تاثیرات منفی همسرم روی فرزندانم، مجبور به تماس با پلیس شدم، در نهایت او را زندانی کردند و هنوز هم در زندان به سر می برد، سالهاست با کارگری و تمیزکاری و نگهداری از پیرزنان و کودکان، خورد و خوراک خانواده ام را تامین ...
مراقبم حجابم کمرنگ نشود
هم هست، زمان دانشگاه هم به من پیشنهاد می شد، بعد هم در شبکه های 2 و سحر به من پیشنهاد اجرا دادند که به دلایلی نپذیرفتم، تا اینکه گفتند شبکه خبر تست می گیرد. رفتم و قبول شدم و کارم را با خبر 20 شروع کردم. مدتی هم در شبکه خبر گوینده، دبیر خبر و مترجم بودم. بعد از مدتی تست گفت وگوی ویژه خبری را دادم و قبول شدم. قرار بود اجرا کنم که گفتند تستی هم برای خبر 14 بده پذیرفته شدم و به این بخش خبری آمدم. ...
معمای گم شدن فرزند پزشک سرشناس
...: حدود دوماه قبل توسط افراد ناشناسی ربوده شدم وآنها مرا به این خانه متروکه منتقل کردند. در این مدت گروگانگیران دائم به من داروهای مسکن و آرامبخش می خوراندند. و... با افشای راز آدم ربایی، 4 متهم جوان درعملیات ضربتی پلیس جنایی مشهد بازداشت شدند. درادامه مشخص شد یکی از متهمان- شهرام- برادرزاده بلقیس-گروگان- است و یکی دیگر نیزمرد بنگاهداری بود که خانه اش را در اختیار شهرام ودوستانش قرار ...
قاتلی که تبر را در سر دوستش جا گذاشت! / عکس
او به خانه اش اعزام شدند که معلوم شد او در آنجا نیست و کسی از وی خبری ندارد. ماموران همچنین به ساختمانی که او کار می کرد رفتند که معلوم شد با کارفرمایش تسویه کرده و به مکانی نامعلوم رفته است. تلاش پلیس برای بازداشت او ادامه داشت تا این که متوجه شدند وی از ایران خارج شده و به افغانستان گریخته است. با گذشت پنج ماه از این جنایت، دو روز پیش متهم زمانی که به ایران بازگشته و به شهریار آمده بود، شناسایی ...
واکنش جهانی به ممنوعیت های مهاجرتی ترامپ
اما فرزندان و همسرش از 5 سال پیش در امریکا سکونت دارند در این باره می گوید: امریکایی ها با سوری ها تا همین امروز هم بسیار بد برخورد کرده اند. تدابیر امنیتی که هنگام ورود سوری ها به خاک امریکا لحاظ می شود و رفتار با پناهندگان سوری تا پیش از این دستور هم بسیار زننده و زشت بوده است. یک سوری دیگر در این باره می گوید: حتی پیش از این دستور هم هربار که به امریکا می رفتم در فرودگاه مرا تحقیر می کردند. اگر ...
همسر شهید بودم ولی بازجویی شدم!
.... خیلی به داریوش وابسته بودم. این جمله ای بود که مرتب تکرار می کردم. این استیصال تا چند ماه با من بود. تا اینکه روزی مادرم به تهران آمدند و به نقل از دایی ام گفتند: من خواهرزاده ام را خوب می شناسم. از پسش برمی آد! هیچ وقت این را نگفتم اما این جمله مرا تکان داد و با خودم گفتم وقتی دیگران از من این توقع را دارند، باید بتوانم. یا یک هفته بعد از شهادت وقتی پدرم از من سؤال کرد بابا یک سؤال ازت دارم ...
یک گزارش از دستان خالی ولی سخاوتمند!
شرمندگی سقف عاریه ای بالای سرم را بکشم. بارها با خودم آرزو کردم ای کاش در این روزهایی سرنوشت ساز همسرم را در کنار خود داشتم و این بار سنگین را تنهایی به دوش نمی کشیدم. مظلومیت دخترم دنیا را بر سرم آوار می کند. حتی چندین بار برای اینکه مرا از این فشار و نگرانی خلاص کند می گوید که اصلا راضی نیست به خاطر او به این همه زحمت بیافتم و از زندگی مشترک و آینده خود می گذرد. مریم می گوید ...
لطائف و طرائفی از اهل بیت (ع)
تا این طفل را به دو نیم کنم که هریک نیمی از او برگیرند و ترک نزاع کنند. آن که مادر حقیقی بود بترسید که مبادا طفل او کشته شود، گفت: یا امیرالمؤمنین من از دعوی خود گذشتم و طفل را به این زن گذاشتم او را مکش و بدو سپار. حضرت حکم کرد که طفل از آن توست بردار و ببر به هر جا که خواهی. آن زن طفل خود را گرفت و رفت. طفل شیرخواره بر بام خانه طفلی شیرخواره به سر ناودان خزید وقتی که مادرش غافل ...
18 هزار معلول در کهگیلویه و بویراحمد همچنان بدون حامی/ جابجایی معلولان با خودروی پراید/مسئولان به ...
خودشان داشته باشند این افراد تا احساس مفید بودن نکنند نمی توانند انگیزه زندگی داشته باشند. برای تهیه گزارش به یکی از مرکز آموزش دخترانه معلولان بالای 14 سال سن رفتم در بدو ورود به این مرکز دو خانم معلول در حیاط این مرکز نشسته بودند مثل اینکه منتظر چیزی بودند که بعد از گزارش متوجه شدم منتظر سرویس بودند که آنها را به خانه هایشان ببرد. داخل این مرکز بسیار دلچسب و جذاب و دست ساخته های این ...
فاطمه سلام الله؛ دریای رأفتی که مایه رحمت الهی است
! آن را به سائلی صدقه دادم . فرمود: بسیار کار خوبی کردی ، اگر به خاطر شوهرت لباس نو را خودت می پوشیدی و لباس کهنه را صدقه می دادی ، در هر دو حالت توفیق شامل تو می شد. عرض کردم : ای رسول خدا! به تو هدایت یافته و به تو اقتدا کردیم ؛ هنگامی که با مادرم خدیجه ازدواج کردی ، هر آنچه را که به تو داده بود، در راه خدا انفاق کردی تا حدی که سائلی به تو رسید و تو پیراهن خود را به او دادی و حصیر بر خود پوشیدی ...
علی مصفا: خودم را بازیگر نمی دانم
.... فکر نمی کنید دارید تکرار می شوید؟ چرا. ابتدای گفت و گوی مان هم به این موضوع پرداختیم. ولی شما می توانید از این تکرار خارج شوید. نمی توانید؟ فکر می کنم قبلا هم به نابلدی خودم و محدودبودن طیف نقش هایی که از عهده ام ساخته است اشاره کردم والبته بارها هم گفته ام که خودم را بازیگر نمی دانم اما همه این را یادشان می رود. با این حال، لزوما فکر نمی کنم که باید از شکلی که ...
خیلی ها زیان دیدند، برخی هم سود بردند!
پانزدهم به شدت زبانه می کشد، بنابراین خودمان را حدود ساعت 11:00 از ساختمان خارج کردیم. بنده به شخصه از پاساژ خارج شدم اما زمانی که به خیابان رسیدم، متوجه شدم که فاکتورهای مربوط به بدهی های تسویه شده و تسویه نشده خود را جا گذاشته ام، بنابراین علی رغم مخالفت آتش نشان ها در مقابل ورودی پاساژ خود را به واحدم رساندم تا فاکتورهایم را جمع کنم. به یک باره صداهایی مبنی بر اینکه پاساژ در حال فرو ...
جان آپدایک در حوالی زندگی و هنرش
آنگستروم که معروف به ربیت (خرگوش) است، پرداخته می شود. این شخصیت در موقعیت های گوناگونی مثل بسکتبالیست، فروشنده و خانه دار قرار می گیرد؛ چرا که قرار است نماینده طبقه متوسط آمریکا باشد؛ مثلا ً در فرار کن خرگوش، ربیت جوانی 23 ساله است که از پوچی مفهوم خانواده در جامعه رنج می برد یا در بازگشت خرگوش، هری یک مرد میانسال است که مثلا ً به خاطر خیانت همسرش نابود شده. خود آپدایک در جایی گفته بود ...