سایر منابع:
سایر خبرها
یک آغاز در آخرین روز باهم بودن
فرهنگی- ورزشی، برنامه های شبانگاهی، افتتاحیه، اختتامیه و بازدیدها همه برعهده استان ما بود و خدا را شکر نتیجه خوبی داشت. او درباره برنامه هایی که نسبت به قبل متفاوت برگزار شده اند می گوید: در قسمت مسابقات ورزشی سعی کردیم مسابقات جدید و متفاوتی را برای بچه ها برگزار کنیم. این که باب دل بچه ها باشد و دختران هم بیشتر بپسندند، برایمان مهم بود و درنهایت بدمینتون، دارت، حلقه، طناب کشی، وسطی و از این دست ...
مولا، سگ آستان نمی خواهد مرد!
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گردید. همچنین در آبان ماه 1391 اولین برنامه شب شاعر که به همت موسسه فرهنگی، رسانه ای اوج برگزار گردید، به نکوداشت این شاعر انقلاب اختصاص یافت. اسماعیلی در زندگی نامه خودنوشت خویش داستان گرایش به شعر و کشیده شدن به وادی ادبیات را چنین روایت می کند: ...شاید هم نشینی و هم نفسی مادرم با باباطاهر و درک لحظه های ناب غربت و تنهایی او در دوران نوجوانی، مرا به سمت شاعری ...
دلنوشته جوان شانجانی برای زادگاهش
من عشق را از کوچک تپه های عاشقت به ارث برده ام ای روح اقاقیها در من جاری با من تا مرز نو شدن پرواز کن ای بهارانم ای شانجانم ای تبریزم گرچه گاهی اوقات دل بیقرارم در سایه باغ های سرسبزت دست خوش تنهایی است و حجابی است میان من و تو اما به تو سوگند که از نیت من اگاهی زیر این سقف بلورین هوا به تو نزدیکتر از خویشتنم ای وطنم صفای کوچه پس کوچه های باریک و قشنگت و شرشر ...
کلاس اول ابتدایی تریاک کشیدم
. خودم، مادر،پدرم، آبرویم و بچگی ام را از من گرفته بود. الان دو سالی است که ترکش کرده ام ولی هنوز هم به سراغ خانواده ام نرفته ام چون دوستشان دارم می ترسم اگر سراغشان بروم دوباره خودم هم آلوده شوم. می خواهم وقتی دنبالشان بروم که به اندازه کافی قدرتمند باشم و به خودم اطمینان داشته باشم. این روزها با اینکه دلتنگشان هستم اما تنها کاری که می توانم بکنم این است که برایشان دعا کنم. دوست دارم ...
امسال در حج 96 چه گذشت؟
مشاعرم تا نکند جسارتی غسل کنم ز آب چشم پاک شوم ز آزو خشم / چون بحرم نهم قدم تا نکنم طهارتی سنگ سیاه شد ز آه در غم حضرت اله / برد بدر گهش پناه منتظر زیارتی زمزم از اشگ اولیاست شوری او بدین گواست / بر در حق بریز اشگ تا ببری نضارتی ایکه گناه کرده ای نامه سیاه کرده ای / دامن زندهٔ بگیر تا کند استجارتی کعبه دل طواف کن سینه بمهر صاف کن / نیست دل ...
نظری به دلایل جاودانگی منظومه حیدربابای استاد شهریار
شبیه به آدمی در قحط و مرگسال مردم، از خاکی به خاکی و از تاریخی به تاریخی تحویل دهند. شعر چه در منظومه هایی کهن چون درخت آسوریک به زبان مردمان اسطوره ساز پیشین و چه در هجای موزون کوچه بازاری طفلکان نخستین دوره های همنشینی کوشک و چادر، از قدمت سنگ نگاره های بز و گاو و آدمی تا دست ساز های نگارگران کاسه پز سلسله های نخستین بعد از ورود اسلام، جلوه ای از اندیشه ورزی ایرانی و در جست و جوی هویت تاریخی، ملی ...
اکسیدان همچنان صدرنشین گیشه سینما
: مانیا علیجانی، پرهام محمدی خلاصه داستان فیلم: نسرین که نمی تواند بخاطر دختر شش ساله اش طلاق بگیرد، زندگی اش را جمع کرده، بی اطلاع شوهرش به گوشه ایی از شهر پناه می برد و در مهدکودک بیمارستانی مشغول به کار می شود او مجبور است دخترش را در خانه تنها بگذارد، اما شوهرش آنها را پیدا می کند... ساعت 5 عصر فروش هفتگی: 319,888,000 تومان فروش کلی: 8,639,367,000 تومان ...
گزیده ای از بهترین اشعار درباره ایران
...> تو سرای امان منی به خدا ز تو دل نکنم وطنم وطنم وطنم برای آزادی تو، آبادی تو سر می سپارم امید بهروزی تو، پیروزی تو، در سینه دارم سرباز رزم آفرینم، در سنگر حق، مرد پیکارم چو باشد هوای حق در سرم به محراب خون نماز آورم که در خون شوم شناور قسم بر شهید هم سنگرم نپویم بجز ره رهبرم ...
ای انتظار آخر چشم انتظار ها(چشم به راه سپیده)
دست خالی شوق خدا کند که بهار رسیدنش برسد شب تولد چشمان روشنش برسد چو گرد بر سر راهش نشسته ام شب و روز به این امید که دستم به دامنش برسد هزار دست پر از خواهشند و گوش به زنگ که آن انارترین روز چیدنش برسد چه سال ها که درین دشت، خوشه چین ماندم که دست خالی شوقم به خرمنش برسد بر این مشام و بر این جان چه می شود یارب! نسیمی از چمنش بویی از تنش ...
زیر و بم پروژه کنسرت نمایش "سی"
کلمات لابد به این منظور که چنین طنینی پیدا کنند تغییر داده شده بودند. تعابیری مثل شب عجیبان غریبان ! البته استفاده از تعبیر عجیب و غریب با اینکه از اصطلاحات رایج شاهنامه نیست اشکالی ندارد تا به جای آن عجیبان غریبان ابداع کنیم. اما فردوسی به جای عجیب معمولا می گوید شگفت و وقتی سخن از شب باشد و تاریکی و دهشتناکی آن از تعابیر و استعاراتی از این دست استفاده می کند: چون شبه، روی شسته به قیر ...
نگاهی به زندگی شیخ بابا برزنجی
...?] در زیر قدمگاه تو سرهای اولیاء حق گفته به تو جدّ تو سلطان اولیا فانی نشود هر کسی در عشق تو فانی باقی نبود هر که نباشد به تو القا بر شیر ژیان فخر کند کلب در تو هم کز سر لطف تو بگویند سعیدا 3 ای سیب ذقن، پسته دهن چشم تو چون نرگس شهلا ای غنچه ی نو رسته ی پیوسته ی دل خسته به هر لا ای مست کمر بسته ی نو رسته بر قتل حریفان هم رند سحر خیزی و خوش شاهد اعلا ...
سکوت آخرین حکمران بازار
، پیرمرد را می برم به سال های دور، سال های تق وتق رونق. می گوید: من از بچگی توی بازار بودم، دهه ی چهل. پدرم مغازه ی مسی داشت. قدیم ها اینجا اینطور که الان می بینید، نبود. از کله ی سحر، بازار مسگرها بود و صدای چکش. صدا تا کجا که نمی رسید. همان اول هم کارم را با مس شروع کردم، تا سال 68-67 کار کاسبی مان خوب بود، اما بعد از آن فقط کار دل کرده ام و سود زیادی نبردم. من هم می توانستم مثل بقیه یا ...
سرباز های لشکر نوریم و آماده
...> از تو غرق صفاست اینجا سنگ غرق شعر و ترانه ، چون ما سنگ ای ضریح تو غرق در اعجاز می شود در و لعل ، اینجا سنگ ذکر خاص تو را که می خوانند می شود گوش جان ، سراپا سنگ می شود با تو لال هم شاعر می شود با تو آه ...گویا سنگ تو فقط آینه...فقط خورشید حال ، آری که گشته دنیا سنگ دل ما با تو هست باغ بلور در جهانی که هست ...