سایر منابع:
سایر خبرها
مصاحبه با همسر اولین شهید مدافع حرم استان+ تصاویر
خودش مطلع می کرد. ولی خیلی نمی شد صحبت کرد. ارتباط خیلی زود قطع می شد. آقا روح الله روز زن تماس گرفت و بعد از کمی حال و احوال و تبریک روز مادر، یک شماره به من داد و گفت: از این به بعد می توانم با آن شماره تماس بگیرم. من هم حسابی خوشحال شدم، اما این خوشحالی خیلی طول نکشید. چند روز بعد یعنی 15 اردیبهشت روح الله به شهادت رسید. یک روز قبل از اینکه پیکرش به ایران برگردد، چند نفر از طرف پادگان شان برای ...
زندگی ناگوار دختر شهید و فرزندان بیمارش در مخروبه ای به نام خانه+تصاویر
به گزارش پایگاه خبری گرو، به نقل از باشت نیوز ، شب گذشته پس از آنکه از صبح تا عصر در یکی از روستاهای باشت در حال ساخت و ساز بنا و کمک به یکی از اقوام بودم، می خواستم حمام و استراحتی کنم که گوشیم زنگ خورد، یکی از دوستان بود، خبری داد که خیلی ناراحت کننده بود. خبر، خبر زندگی زوج جوان باشتی با چهار فرزند بود که به سختی می گذشت . وقتی شندیم مرد خانواده فرزند جانباز و همسرش فرزند ...
وقتی کودک رابطه جنسی والدین را می بیند!
برای کودک تشریح شود. حتما به کودک سفارش شود صحبت در مورد آنچه دیده در خارج از خانه و نزد دیگران درست نیست و در مورد مسائلی از این قبیل فقط می تواند در خانه و با پدر و مادر صحبت کند. در پایان توضیحات شما نیز کودک باید به اتاق خوابش هدایت شود. اگر کودک چیزی نپرسید... در صورتی که کودک در همان برخورد نخست در اتاق خواب سوالی در مورد صحنه ای که دیده نپرسید، می توان در اولین فرصت ...
مرتضی را زنش سر قرار کشاند و من تیر خلاص را شلیک کردم/ گفتگو با خواستگار سابق المیرا +عکس قربانی و 2 متهم
، روز قبل نقشه ای که در سر داشتم را با المیرا مرور کردم و بعد از شاگردم خواستم برای چند ساعتی مرا با موتور به جایی ببرد و برگردد. از قتل بگو؟ طبق نقشه با المیرا راهی محلی شدیم که حادثه Incident در آن رخ داد. من و شاگردم سوار بر موتورسیکلت جلو می رفتیم و المیرا سوار بر خودروی 206 پشت ما حرکت می کرد. به او گفتم پشت سر ما حرکت کند تا به محلی مناسب برسیم.بالاخره در کنار بزرگراه آزادگان ...
بلایی که مادر و دایی بر سر دختر 16 ساله ای به نام منصوره آوردند+ عکس
.... آیا اتهامت را قبول داری؟ نامادری گفت: نه من روز حادثه خوابیده بودم و از مرگ منصوره خبر نداشتم. رئیس دادگاه: آثار خراش و کوفتگی هایی که روی بدن شما بوده طبق نظر پزشکی قانونی نشان از نزاع شما با دختر نوجوان داشت، در این رابطه چه جوابی دارید؟ متهم در حالی که نمی توانست درست حرف بزند گفت: شوهرم مرا زده بود او دائم مرا با کمربند کتک می زد. قاضی: خراش های روی صورت و دست های شما نشان ...
شهادت فرزند علیه مادر در دادگاه جنایی
مادر نیره او را کشته باشند. در هرصورت من قاتل نیستم. برادرم هم آن روز درمحل کارش یعنی نانوایی بود و به خانه ما نیامده بود. در ادامه برادر 33ساله این زن نیز به قاضی گفت: روز حادثه من اصلا به خانه خواهرم نرفتم. در کل من زیاد به خانه آنها نمی رفتم. فقط سه، چهارماه یک بار به خانه اش می رفتم. من تازه دو روز بعد بود که ازطریق برادرم متوجه شدم که نیره کشته شده است. خیلی هم ناراحت شدم. روز چهلم ...
وضع روحی راهبران مترو پس از خودکشی مسافر
بالا باشد، صحنه برخورد را دیدم، وارد جزییات نمی شوم، یک دختر جوان دهه هفتادی بود که خودش را پرت کرد جلوی قطاری که از مسیر روبه روی من می آمد. تا دو سه روز حوصله خودم را هم نداشتم، حتی نمی توانستم غذا بخورم، کلافه بودم. من فقط این صحنه را دیدم، چه برسد به راهبری که برخورد برایش اتفاق افتاد، او چه حالی داشت؟ می گویند وقتی به آن راهبر رسیدند، می لرزید. مثل بید. البته آنها به قدری روی خود تسلط دارند ...
من یک پزشک متخصص چشم و فوق تخصص قرنیه ام؛من یک دزد هستم
دلیل عارضه مغزی بستری شده بود و چون چندی قبل چشمش را عمل کرده بودم، به خاطر اینکه فرزندانش خیالشان راحت باشد خیال همسرم را آشوب می کنم و ساعت 11 شب به شهر دیگری می روم و تا برگردم همسرم را نگران بر سر میز غذایی دست نخورده و ازدهن افتاده می بینم. من دزدم و از این دست دزدی ها بسیار کرده و خواهم کرد؛ اما این کلیپ ها و این سناریوها نباید برایم عجیب باشد. اینکه حدود یک سال است که پزشکان همکار ...
مصاحبه با قاتل مردی که شوهر دختردلخواهش را بعد ازچند سال کشت/بازیگرهستم وقراربود دریک سریال بازی کنم
ماهی می شد. از همان لحظه ای که اسلحه تهیه کردم. از نقشه ات بگو؟ برای اجرای نقشه ام نیاز به یک موتورسیکلت داشتم. اما نه موتور داشتم و نه موتورسواری بلد بودم. برای همین به یکی از شاگردانم گفتم 500 هزار تومان بهت می دهم تا برایم کاری انجام دهی. البته روح شاگردم از ماجرا خبر نداشت، روز قبل نقشه ای که در سر داشتم را با المیرا مرور کردم و بعد از شاگردم خواستم برای چند ساعتی مرا با موتور به جایی ...
وقتی خوشبختی از دل تاریک ترین روزها سراغتان می آید
درون هم به شما احساس خوبی بدهد. پس ورزش کنید و بعد دوش بگیرید، سپس لباس برازنده ای بپوشید و وارد اجتماع شوید. شما استحقاقش را دارید. اینکه بدانید ظاهر خوبی دارید می تواند نگاه تان را نسبت به هر چیزی تغییر دهد و روی رفتار دیگران با شما هم تأثیر می گذارد (ناراحت کننده است، اما واقعیت دارد). اگر جلوه ی خوبی داشته باشید، یک منبع درونی از اعتمادبه نفس پیدا خواهید کرد که می تواند فورا رفتارتان را ...
عفت مرعشی:همه دغدغه من وضعیت مهدی است که مظلومانه در زندان است/آقای هاشمی در روز آخر گفت امکان آزادی ...
آقای هاشمی چگونه به شما رسید؟ من عصر روز یکشنبه تنها در منزل بودم، محسن ناگهانی به خانه آمد و گفت حال پدرش خوب نیست و او را به بیمارستان برده اند، کم کم بقیه بچه ها هم آمدند و یاسر خبر فوت آقای هاشمی را به من داد که شوکه شدم. در نبودن آقای هاشمی این روزها را چگونه سپری می کنید؟ خیلی برایم سخت است، خیلی. شاید اگر این همه لطف و هم دردی مردم، آن تشییع جنازه بی نظیر و ...
نقشه همکلاسی ام مهناز و دایی 40 ساله اش برای من گران تمام شد / زن باردارش را در بیمارستان دیدم و ....
تنها کسی که من می تونستم رازهایم را با او در میان بگذارم، تنها مهناز بود. او همیشه مرا به ادامه این رابطه تشویق می کرد و پیوسته به من می گفت مطمئن باش که سپهر ارزش دوست داشتن را دارد. من رفته رفته دیگربه تمامی عاشق سپهر شده بودم و اگر یک روز صدایی او را نمی شنیدم کاملا بی حوصله و عصبی شده و دیگر حال خودم را نمی فهمیدم. شبها با یاد سپهر و اشعارش به خواب رفته و هر صبح به یاد او از خواب ...
جزئیات مرگ دانش آموز دزفولی در زنگ ورزش
.... حتی در فیلمی که از روز حادثه منتشر شده، این موضوع به وضوح مشاهد می شود. معلم ورزش با تحکم خاصی به علیرضا می گوید، بلند شو! حتی قاضی پرونده هم این فیلم را دیده است. این در حالی است که من خودم چند بار شرح بیماری او را به طور کامل به معلم ورزشش اطلاع داده بودم. شما بعد از این حادثه با مسئولان مدرسه علیرضا صحبت کردید؟ بله ولی آنها در کمال ناباوری همه چیز را انکار می کنند ...
گفتگو با جوان اعدامی که به دار آویخته شد / این گفتگو اشک خبرنگار را درآورد
سرنوشت خود بازی نمی کردم. چند ساله که در هستی؟ 6 سال و چند ماهه. اون روز چه اتفاقی افتاد؟ حوالی غروب بود. من و پسر عموم که اون موقع سرباز بود به خونه خواهرش می رفتیم. توی راه سوار یک پیکان شدیم و من و راننده،سر موضوع ساده ای با هم جر و بحث کردیم. یک موضوع ساده، چگونه تبدیل به دعوا شد؟ من و پسر عموم با یکدیگر در حال صحبت کردن بودیم و به ...
سرقت از مرد جواهرفروش برای تامین هزینه ازدواج +عکس
ای کاش آن روز به گفته های الناز توجه نمی کرد. با الناز چطور آشنا شدی؟ با او حدود یک سال و نیم پیش در یک مهمانی آشنا شدم. او دو سال پیش برای کار به تهران آمده بود. در یک مزون عروس کار می کرد و دخل و خرجش همخوانی نداشت. چطور دست به سرقت زدی؟ برای اجرای نقشه مان سلاح قلابی خریدیم. آن شب که دو دختر جوان به عنوان ماساژور وارد خانه طلافروش شدند، پنج دقیقه بعد ...
محاکمه نامادری به اتهام قتل دخترخوانده
ده روزه خواسته بود، خواستار رسیدگی قانونی و شرعی به ماجرا شد. سپس نامادری 45 ساله در جایگاه قرار گرفت و با انکار دوباره قتل، گفت: شوهرم بداخلاق بود و من چهارمین همسر او بودم. او مرا کتک می زد،طوری که سر و صورتم همیشه کبود بود. جرات نمی کردم وقتی او در خانه است، پایم را بیرون بگذارم. روز حادثه برادرم به خانه ما نیامده بود. حدس می زنم همسرم دختر خود را کشته باشد. برادر متهم نیز که با قرار وثیقه ...
محاکمه زنی که دختر ناتنی اش را کشته است/برادر مقتول:مادرم با پیچ گوشتی و شلنگ ما را شکنجه می داد
ای دارد و گفت 10 روز زمان نیاز دارد تا توضیح دهد خواسته اش چیست. او درباره زندگی اش گفت: من بعد از جدایی از همسرم با همین زن که حالا متهم است، ازدواج کردم و بعد از آن هم که زندانی شد، با زن دیگری ازدواج کردم و هر بار هم زن هایم را طلاق دادم و حالا 15 فرزند دارم. من می دانستم همسر دومم با بچه ها رفتار خوبی ندارد؛ اما فکر نمی کردم کار به اینجا برسد. سپس برادر تنی مقتول در جایگاه حاضر شد ...
ناگفته های آیت الله یزدی از هاشمی رفسنجانی و محمود احمدی نژاد
زیادی را از آنها گرفتیم. در عین حال برخی را در فاصله هایی جابه جا کرده بودند. بعد دیگر من علیه شان بودم تا جایی که یک نفرشان که اسم نمی توانم ببرم که با مرحوم اشراقی نزدیک بود دفتر امام آمده بود. به چشم خودم دیدم که دفتر امام رفت. من رفتم و به امام گفتم این فرد جزو مجاهدین است. امام بلافاصله آقای صانعی را صدا کرد و گفتند فلانی اینجا چه کار می کند و نباید اینجا رفت و آمد کند. منشاء قبلی جالب ...
بدون فاکنر و داستایفسکی نمی توان چیزی نوشت
همه چیز را تحت تسلط دارد، دیوانگی او که هر لحظه افزون می شود است که همه چیز را تعیین می کند. با توجه به این خشم و دیوانگی است که به یادآوردن یا فکرکردن در مورد چیزی ممکن نیست - تنها راه چاره فراموش کردن است. در ابتدای فصل پنجم تانگوی شیطان گمان کردم اِشتی کهن الگوی ابله دیوانه است. تا آنکه پس از خواندن چند صفحه به قسمتی از کتاب رسیدم که اِشتی عملی وحشیانه انجام می دهد. آیا شما این کار را ...
قتل همسر، پایان ارتباط پنهانی زن جوان با خواستگار سابق
اختلافات من با همسرم شد ، تصمیم به کشتن او گرفت و عنوان کرد که حتی اگر من با او همکاری نداشته باشم ، به تنهایی مرتضی را خواهد کشت. شب جنایت و برابر برنامه علیرضا ، من به اتوبان آزادگان رفتم. به مرتضی زنگ زده و به دروغ عنوان کردم که لاستیک خودرو پنچر شده است. شوهرم از من درخواست کرد تا داخل ماشین نشسته ، درهای ماشین را بسته و منتظر او بمانم. بعد از گذشت حدودا 20 دقیقه ، مرتضی از محل کارش در منطقه قرچک ...
دور زدن تحریم انتخاباتی
تابوت مصادره احمدی نژاد به نفع جمنا، قالیباف و امثالهم است . این در واقع همان بخش اول اهداف کاندیداتوری بقایی بود. معاون اجرایی احمدی نژاد هر گونه تصمیم گیری جمعی با احمدی نژاد در این باره را رد کرده است ولی با این حال همه می دانیم که او بدون اجازه مشایی و احمدی نژاد هیچ اقدامی انجام نمی دهد. همچنین لازم است اشاره کنیم که روز پنج شنبه، احمدی نژاد جلسه ای را در دفترش با عنوان دیدار با جمعی از اعضای ...
واکنش سردار آزمون به یک عکس جنجالی
اتاق خبر 24 : سردار آزمون درباره جنس پیراهن های قبلی تیم ملی اظهار داشت: آن دوره پیراهن های تیم ملی همه را ناراحت می کرد چون آنجا تیم ملی است و با بقیه فرق دارد. اینکه یک پیراهن را 2 بار شست و شو کنی و 2 سایز کوچک شود، خیلی زشت است. من 2، 3 سال است که در تیم ملی هستم و یک پیراهن به ما می دهند. تیم اول آسیا هستیم. شما بروید کمپ تیم ملی کره جنوبی که شبیه یک بهشت است. وی درباره ...
جشن تولد نگاه انسانی دارد/ بودجه اولیه فیلم توسط بساز و بفروش تامین شد
فیلم می بینید شلیک آرپیجی به سمت حرم حضرت زینب (س)، این صحنه را باید بازسازی می کردیم . تک تیراندازی که برای دفاع از حرم ایستاده نمی داند که ما در حال بازسازی صحنه هستیم. سریع به ما تذکر دادند و گفتند شانس آوردید که تک تیراندازها شما را نزدند. کواد که برای تصویربرداری صحنه های هوایی در نظر گرفته بودیم به هر دلیلی که مشخص نشد از دسترسی ما خارج شد. و بعد از دو روز به لطف خدا در نزدیکترین ...
روایتی از دارخوین شهری صدساله در جنوب که با نفت متولد شد
، خیلی بیشتر تحویلم می گرفتن. خواب نداشتم. از صبح تا 8 و 9 شب کار می کردم، بعد هم بی خوابی. مجرد بودم. رفتم کلوپ دو سه تا کارتن فیلم گرفتم. نشد. خدایا دیوانه شدم؟ رفتم مشاوره. بچه های کمپ هم که همداستانی بودند، گفته بودن برو. آدم مصرف کننده فکر می کند کسی نمی داند او معتاده، اما همه می دانند. بعد هم که پاک شدم، همه مبارک باشه می گفتن. رئیس پاسگاه که همیشه دنبالم بود، می گفت به خدا اگه پیش فلان ...
شهیدی که رفاقت با او کسی را خسته نمیکرد
او برای همه نمایان بود. مدتی بعد مدارس باز شد. من فکر کردم که هادی فقط در تابستان می خواهد کار کند، اما او کار را ادامه داد! فهمیدم که ترک تحصیل کرده. با او صحبت کردم که درس را هرطور شده ادامه دهد، اما او تجدید آورده بود و اصرار داشت ترک تحصیل کند. کار را در فلافل فروشی ادامه داد. هر وقت می خواستم به او حقوق بدهم نمی گرفت، می گفت من آمده ام پیش شما کار یاد بگیرم، اما به زور مبلغی را در ...
مثلث عشقی، پشت پرده جنایت در بزرگراه آزادگان
دلایل و مستندات از سوی کارآگاهان ، چاره ای جز اعتراف و بیان حقیقت نداشت و سرانجام در ساعت 11 روز جمعه خواستگار سابق خود به نام علیرضا را به عنوان عامل جنایت معرفی کرد و در اعترافاتش به کارآگاهان گفت: زمانیکه علیرضا متوجه اختلافات من با همسرم شد ، تصمیم به کشتن او گرفت و عنوان کرد که حتی اگر من با او همکاری نداشته باشم ، به تنهایی مرتضی را خواهد کشت . شب جنایت و طبق برنامه علیرضا، من به اتوبان آزدگان ...
بازار شب عید؛ جایی برای تفریح، نه خرید
بازنشستگی همسرش گوشت بخرد و می گفت به هر چه که دست میزنی مثل مار نیشت می زند، با این حقوق بازنشستگی وعیدی نمی دانم چگونه پیش نوه ها و فرزندانم که عید به خانه ما می آیند سربلند کنم؛ باید با اژدهای تورمی که دولت روی کاغذ از آن حرف میزند جنگید. به آن بانوی مسن گفتم مادر این مار در خانه همه ما خوابیده است. الان مار تورم هر روز ما را نیش می زند. نمی کشد، اما فلج می کند... اگر شما هم کارمند ...
- تنِ تنهایی - و - نه چندان زیبا و با هوشی متوسط - به بازار نشر آمد
رمان تن تنها می خوانیم: تلفن که زنگ زد رضا نگاهی به ساعت کرد. مامان حالا خواب بود. گوشی را برداشت. صدایی خش خش کنان از آن سوی دنیا داشت نام رضا را تکرار می کرد. رضا هی گفت بله... خودم هستم بله... شما؟ و صدا باز می گفت آقای دادگر؟ از طرف برادرتون... و قطع شد. لیوان شیر را گذاشت روی میز. برگه های نُت را کنار گذاشت و نشست روی صندلی. برادرتان. مدت ها که از یاد برده بود برادری هم داشته که ...
رسیدن به عشق سابق با شلیک گلوله
. زن جوان در بازجویی های فنی به جرمش اعتراف کرد و گفت عامل قتل خواستگار سابقش به نام علیرضا است. او توضیح داد: علیرضا وقتی متوجه شد که با شوهرم اختلاف دارم تصمیم به قتل او گرفت و گفت حتی اگر او را در اجرای نقشه یاری نکنم به تنهایی مرتکب قتل خواهد شد. شب حادثه مطابق نقشه ای که طراحی کرده بود، من با خودروی پژو 206 راهی بزرگراه آزادگان شدم. بعد با شوهرم تماس گرفتم و گفتم که لاستیک خودرو پنچر شده است ...
مزاحمی که انتقام می خواست
. شاخ درآوردم و گفتم: حامد خان شما تازه سه ماهه ازدواج کردین، خانمتون رو هم که دوست دارین، این چه بساطیه؟ گفت: من با توران با عشق ازدواج کردم، ولی به دلایلی ازش سرد شدم، اما بروز ندادم. بعدش هم از همون روز اولی که تو رو دیدم، عاشقت شدم. گفتم: حامد خان! شما متوجه عواقب این حرفا نیستین. بذارین من شما رو متوجه کنم، اگر شوهرم بو ببره شما مزاحم تلفنی من هستین، کار به خونریزی می کشه. ناراحت شد و گفت ...