سایر منابع:
سایر خبرها
. به همین دلیل از تئاتر شروع کردم تا ورزیده شوم و همه می دانند تئاتر مادر هنرهای نمایشی است. باید ممارست کنم تا بازیگر شوم. البته پیشنهادهای زیاد داشتم به خصوص برای سریال که رد کردم. هیچ کس از پول بدش نمی آید. به خصوص در تلویزیون که تئاتر در مقایسه با آن اصلا دیده نمی شود اما اگر دنبال پول بودم، اصلا نباید به ایران برمی گشتم. هیچ وقت فکر نکردی کاش پسر خسرو شکیبایی نبودی؟ به ...
می بردمش. همه از کارش می پرسیدند. تا می گفتم نویسنده و خبرنگار همه می گفتند همینه. دردهاش به خاطر مشکل های اجتماعه. باید کمتر فکر و خیال کند و بیشتر به خودش آرامش بدهد تا سردردهاش آرام بگیرد. مدت ها بود که چشم هایش ضعیف و ضعیف تر می شد، حتی انحراف پیدا کرده بود. و چشم پزشک نیز هر بار بعد از بالا بردن نمره عینک همان نسخه قدیمی آرامش را تجویز می کرد. محرم بود. یادم می آید صدای سنج و طبل از خیابان می ...
برادرش همکلام شویم . شما کی از قتل آتنا مطلع شدید؟ سه شنبه صبح بود که از طرف نیروی انتظامی با بهنام برادرم تماس گرفتند و گفتند پیکر آتنا پیدا شده است. اما تا وقتی که جسد او را ندیده بودیم، باور نمی کردیم. اصلا تصورش را هم نمی کردیم که برای این دختر معصوم چنین اتفاق هولناکی افتاده باشد. چند روز دنبال آتنا گشتید؟ از همان روز که او گم شد. همه شهر را زیرورو کردیم. 29 خردادماه ...
.... مدت ها بود که چشم هایش ضعیف و ضعیف تر می شد، حتی انحراف پیدا کرده بود. و چشم پزشک نیز هر بار بعد از بالا بردن نمره عینک همان نسخه قدیمی آرامش را تجویز می کرد. محرم بود. یادم می آید صدای سنج و طبل از خیابان می آمد و فریاد های ناشی از درد او، خانه مارا پر کرده بود. هشتم محرم به خاطر غیرقابل تحمل شدن سردردهایش او را به بیمارستان بردم. وقت ها همه پر بود. کوچکترین صدایی از بیرون، عباس (همسرم ...
اون قدر پیر و زشت می شم که مامان مانی من رو می ندازه دور. تخم مرغ ها گفتند: ما هم داریم خراب می شیم. کاش مانی به حرف مامانش گوش می داد و سفره هفت سینش رو به موقع می چید. اون وقت قبل از عید خراب نمی شدیم و می تونستیم روز عید همه کنار هم روی سفره هفت سین باشیم. سمنو گفت: هفت سین برای عیده. نه برای اتاق مانی، اون هم وسط اسفند. سماق گفت: چه بچه هایی پیدا می شن. ...
شروع به کسب تجربه کرده و بر اساس لیاقتشان، پله های ترقی را یکی پس از دیگری پیموده و به آدم موفقی تبدیل شوند . دسته سوم هم کسانی هستند که پی همه چیز را به تنشان مالیده، نه تمایلی به کار کردن در فضای دولتی دارند و نه علاقه ای به کار کردن در کسب و کارهای خصوصی دارند بلکه می خواهند تا کسب کار شخصی یا استارتاپ خود را به راه اندازند. در کشورهای جهان اول -مثلا کانادا- این گروه از افراد چیزی در ...
...> مادر: آتنا فقط پیش پدرش نمی رفت، او در خانه اسباب بازی و عروسک داشت، پارک و سرسره بازی را از همه چیز بیشتر دوست داشت، مرتب به گردش می رفتیم، نزد پدرش هم می رفت. علاقه به تلویزیون داشت؟ خیلی، کارتون، فیلم و سریال را خیلی دوست داشت. با هم به تماشای تلویزیون می نشستید؟ همیشه، حتی برنامه های خانواده تلویزیون را با هم نگاه می کردیم. شما به عنوان ...