سایر خبرها
اولین گفت وگو با حمید صفت پس از دستگیری
از دستگیری وی برای بازجویی های فنی در اختیار ماموران پلیس آگاهی تهران قرار گرفت. پس از بازجویی های پلیسی شب گذشته پرده از راز این درگیری مرگبار برداشت و ادعا کرد که قصد کشتن او را نداشته است. حمید در مقابل بازپرس ویژه قتل در دادسرای جنایی گفت: شب قبل از حادثه دوست مادرم که همسایه آنها در آلمان بود میهمان خانه شان بود و مادرم با من تماس گرفت وخواست تا آنها را به فرودگاه ببرم ...
مرگ عجیب هوگو چاوز؛ آیا او ترور شد؟!
می رسید. هم چنین من همه این چیزهایی که گفتم را باور نمی کنم. من به عنوان یک وکیل و روزنامه نگار، به مدارک متقن، متعدد و از منابع قابل اثبات نیاز دارم. حتی اگر تنها بر روی سند رسمی ارتش ایالات متحده از سال 1948 تکیه کنیم، این یک واقعیت است که می گوید دولت آمریکا در حال تهیه اسلحه اشعه انداز برای ترورهای سیاسی بوده است.اکنون و پس از گذشت شصت سال از آن تاریخ، ما فقط می توانیم تصور کنیم که چه ظرفیت های ...
می خواستم زهر چشم بگیرم / حمید صفت به بازپرس چه گفت؟ + عکس
بازداشت شدم. اگر می دانستی که به اتهام قتل بازداشت می شوی، امکان داشت کنی ؟ نه. من الان تمام واقعیت را مو به مو گفتم. در هر شرایطی خودم را به پلیس معرفی می کردم. فکر می کردی کسی که خواننده و اهل موسیقی است، روزی به اتهام قتل دستگیر شود ؟ نه. من اصلاً قصد قتل نداشتم و پدر خوانده ام را دوست داشتم. آن روز فقط می خواستم از او زهر چشم بگیرم. من برای جایگاه پدر احترام ...
اعتراف تلخ به اقدام شبانه روزی برای قطعه قطعه کردن جسد دختر و پسر جوان + عکس
را اذیت می کردند و کتک می زدند، هر دوی آنها شیشه مصرف می کردند و دیگر زندگی کردن با آنها برایم سخت شده بود، از دست شهرام چندین بار شکایت کردم و او بازداشت شد اما باز دلم به حالش سوخت و رضایت دادم. چطور شد که شهرام را به فرزندخواندگی قبول کردی؟ من و همسرم بچه دار نمی شدیم البته برای اینکه صاحب فرزند شویم هر اقدام درمانی انجام دادیم.حتی به پرورشگاه نیز رفتیم اما نتیجه ای نداشت ...
بازیگر و مکانیکی که برنده اولین جایزه بین المللی شد/ ساخت مجسمه رضا ناجی در تبریز
از بین بازیگران جوان کدام بازیگر را دوست دارید، پاسخ داد: همه بازیگران ولی شهاب حسینی را خیلی دوست دارم. با خیلی ها کار کردم ولی شهاب خیلی پسر خوبی است. سر کار آنقدر به من احترام می گذاشت که من خجالت می کشیدم. ناجی در خصوص موضوع برنامه شب گذشته دورهمی گفت: برنامه های شما را خیلی تماشا می کنم. در مورد موضوع برنامه از بعضی ها خیلی ناراحتم که زباله ها را جمع نمی کنند یا هنگام بنایی خرده ...
دردسرهای شیک پوشی و انظباط!!!
فوق لیسانسم را که گرفتم سریع رفتم سربازی. وقتی خدمتم تمام شد در یک شرکت مشغول به کار شدم! آنجا تنها من بودم که فوق لیسانس داشتم! حتی رئیس آنجا هم فوق دیپلم داشت! همه پرسنل و رئیس شرکت بالای 15 سال سابقه کار داشتند و تنها من تازه وارد بودم! خیلی سریع به کار مسلط شدم و هر صبح سر موقع، یعنی وقتی که هنوز درِ شرکت باز نشده بود، پشت در بودم و از همان ابتدای صبح، یعنی وقتی که بقیه پرسنل تا 8 ...
قاتل: دو روز جسد پسر و عروسم را اره می کردم!
برای خودم کسی بودم و الانم را نگاه نکنید که اینجا هستم. زمانی که پسر و عروست را کشتی چه حسی داشتی؟ آن زمان جنون داشتم؛ مگر می شود که آدم جگر گوشه اش را به قتل برساند. معلوم بود که آن زمان هیچ چیز دست خودم نبوده، و گرنه چنین کاری نمی کردم. چرا دست به اسلحه شدی؟ خسته ام کرده بود. خانه ام شده بود مثل ویرانه. تمام وسایل داخل خانه ام را فروخته یا شکسته بود. دیگه ...
اعترافات جدید خواننده رپ
خواننده رپ دیروز با انتقال به دادسرای جنایی به تشریح جزئیات درگیری با ناپدری اش پرداخت. به گزارش پایگاه خبری گُلوَنی، صبح دیروز حمیدرضا 24 ساله از بازداشتگاه پلیس آگاهی به دادسرای جنایی تهران منتقل شد و از سوی بازپرس جنایی تهران مورد بازجویی قرار گرفت. پسر جوان در تشریح زندگی اش گفت: پدرم وقتی من بچه بودم با زن دیگری ازدواج کرد و مادرم از او طلاق گرفت. من تا پنج سال قبل با پدرم در ...
او "سرطان" را اوت کرد
.... او با ورزش خود را به زندگی برگرداند و حالا به صورت حرفه ای ورزش پینگ پنگ را ادامه می دهد؛ امیر در پنج سالی که از شروع حرفه ای پینگ پنگ می گذرد توانسته مدال مسابقات تیمی دسته یک جوانان و امید ایران، مدال سومی ناحیه و تیمی استان را به دست آورد. وقتی هشت سال داشت متوجه غده ای به اندازه نخود، پشت پلک چپ می شود. پدر و مادرش که تا آن روز سرطان را در میان آشنایان و اطرافیان خود ندیده بودند ...
پایان یک زندگی/سایه شوم خیانت بر سر زندگی های ایرانی
به گزارش اصفهان بیدار، با صدای منشی دادگاه از جا می پرد، بی اختیار به حماقت خود لبخند می زند و آرام و امن قدم برمی دارد . سارا جوان، تحصیلکرده و امروزی است اما داستان زندگی اش سوهان روح آدم هایی است که طعم تلخ خیانت را چشیده اند او داستان زندگیش را این گونه روایت می کند: با سعید در یک میهمانی خانوادگی آشنا شدم، پسر دوست پدرم بود و دورادور می شناختمش اما در این میهمانی نخستین بار بود که ...
عافیت طلبی نجاتمان نمی دهد/ این زن دنبال سر گمشده اش می گردد!
به امروز با وجود همه دشواری ها با جان سختی کوشیده اند امید، زندگی و صداقت را پاس بدارند. نمایش جدید حمیدرضا نعیمی اثری زنانه است به همین دلیل در کنار وی از بهار نوحیان، بهناز نازی و کتانه افشاری نژاد سه بازیگر زن نمایش دعوت کردیم تا در نشستی درباره دغدغه ها و همکاری که در چند سال گذشته با حمیدرضا نعیمی داشته اند، صحبت کنند. در این گفتگو نعیمی از دغدغه هایش در شکل گیری این ...
قانون در باره آزمایش خون برای نکاح چه می گوید؟
ایران آنلاین /دو جوانی که می خواهند با هم ازدواج کنند و مصمم هستند معمولاً مشکلات سر راه شان باعث نمی شود که تا این حد مأیوس و نا امید به نظر برسند.ولی چهره این دو نشان می داد مشکل شان خیلی بزرگ تر از آن مشکلاتی است که بقیه دارند. دختر بیچاره که از همان اول بغض کرده بود، از پسر همراهش خواستم مشکل شان را مطرح کند. در حالی که سرش را پایین انداخته بود و با انگشت هایش بازی می کرد ش ...
عامل جنایت فجیع پایتخت:پشیمانم چرا زودتر آنها را نکشتم!
همسرش مدام اذیتمان می کردند. حتی آنها همسرم را کتک می زدند. درست بود که شهرام پسر خوانده ام بود اما او را پسر خودم می دانستم و از اینکه می دیدم جواب آن همه محبت را این طور داده است، سخت عذاب می کشیدم. چه مدت بود که تصمیم داشتی شهرام و همسرش را بکشی؟ باور کنید حتی همان لحظه ای هم که می خواستم آنها را به قتل برسانم شک داشتم که شلیک کنم یا نه. قصد من کشتن نبود ولی آنها کاری کردند که من دست به ...
راز جنایت خانوادگی مامور سابق ساواک +تصاویر
. آن روز چرا تصمیم به قتل گرفتی؟ از رفتارش خسته شده بودم. این اواخر خمار که می شد، من و همسرم را کتک می زد. از خانه ات سه قبضه سلاح پیدا شده، چرا آنها را در خانه نگه می داشتی؟ سلاح های شکاری بود. سال هاست که این اسلحه ها را در خانه دارم. فکر می کردی دستگیر شوی؟ نه . خیلی حرفه ای عمل کرده بودم. جسدها را چطور از خانه خارج ...
قاتل همسر موقت: از ترس آبرویم او را کشتم
ردپایی از شوهرسابق این زن درناپدید شدن قربانی ماجرا به دست نیامد. راز جنایت در خودروی مقتول سرانجام با شناسایی هویت مقتول و با گذشت دو سال از این جنایت مرموز، خودروی رنوی سرقتی زن جوان شناسایی و توقیف شد. مالک خودرو نیز ادعا کرد این خودرو را از فردی به نام امیر -شوهر مقتول- خریده است.بدین ترتیب امیر بار دیگر تحت بازجویی قرار گرفت و سرانجام راز جنایت را فاش کرد. همسرم را کشتم ...
راز جنایت خانوادگی مامور سابق ساواک+تصاویر
، می برد و می فروخت تا با آن مواد بخرد. از چند روز پیش از جنایت تنش و درگیری بین ما بیشتر شد، طوری که بهرام حتی همسرم را کتک زد. به همین دلیل همسرم را روز یکشنبه 8 مرداد به خانه خواهرش فرستادم و من با بهرام و همسرش در خانه تنها شدیم. همان روز بهرام دوباره شروع به فحاشی و شکستن در کرد. از رفتارش خسته شده بودم. سلاح شکاری را که در خانه داشتم، برداشتم. او داخل آشپزخانه رفت. می خواست به اتاقش برگردد ...
فکر می کردیم تا ابد دفن شده ایم
کنی و من را تنها بگذاری بروی.” در آن شرایط همه در حال عقب نشینی بودند. من هم جثه کوچکی داشتم و جثه این رزمنده از من خیلی بزرگ تر بود. اسلحه ای که بعدها دردسرساز شد چهارمحالی افزود: در این شرایط فردی آمد و اسلحه من را قرض گرفت و من هم اسلحه ام را به او دادم که البته بچکی کردم و این مسئله بعدها برای من خیلی بد تمام شد. به هر حال آن رزمنده مجروح را روی دوشم گذاشتم و عقب نشینی ...
روایتی جالب از پنج سال زندگی متاهلی شهید حججی
خانه شان که می رسیم جمعیت پشت جمعیت نشسته است. گروهی می روند و گروهی تازه از راه می رسند. صدای آقا محسن هم از بلندگوهای داخل حیات به گوش می رسد: سلام علی آقا، سلام باباجان، سلام پسر گلم .... گوشه به گوشه نشانه ای از قهرمان این خانه به چشم می آید؛ اما علی یک و نیم ساله؛ انگار مجسم ترین نشانه است که بیقرار در آغوش زن ها می چرخد. با اینکه همه سعی می کنند برای آرام کردنش به عکس آقا محسن متوسل شوند، اما ...
طعمه قاتل بعد از آتنا، چه کسی بود؟ / دلتنگی های خواهر آتنا
متولد شد و ما زندگی مان رنگ و بوی تازه و خوبی پیدا کرد. آتنا چند سال داشت؟ آتنا دقیقا 6 سال و نیم سن داشت. موقعی که آتنا گم شده بود ، شایعات زیادی مطرح شد، از جمله اینکه می گفتند شما با یک عده از اهالی کردستان سر زیرخاکی اختلاف دارید و دخترانتان را آنها دزدیده اند؟ من نه تا بحال کردستان رفته ام و نه تا بحال دوست کرد داشتم و نه تا بحال در هیچ جای زمین ...
مصدق چگونه مخفی و تسلیم شد؟
برایش افتاده بود را در جلسه دادرسی گفت و در روزنامه ها عینا درج شده است و من روزنامه های آن روز را دارم. مطابق اظهارات همسرم در دادگاه، ساعت 10 صبح 28 مرداد به او خبر دادند عده ای به دستگاه مرکزی مخابرات و تلگراف هجوم آورده اند. چون دستگاه بی سیم و دستگاه تلفن کاریر در آن محوطه بود و بیم آن می رفت در صورت حمله، ارتباط کشور قطع شود با توجه به کم بودن تعداد محافظ و مراقب، مهندس معظمی به ...
عاشقم بر خط زیبا
کاری سفارش دهند یا قاب و دست نوشته ای در همان لحظه بخرند . رهگذرهایی که از من تشکر می کنند رهگذرهایی که به این هنرمند خوشنویس انگیزه و شور می دهند کم نیستند. کسانی که از هنر زیبای او تشکر می کنند و حتی بابت این هنر اظهار علاقه می کنند؛ من در طول روز حتما 4-3 مخاطب مثبت اندیش خوب دارم. آنها مستقیم پیش من می آیند و از من به دلیل هنری که دارم و آن را عرضه می کنم تشکر و حتی اظهار ...
من اول به عقد سپاه درآمدم
همان دوران نوجوانی عضو فعال بسیج بود و پاتوق او مزار شهدای روستایشان بود و هر روز قبل از نماز مغرب به تپه های روستا می رفت و آنجا زیارت عاشورا قرائت می کرد. همسرم بی نهایت دست و دل باز بود. دوست داشت همیشه برای علی اکبرمان بهترین ها را مهیا کند. در حد توانش برای علی اکبر خرج می کرد. اکثر اوقات با دست پر به منزل میامد . حتی وقتی باهم به خرید می رفتیم حتماً برای علی اکبرمان هم خرید می کرد ...
گفتم شهید شو اما اسیر نشو/ به او می گفتیم در جبهه زیر دست و پا می مانی/ برای مظلومیت رهبر گریه می کرد
تربیت فرزندانم انجام دادم و خوشحالم پسرم سعادتمند در دنیا و آخرت شد. محمدامین با گفتن این حرف ها مرا قانع کرد که به سوریه برود، 15 روز از رفتنش به سوریه می گذشت 27 خرداد سال 95 که عموی فرزندم به اتفاق همسرش به منزل ما آمدند و دقیقاً ساعت 10:30 دقیقه شب بود که حاج قدرت از من و همسرم پرسید: از محمدامین خبری داری؟ من در جوابش گفتم: بله چند روز قبل که تلفنی با او صحبت می کردم به ...
به خاطر عذاب وجدان 3 شبانه روز نخوابیدم
جریان تحقیقات نزد قاضی سجاد منافی آذر گفت: هردوی آنها معتاد بودند و من و همسرم را کتک می زدند و اذیت می کردند. هرچه را که در خانه داشتیم، سرقت کرده و می فروختند، به همین خاطر آنها را به قتل رساندم. خیلی پشیمانم، زودتر مرا اعدام کنید. دلم فقط برای همسرم می سوزد. نمی خواستم بعد از این همه سال زندگی مشترک، زندگی او را این چنین خراب کنم. هر روز کابوس شب جنایت را می بینم. متهم به اتهام مباشرت ...
فروهر سردسته حمله کنندگان به منزل کاشانی بود
به گزارش گروه دیگر رسانه های خبرگزاری فارس ، نام دکتر محمدحسن سالمی از آن رو که با نامه تاریخی و پرجنجال آیت الله کاشانی به دکتر مصدق در روز 27 مرداد 1332 گره خورده، برای بسیاری از تاریخ پژوهان آشناست. همین امر موجب شده تمامی تاریخ پژوهان 28 مرداد، خود را بی نیاز از خاطرات و توضیحات وی ندانند. این گفت وشنود نیز بر همین مبنا انجام شده است. امید آنکه مقبول افتد. پس از نهم اسفند سال 1331 ...
روایتی از زندگی مشترک محسن حججی
آقا محسن معروف شد به یک جهادگر و پا در میدان جهاد گذاشت؟ آقا محسن از همان سال 85 یعنی پانزده سالگی که وارد مؤسسه شهید کاظمی شدند کار جهادی را شروع کرد. او از همان سال ها دغدغه کارهای فرهنگی را داشت و عجیب این حوزه برایش مهم بود. مخصوصا نسبت به صحبت های رهبر انقلاب دغدغه خاصی داشت و شب هایی بود که تا صبح بیدار می ماند، کتاب می خواند و روی بیانات حضرت آقا کار می کرد و نکات مهم آن را در داخل ...
ساواکی سابق مردو زن را با اره برقی تکه تکه کرد+عکس
جنایی تهران منتقل شد. وی مقابل قاضی سجاد منافی آذر به جرم خود اقرار کرد. متهم با ابراز پشیمانی گفت: شهرام را خیلی دوست داشتم به همین دلیل خانه ام را به نام او کردم، اما او قدر ناشناس بود و خیلی من و همسرم را آزار و اذیت می کرد. او هر شب به خانه می آمد و 10 هراز تومان پول از من می گرفت. شب پنج شنبه 5 مردادماه وقتی به او پول ندادم، مرا به شدت کتک زد و همین موضوع باعث شد تا نقشه قتل او را ...
در خلوت مصدق
نمی توانم پای به خارج گذارم و بر این طریق می گذرانم تا ببینم چه وقت خداوند به این زندگی خاتمه می دهد . او قبلا هم محصور احمدآباد بود. در دوران سال های حکومت رضاشاه؛ در سال 1320 به خراسان تبعید شد به مدت 15 روز. ارنست پرون ، دوست دوران کودکی ولیعهد که از قضا پزشکش، پسر مصدق بود، در این ماجرا دخالت کرد و شاه متقاعد شد که مصدق به احمدآباد بازگردد. چند ماه بعد هم تهاجم روس و انگلیس و ...
اظهارات وحشتناک یک مرد در خصوص قتل ناموسی
.... وقتی می گفتم دوست ندارم درس بخوانم! مادرم به شدت تحقیرم می کرد و می گفت هیچ وقت جایگاهی در جامعه نخواهی داشت و تو سری خور بار می آیی! ولی من هیچ علاقه ای به تحصیل نداشتم. تا این که در سال اول دبیرستان ترک تحصیل کردم. قصد داشتم در یکی از نیروهای نظامی استخدام شوم اما در کمتر از یک ماه فهمیدم به درد این کار هم نمی خورم. این جا بود که در دوره های فنی و حرفه ای ثبت نام کردم ولی سرزنش های ...
مصدق نه ماندلا بود نه چه گوارا؛ بازخوانی کودتا ی 28 مرداد
سازمان افسران ناسیونالیسم توجه کنیم که سرهنگ غلامرضا نجاتی عضو آن بود. خود آقای نجاتی در کتاب 28 مرداد تعریف می کند که روز کودتا ما خواستیم اقدامی کنیم، تنها 5 نفر توانستیم دور هم جمع شویم. یعنی از شبکه افسران ناسیونالیسم 5 نفر با اسلحه شخصی وارد شدند و حتی ماشین نداشتند و با ماشین دوست شان می آیند. می گوید ما وقتی به دم خانه مصدق رسیدیم، دیدیم غلغله است و جمعیت موج می زند. تانک ها دور خانه را گرفتند ...