سایر منابع:
سایر خبرها
کردند و شما با اعلام همدردی و همبستگی از آنها حمایت کردید می گذرد. در این لحظه احساساتی، ما در کمیسیون اروپایی فقط می توانیم احساس همدردی شما را جبران کنیم.' در صبح 22مارس سال گذشته 2016 میلادی دو مرد جوان افراط گرای بلژیکی خود را به فرودگاه بروکسل رساندند و خودشان را در بخش چک فرودگاه منفجر کردند. یک ساعت بعد نزدیک به مقر اتحادیه اروپا در قلب شهر بروکسل سومین بمب گذار در متروی 'مالبک' دست به ...
انجام می داد. مسلم خیلی کم حرف و راز دار بود و نه تنها بیرون از محل کار و میان دوستان، بلکه در خانه هم اصلا از مسائل کاریش حرفی نمی زد. پدر شهید هم می گفتند : خیلی وقت ها هم ما خودمان سوال می پرسیدیم ایشان چیزی نمی گفت و فقط تنها چیزی که من از او یادم می آید اینکه : مسلم چون خانه تا محل کارش در تهران خیلی دور بود، می خواست انتقالی بگیرد و برگردد شهر خودمان ولی وقتی که موضوع را به شهید ...
سیاست ها، خیلی صریح و مستدل اعتراض کرده بودم. ساعت 2 و نیم بعدازظهر روزی که شبش قرار بود نطق دوم من پخش شود از طرف آقای محمد هاشمی رییس وقت صدا و سیما فکسی به ستاد من آمد که چون نطق شما حاوی مطالب خلاف مصالح ملی است این را عوض کنید. من هم فکس زدم که جنابعالی صلاحیت تشخیص اینکه در نطق از چه مسائلی صحبت کنم ندارید. من رجل سیاسی مذهبی هستم و خودم تشخیص می دهم که چه بگویم که خلاف مصالح نباشد. این نامه ...
به صورت پراکنده هدف قرار می دادند. در شبی که بدرالدین به شهادت رسید، تروریست ها سه گلوله خمپاره به فرودگاه شلیک می کنند. حاج قاسم سلیمانی و مصطفی بدرالدین آن شب در فضای باز در حال کار کردن بر روی نقشه و تبادل نظر در مورد آینده نبردها بودند. یکی از سه گلوله سرگردان در فاصله چند ده متری آنها به زمین اصابت می کند و مصطفی می افتد. یکی از ترکش ها به او اصابت می کند و در دم به شهادت می رسد ...
انتصاب حاج قاسم به فرماندهی سپاه قدس، در سال های پایانی دهه ی 70، آغازگر یک تحول عظیم در سپاه بود. سردار رئوفی جایگزین حاج قاسم در سپاه کرمان می شود. حاج قاسم به علت آشنایی با مسائل قبیله ای شرق کشور و مبارزه ی میدانی با باندهای قاچاق مواد مخدر، مناسب ترین گزینه برای مقابله با طالبان بود. طالبانی که در همان سال ها ظهور کرده بود. حضور حاج قاسم در سپاه قدس آغاز دشمنی و رقابت جدی منطقه ای و بین المللی آمریکا با ایران بود. ...
...، سؤال می کنند و علّامه جواب می دهند. آقای ناطق اصفهانی می گویند: نیم ساعت به سکوت گذشت، وقتی تمام شد و رفتند، به علّامه گفتند: آقا، چه دیدید؟ فرمودند: من خوشحالم که امروز، فرزندی از سلاله فاطمه ی زهرا را دیدم که همان حالات مادر، در وجود ایشان هست. تعجّب کردند، جمله، خیلی سنگین است! به ایشان می گویند: علّامه راجع به شما، این گونه صحبت کردند، ایشان، بسیار ناراحت می شوند و می گویند ...