سایر خبرها
من یک ترانس سکشوال هستم
فقط در ایران بلکه در اروپا و آمریکا هم همین طور است. تجربه خودتان چطور بود؟ سال 67 بود که با دکتر محرابی آشنا شدم. آن زمان 22 ساله بودم. نظرم عوض شد و سال 71 دیگر روند جراحی را پیگیری نکردم؛ چون تصمیم گرفتم برای خودم پایگاه اجتماعی بسازم. مثلا کار و سوادم را ارتقا دهم. کار تئاتر را قوی تر پیش گرفتم و پرقدرت جلو رفتم. موفق هم بودید؟ خیلی. همین الانم ...
فرماندهی که به شهر خرمشهر نرسید/فاتح پهلوانی که درسخت ترین میدان نبرد حاضر به بازگشت نشد+صوت فیلم
که لذت دنیا در برابر خوشیهای آخرت اندکی بیش نیست. با درود و سلام فراوان به کلیه ی شهدای صدر اسلام تاکنون ...از اینکه متعهد شدم در جنگ شرکت کنم یک وظیفه ی دینی خود دانستم و به والله قسم همیشه قلبم برایش می تپید چون بیشتر در معرض آزمایش قرار می گرفتم و سعی می کردم تا اندازه ی رشدم کمبودهایم را برطرف کنم ولی همیشه به این فکر بودم که نکند خالص نشوم و در جنگ از بین بروم(از دنیای ظاهری) تا اینکه مرتبه ی ...
فتح خونین شهر با یک پا !
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ محمد احمر، جانباز 50 درصد تربت جام و یکی از فاتحان عملیات الی بیت المقدس در گفتگو با خبرنگار جام روز با اشاره به چگونگی جانباز شدن گفت: بر اثر انفجاری که به خاطر رفتن روی مین صورت گرفت بود از ناحیه پای چپ مجروح و فقط یادش هست که کوله پشتی اش را به زمین گذاشت و دید پای چپش قطع شده و کمک آرپی جی زن به زمین افتاده است از این لحظه بود که بیهوش شد و دیگر هیچ نفهمید ...
اقتدار امروز نظام نتیجه آزمایشگاه عملی جنگ است / افزایش وحدت بعد از آزادسازی خرمشهر
مقاومت وخودسازی وجهاد پیش ببریم جوانهای آنروز هم جوان بودند ولی جوانیشان را پای آب وخاک وناموس خود گذاشتند اسلامی راد گفت: بسیاری از جوانهای امروزی به ما می گویند شما آنموقع با تیر وفشنگ وگلوله خودتان را ارضا می کردید ولی من فکر نمی کنم هیچ جوانی با آتش ارضا شود. وی ادامه داد: ان زمان که من مجروح شدم 16 سال داشتم وبا آنکه جانباز 70 درصد بودم ویکسال وخرده ای در بیمارستان بستری ...
گویی همه آماده شهادت هستند، نه جنگ!
بایستی او را کالبدشناسی کنند؛ او حضورش در عملیات بیت المقدس را اینگونه روایت می کند: یک ماه قبل از اعزامم به جبهه ها، اوایل جنگ بود، یکی، دوبار می خواستم فرار کنم و به جبهه بروم؛ اما متأسفانه خانواده ام متوجه شده و از رفتنم جلوگیری کردند. من علاقه زیادی به جنگ داشتم، دوست داشتم مثل مردها بجنگم و کشته شوم، آن روزها فقط 15سال داشتم، یادم می آیدکه برای اعزام به بسیج رفتم ولی گفتند ...
مدال دار فتح خرمشهر
...: من مدام درحال رفت و آمد بین راه تنگۀ چزابه و خود شهر بودم . یادم هست که در جادۀ اهواز -خرمشهر بودم. . نکته ای که در تمام مدت بعد از مصاحبه از خاطرم نرفت مدال فتح خرمشهر بود که سردار درچه ای آن را کسب کرده بود، اما با مناعت طبع هیچ صحبتی دربارۀ آن نکرد و مجبور شدم باز هم خودم پیش قدم شوم: مدال فتح خرمشهر را در چه سالی گرفتید؟ . پاسخ دادند: این مدال را در سال 1369 فرمانده کل قوا، حضرت آیت ا... خامنه ای، به من اهدا کردند. این مدال به فرماندهان یگان های آزاد سازی خرمشهر داده می شد. سردار درچه ای در گوشه ای از شهر ما در سکوت زندگی می کند. ای کاش بیشتر قدرش را بدانیم! انتهای پیام ...
فتح خرمشهر از زبان بیسیم چی خدابنده ای /هرکس با ولایت باشد گمراه نمی شود
و صاحب چهار فرزند دو پسر و دو دختر هستم. *در زمان عملیات بیت المقدس 20سال داشتم و بیسیم چی بودم اشراق آنلاین:درباره حضورخود در عملیات بیت المقدس و فتح خرمشهر توضیح دهید؟ -درزمان عملیات بیت المقدس(سال1361)20سال داشتم و از طریق سپاه شهرستان خدابنده به عنوان بسیجی به جبهه اعزام شدم و درعملیات فتح المبین حضور یافتم و پس از آن به تهران پادگان لشکر21حمزه برای آموزش منتقل ...
آهن خمینی نشکست
...> به یکی از سرباز ها گفتم می روم جلوتر ببینم اوضاع بچه ها چطور است مراقب باش هنوز به آن سربازی که می خواستم سراغش بروم نزدیک نشده بودم که توفان همه جا را گرفت با این که دراز کشیدم روی زمین باز هم نمی توانستم بفهمم کجا هستم خواستم سینه خیزخودم را به آن سرباز برسانم کمی فاصله گرفتم اما گم شدم. حالا از نیروهای خودی می ترسیدم چون در آن ظلمات و دید کم ممکن بود مرا به جای دشمن هدف بگیرند احساس کردم ...
مسئله ای که وجود دارد این است که ما نباید در شعارها گیر بیفتیم. تمام تلاشم را انجام دادم از فضای شعاری و ...
حریم حرم : کتاب عمار حلب از تازه های نشر روایت فتح است که در رده مدافعان حرم به چاپ رسیده است. این کتاب با محوریت زندگی شهید مدافع حرم محمدحسین محمدخانی به قلم جوان 30 ساله و خوش ذوق یزدی، محمدعلی جعفری به رشته تحریر در آمده است. محمد علی جعفری در گفت و گو با خبرنگار حریم حرم با اشاره به سابقه نویسندگی خود اظهار داشت: از سال 85 در حوزه نوشتن ورود پیدا کردم و در فضای داستان نویسی به ...
دندانپزشک جوان بسکتبال ایران: امسال سکوی پرتاب من بود/ می خواستم بسکتبال را رها کنم
.... به همین دلیل خیلی نا امید شدم و حتی خواستم بسکتبال را کنار بگذارم و درسم را ادامه دادم. بعد از مدتی متوجه شدم که این مسیر اشتباه است و نباید نا امید شوم. به همین دلیل با انگیزه بیشتر بازگشتم و با شیمیدر در لیگ دسته یک بازی کردم و سال قبل هم در لیگ برتر بودم. او افزود: پارسال فرصت خوبی در لیگ داشتم اما در مجموع این فصل برایم خیلی بهتر شد و توانستم خودم را نشان بدهم. به طور مثال در یک ...
اینجا میدان جنگ؛ ورود کودکان ممنوع
دختر 15 ساله است که می تواند دیروز نوشته شده باشد؛ به دست یک کودک بوسنیایی یا لیبریایی یا همین امروز توسط دختربچه کوچکی در افغانستان یا سوریه. در حقیقت این جمله ها 50 سال پیش توسط آنه فرانک نوشته شده است؛ دختربچه ای هلندی که اندکی بعد در اردوگاه جمعی نازی ها از دنیا رفت. سال گذشته یونیسف هفتادمین سال تاسیس خود را جشن گرفت. این سازمان بعد از جنگ جهانی دوم در سال 1946 با عنوان صندوق بین ...
حمل مهمات ماموریت نی ریزی ها بود/ با تکبیر اسیر می گرفتیم
گفتند حتما باید در خط مقدم و نوک حمله باشیم. جانباز هشت سال دفاع مقدس بیان کرد: هر فرمانده ای که می آمد و از اهمیت حمل مهمات می گفت، بچه ها با کلمه "درست" از او استقبال می کردند و همه با هم یکصدا می گفتیم: درست! درست! بالاخره موفق شدیم و قبول کردند که در خط مقدم بجنگیم. غلام علی عباسی یکی از جانبازان عملیات فتح خرمشهر در مورد جزئیات عملیات اظهار داشت: عملیات ساعت 22 و 25 ...
گفت وگو با بدل های ایرانی مسی و رونالدو
یک عده معدود که خیلی کم هستند فرهنگ بسیار بالایی دارند. راستی، مسی به ایران هم گل زده است! (می خندد). نمی خواهم کلیشه ای صحبت کنم. نمی خواهم شعار بدهم، ولی من واقعا از پیروزی آرژانتین مقابل تیم ملی ایران خوشحال شدم. از این که مسی گل پیروزی را به ایران زد بیشتر خوشحال شدم. ولی بعد از بازی نتوانستم به خانه بروم! بازی ایران و آرژانتین چه ربطی به حضور شما در خانه داشت ...
بسته خبری سه شنبه 02 خرداد ماه 1396
...> ✅ @Safir_Channel شبکه خبری سفیر, [21.05.17 09:14] yon.ir/VxuMB پرداخت وام با وثیقه یارانه نقدی دو روز بعد از انتخابات هوا شد! بعد از بخشنامه بانک_مرکزی در خصوص پرداخت وام با وثیقه یارانه نقدی به برخی از شعب بانکها مراجعه کردیم که این شعب ما را با پاسخ منفی خود مواجه کردند یکی از کارمندان بانک در پاسخ به این پرسش که آیا بخشنامه بانک مرکزی در مورد وثیقه ...
خرمشهر راوی مقاومت ها و شهادت ها/ روزهای اول جنگ چگونه گذشت
مبارزات ضد رژیم ستمشاهی از خانواده های فعال خرمشهری بودند. عبدالرضا هم با اینکه نوجوان بود اما به امور سیاسی روز آشنا بود: در مبارزات علیه رژیم شاهشاهی همه خانواده بودیم. پدر و مادرم تشویق می کردند. به تشویق پدر و مادرم هم بود که سال 58 وارد سپاه شدم، برادرم وارد جهاد سازندگی شد و خواهرم در مکتب القرآن شروع به فعالت کرد . جنگ که شد عبدالرضا 19 ساله، دبیرستانی و عضو اتحادیه انجمن اسلامی ...
در مقابل چهره های بزرگ هنر انقلاب خجالت کشیدم/جایزه ام حق خانواده شهید فادی محمد جزار بود
اینطور شد که لطف شامل حالم شد و جایزه چهره هنر انقلاب در سال 95 به من تعلق گرفت. وی گفت: جایزه ام را به خانواده شهید" فادی محمد جزار" تقدیم کردم. این شهید مدافع حرم لبنانی، 13 سال در زندان های رژیم صهیونیستی اسیر بود و پس از آزادی به دفاع از حرم حضرت زینب (س) پرداخت و در نهایت شهید شد . در راستای ماجرای هولوکاست همیشه دوست داشتم این اتفاق بیفتد. این شهید بزگوار 13 سال در زندان های رژیم ...
از تقاضای ایجاد رابطه اقتصادی ژاپن با ایران تا آزادسازی خرمشهر
تهران بودم و از چهارشنبه تا جمعه در مس سرچشمه.با اینکه می توانستم با هواپیما سفر کنم اما علاقه مند بودم که با ماشین به سرچشمه بروم.سفر زمینی، صفای معنوی هم داشت.در مسیر می رفتم جمکران و بعد راهی کرمان می شدم. خواب وزیر در دفتر مدیرعامل غروب سه شنبه دفترم را به مقصد سرچشمه ترک می کردم.خودرو مدیرعامل، یک شورولت ایران قدیمی بود. با راننده ماشین هم خاطرات زیادی دارم، یک ...
اعلام آمادگی خانواده شهدا و جانبازان برای حضور در جبهه های مقاومت
...> پدر شهید بزی با اشاره به خاطرات جنگ دفاع مقدس افزود: سال 61 که در عملیات مرصاد و بیت المقدس به جبهه رفتم چنان شوق مقاومت داشتیم که کسی نمی توانست برای جبهه رفتن جلویمان را بگیرد در عملیات خرمشهر همه برای دفاع از شهر کمر شهادت بسته بودند و نگذاشتیم یک وجب از خاک کشور دست مستکبران بیفتد این رزمنده هشت سال دفاع مقدس با بیان اینکه باز هم حاضر است برای دفاع از اسلام راهی جبهه شود، تصریح کرد ...
دختری که تیرباران شد، اما زنده ماند!
مدافع خرمشهر است. خانم اون باشی عزیز، از روزهای انقلاب بگویید. سال 57، دختری دبیرستانی و حدوداً 17 ساله بودم که با بچه های دبیرستان در تظاهرات ها و تحصن ها شرکت می کردیم. ما سه بردار و دو خواهر بودیم و تازه داشتیم ابعاد انقلاب را می شناختیم. خانواده با فعالیت های شما مخالف نبودند؟ پدرم خیلی موافق نبود، اما این موضوع چیزی از شور و هیجان ما کم نمی کرد. ما ...
مثل آیت الله خامنه ای نداریم/ چرا زمان شاه مومنین نماز جمعه نمی رفتند؟/ آیت الله بروجردی گمان نمی کرد ...
خدمت امام رسیدم، ایشان فرمودند "آقای صابری پیر شدید!"، من هم گفتم "آقا، شما هم لاغر و ضعیف شدید" (می خندد) بعد به امام گفتم "ترکیه من را پیر کرد". سپس ناهار خوردیم و نماز را در خدمتشان خواندیم. سالی که امام را به ترکیه تبعید کردند، من را هم خواسته بودند که برای تبلیغ ترکیه بروم. رفتن من قدری طول کشید تا اینکه به دیدار رئیس شهربانی رفتم و او را ملاقات کردم. گفتند "ما به شما ویزا می دهیم و مشکلی ندارد، اما در قم یک نفر هست که با رفتن شما مخالفت می کند که من بنا ندارم نام وی را بگویم". من هم کارهایم را انجام دادم و به ترکیه رفتم. ...
مثل آیت الله خامنه ای نداریم/ نظر آیت الله بروجردی درباره ولایت فقیه
، شما هم لاغر و ضعیف شدید" (می خندد) بعد به امام گفتم "ترکیه من را پیر کرد". سپس ناهار خوردیم و نماز را در خدمتشان خواندیم. سالی که امام را به ترکیه تبعید کردند، من را هم خواسته بودند که برای تبلیغ ترکیه بروم. رفتن من قدری طول کشید تا اینکه به دیدار رئیس شهربانی رفتم و او را ملاقات کردم. گفتند "ما به شما ویزا می دهیم و مشکلی ندارد، اما در قم یک نفر هست که با رفتن شما مخالفت می کند که من بنا ندارم نام وی را بگویم". من هم کارهایم را انجام دادم و به ترکیه رفتم. انتهای پیام/ ...
زیر آتش خمپاره و گلوله تمام بدنم روی پاهایم سقوط کرد
سالگی بر اثر آزار واذیت های نامادری ام خود سوزی کرد. من نیز به جبهه رفتم تا از آزار نامادری ام در امان باشم. همسرم به او گفت: تمامی خانمها اینگونه نیستند. نامادری ات را معیار تمام زنان گمان نکن. در این یکماه که من در بیمارستان بستری بودم، همسرم به اندازه ای به من و دیگر جانبازان محبت کرد که آن جانباز در مراجعه بعدی ما به بیمارستان، ازدواج کرده بود. وقتی به او یادآور شدم شما قصد ازدواج نداشتید با ...
این پرچم زمین نیفتاد
فعالیت های انقلابی و مذهبی ای که در روزهای منتهی به انقلاب داشتم بعد از پیروزی انقلاب به عنوان فرمانده پایگاه بسیج مسجد حضرت علی(ع) انتخاب شدم تا اینکه جنگ شروع شد و خاک خرمشهر به اشغال دشمن بعثی درآمد. با شروع جنگ تحمیلی همچون بسیاری از جوان های انقلابی برای دفاع از سرزمینم راهی شدم. به واسطه سن کم و قد کوتاهی که داشتم برای رفتن به جبهه با مخالفت روبه رو شدم اما پیگیری و اصرارم و البته ...
نادر مرا در خانه اش گیر انداخت - خنده های شیطانی اش را که دیدم فهمیدم خیلی دیر شده و او ..
در صفحه آگهی روزنامه ای، چشمم به یک آگهی افتاد. تماس گرفتم؛ قرار شد برای مذاکره به محل شرکت بروم. به رغم نصیحت های مادرم که سعی می کرد مرا از یافتن کار باز دارد، رفتم. چون حقوق خوبی می دادند، پیگیری کردم و پس از مدت کوتاهی مشغول کار شدم. حتما بخوانید: چگونه چهار چوپان دختر دانشجو را در بیرون از تهران گیر انداخته و او را .. چند روز بعد،اسامی دانشگاه آزاد اعلام شد و ...
فیلم لحظه اسید پاشی به صورت مرد میوه فروش تهرانی / جوان اجیر شده فاجعه خود پرونده سیاهی داشت که ...+فیلم ...
فعالیت دارند مشکوک هستم، چون آنها سالهاست که به خاطر برادرشان از خانواده ما کینه دارند. وی ادامه داد: چند سال قبل برادر امیر به خاطر حمل مواد مخدر دستگیر و اعدام شد و آنها فکر می کنند که این ماجرا را ما به پلیس لو داده ایم و به همین خاطر از ما کینه دارند تا حدی که سال گذشته امیر داخل ساک برادرم اسلحه و یک کیلو هروئین جاسازی کرد و پلیس را باخبر کرد که برادرم در این ماجرا دستگیر شد و امیر و ...
روایت خواهر شهید "جهان آرا" از قهرمان خرمشهر
که باعث شهادت بسیاری از مردمان بی گناه شده بود، محمد را مصمم کرد که تا پیروزی نهایی انقلاب در ایران بماند. خانم جهان آرا وقایع پس ازپیروزی انقلاب را اینطور شرح می دهد: آن زمان من سال اول دبیرستان بودم که مدارس تعطیل شد. بعد از پیروزی انقلاب دوباره ما به مدرسه رفتیم. محمد هم همان موقع به خانه برگشت آن زمان هنوز سپاه پاسداران تشکیل نشده بود اما او با بچه های خرمشهر گروهی به نام کانون ...
روایت جلال ملکی از روزهای سخت آتش نشانی
کنکور دانشگاه قبول شدم اما چون درس زده شده بودم. دلم نمی خواست دانشگاه بروم. جالب این جاست عاشق نیروی زمینی ارتش بودم. آخر هم همان جا سربازی افتادم. نمی دانم چرا عاشق سختی کشیدن هستم. دو روز که در ایستگاه خبری نبود اذیت می شدم. مطمئنم از آن دسته آدمهایی هستم که در دوران باز نشستگی با مشکل مواجه می شوم و سکته می کنم. من را مجبور کردند از شیفت بیرون بیایمروزهای آخری که از شیفت بیرونم آوردند یک هفته ...
بی پناهان بر کارتن های کف صحنه
شود و نمی توانی کار کنی. گفتم من نه، سخت افزاری کمک می کنم، ولی اصلا نیستم. احساس آبی مرگ تمام شد و تا دو سال بعد امین پیگیر پرونده آن بچه ها بود، یعنی می توانم بگویم در قامت یک مددکار کنارشان بود. الان هم این گونه شد که می گویند فلان شب کرمعلی سل گرفته و از شلتر بیرونش کرده اند، یک دفعه کل بچه ها می روند دروازه غار. این حس که هنوز من بین حسن بودن و حسن نبودنش شک دارم، بین خود بچه ها هم وجود دارد ...
6 روز گذشت که مجوز پرواز گرفت!
به گزارش بلاغ ، شهید کوهساری از اولین شهدای مدافع حرم ثارالله استان خراسان رضوی است که در آخرین روز از ماه مبارک رمضان سال 94 در نبرد با تروریست های داعش در اطراف شهر فلوجه عراق به شهادت رسید. جواد از جوانان دهه شصتی بود که قهرمانی و بزرگمردی اش زبانزد همه دوستان بود. در همان ماه رمضانی که انتهایش به سرخی شهادت او ختم شد، خانواده شهید کوهساری برای او کت و شلوار گرفتند تا دامادش کنند اما تقدیر چیز ...
برای دادن رای درست به دنبال فرد اصلح بود
خواب بودم. خیلی از امیرالمومنین(ع) خجالت کشیدم و از ایشان خواستم من را به سوریه ببرد تا فدای دختر عزیزشان شوم که خدا را شکر این امر برای من مهیا شد و به سوریه رسیدم. و در ادامه نوشته بود: بعد از اینکه به حرم حضرت زینب(س) مشرف شدم حال عجیبی داشتم، فهمیدم عنایت خاصی به من شده است. از حضرت خواستم من و اهل بیتم فدای ایشان شویم که انشالله این اتفاق خواهد افتاد. اگر پیش ائمه نروم خجالت می کشم ...