سایر منابع:
سایر خبرها
را به آتش کشیده بودند. پدرم، با تپانچهٔ خود آن ها را هدف قرار می داد. برای فرار از آن جهنم یکدیگر را به زمین می انداختیم و از روی هم می گذشتیم. مادرم در حالیکه نوزاد خود را در آغوش داشت، با آنکه شعله ها همه جا زبانه می کشید و جرقه های آتش به هر سو پراکنده می شد، از میان شعله ها گذشت تا قبل از فرود آمدن سقف فرزندش را نجات دهد. فراموش نمی کنم، ما تمام آن شب را، عریان و بی پناه زیر طاق آسمان، گریان ...
.... سرشار از احساس پیروزی دوباره با ابوصعود بلند شدیم تا جلو را بپاییم. در این لحظه دیدم که افسر عراقی به سمت ما می آید. قبل از اینکه متوجه حضور نیروهای گردان پشت خاکریز ساحل باشد ابوصعود به طرفش رفت ولی با تعجبی که گویی آن افسر را دقیقاً می شناسد در مقابل حیرت ما دو هموطن همدیگر را در آغوش کشیدند: اه السلام، السلام، اهلاً و سهلاً ... گو اینکه دو برادر بعد از سال ها دوری دوباره به هم ...
. در جنگ هشت ساله مگر غیر از این بود که گزینه نظامی را روی میز آوردید و عملاً وارد آن شدید. درست است که در ظاهر ما با صدام می جنگیدیم، اما در جریان جنگ سال 1991 رسماً اعلام کرد که ما همه پشت سر صدام بودیم. آواکس های آمریکایی برای صدام کار می کردند، حتی شوروی سابق اسکادیار را می داد، حتی آلمان لئوپارد می داد، فرانسوی های اگزوسه ها و سپوراتاندرها و میراژ 2000 را داده بودند، حتی رسماً به سکوهای نفتی ...