سایر منابع:
سایر خبرها
شعر/ بگو محشر به پا دارد رقیه
...> ارثی ز یاس طایفه بی شک نداشتم بر پهلویم اگر گُل میخک نداشتم بعد از تو هیچ شب به مدارا سحر نشد بعد از تو هیچ روز مبارک نداشتم لعنت به کعب نی، تو گواهی که هیچ وقت پیراهنی کبود و مشبک نداشتم گفتند گوشواره ندارد چه دختری ست! بابا به عُجب باطنشان شک نداشتم با دختران شام اگر حرف می زدم دست خودم نبود، عروسک نداشتم حسین ...
200 سرباز برهنه را قتل عام کردیم/قیمت کنیزها از 12000 دلار شروع می شد/ ماجرای سنگسار زن 50 ساله/ دخترانی ...
مورد انواع بد رفتاری ها و سوء استفاده ها قرار می گرفتند تا آنهایی که عاشق خریدار و مالک خود می شدند و التماس می کردند، آنها را به کسان دیگری نفروشند و در خانه خود نگهداری کنند. یک سال قبل از پیوستنم به داعش، پس از تصرف سنجار و به اسارت گرفتن صدها زن ایزدی، داعش به عنوان غنیمت جنگی تعدادی از آنها را بین عناصر شرکت کننده در این نبرد توزیع کرد. دیوان غنایم نیز اقدام به فروش یک ...
روایت زن امدادگر از روزهای جنگ
، در بیمارستان گلستان ماندم. مجروحان خیلی زیادی به این بیمارستان ها اعزام می شدند. زمان عملیات کربلای چهار که خیلی شهید داشت، بیمارستان های امام خمینی و گلستان واقعا شلوغ شدند. آن موقع پسر دومم را باردار بودم. در بیمارستان گلستان ماندم تا جنگ تمام شد و سال 70 دانشگاه نفت، رشته پرستاری دانشگاه نفت قبول شدم و الآن بازنشسته شده ام. این پرستار بازنشسته آبادانی همچنین از ...
نجات دختر 8 ساله از دام پسر شیطان صفت +عکس
نقشه دزدیدن او را اجرا کنم. او و خانه شان را زیر نظر گرفتم و متوجه شدم پدر او در خانه نیست و او و دیگر اعضای خانواده در خانه تنها هستند. او هر از گاهی برای خرید به مغازه محله شان می رفت. روز حادثه دوباره به محله آنها رفتم و خانه شان را زیر نظر گرفتم. دختربچه از خانه بیرون آمد و دقایقی بعد با خرید دلستر به خانه بازگشت. زمانی که قصد داشت در خانه را ببندد وارد خانه شدم. دستم را روی دهان او گذاشتم که ...
آن سوی قتل های خانوادگی
13شهریورماه سال جاری در خانه ای مسکونی در خیابان یخچال تهران کشف شد. یک زن جوان 36ساله همراه با پسر 12ساله اش قربانی حمله پدری شده بودند که ظاهرا پس از ارتکاب به این دو جنایت با همان چاقو به زندگی خودش پایان داده بود. اما این پایان این پرونده تکان دهنده نبود. فردای آن روز تیم جنایی در مسیر تحقیقاتشان به جسد غرق در خون یک زن و مرد سالخورده برخوردند. پدر و مادر پیری که در محل کار پسرشان مانند قربانیان ...
یلدا نه دختر بود و نه پسر
او دختر است. این متهم همچنین عنوان کرده که یلدا گفته بود دو جنسه است اما پدرش هیچ وقت این ماجرا را درک نکرده و او به همین دلیل از خانه فرار کرده است . دختر جوان اما منکر این ادعا شد و گفت که هرگز چنین حرفی را به زبان نیاورده و خودش را پسر معرفی نکرده است . وی گفت: در زمانی که در اسارت مرد میانسال بودم او مرا مجبور می کرد تا لباس های پسرانه بپوشم و برایش مواد مخدر تهیه کنم. ...
مذاکره برای بازگشت جناب خان به خندوانه
دوست شان داشتم البته من حدود 15 سال داشتم که لی لی فوت کرد. زمانی که 4 سال داشتم همراه لی لی و خواهرم به سینما رفتیم و یادم نمی آید تارزان را دیدیم. کدام سینما بود؟ یادم نیست ولی حدس می زنم شاید سینمای میدان ولیعصر بود. یادم است جمله ای را خیلی بلند گفتم که الان نمی توانم بگویم و اینکه صدای یک بچه در سالنی تاریک در لحظه ای از فیلم بپیچد، خنده دار شد. چون سکوت مطلق بود و همه ...
زنان در نهضت سیدالشهدا(ع) چه نقشی داشتند؟
زیاد برگزار شد. در این موقعیت در شهری که از بیم جان و هراس مال و فرزند در نیم روز از محاصره قصر ابن زیاد به نماز جماعت پشت سر او تغییر جهت می دهد، در میان مردان بی وفایی که ناگهان این طور مسلم (ع) را تنها می گذارند و از یاد می برند؛ تنها یک زن است که حرمت ولایت را پاس داشته و مردانه و بدون هراس از دشمن خونریز و غدار، نماینده امام خویش را در خانه پناه می دهد و این زن رشید مؤمن طوعه است. ...
امروز/ ارسال نامه ابن زیاد برای امام حسین
سوی تو آمده است. ابوثُمامه به کثیر گفت:شمشیرت را بگذار تا با امام حسین(ع) سخن بگویی. کثیر گفت:من مأمورم، اگر می خواهید پیام می رسانم وگرنه بازمی گردم. (شمشیرم را از خودم جدا نمی کنم.) ابوثُمامه گفت:دسته شمشیرت را می گیرم و سخن بگو. گفت:نه به خدا، اجازه نمی دهم. گفت:پیامت را بگزار من به امام حسین (ع) می رسانم، اما بدان اجازه نمی دهم نزدیک شوی. کثیر پرخاشگر و دشنام گوی و تهی دست ...
تمسک به آیات در مناظره های سیدالشهداء(ع)
، پیاده شدند. وقتی خواستند خیمه ها را علم بکنند دستور داد خیام زن و بچه در وسط باشد، خیام بنی هاشم که محرم اند اطراف خیمه زن و بچه باشند، خیام اصحاب که به منزله پاسدار و نگهبانان اینها هستند اطراف خیام بنی هاشم باشد که با نامحرمها هیچ رابطه ای نداشته باشند در روز دوم محرم این صحنه اتفاق افتاد شب عاشورا که شد، عصر تاسوعا فرمود همین نقشه و همین سامانه باشد منتها اینها را جمع تر کنید این طنابها را به هم ...
این چشم وا نمی شود؛ اما تو باز کن؛ سیرم ببین و بعد بگو وای مادرم
یکی از همین شاعران است با این شعر: زُلف تو در باد بود و زلف من بر باد رفت هر چه زیبایی خدای تو به موی ام داد؛ رفت من سند آورده ام از زجرهای زجر، حیف باد با خود برده موهای مرا؛ اسناد رفت پا برهنه می دویدم گرچه با قصد فرار ذهن من ناخواسته تا "اِنَّکَ بِالواد" رفت از عروسکهای من چیزی نمانده پیش من اکثرش وقت فرار از دست من افتاد؛ رفت کربلا تا شام ...
ثروتمندترین همسران دنیا مشغول چه کاری هستند؟
... این موضوع مرا ترسانده بود. من مارک را برای درس خواندن و اتمام کارهایش به خانه می فرستادم تا اینکه بعدا متوجه شدم که با این بهانه، مارک قصد داشته من را متقاعد کند تا زمان بیشتری را با او سپری کنم و من بعدا متوجه شدم که او بسیار تیزهوش است. متوجه شدم که نوع یادگیری او، از روش یادگیری من متفاوت است. این دو، 9 سال دوست بودند تا اینکه در سال 2012 ازدواج کردند. زاکربرگ این رویداد یعنی ...
از ترس داعش مهاجرت کردیم
هرموقع من خسته شدم برگشتم تو برو . به خاطر همین مجتبی ایران مانده بود و کار می کرد. خبر شهادت را هم همین پسرم به من داد. یک روز زنگ زد گفت بابا می خواهم یک خبری به شما بدهم. گفتم بگو آقا مجتبی. گفت : پسرت شهید شده مبارکت باشد. من هم گفتم انشالله بی بی زینب قبولش بکند. من می دانستم که ممکن است حمید در جهادی که انجام داده شهید بشود. از همان وقتی که حمید رفت من او را بخشیدم به حضرت زینب(س) . ...
بسته شعری ویژه شب چهارم محرم/ ارادت شاعران به دو طفلان حضرت زینب (س)
...> یک گوشه می نشینم و حرفی نمی زنم بیرون مکن مرا تو از این خانه، جا که هست از دردِ گریه تکیه نده سر به نیزه ات زینب نمرده شانه دارالشفا که هست قربانیان خواهر خود را قبول کن گیرم که نیست اکبر، تو طفل ما که هست گفتی که زن جهاد ندارد برو برو لفظ برو چه داشت برادر؟ بیا که هست خون را بیا به دست دو قربانی ام بکش تو خون مکش به دست ...
بسته شعری ویژه شهادت امام حسین ع
میان روضه با یک یاحسین پیش رویت بانویی با قامت خم را ببین گریه کم کردم، گناه، اما فراوان یاحسین! با من از روی کرم رفتار کن، کم را ببین آی کورش آی اسکندر سر از قبرت درآر امپراطوری بین این دو پرچم را ببین! *********** از ازل عشق، در دلم بوده سایه ی بر سرم، علم بوده خانه ی اولم حرم بوده دست از تو چگونه بردارم ...
بیرق یا حسین در کربلای ایران برافراشته شد
زنان غیورش، غیرت مثال زدنی شان را در راه پاسداشت این حماسه عظیم خدایی و نهضت کربلایی به مواکب و تکایا آورده و ارادت خود را با هر چه در توان دارند، نثار سید و سالار شهیدان و برادر وفادارشان می کنند. آنها خوب می دانند طفل شش ماهه آن امام همان در چه راهی گلوش را به تیغ سپرد و جوان کربلا در مسیر کدام هدف، خود را فدای دین کرد و صبر در مصائب بی بی دشت نینوا، به کدام نقاط زندگی روزمره ما اشاره ...
فرارِ بزرگ آنگلا مرکل از شکست
شرکت کردم. تعداد شرکت کنندگان کم شده بود و اکثر حاضران افراد پیر بودند که به سیاست های مرکل و حزب "اتحادیه دموکرات مسیحی آلمان" (CDU) اعتراض می کردند. همه آن ها بسیار مؤدب بودند، با رضایت حرف می زدند و حتی اسم هایشان را می گفتند. به مرد مسنی نزدیک شدم که پرچم سیاه بزرگی در دست داشت که روی آن به انگلیسی نوشته شده بود "اسلام در اینجا جایی ندارد." او دیدگاهی آخرالزمانی نسبت به اسلام داشت. او کتابی ...
سرگذشت حضرت رقیه (س) در کربلا
ترس ایستاد. از اسب پیاده شدم و آتش جامه اش را خاموش نمودم و او را دلداری دادم. یک مرتبه فرمود: ای مرد، لب هایم از شدت عطش کبود شده، یک جرعه آب به من بده. از شنیدن کلام رقتی تمام به من دست داده ظرفی پر از آب به او دادم. آب را گرفت و آهی کشید و آهسته رو به راه نهاد. پرسیدم: عزم کجا داری؟ فرمود: خواهر کوچک تری دارم که از من تشنه تر است. گفتم: مترس، زمان منع آب گذشت، شما بنوشید. گفت: ای مرد ...
روایتی از آغاز جنگ؛از تصمیم عجیب غرضی تا کج سلیقگی بازرگان
به حوزه و منبر خودشان. بعد که به مرور موضع گیری کردند اطلاعات جامع و کاملی در قالب یک کتاب 300-400 صفحه ای تهیه کردم و در اختیار مسئولان قرار دادم. قبل از آنکه منافقین دست به ترور بزنند من اقداماتشان را در آینده پیش بینی کرده بودم. اینها برای گرفتن عضو چه کارها که نکرده بودند! اسلحه می دادند و می گفتند یک ترور انجام بده. اگر آن فرد آن ترور را انجام می داد عضوش می کردند. اگر نمی کرد به او مشکوک می ...
زنان وفادار حاضر در کربلا
...! مادر تو شوهرش را از دست داده است، دیگر پسرش را از دست ندهد، یک داغ او را بس است. امام او را برگرداند. مادر دفاع کرد و گفت: یعنی چه؟ یعنی من پهلوی پسرم باشم، تو یاور نداشته باشی؟ بچه یازده ساله من هم به مقداری که توان دارد باید از تو دفاع کند. هیچی! بچه یازده ساله رفت و شهید شد. این هم یک خانم بود در کربلا! پیرزن هم بود. البته خیلی هم پیر نبود. سالمند بود. سالمندی بود که شوهرش را داد ...
بازی فائزه هاشمی در سناریوی مقامات آمریکایی/ پنجه واردات بی رویه و قاچاق بر گلوی کارگر ایرانی
افزایش تولید بدون توجه به طرف تقاضا و روند روزافزون واردات کالاهای مشابه خارجی به رغم نهی صریح رهبر حکیم انقلاب در ابتدای سال جاری و عدم توجه به دیپلماسی اقتصادی و تعمیق فرهنگ واردات محوری و... باعث می شود کالاها روی دست تولیدکنندگان بیش از این باد کند و عدم فروش این تولیدات به کاهش سرعت سرمایه در گردش این بنگاه ها تبدیل شده و آنها امکان بازپرداخت تسهیلات دریافتی را نداشته و یک ورشکسته به جمع ...
زن 50 ساله از خوشحالی مُرد/ دروازه بان کشته شد/دختر 13 ساله ربوده شده با هوشیاری نجات یافت
اتومبیل دیگر متوجه تکه کاغذی که این دختر از اتومبیل بیرون انداخت، شدند و با خواندن متن بریده روزنامه، جریان را به مأموران اطلاع دادند. مأموران با داشتن مشخصات اتومبیل در چالوس موفق شدند راضیه و کبری را پیدا کنند ولی دو جوان فرار کرده بودند. کبری به مأموران گفت: چهار روز قبل که برای خرید از خانه خارج شده بودم، این زن با کمک دو جوان مرا به زور سوار اتومبیل کرد و به یک خانه برد ...
رقصنده بر دار
رضا فقط 18 سال و یک ماه ازبهار زندگی اش گذشته است. خیاطی می کرد و کنارش رپ می خواند. آرزو داشت عکسش به عنوان خواننده در روزنامه ها منتشر شود نه یک قاتل. او متهم است با انگیزه سرقت میکروفن به استودیوی پسر جوانی به نام پوریا در یکی از محله های تهران رفته بود که صاحب استودیو متوجه نیت او شد. با رضا درگیر شد تا مانع سرقت شود، اما رضا دست به سلاح برد و با کلتی که به دست داشت روبه روی پسر ...
چرا پیامبر(ص) نام نوه اش را حسین گذاشت؟
به گزارش جهان نیوز به نقل ازسایت کرب و بلا، در روز سوم شعبان 1430 سال پیش، امام حسین علیه السلام متولد شد و حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم نام حسین را بر نوه گرامی اش نهاد.تولد امام حسین (ع) در کتاب پیشوای سوم – حضرت امام حسین (ع)، این گونه روایت شده است که:روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت [1] دومین فرزند برومند حضرت علی و فاطمه، که درود خدا بر ایشان باد، در خانه ی وحی و ولایت، چشم به جهان ...
دروازه بان فوتبال در زمین بازی کشته شد/در سمیرم رخ داد
. پرونده توسط بازپرس کشیک دادسرا تحت رسیدگی است. زن 50 ساله از خوشحالی مُرد زن پنجاه ساله ای به نام زهرا که از سه سال پیش در یک خانه کار می کرد هنگام مراجعت افراد خانواده که از مدتی پیش به مسافرت خارج از کشور رفته بودند از شدت خوشحالی دچار شوک شد و به زمین افتاد. افراد خانواده، زهرا را به بیمارستان رساندند اما پزشک بیمارستان بعد از معاینه زهرا، مرگ او را اعلام کرد. جسد زهرا جهت تعیین علت مرگ به اداره پزشکی قانونی منتقل و در کالبدشکافی از جسد، علت مرگ وی ناراحتی قلبی منجر به سنکوب اعلام شد. ...
بن بست
ماشین ایستاده بود و به آن نگاه می کرد، صدای دزدگیر، لحظه ای قطع شد و کوچه در سکوتی محض فرو رفت. سپس صدای لولای زنگ زده دری سکوت را شکست و سایه ای در امتداد آن پیدا شد؛ سایه ای بلند و کشیده. گربه برای لحظه ای نگاهی کرد و بعد پا به فرار گذاشت.از لای سوراخ در نگاه می کردم و دل توی دلم نبود. آقای الف وسط کوچه ایستاده بود و باد، توپ پلاستیکی دو پوسته را از شعاعِ دیدم بیرون برده بود. الف نگاهی به شیشه ...
خانه خیابان شریف، ناسیونال سابق
محبوبه دهقان یادم آمد وقتی بچه بودم توی پذیرایی خانه پدر بزرگ و مادر بزرگم گم می شدم از بس که بزرگ بود.پاتوقم هم پشت پرده هایش بود.پرده های سفید توری با طرح برگ که از بس دایی و مادر بزرگم سیگار کشیده بودند به سیاهی می زد و بوی سیگار می داد.دست به پرده می زدم دوده می گرفت.حتی سقف پذیرایی هم سیاه شده بود.پشت پرده قایم می شدم تا پسر خالۀ هم سنم پیدایم کند.شش سال بیشتر نداشتم.از بس با ...
چگونگی شهادت غم انگیز حضرت رقیه (س) بر اساس 3 منبع
کودکان شامی را دید که در رفت و آمد هستند. پرسید: عمه جان! اینان کجا می روند؟ حضرت زینب(س)فرمود: عزیزم این ها به خانه هایشان می روند. پرسید: عمه! مگر ما خانه نداریم؟ فرمودند: چرا عزیزم، خانه ما در مدینه است. تا نام مدینه را شنید، خاطرات زیبای همراهی با پدر در ذهن او آمد. بلافاصله پرسید: عمه! پدرم کجاست؟ فرمود: به سفر رفته. طفل دیگر سخن نگفت، به گوشه خرابه رفته زانوی غم بغل گرفت ...
روایت پدر شهیدی که از دلتنگی هایش می گوید +عکس
نرو و اکبر می گفت اگر درب را ببندی از پشت بام می روم. شهدایی که مردم از آن ها حاجت گرفتند شنیدم مردم از شهدایتان حاجت گرفتند و حسینه شهدای کاظم پور حاجت دهند است آیا صحت دارد؟ پدر شهیدان کاظم پور: نزدیک خانه مجلس تعزیه امام علی(ع) بود که دیدم خانمی وارد منزل ما شد و دست مرا بودسید. گفتم خانم شما که محرم نیستید، گفت: پسر خواهرم در تصادف ضربه مغزی شده آمدم از شهیدانت ...