سایر خبرها
حامد بهداد: پدرم مُرد، کیمیایی تماس هم نگرفت
آمدند و من اصلا باورم نمی شد که استاد مهرجویی در خانه ما هستند. او ادامه داد: گمان می کنم اگر دو سه فیلم برای آقای کیمیایی بازی کردم برای آقای مهرجویی هم بازی کردم و همه آنچه اتفاق افتاد همانطور بود که انتظار می رفت و برخوردها بیانگر همه چیز بود، وقتی پدرم فوت شد به جز دو بار گریه نکردم و زمانی که آقای کیارستمی ما را تنها گذاشت بسیار گریه کردم و هر روز درگیر و ناراحت بودم زیرا که در این ...
رایلی کیئو؛ نوه ی ناشناخته ی الویس پریسلی
مکان می کند و سه سال طول می کشد یک مدیر برنامه پیدا کند؟ من یک هفته ای یک نفر را پیدا کردم. البته همه مسیرش آسان نبود. بعد از فیلم فراری ها او دو سال کار نکرد و مسیر سخت تست های بازیگری و رد شدن را پشت سر گذاشت. با این حال، می گوید رد شدن باعث می شود سخت تر کار کنم تا خودم را ثابت کنم. اینطور شد که مد مکس از راه رسید و بعد هم تجربه دوست دختر آمد که همه چیز را تغییر داد. نقش آفرینی در ...
اولین گفتگو با قاتل وحشی در تهران +عکس
گرفت سپس با دست دیگر دهانش را فشار دادم که لحظاتی بعد متوجه شدم بی حال شده است. با جسد چه کردی؟ بعد به خارج از خانه رفتم تا ببینم همسایه ها از سر و صدا باخبر شده اند و بعد به پارک مقابل خانه رفته و گریه و زاری کردم، سپس به خانه برگشته و به روی صورت مقتول آب پاشیدم اما او مرده بود، درحالیکه بسیار ترسیده بودم از خانه خارج شدم و یک ساک به قمیت 40 هزارتومان خریدم، قصد داشتم، جسد مقتول را ...
ناگفته های پدرخوانده از پرونده سرهای بریده +عکس
؟ چرا، گفتم شهرام وانت گرفت و وسایل و سگ هایش را بار زد و رفت. بعد هم گفت هر وقت مردید، برمی گردیم. چطور دستگیر شدی؟ مامورها وقتی آمدند و گفتند پسرت را به جرم دزدی گرفته ایم، همان جا شک کردم و کل ماجرا را حاشا کردم، اما وقتی عکس ها را رو کردند، فهمیدم همه چیز را می دانند. آن موقع اعتراف کردم. دوست داشتی شهرام چه کاره شود؟ دکتر. تحت ...
درمان زخم های اسرا با دستان مسیحایی یک پزشک
سن 17سالگی، اسیرشده بود. می گفت در آن عملیات، 7روز و7شب در بیابان های اطراف بستان گم شدم روزها از ترس اسارت، می خوابیدم و شب ها دنبال راهِ برگشت، می گشتم. در آن 7 شبانه روز تغذیه ام فقط از علف های بیابان بود. تا اینکه عراقی ها، من بی جان و بی رمق را در گوشه ای یافته و به اسارت گرفتند برادر 16 ساله اش مهدی بلک از شهدای فتح المبین بود ، به او گفتم در مراسم خاکسپاری برادر شما شرکت کرده ام ...
گفت و گو با خالق چهارگانه ناپلی
عموما سنت می نامیم؛ درباره همه آن دیگرانی حرف می زنم که زمانی در [این] دنیا بوده اند که بر ما تاثیر گذاشته اند یا تاثیرگذار هستند. همان طور که به مرگ خودمان نزدیک می شویم، تمام اعضای بدن ما، چه دوستشان داشته باشیم چه نداشته باشیم، نمایشی از احیای حیرت آور یک مرده هستند. همان طور که شما می گویید ما به یکدیگر پیوسته ایم و باید با طرز نگاهی عمیق این به هم پیوستگی را بیاموزیم - به هم پیوستگی ای ...
وقتی خبر مرگش را شنیدم راحت شدم!
مانده بود تا خانواده و خانه و مادرم را ببینیم، تمام وقت گریه می کردم. می خواستم هر کس را می دیدم در آغوش بگیرم. می خواستم تمام سربازانی که سر راه با آنها مواجه می شدم بغل کنم. بالاخره مادرم را دیدم، جیغ کشیدم و خود را میان بازوهایش انداختم." حالا هدی، نبا و تمام خانواده به گریه می افتند. هدی می گوید: "کاش مرا به جرم شیعه بودن کشته بودند و شاهد این اتفاقات برای دخترم نمی بودم." ...
بامزه ترین واکنش ها به قهرمانی یزدانی
می کنه که اگر اون زیر بنویسن کل بودجه امسال هم اختلاس شد، آدم عین خیالش نیست! - حالا با این بردهای 10 بر صفر حسن یزدانی، می دونی پرسپولیسی ها چندتا ستاره می زنن رو لباسشون؟ - خدا رو شکر می کنم اسرائیل تو وزن حسن یزدانی کشتی گیر نداشت! و ... این تحسین ها در حالی صورت می گیرد که 29 بهمن 95 وقتی در مسابقات جهانی کرمانشاه او که تازه به وزن 86 کیلوگرم آمده بود ...
کابوس صادقه/ داستان یک شب خوابیدن در اتاق مرگ آقا تختی
است) می گوید خیلی رفیق بودند. مالک هتل آتلانتیک و آقا تختی چند سفر با هم رفته بودند مونیخ که بنز بیاورند. می آوردند ایران و می فروختند. آقا تختی هم بعضی ها را که خیلی چشمش گرفته بود نگه می داشت. این همه راه از مونیخ تا تهران، سوار بر بنزهای عهد قدیم. مگر می شود آقا تختی چند هزار کیلومتر را بی رفاقت برود؟ آن قدر رفیق بودند که یکی خیلی راحت - انگار، بی صدا با خودش حرف زده باشد - بگوید: اسلحه رو می ...
مصاحبه تخصصی حسابداری شرکت آبفا وزارت نیرو
؟ دارایی های ثابت رو چرا مستهلک میکنن؟ فرق حسابداری و حسابرسی چیه؟ تورم چیه اجزاشو بگو؟ با توجه به اینکه شما خانم هستید خانوادتون راضی هستن که شما رو به شهر دوری بفرستیم؟ اگه مافوقت ازت یه کار خلاف رو بخواد انجام بدی چکار میکنی؟ شما مجرد هستین؟ خب اگه همسرتون بعد ازدواج بگن سر کار نرو شما چکار میکنید کار رو انتخاب میکنی یا زندگی رو؟ از چی بدت میاد؟ ی حسابدار چه ویژگی باید تو کارش داشته باشه؟ تا حالا تو کار گروهی شرکت کردین؟ اهل مطالعه هستی؟ آخرین کتابی که خوندی چی بود نویسندش کیه؟ دوره اموزش آی سی دی ال رو گذروندی؟ ... ...
روایت یک شب خوابیدن در اتاق مرگ"تختی"
رفاقت برود؟ آن قدر رفیق بودند که یکی خیلی راحت - انگار، بی صدا با خودش حرف زده باشد – بگوید: اسلحه رو می برم تو اتاق و آن یکی یک نه گفته باشد و ختم کلام. نفس راحت. انگار نه انگار که شتری دیدی. رفیق بودند. در قفل در کلیدی چرخید. از بیرون یا درون؟ این سال ها – از مرگ آقا تختی در اتاق شماره 23 هتل آتلانتیک تا همین امروز که می خوانی – چند قرن انگار گذشته و همچنان می پرسند. آخر عین داستان های ...
کودکانی که در قبرستان، آب می فروشند
و در بهار 96 به 11.1 درصد افزایش یافته است. حالا دولت امیدوار است با اجرای طرح های جدیدی ازجمله طرح تکاپو فرصت های شغلی تازه ای در این استان ایجاد کند، اما در زنجان بیکاری، حرف روزمره بسیاری از مردم است، بدون امیدواری چندانی به آینده. یکی از آنها فاطمه زنی 50ساله است که ظهر پنجشنبه در گرمای قبرستان خرما و حلوا و غذای نذری به دست بچه های آب فروش می دهد: خدا شاهده من بهشان گفتم اصلا نمی خواهد برای ...
طنز؛ هواش دوباره پسه
؛ بخور زودتر تا یخ نکرده. یا مثلا یه روز تعطیل که خونه حسابی گند گرفته و یه کوه لباس منتظر شست وشو هستن، خانم به همسرش میگه بیا تقسیم کار کنیم. تو جارو کن و منم لباسا رو می ریزم تو ماشین و در میارم. آقای ادمین میگه: عزیزم من کل هفته رو کار کردم، امروز میخوام استراحت کنم . خانم هم میگه: منم کار کردم خب . شوهر هم با یه لبخند جذاب میگه: من که گفتم نرو سر کار و بمون به کارای خونه برس و ...
دختری که پدرش را کشت و با اره تکه تکه کرد
کنی تا خودش شروع کند. اشک توی چشم های رنگ عسلش حلقه می زند و می گوید: می دانم گناه بزرگی مرتکب شدم. می دانم هیچ توجیهی برای قتل یک پدر توسط دخترش وجود ندارد، دیگر تحمل آن زندگی را نداشتم. تحمل رفتار پدرم و حوادث تلخی که از کودکی تا آن روز تجربه کرده بودم. اما قبول دارم که راه اشتباهی را انتخاب کردم. ای کاش در این مدت با فردی آشنا می شدم که مرا بهتر راهنمایی می کرد یا می دانستم سازمان یا مرکزی وجود ...
بادگیر پیر
به ما چه؟! اون دنیا خودشون می دونن و خداشون! چند ساعت بعد که تمام سورک ها پخته شد، آن ها را بین هم سایه ها پخش کردیم. ظهر شده بود. مادربزرگ بشقابی به من داد که در آن دو تا سورک بود، گفت: این رو ببر برای مش رضا. حسین جلو دوید، بشقاب را گرفت: - آقا رو، این خونه ی مش رضا رو بلده؟ بده من می برم. حسین از جلو می رفت و من پشت سرش. خورشید حسابی بالا آمده بود و می ...
240 دقیقه محاکمه قاتل آتنا پشت درهای بسته/ انکار در دادگاه +عکس
با ناپدید شدن آتنای هفت ساله در پارس آباد آغاز شد. او لحظه ای از کنار بساط دستفروشی پدرش جدا شد و در دام شیطانی رنگرز محله افتاد. اسماعیل، دختر هفت ساله را به داخل کارگاهش کشاند و برای عملی کردن نیت شومش او را به قتل رساند. پدر و مادر کودک، اهالی پارس آباد و پلیس از این اتفاق بی اطلاع بودند و تمام شهر را برای پیدا کردن آتنا زیر و رو کردند تا این که دوربین های مداربسته، ردپای اسماعیل را ...
جای خالی شخصیت های واقعی بر روی نوشت افزارهای داخلی
عکسم نوشت، خانه با این بچه ها باشد بهشت. شعری از زبان کودکان درباره پیشرفت علمی کشور به این مضمون آمده بود که یه روزی من و حامد میشیم نخبه علمی، طراح ناوی میشیم که باشه ناو جنگی، واسه حریم آبی جونمون رو می ذاریم، ما بچه های ایران اهل تلاش و کاریم. ایران تو مبحث علم داره حسابی سرعت، دشمنا هم کلافه از این همه زکاوت. شاید بتوان گفت همان اندازه که حلوائیان برای کاراکتر رئال دغدغه دارد، برای ...
اولین گفت و گو با قاتل وحشی در تهران + عکس
او گفت از خانه خارج نمی شود مگر اینکه 300 هزار تومان پول به او دهم، مقتول آن زمان داد و بی داد کرد و گفت آبروی مرا می برد، من به او گفتم که فقط 150 هزار تومان پول نقد همراه دارم اما وی می گفت باید 300 هزار تومان پول به او دهم که در نهایت از ترس آبرویم با دستم جلوی دهنش را گرفتم و او دستم را گاز گرفت سپس با دست دیگر دهانش را فشار دادم که لحظاتی بعد متوجه شدم بی حال شده است. با جسد چه کردی؟ ...
مهمترین عناوین روزنامه های شنبه
نویسد و می گوید: بگو من را عمو رحیم معرفی کرده. اگر جواب نداد بیا یک شماره دیگر بهت می دم. قیمت سندهای کسی که عمو رحیم معرفی کرده هم چندان تفاوتی با دیگران ندارد.حاضر است 2ساعته سند بیاورد به شرطی که چک یا سفته و ضامنم آماده باشد. بعد از تعارف های معمول مثل اینکه دلش نمی آید کسی به خاطر نداشتن پول به زندان بیفتد، می گوید: فعلا سند تهران ندارم، اما چند سند از زمین های شمال دارم؛ آن هم با ...
شهر ثروتمند شیعیان تخریب شد
بافتی قدیمی و سنتی دارد و قدمت اغلب خانه های آن به حدود 200 سال قبل می رسد و در واقع هویت تاریخی و تمدنی شیعیان عربستان را تشکیل می دهد، به همین دلیل از وقتی موضوع تخریب این محله مطرح شد، مخالفت های بسیاری با آن صورت گرفت. ادعاهای مطرح شده از سوی رژیم همان گونه که گفته شد، بیستم اردیبهشت ماه برابر با دهم ماه می رژیم سعودی حمله نظامی گسترده ای را به منطقه الشرقیه آغاز کرد، هدف ...
فرشته ای با چشمان سبز
مثل مهد کودک بود، یک جا که نمی دانم کجا بود، یه عالمه بچه... همه با هم بازی می کردیم، غذا میخوردیم و شبها موقعی که خاله مهربون چراغ را خاموش می کرد، می خوابیدیم... نمی دانم کجا بود... ولی یک روز شما و مامانی آمدید و منو انتخاب کردین... دیگر بعد از آن من بودم و تو بودی و مامانی، آن همه بچه دیگر نبود ولی همیشه دست روی سرم می کشیدی تا بخوابم... بابایی، حالا چرا نمی آیی؟ شبها منتظرت می مونم، قول می ...
همایون صنعتی زاده، اعجوبه ای کارآفرین
برترین ها : همایون صنعتی زاده در سال 1304در تهران به دنیا آمد. پدرش عبدالحسین صنعتی زاده از اولین رمان نویسان ایرانی بود و او را به عنوان پدر رمان تاریخی ایران می شناسند. مهم ترین اثر او مجمع دیوانگان نام دارد. پدر بزرگ همایون، علی اکبر صنعتی زاده بنیان گذار پرورش گاه صنعتی کرمان و مردی خیّر بود. مادر همایون، قمر تاج دولت آبادی، کوچک ترین دختر میرزا هادی دولت آبادی و خواهر یحیی دولت آبادی، شاعر و ...
بازگشت طلبه شهید پس از 34 سال به آغوش دخترش
. البته بعد از در آغوش گرفتن پیکرش انگار خستگی 34 سال از تنم رفت. به خودش هم گفتم: من گریه می کنم ناراحت نشو. اینها همه اشک شوق است. حال دخترت خوب است. زندگی دخترت خوب است. اصلاً نگران نباش. اینها همه به خاطر شوق است. من توانستم با سختی درسم را بخوانم و به لطف تو زندگی خوبی دارم. روحانی شهید جمشید آقاجانی، پنجم اردیبهشت 1338 در روستای نرجه از توابع شهر تاکستان به دنیا آمد و سال 1358 ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد. او سال 1362 در عملیات خیبر به شهادت رسید و پیکرش پس از 34 سال در 28 مرداد امسال تفحص و تشخیص هویت شد. ...
قانون بچه ها/ ماجرای آفتاب پرست
دیدن آفتاب پرست دهنشون از تعجب باز مونده بود که ای بابا، این اصلا انگار حالیش نیست آفتاب این قدر داغه. بعد متوجه شدن که اون کاملا بی حرکته و اصلا تکون نمیخوره.مارمولک و سنجاب و تمساح، همه اومدن یه جا و از لای بوته ها دقیق تر نگاه کردن. سنجاب گفت اِ دیدی رنگش انگار یهو عوض شد. تمساح خندید و گفت: درسته کمی عجیب غریبه و تو گرما راحت وایساده ولی دیگه شعبده باز نیست که ... اِ آره دیدم . راست میگی رنگش ...
ایرانی ها کفش آهنین اختراع کردند
که بهمون می گه قراره تمام وجودمون بعد از کلی بالا رفتن و پایین اومدن از پله های اداره ها، زخم و زیلی بشه. یجور آمادگی قبلی داریم. مثلا من یه بار رفته بودم یه سازمانی و هر کارمندی می گفت اینجا نیس برو طبقه بالا. خلاصه یه طبقه دیگه ام رفتم بالا و به منشی رئیس گفتم بازم باید برم بالا؟ اتفاقا منشی گفت نه خانم اینجا دیگه آخر خطه. مسئول کار شما طبقه اول نشسته. احتمالا اگه ما ایرانیا رو این پادری زپرتی ...
شباهت نامداری، قاضی پور و خیابانی
.... از این خانم که بگذریم می رسیم به استاد فن بیان، جناب آقای خیابانی. ایشون تو یکی از مسابقات فوتبال، برای تسلیت گفتن به مناسبت شهادت شهید حججی، گفت: به دشمنش گفت سر منو ببر، فدای سرت که سر منو می بری. خب همه ما می دونیم که این جمله اشتباهه ولی استاد خیابانی بعد از این مسابقه در دفاع از خودش، باز همون حرفش رو تکرار کرد و گفت که من درست گفتم. البته ما دیگه به شاهکارهای ایشون عادت ...
اولین زنان در جامعه پزشکی ایران زنانی که نامشان در تاریخ جامعه پزشکی ایران ماند
تمام کردم حال شما می دانید و وجدانتان. او بعدها در هنگام شرح ماجرا برای یکی از دوستانش گفته بود آن روز انتظار توسری خوردن و شماتت را داشته است ولی پس از نیم ساعت برادرش به سراغش رفت و گفت آقایان با توکار دارند، تو پشت دربمان و به پرسش های آنان پاسخ بده. به هرحال کار آن روز او باعث شد که تجار خرج تاسیس یک درمانگاه مجهز را تقبل کنند. ازاین پس با کمک دوستان دوران تحصیل در آلمان که اغلب مهندس ...
روزگار یک مدیرعامل فقیر
به گزارش بلاغ ، من و زن و بچه ام بسیار گرسنه بودیم، بچه ام بهانه می گرفت و پیتزا می خواست، همسرم هم هوس غذای فرانسوی کرده بود، من آهی در بساط نداشتم، رویم را برمی گرداندم و اشک می ریختم. بیکاری امانم را بریده بود، چند روز بود که خانه نشین شده بودم و هیچ درآمدی نداشتم، روزهای اول، فقر از در و دیوار خانۀ ما چکه می کرد، بعداً لوله فقر در خانه ما ترکید و زندگی ما را به زیر خط فقر برد. ...
قطعه قطعه کردن زن جوان به خاطر یک وسوسه شیطانی
هزار تومان پول به او دهم، مقتول آن زمان داد و بی داد کرد و گفت آبروی مرا می برد، من به او گفتم که فقط 150 هزار تومان پول نقد همراه دارم اما وی می گفت باید 300 هزار تومان پول به او بدهم که در نهایت از ترس آبرویم با دستم جلوی دهنش را گرفتم و او دستم را گاز گرفت سپس با دست دیگر دهانش را فشار دادم که لحظاتی بعد متوجه شدم بی حال شده است. با جسد مقتول چه کردی؟ بعد از قتل به خارج از ...
کشف داروی ایدز در شیراز
ما وابستگی به خارج هم نداشته باشیم که حرف و حدیثی هم دنبال من نباشد. از آن زمان تصمیم گرفتم، بعد وارد رشته نانو که شدم فعالیت و تحقیقاتم رو انجام دادم فرمالیسون ها رو انجام دادم. سال 92 بود که وارد رشته نانو شدم، این ایده که نانو ذرات گیاهی وارد فاز نانو انجام شود و اینکه به صورت کامپوزیت باشد، یعنی خود نانو ذرات وارد سطح نانو می شود خواصش تغییر میکند و اثر بخشیش بیشتر خواهد شد ...