سایر منابع:
سایر خبرها
درخواست مجازات مرگ برای داماد بی رحم
بودم ناگهان صدایش را شنیدم و او هنوز زنده بود. با تیغ موکت بری رگ دست و گردنش را بریدم و دوش آب را باز گذاشتم. حالم خیلی بد شد آنچنانکه دچار تشنج شدم. وقتی به هوش آمدم به خانه مادرم رفتم و گفتم با نگار قهر کرده ام و او از خانه بیرون رفته است. متهم در ادامه گفت: یک روز بعد از قتل می خواستم جنازه را در چمدان جاسازی کنم، اما نشد به همین خاطر یک ساک دستی خریدم و جنازه را همراه مقداری لباس در ...
گفت وگوی فردا با جواد موگویی درباره ماجرای طبس و نیمه شب 24 آوریل فرضیه دخالت روس ها در عملیات طبس ...
به دستگاه های امنیتی را از بین می برید؟ اصلا این طور نیست؛ ما اعتماد را از بین نمی بریم بلکه واکسینه می کنیم. جالب آن که یکی از دوستان تعریف می کرد که یکی از مسئولین نظامی کشور بعد از دیدن مستند نیمه شب 24 آوریل به دوست ما گفته بود که چرا می گویید در دستگاه روحانیت هم نفوذ وجود دارد؛ دوست ما می گفت من در جواب گفتم: این را ما نمی گوییم امام می گفت! ایشان می فرمودند گاهی اوقات دشمن 40 سال ...
مگر برای رد شدن نیامده بود؟
در چشم مردم جایگاهی نداشته باشند عقیده قلبی شان را رو می کنند که هیچ تناسبی با اصلاح طلبی ندارد. جناب عبدی؛ اصلاح طلبی تان کجا رفت؟ شما که مدافع آزادی بودید و سال ها از آزادی بیان و آزادی انتخاب مردم و... حرف می زدید؟ خوب شد این انتخابات پیش آمد تا شما چهره واقعی ادعای خود و عقیده قلبی تان را نشان دادید . نویسنده سپس و در ادامه یک مشت اتهام هم نثار بنده کرده است. آنچه که بنده گفته ام و ...
گفتگوی جنجالی با پسر فروغ فرخزاد/از دوران طلاق پدر با فروغ تا اختلافاتش با شاهرخ گلستان
افرادی که تو اون دایره هستند هم دیگر را می شناسند. تا حالا فکر کردی در شعر فروغ به دلیل وجود نودیسم کلمه بشه بعضی از اون ها را نقاشی کرد؟ خب من توی کتاب شعر خودم بعضی ها رو با تصویر کار کردم. من دنبال مصور کردن بودم، اما با ممنوعیت فیگور نمی تونم این کار رو بکنم. من سال 63 نمایشگاه گذاشتم، سال 69 و سال 76. بعد از اون دیگه نماشگاه نذاشتم. من بیش تر دنبال نود بودم؛ یعنی پیکر در ...
منصوریان: التعاون تیم عجیب و غریبی است/ هنوز لیستی به افتخاری نداده ام
هست سال گذشته در نفت هم همین مشکل را داشتیم. آنجا این امکان وجود داشت تا شرایط را تغییر دهیم، اما در استقلال شرایط متفاوت است. الان من باید بعد از یک بازی سنگین به مشهد بروم، اما همزمان رقیب من تیم تراکتورسازی با هفت روز استراحت مقابل حریفش بازی می کند. در انتهای لیگ تیم هایی که در لیگ قهرمانان هستند از فشردگی بازی ها ضربه می خورند. من فقط دعا می کنم تا بازیکنانم مصدوم نشوند. منصوریان ...
دست مرد ورشکسته به ثروت کارخانه دار نرسید
از ترس سوار موتورش شدم، اما به جای رفتن به اداره پلیس من را به خانه ای برد. بعد از آنکه دست و پایم را به شوفاژ بست و از من خواست با خانواده ام تماس بگیریم تا 8 میلیارد به حسابش واریز کنند. سپس یک چک 138 میلیون تومانی از من گرفت. شاکی ادامه داد: در مدتی که در آن خانه حبس بودم، متوجه شدم که روی رفتارش کنترل ندارد. شاکی در توضیح فرارش گفت: پنج روز از ماجرا گذشته بود تا اینکه متوجه شدم سیامک حال خوبی ...
روایت جمال زاده از کشتار تاریخی ارامنه
از ما روزی چند بار مجبور می شد در کنار جاده برای تسکین معده پیاده شود. قرار گذاشته بودیم هر وقت کسی پیاده شد و پس تپه ای رفت، دیگران توقف کنند تا او برگردد و سوار شود. روزی نزدیکی های غروب بود که من پیاده شدم و در پس تپه ای از خاک به کناری رفتم. هنوز ننشسته بودم که چشمم به جمجمه ای افتاد که از تن جدا شده و آن جا افتاده بود. هنوز اندکی گوشت و پوست بر آن باقی بود و موهای سرخ رنگی داشت ...
از تاسیس پدافند نیروی هوای ارتش در بوشهر تا اسکورت کشتی های نفتکش در جنوب
ایجاد نکنند. آغاز 8 سال جنگ تحمیلی با شروع جنگ تحمیلی که در روز 31شهریورماه 59حوالی ساعت 2بعد از ظهر بود که برای اجرای مأموریت به محل منازل رفته بودم و وقتی که با شنیدن صدای هواپیما ناشناس از روی پایگاه نیروی هوایی خودم را سریع به محل دژبانی می رساندم که می شنوم آن روز کار خاصی نمی توانم انجام دهم. بعد از آن در روزهای سوم و چهارم جنگ هم حملاتی به بوشهر از طرف جاده ...
مکالمه تلفنی مادر و فرزند پس از 19 سال جدایی
امید شدم و همان روز برای انجام کار مهمی به شهر ستان رفتم. از شهرستان با تلفن مادرم تماس گرفتم زن دیگری گوشی را برداشت که فهمیدم خاله ام است. کمی با خاله ام درد دل کردم که فهمیدم وقتی مادرم با تلفن حرف می زده ناگهان بی هوش می شود و دایی و خاله ام او را به بیمارستان منتقل می کنند. خاله ام گفت حال مادرم خوب است، اما بهتر است کمتر با او حرف بزنم. وی ادامه داد: پس از این چندین بار با مادرم حرف زدم ...
فریاد یا حسین را از پاراچنار تا زینبیه سر داد
به انقلاب و امام خمینی داشت. پسرم در سه جنگ داخلی پاراچنار شرکت داشت که در یکی از این جنگ ها هم از ناحیه دست مجروح شد. من نگرانش بودم و خیلی مانعش می شدم که نرود ولی همیشه می گفت مادر تمام عمر گوش به فرمانت خواهم بود، فقط شما اجازه بدهید تا من در این جنگ ها شرکت کنم. در عین حال بیشتر فعالیت هایش را در راستای وحدت بین شیعه و سنی انجام می داد. اگر می شود کمی بیشتر از فعالیت های جهادی شهید ...
همزاد ایرانی اسطوره آرژانتین: من تنها بدل مسی در دنیا هستم!
خوشامد می شود: اسپانسر تیم بارسلونا هواپیمایی قطر است. من دقیقا با آن هواپیمایی از سوئد به تهران می آمدم. آن موقع هنوز به عنوان بدل مسی خودم را معرفی نکرده بودم و قصه قبل تر از این حرفهاست. خدمه هواپیما بعد از دیدن من فکر می کردند واقعا مسی سوار هواپیما شده است. من بلیطم را نشان دادم و گفتم من ایرانی هستم و به تهران می روم. اما در نهایت مرا بلند کردند و به خاطر این شباهت به جایگاه vip هواپیما بردند ...
خام مهربانی مهران شدم / فیزیوتراپم بود وقتی در خانه تنها شدیم او..
او هر جلسه به خانه ما بیاید و آنجا درمان را شروع کنیم. مدتی از آشنایی من و مهران گذشته بود و من به او اعتماد کردم، چون هر جلسه به منزل ما می آمد و من از او رفتار نامناسبی ندیده بودم. مدتی به همین منوال گذشت که مهران به من ابراز علاقه کرد. من که تابه حال رفتار بدی از او ندیده بودم به او اعتماد کردم و چندبار برای دیدنش به منزل او رفتم. رابطه ما با هم خوب بود و به او علاقه مند شدم. با شرایطی که من ...
چگونه انگلیسی ها مرگ فجیع میلیون ها ایرانی را رقم زدند؟
ژوئن گذشته به ایران می رفتم شواهد زیادی از قحطی جدی زمستان 18-1917 دیدم. در اولین روزی که از مرز گذشتیم، در قصرشیرین، کاروان موتوری ما برای استراحت ظهر توقف کرد. من روی یکی از کامیون ها نشستم تا ناهار خود را بخورم که در اصل یک قوطی کنسرو لوبیاپخته بود. من قوطی را باز کردم و سرباره آن را به اندازه یک قاشق از روی آن برداشتم، چون به نظرم برای خوردن مناسب نبود و آن را روی خاک ضخیم آن جاده شنی پرت کردم ...
تشکیل سپاه غرب
که این اقدامات و پاتک های شبانه و سرقت مهمات را منافقین با برنامه ریزی قبلی انجام می دادند. وضعیت جالبی نبود، هر روز صبح بچه ها می آمدند و گزارش می دادند که در اسلحه خانه دیشب بازمانده و یا باز شده است. تعویض قفل و مراقبت ها هم فایده ای نداشت، تا این که ما به وضعیت داخلی گروه خودمان مشکوک شدیم، بنابراین دستور دادیم که از اکیپ ما یک نفر هم حق ندارد به طرف اسلحه خانه برود. در این مدت (پنج ...
ادینیو:دیگر وقت بازگشت خانه است/دوست داشتم با دو جام به برزیل برگردم
خاطرنشان کرد: متاسفم من 14 سال بیرون خانه بودم؛ قطر، دوبی و ایران دیگر وقت بازگشت به خانه است می خواهم نزدیک خانه فوتبال بازی کنم. من تبریز را دوست دارم. همه ایران را دوست دارم اما به خاطر پدر و مادرم و همسرم و بچه هایم دیگر باید برگردم. وی اذعان داشت: روز بازی با نفت در یادگار امام با هوادارن مان خداحافظی می کنم. بازی فینال جام حذفی هم آخرین حضورم در فوتبال ایران خواهد بود. ...
ماجرای مراجعه به منابع انسانی نفت و پتروشیمی
در حضور ایشان که سرپا بودند بی احترامی بود، لذا ظرف چند دقیقه متوجه شدم که نه تنها امیدهایی که تاکنون به مسئولینی امثال ایشان برای پیگیری مشکلاتمان داشتم اشتباه بود، بلکه بسیاری از شنیده هایم در این حوزه نیز دروغ بوده چرا که با چشم خودم نحوه برخورد ایشان را که یکی از مدیران ارشد در حوزه منابع انسانی صنعت نفت و بخصوص پتروشیمی هستند دیدم و احساس واقعی ایشان را در این گفتگوی چند دقیقه ای سرپایی نسبت ...
نگذاشتند در ایذه مدرسه فوتبال بانوان تاسیس کنم/ کارشکنی ها باعث شد از ایذه دور شوم
مجبور بود بعد از ساعت 12 شب به همراه برادر و پدر خود به استادیوم تختی برود و تمرین کند. وی سه سال عضو تیم فوتسال دانیال ایذه بود ، سپس راهی تیم فوتبال ملوان بندر انزلی در لیگ برتر کشور شد و بعد از اتمام قرارداد به تیم قدرتمند شهرداری سیرجان در همین لیگ ملحق شد. ظهرابی نیا در این مدت با درخشش خود در تمام رده ها توانست علاوه بر ملی پوشی سه دوره بازیکن برتر لیگ بانوان ایران و یک ...
ردیف بیشتر از غزل شبیه شعر سپید است!
کارهای استاد علیزاده و برخی از کارهای نسل جدید موسیقی ایرانی این ویژگی را دارند و همچنین در مورد آواز هم استاد ناظری این کار را کرده است و بنده قبلا مصاحبه ای با ایشان داشتم که تیتر آن را زده بودم: نیمای آواز ایرانی... بله. این حرف و تعریف بی ربطی نیست و ایشان زودتر و بیشتر از همه در این زمینه کار کرده اند. شما می دانید من با ایشان پنج سال داشتیم یک مجموعه را آماده می کردیم در مورد شعر نو و از تمام ...
برگ های گیلاس و سوت اسرارآمیز
و خواهرم شانزده ساله، در شهری کوچک و بیست و چند هزارنفره در استان شیمانه، درست کنار دریای ژاپن، مدیر مدرسه ی راهنمایی شد. چون در شهر خانه ی مناسبی برای اجاره کردن پیدا نکردیم، دو اتاق قدیمی بیرون معبدی خارج از شهر و تقریبا نزدیک کوه اجاره کردیم و تا شش سال بعد که پدرم به مدرسه ای در ماتسوئه منتقل شد، یکسره در همان دو اتاق زندگی کردیم. ازدواج من بعد از آمدن به ماتسوئه بود. در ...
شغل جدید : طراحی امضا !
حسابداری اش شده و به طراحی امضا برای دیگران به عنوان یک پیشه نگاه می کند. من خودم جزو کسانی بودم که به شدت دغدغه امضا داشتم. تقریبا می شود گفت سالی نبود که من طرح و مدل امضایم را عوض نکرده باشم چون کاری هم که در آن زمان داشتم ایجاب می کرد که امضای جالبی داشته باشم. بعد از یک مدت به فکر این افتادم که ما کسی را داریم که کارش طراحی امضا باشد؟! سرچ که کردم متوجه شدم یکی دو نفر دیگر هم هستند که همین کار ...
زمزمه های عاشقانه یک شهیدگچسارانی+عکس
قیامت است . *در بهار سرها همه پیدا شوند /هر چه خورده است این زمین رسوا شود خدایا از تو می خواهم برای ما مقدر کنی از نوع آن قضا و قدری که یقین و تبدیل نمی پذیرد . خداوندا : تو شاهدی از آن لحظه ای که از خانه خارج شده ام فقط به خاطر تو و برای رضای تو آمده ام . پدر و مادرم ، خانواده ام و دوستانم را ترک گفتم زیرا عشق من به تو مهمتر از دوستی آنان بوده است . ...
پنجم اردیبهشت هر سال یادآور معجزه بزرگ الهی؛ حادثه طوفان شن در صحرای طبس و سالروزشهادت محمد منتظرقائم ...
کشیده بود. من به طرف او رفتم، وقتی نزدیک شدم، دیدم مچ دستش قطع شده و پشت سرش افتاده است. فکر کردم مواد منفجره، دستش را قطع کرده است؛ جلوتر رفتم و او را صدا زدم، ولی جوابی نداد. چشمانش باز بود و چهره ی بسیار آرامی داشت، مانند آدمی که در خواب است. زیر بدنش خون زیادی ریخته بود. دیگر دلم نیامد که به او دست بزنم.. برادر زخمی دیگری که همراه محمد به داخل هلیکوپتر رفته است می گوید : ... در ...
نقشم در بی پولی به رشیدپور رسید
تجربه بازیگری گفت: پیشنهاد بازیگری داشته ام. مثلا در فیلم قلقلک گزارشگر فوتبال بودم و در پایتخت نقش مجری مسابقه را ایفا می کردم. دوست دارم نقش هایی بازی کنم که خودم باشم. برای فیلم بی پولی هم از طرف هدایت فیلم برای نقش باجناق بهرام رادان پیشنهاد داشتم اما وقتی گفتند اسم این شخصیت فتح الله است، گفتم نمی شود اسم کاراکتر بهمن هاشمی باشد!؟ گفتند اسم او در فیلمنامه این است و ما ضبط کرده ایم و نمی شود. این ...
جامعه امروز بیش از هر زمانی به معارف سیره نبوی نیاز دارد/ نباید نسبت به سرنوشت شعر آیینی بی تفاوت باشیم
زیبای دریا بود و گهر به ساحل می داد انگشتری خویش به سائل می داد. از کیسه نان خشک می کرد افطار از کاسه شیر خود به قاتل می داد سروده استاد محمدجواد غفورزاده(شفق) را چندین ماه پیش شنیده بودم اما یک شب ناخودآگاه به ذهنم آمد و بارها آن را زیر لب زمزمه کردم و هربار شیفته مرام مولا و شرمنده رفتار خودم شدم. * در اشعار شما شاهد آثار خوبی درباره رسول مکرم اسلام(ص) هستیم. فکر می کنید ...
اقدام تحسین برانگیز جوان قمی در یک فروشگاه +تصاویر
تشییع شهدا هم نمی رفتم، تا اینکه شنیدام دوست صمیمی من که با هم بزرگ شدیم شهید شده است، درهیئت سینه زنی می کردم گفتند شهدی آورده اند وقتی تابوت وارد شد دیدم نوشته شهید مهدی علی دوست منقلب شدم از خودم می پرسیدم چطور شد مهدی رفت شهید شد؟ من که با مهدی باهم به مسجد و پایگاه می رفتیم. به من گفتند جلو دار تابوت شهدا باشم رفیقان افزود: بعد از آن بود که تشییع شهدا را مدام شرکت می کردم ...
آدم رباها پشت میز محاکمه قرار گرفتند
ایران آنلاین / آدم ربایی 8 میلیاردی نخستین پرونده مربوط به پیرمردی 70 ساله است که صبح روز 26 اسفند سال 94 گرفتار مردی جوان شد و 5 روز تمام در خانه این مرد اسیر شد. این مرد زمانی که سوار بر خودرو خود در پارکینگ خانه اش در تهرانپارس بود، ناگهان مردی ناشناس سوار خودرواش شد و با تهدید اسلحه و شوکر او را به یک خانه برد. پیرمرد که شوکه شده بود، دست و پا بسته در این خانه 5 روز اسیر ماند. مرد آدم ربا درخواست 8 میلیارد تومان پول داشت که درن ...
روایت فیلمسازان جهان از دنیای عباس کیارستمی
ایران آنلاین / از همین رو اهالی و علاقه مندان سینما، سه روز متوالی از جشنواره جهانی فجر را به کیارستمی اختصاص دادند. از میرکریمی گرفته تا بهمن فرمان آرا، آیدین آغداشلو، علیرضا شجاع نوری، شهرام مکری، سیف الله صمدیان و جمعی از هنرمندان خارجی حاضر در مراسم هیچ کدام تصور نمی کردند امسال مراسمی برای کیارستمی بدون حضور او برگزار شود؛ مساله ای که شجاع نوری در میان صحبت هایش به آن اشاره کرد: هیچ وقت فکر نمی کردم رو ...
ماجرای عکسی از پل خواجو و سی و سه پل که مسئولان را به وحشت انداخت / پس از 65 سال عکاسی آه در بساط ندارم
بازنشستگی اقدام کردم که تنها 6 و نیم سال سابقه داشتم. فرزندانم ماهانه یک میلیون تومان برای بنده پول واریز می کنند اما پس از پرداخت کرایه و قبض هایم تنها بین 150 تا 200 هزار تومان برایم باقی می ماند، به بیمه رفتم تا 3 و نیم سال دیگر را بخرم و از 10 روز حقوق بازنشستگی در ماه بهره مند شوم اما بیمه از من درخواست 10 میلیون پول کرد در حالی که آه در بساط نداشتم. مسئولان چند نامه زدند اما ...
عروسکم را به من بازگردان
ازدواج با ماجد را به یاد می آورد؛ وقتی که او 6 ساله و شوهرش 25 ساله بود: آن ها دست هام رو آرایش می کردند اما من نمی دونستم که قرار است ازدواج کنم. مادرم آمد و گفت بیا اینجا دخترم. آن ها لباس تنم کردند و من می پرسیدم: کجا دارید منو می برید؟ وقتی او را دیدم، قایم شدم. از دیدنش متنفر بودم . استفانی سینکلر، عکاس خبری اهل آمریکاست. او به گواتمالا سفر کرد تا دختران نوجوانی را ملاقات کند که ...
در زندگی هیچ جایی برای ناامیدی نیست
کردم و درکنار آن با پولک دوزی، کاموا بافی، عروسک سازی، نقاشی، گل سازی و... هر طور شده خودم را سرگرم می کردم. شروع به بافت ژیله و کلاه کردم و آنها را 15 هزار تومان فروختم. تا به آن روز تنها دریافتی ام مبلغ 50 هزار تومانی بود که بهزیستی به ما می داد و آن را هم مادرم خرج خانه می کرد. در تمام آن سال ها هرگز نشد که از خانه بیرون بروم. حرف و نگاه سنگین مردم باعث شده بود تا پدر و مادرم از وجودم خجالت ...