سایر منابع:
سایر خبرها
صحبت های خواندنی نکونام جدید فوتبال ایران؛ از توصیه کی روش تا عشق و عاشقی
و وقتی که عضو این تیم شدم و رویایم به حقیقت پیوست بی اندازه خوشحال شده بودم و در پوست خودم نمی گنجیدم. * بعد از جام جهانی نوجوانان نام شما خیلی بر سر زبان ها افتاد و گفته شد تیم هایی همچون اتلتیکومادرید، لوگانو و بشیکتاش و حتی روبین کازان خواهان جذب شما هستند. چه شد که تصمیم گرفتید به اتلتیکومادرید بروید؟ وقتی پیشنهاد اتلتیکومادرید به من رسید فهمیدم که یک فرصت بسیار خوب در ...
شهادت برای من بود چرا نصیب محمد شد؟!
اسمش را محمد گذاشته بودم. حس می کردم یکی از ما دو نفر رفتنی هستیم. چند نفر از اقوام به پیشوازم آمدند. با دیدن آن ها تبسمی کردم و یکی از آن ها گفت: شنیدی برادرت شهید شده؟ گفتم: شهادت مال من بوده و نصیب محمد شد. بعد از مراسم، مادرم گفت: چند وقت پیش خواب دیدم در آتش دست و پا می زنی. از خواب بیدار شدم و گفتم: خدایا! مجتبی را به خاطر خانواده اش به من ببخش؛ به جای او محمد را در راهت ...
زندگی فرزندم با آتش بازی دیگران نابود شد
، نچرخان، که فرصت پیدا نکردم این جمله را بر زبان بیاورم، همه چیز در یک ثانیه اتفاق افتاد، وقتی به خودم آمدم، دیدم آتش شعله ور شد، سوزش شدیدی را در دست و صورتم احساس کردم، در همان لحظه پیش خودم گفتم بد بخت شدم و از این به بعد باید خانه نشین شوم، مثل مجسمه ای سیاه رنگ در کوچه نشسته بودم و هاج و واج بودم، مردم به اورژانس زنگ زدند، پدرم داشت سکته می کرد، در نهایت با خودروی شخصی به همراه والدین به ...
دلالان سند 12 زندانی آزاد کردند
شاکیان که زن میانسالی بود در رابطه با شکایت خود به هیأت قضائی گفت: چند وقتی می شد که همسرم به خاطر بدهکاری به زندان افتاده بود. خودم معلم هستم و درآمد زیادی ندارم. از وقتی هم شوهرم به زندان افتاد زندگی ام از این رو به آن رو شد. برای همین به دنبال راهی برای نجات شوهرم بودم تا این که در سال 89 با یک آگهی تبلیغاتی در روزنامه مواجه شدم. آگهی متعلق به یک شرکت و در آن درج شده بود که در ازای ...
همت چگونه همت شد؟/ چشم مجنون خاری در چشم دشمن / از نبرد با ضد انقلاب تا سرداری خیبر
به گزارش زاهدانه به نقل از صبح توس ، 12 فروردین سال 1334 بود که در شهرضا اصفهان پسری به دنیا آمد که سال ها بعد به یکی از افتخارات ایران زمین تبدیل شد و توانست نام خود را در تاریخ این سرزمین جاودانه کند، محمد ابراهیم همت را می گویم همان بسیجی مخلصی که بعدها همه او را با الغابی همچون سردار خیبر و چشم مجنون یاد می کردند. او زمانی که در رحم مادر بود همراه با پدر و مادر عازم کربلای معلی و ...
گسترش خانه های تیمی در سطح شهر/مردانی که به تن فروشی روی می آورند
لبی چیزهایی می گوید. همانطور که زیر چادر رژ لبش را پر رنگ می کند،می گوید: شوهرم 5 سال پیش به زندان افتاد و خرج 4 بچه به عهده من افتاد. سه سال اول را درخانه مردم کار می کردم. بیشتر خانه هایی که می رفتم، مرد خانه بعد از مدتی به من پیشنهاد می داد و من مجبور می شدم از آنجا بروم. بعد با خانمی که همسایه روبرویم بود آشنا شدم. او به من گفت تا جوانم از این فرصت استفاده کنم؛ چم و خم کار را مدتی به من یاد داد ...
با نگاه پدرانه آقا آرام شدم/ چند روزی میان مدافعان حرم حضور داشتم/ منم باید برم چگونه ساخته شد
خانم گریه می کرد و می گفت اصلاً من تا حالا نه نماز خوانده بودم و نه برای امام حسین(ع) گریه کرده بودم. آنقدر آن شعر بر روی من تأثیرگذاشت که با حجاب شدم، نمازخوان و توفیق گریه بر مظلومیت حضرت سیدالشهداء(ع) را پیدا کردم. این ماجرا گذشت تا ماه رمضان امسال که به اتفاق خانواده از بوشهر به اصفهان آمد. سه تا چهار شب در برنامه هیئت شرکت کرد. خیلی جالب بود یک هیئت آنقدر می تواند تأثیرگذار باشد بر ...
برخی هنوز آن فضای تأثیرگذاری شهید را نچشیده اند . برخی از ذاکرین ما هنوز به اهمیت بحث شهید در جامعه ...
در بحث نماز یک شعر بگویید. دو سالی است که شبکه 5 اصفهان برنامه هیئت فدائیان را پوشش می دهد؛ یکی از آن شب هایی که ما شعر ویژه نماز اول وقت را خواندیم خیلی اتفاقی یک خانمی در بوشهر در فضای ماهواره شبکه ها را رصد می کرد به شبکه 5 اصفهان برمی خورد و می بیند در این هیئت 99 درصد، جوان هستند و همه پیشانی بند یکدست دارند. دقیقاً همان شبی که شعر نماز را خواندم. بر روی این فرد تأثیر می گذارد. از آن شب به بعد ...
ضرورت باز کاوی سنگ نبشته آشور بانی پال در ایلام، نوری بر دهلیز اساطیر
بالای سر که به صورت نیم رخ حکاکی شده است. در قسمت زیرین این سنگ نوشته که در سال 1973 میلادی به وسیله دیرینه شناس بلژیکی پرفسور لویی واندنبرگ شناسایی، کشف و ترجمه شده چند جمله با خط میخی کنده کاری شده است. متن ترجمه شده سنگ نوشته آشوری به این شرح است: 'به آشور و خدایان بزرگ که به طرف شاه محبوب ایستاده اند و چیره شده بر (زمین های) دشمنانشان. ... شاه جهان... پسر... آشور پدر ...
سه چهره از حاجی ابراهیم کلانتر،وزیر فتحعلی شاه از نگاه فرنگیان
جهت ملاقات به دیوانخانه بروم. وقتی رسیدم حاجی را در محاصره مریدان و مستحفظینش یافتم. تقریباً در همان وضعی که قبلاً لطفعلی خان را دیده بودم. روی همان نمد، در همان قسمت تالار، به تقلید از همان حرکات... طی این ملاقات من متوجه شدم که حاجی ملعون می خواهد مرا به عمد سرپا نگه دارد. پس مدتی صبر کردم، سپس پیش رفتم و در صدر مجلس، حتی بالاتر از جایی که معمولاً در ملاقات های خود با لطفعلی خان می نشستم جای ...
نیما علامه: مسائل مالی، احساس را در موسیقی کمرنگ کرده است
هنری بود! فقط موسیقی کار نمی کرد و جای این هنر در خانواده ما خالی بود. البته خود پدرم صدای خوبی داشت و از طرفی صدای استاد شجریان همیشه در فضای خانه ما شنیده می شد. خواهرم هم نقاش و بازیگر تئاتر است. من هم عاشق اپرا و موسیقی کلاسیک بودم و به طور کلی، در فضایی هنری بزرگ شدم و اعضای خانواده ما با هنر مأنوس بودند. مسأله گرایش من به موسیقی، تقریباً به 25 سال قبل برمی گردد. یک روز از مدرسه ...
فرار هالیوودی مرد هزار چهره و تصادف با 20 خودرو +عکس
در ادامه ، به بهانه های مختلف و در چندین مرحله چند میلیون تومان از من پول گرفت ؛ در حالیکه پیگیر زمان انجام عمل جراحی همسرم بودم ، متوجه شدم که او چند روزی است که به محل سکونتش نیامده و همسرش نیز از او اطلاعی ندارد. کارآگاهان اداره سیزدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ در ادامه ، به تحقیق از همسر متهم پرداخته و در همان تحقیقات اولیه اطلاع پیدا کردند که او کمتر از یک ماه پیش با این خانم ازدواج ...
برایِ چشم مجنون
نخستین بار پا در سرزمین نور گذاشتم و در طلائیه، میهمانِ میزبانیِ پربرکت تو و دوستانت شدم. آن نخستین تجربه من از سفری بود که امروز بعد از گذشت تقریباً 7 سال، رشته ای ناگسستنی میان قلب من و مشهد شماها ایجاد کرده است چنان که همواره احساس می کنم تکه ای از وجودم در استان پر رمز و راز خوزستان به جای مانده است. فرازهایی از وصیت نامه ات را که می خوانم می بینم مگر تو چند سال داشتی آن روزها ...
اعجوبه 85 ساله مهابادی+عکس
اجاره کنم گذران زندگی برایم راحت تر می شود اما من می گفتم که در خانه بزرگ بچه ها راحت تر هستند و بهتر می توانند درس بخوانند. حاضر بودم هر زحمتی را به جان بخرم تا بچه هایم در تحصیل موفق باشند. چند سال بعد آقای مکری با پسر ارشد خود همکار شد: وقتی سردفتر شدم پسرم به عنوان دفتریار در کنارم کار می کرد، بعدها هم در سردشت، سردفتر یک دفتر اسناد رسمی شد و الان هم در تبریز به عنوان سردفتر فعالیت ...
حرکت در غیر مسیر ولایت و امامت بستر هلاکت و نابودی است
...> با اتمام تحصیلات متوسطه خود در سال 56 که با آغاز مبارزات مردم ایران مقارن بود به خدمت سربازی فرا خوانده شد، شش ماه نخست این دوره را در سراب اردبیل سپری نمود. وی نقش مهمی در بیداری سربازان همدوره خود داشت، مدتی بعد به علت داشتن معدل بالا به عنوان سپاهی دانش به روستای قاسم آباد الیگودرز اعزام شد. در آنجا با پاره کردن عکس شاه مبارزه خود را با رژیم علنی کرد و در پی این اقدام خبر ...
وقتی وارد گود زورخانه شدم مثل این بود که وارد بهشت شده ام
. در ادامه این دیدار آیت الله مستجابی با بیان خاطرات خود از ورزش پهلوانی، اظهار داشت: بعضی از علمای سابق پهلوان بودند که یکی از آنها پدر من بود. 16 سال داشتم که پدرم 14 فن کشتی را در خانه به من یاد داد. وی افزود: در آن زمان خیلی دوست داشتم به زورخانه بروم اما چون بچه بودم به من اجازه نمی دادند و به حساب پدرم من را به زورخانه علی قلی آقا راه دادند و یک سال تمام روی سکوها به عنوان تماشاچی ...
داغی که بر دل شاعران افغانستانی از آسمانی شدن احمد عزیزی نشست
با اشتیاق تعدادی از آنها را حفظ کرده بودم و از رویشان یکی دو بار هم مشق شعر کردم، زبان تازه و تصویرسازی های معطوف به سوررئال، شعر او را برای نسل آن وقت ادبیات بسیار خواستنی کرده بود. او به دیدارهایش با عزیزی اشاره و اظهار کرد: بعدها وقتی از نزدیک دیدمش، خودش را هم مثل شعرهایش یافتم صمیمی و مهربان اما حساس و کمی عجول و البته خیلی دوست داشتنی، روحش شاد... عزیزی، آتشفشان خلاقیت ...
ایران شناسی به وسعت جهان
باعث شد که بعد از تغییر رئیس دانشکده، اختلافی بوجود آمد و پدرم را به سازمان مرکزی دانشگاه منتقل کردند و از آنجا نقل مکان کردیم. اما 44سالگی را به یاد دارم که به شاه، تیراندازی شد و خواهرم مرا از پشت پنجره قاپید. و با ایرج افشار در آنجا آشنا شد؟ مافی: بله، پدرم با آقای افشار که دانشجوی آنجا بود از همان زمان ارتباط داشت. او جذب کتابخانه آنجا شده بود و همزمان با درس، به آنجا هم رفت و ...
اعتراف پسر جوان به قتل بیوه ثروتمند در شب بارانی/ او مرا دوست داشت وقتی به خواب رفت به سراغش رفتم و ...
پهن کرد و خودش به اتاق خوابش رفت. وقتی مطمئن شدم به خواب رفته، سراغش رفتم و او را خفه کردم و چند ضربه هم با چاقو به او زدم. بعد برای صحنه سازی از 2 چاقو استفاده کردم و او را عریان کردم تا وانمود کنم به دلیل روابط غیر اخلاقی به قتل رسیده است. بعد کارت بانکی، طلا و جواهرات و مقداری هم از وسایلش را برداشتم و فرار Escape کردم. در حالی که صورتم را پوشانده بودم، حدود 2 میلیون تومان از کارت بانکی اش ...
تلگرام؛ عامل گم شدن پدر 4 قلوهای مشهدی
...، برای این منظور همه توانم را به کار گرفته بودم و همانند پروانه ای به دور همسرم می چرخیدم تا کمبودی احساس نکند. در این میان از درمان ناباروری هم غافل نشدیم تا این که روزی با شادمانی و درحالی که از خوشحالی پر می کشیدم خبر باردار شدنم را به همسرم دادم. از آن روز به بعد زندگی ما رنگ و بوی دیگری گرفت تا این که 7 ماه قبل 4 قلوهایم به دنیا آمدند. 3 پسر و یک دختر ناز ،دیگر همه وقت مرا پر کرده ...
عباس جدیدی: حقوق خواندم چون حقم را در ورزش خوردند/ هزار جلد کتاب دارم/ هرگز در لیست اصولگراها نبودم/ ...
الهه خانی، گروه اجتماعی خبرگزاری آنا- آنقدر جذاب که گفت و گویش با بچه های سرویس ورزشی طولانی تر می شود یا قبل از اینکه گفت وگو شروع شود، از تیم کشتی دانشگاه آزاد می گوید. اینکه تیم دانشگاه آزاد زمانی که شروع به کار کرد، جزو بهترین تیم ها در لیگ کشتی کشور بود، به گونه ای که می توانست با تیم ملی کشتی ایران برابری کند. جدیدی از سال 78 وارد دانشگاه آزاد می شود و با وقفه ای چند ساله از سال 84 مجد ...
همت بالای "همت" او را خدایی کرد
...> بعد یقه محمد ابراهیم را باز کردم، عرق گیر را دیدم و گفتم: این عرق گیر حاجی است. چراغ قوه را هم از جیبش درآوردم و یکدفعه زدم زیر گریه و دوباره گفتم: حاجی است! *رفتن به بیمارستان نجمیه به سفارش شهید محلاتی که گفته بود شهید همت را بدون سر و صدا می بری بیمارستان، پیکر شهید همت را با خودم بردم. به شهید محلاتی گفته بودم یک نفر را هم همراهم می برم تا در راه تهران خوابم ...
دختران در مدارس خون بازی می کنند
سال از یکدیگر جدا شدند و حالا من با پدرم زندگی می کنم. او درباره علت رو آوردنش به خون بازی می گوید: وقتی مادرم سال گذشته ازدواج کرد بسیار ناراحت شدم و احساس کردم که دیگر برای مادرم ارزشی ندارم و به من اهمیت نمی دهد. به همین دلیل تصمیم گرفتم اینگونه خودم را آرام کنم. او می گوید که والدینشان حتی از دیدن جای زخم روی دستهایش تعجبی نکردند و اصلا برایشان اهمیتی هم نداشت. الهه در ادامه حرف هایش ...
میشایل هانکه از کار، زندگی و نوشتن می گوید
همیشه میل بازیگری در من بود و حتی می خواستم مدرسه را رها کرده و دنبال بازیگری بروم. از آن جا که مادر و پدرم بازیگر بودند، حس می کردم چند گام از بقیه علاقه مندان جلوترم. اما وقتی برای حضور در این رشته تست دادم و با این که اساتید من و پدر و مادرم را می شناختند، ردم کردند، آن جا بود که حس کردم باید به راهی دیگر بروم. بعد از این اتفاق به طور جدی تر روی نوشتن تمرکز کردم. در رادیو و چند مجله هم نقد فیلم و ...
یک روز با بدهکاران مهریه در اوین
قتل عمد در زندان رجایی شهر بوده است. او می گوید: 15 ساله بودم که با همسرم آشنا شدم و از همان ابتدا خانواده او با من مشکل داشتند. برادر همسرم همیشه با من درگیر می شد که در یکی از این درگیری ها زمانی که چاقو را به سمت من زد، چاقو را از دستش گرفتم و برای دفاع از خودم به او زدم و جانش را از دست داد. یک سال فراری بودم و بعد از آن به جرم قتل عمد دستگیر و به زندان رجایی شهر منتقل شدم. پدرم برای ...
برای نویسندگان ایرانی، مرغ خارجی غاز است
ادبی هم همان بلایی آمده است که بر سر نقد. دولتی ها دوست ندارند جوایز خصوصی برگزار شود؛ می خواهند همه چیز در اختیار خودشان باشد تا ادبیات را کنترل کنند. دوم این که همان افرادی که روزنامه ها را اداره می کنند، جوایز ادبی را هم اداره می کنند. خود من دو دوره داور یک جایزه بودم. بعضی از داوران قبل از جلسه هیأت داوران می گفتند نظر من روی فلان نویسنده است و وقتی من می گفتم که نظرت را به من نگو و در جلسه ...
نقشه کثیف دکتر قلابی پس ازآشنایی با زنان بیوه و مطلقه تهرانی!
بتدریج اعتماد مرا جلب کرد. این درحالی بود که من هم بتازگی طلاق گرفته و به همدم مهربانی احتیاج داشتم. ارتباط مجازی ما سه ماهی ادامه داشت تا اینکه چند روزی از او خبری نشد و پس از مدتی بی خبری اعلام کرد به خاطر مشکلات روحی اش در شرایط بدی بوده و به همین خاطر قادر به تماس نبوده است. این زن ادامه داد: وقتی خواستم مشکلاتش را با من درمیان بگذارد ابتدا طفره رفت اما در نهایت پس از ابراز علاقه شدیدش ...
3 قطعه شعر ماندگار از احمد عزیزی/یاس بوی مهربانی می دهد
یاس بوی مهربانی می دهد عشق من پاییز آمد مثل پار باز هم ما بازماندیم از بهار احتراق لاله را دیدیم ما گل دمید و خون نجوشیدیم ما باید از فقدان گل خونجوش بود در فراق یاس مشکی پوش بود یاس بوی مهربانی می دهد عطر دوران جوانی می دهد یاس ها یادآور پروانه اند یاس ها پیغمبران خانه اند یاس در هر جا نوید آشتی ست ...
مراسم گرامیداشت سالگرد شهادت مجاهد نستوه حضرت آیت الله ربانی شیرازی در زرقان فارس برگزار شد
، تکان نخوردم تا بالاخره دست برداشتند و گفتند ببریدش بیمارستان، بی هوش است. تبعید یا زندان؟ ساواک قم پس از مدتی که نتوانستند هیچ گونه اعترافی از آیة الله ربانی بگیرد و یا به مدرکی دست پیدا کند. وی را به زندان قصر تهران منتقل و به سه سال و یک ماه حبس محکوم ساخت با این که ابتدا قرار بود به همین مدت به شهرستان چابهار تبعید گردد. اقامه نماز در زندان شاه از آن جایی که آیة ...
درخانه ای که هنوز عطر ابراهیم دارد
بار هم دقیقا همین را گفت و خداحافظی کرد، ولی چند باری رفت و برگشت و نگاهم کرد و توی چشم هایم زل زد. انگار دلش نمی آمد برود. وقتی خبر شهادتش را آوردند! مادر از سخت ترین لحظه زندگی اش می گوید: داشتم شیشه های خانه را برای عید پاک می کردم که دامادم وارد خانه شد و گفت حال ابراهیم خوب نیست و در یکی از بیمارستان های اهواز بستری شده است. خیلی نگران شدم و بی تاب این بودم که یک نفر مرا ...