سایر منابع:
سایر خبرها
خاطرات شنیدنی آزادگان دفاع مقدس منتشر شد/ ازآموزش های رزمی تا زندان های انفرادی
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از همدان ورزش ،اگرچه شرایط این روزهای ورزش ایران با گذشته تفاوت بسیاری کرده اما نباید از یاد برد که در آن بحبوحه جنگ نیز ورزشکاران کشورمان از ورزش غافل نبودند. وضعیت خاصی بر جامعه حاکم بود و تحرکات دشمن و دلاوری های رزمندگان ایرانی در کانون توجهات قرار داشت. با این حال آنها که علاقه ویژه ای به ورزش داشتند دست از تلاش نکشیدند و ...
روایت 56 ماه سخت و طاقت فرسا در اردوگاه های رژیم بعث عراق/جنگ هنوز تمام نشده است/کتاب خاطرات اسارتم چاپ ...
شکنجه شدیم و بعد از چند روز به کمپ های دیگر انتقال می دادند و در هرکدام از کمپ ها با کتک زدن و ضربات شلاق، کابل و میلگرد رسم مهمان نوازی را در حق ما تمام کردند. این رزمنده آزاده در حین اسارت از ناحیه سر مجروح شد و در دوران اسارت به دلیل کتک خوردن و شکنجه بعثی ها آسیب های جسمی و روحی شدیدی خورد که منجر به پارگی پرده گوش چپ و از بین رفتن یکی از مهره های کمر او شد. این جانباز اکنون به وسیله ...
دفن غریبانه شهدا در تاریکی مطلق/ نگهبانی مادر بر پیکرهای خانواده
دفاع جانانه از شهرشان را بر آوارگی و جنگ زدگی ترجیح دادند و اگر دفاع جانانه مردم آبادان در حماسه ذوالفقاری نبود چه بسا آبادان نیز به دست عراقی ها می افتاد و معلوم نبود سرنوشت جنگ چگونه رقم می خورد. ذوالفقاری نامی آشنا برای تمام کسانی است که آبان 59 را به خاطر دارند، آبانی که در آن بزرگترین حماسه دفاع مردمی یعنی حماسه ذوالفقاریه شکل گرفت، مردمی که با دست خالی و با کمترین امکانات و تجهیزات ...
از کشف جمجعه در پارک تا تیراندازی به هیئت عزاداری + فیلم
عزاداری مستقر در آن خبر داد. سرهنگ مراد مرادی در مصاحبه تلفنی با خبرنگار خبرگزاری صدا و سیما گفت: حوالی ساعت بیست شب گذشته متاسفانه چند تیر از یک تفنگ ساچمه زنی از فاصله دور به ایستگاه صلواتی مستقر در محله سی متری جی شلیک شد. وی افزود: تیر ها به دو نفر از عزاداران برخورد کرد که متاسفانه در پی آن یک نوجوان 14 ساله از ناحیه چشم مجروح شد که خوشبختانه وضع بینایی این نوجوان در ...
اسنادی جدید از جنایات "گوش برها" در ایلام/منافقانی که همنوا با صدام شدند
، همان جا محکوم می شود که تا صبح بر روی جنازه مادر ناله و گریه کند . سرما، وحشت از تاریکی و گلوله، برای بچه، دردناک تر از دیدن مادری نبود که گلوله، پیشانی اش را سوراخ کرده بود و گوش هایش را هم گوش برها بریده بودند ... صبح فردای این اتفاق، نیروهای گشت سپاه، کودکی را می بینند که توی سرمای شدید جاده، روی جنازه مادرش از هوش رفته است؛ پسر بچه، بعد از 25 روز بیماری و تشنج شدید، شهید شد ...
دفاع یک نفره با توپ 106
های غواص برای باز کردن معبر آمدند اما کاری از پیش نبردند به ناچار خود را درون آب انداختیم لباس ها و بادگیرهایمان پاره شد به زحمت خود را به جزیره رساندیم و در آنجا درگیری مستقیم آغاز شد پس از چند ساعت در حین درگیری دشمن نارنجکی انداخت که در اثر انفجار ان پاها و سرم شدیدا مجروح شد با سه نفر دیگر از همرزم هایم درون کانال افتادیم. دیوار کانال در اثر یک انفجار روی سرمان آوار شد و نیمی از ...
سربازی که 112 ماه خدمت کرد/با اسارتم در راه دفاع از ایران اسلامی عشق بازی می کنم
دستور بود که به همراه چند نفر از رزمندگان مشهد و ادوات جنگی راهی منطقه شدیم اما در دشت عباس و تنگه ابوقریب بر اثر درگیری و کشمکش نظامی از مرز کشور ایران عبور کرده و راه را گم کردیم، در این درگیری ها از ناحیه پا هم زخمی شدم. چطور اسیر شدید؟ ساعت 4 بعدظهر بود که با تحمل تشنگی و سپری کردن مسیر طولانی با بدنی بی جان و خون آلود خود را در میان نیروهای عراقی یافتیم به گونه ای که نه ...
آشنایی با کتابفروشی 150 ساله تهران +عکس
همان بودیم اما پس از چندی کار در شیراز، سید محمدعلی شیرازی جد آقای کتابچی تصمیم می گیرد که کارش را به پایتخت انتقال دهد و کتابفروشی اسلامیه را در تهران راه بیندازد. بعد از مدتی پدربزرگ ما جلای وطن می کند به تهران می آید و در تیمچه کتابفروش ها با چند نفر دیگر حجره ای می گیرند و کارشان را به راه می اندازند، چند سال بعد که ایشان فوت می کند پدر من به عنوان بزرگترین پسر ایشان به ...
ماندگارترین لحظه حضورم در جنگ مداوای پسر مجروح خودم بود
مقاومت علیه دشمن چطور بود؟ من مادری را به یاد دارم که هر روز هلیم درست می کرد و به دست رزمنده ها می رساند. به ایشان می گفتم مادر جان چطور در اوضاع جنگ و بزن و بکوب این کار را می کنی؟ در پاسخ می گفت همه این رزمنده ها فرزندان من هستند. یا خانم های خانه دار بعد از اتمام همه کارهای روزمره به بیمارستان می آمدند و در شستن لباس های خونی مجروحان و رزمندگان از هم سبقت می گرفتند. هیچ گاه تصاویر لباس ها و ...
درآمدهای هپکو و آذراب کجاست؟/ هشدار در خصوص کیفیت بنزین در تهران/ پنجه واردات بی رویه و قاچاق بر گلوی ...
پایگاه تحلیلی خبری هم اندیشی: کیهان از بی تدبیری دولت روحانی در رسیدگی به امور کارگران گزارش داده و نوشته است: هفت ماه بود که حقوق نگرفته بود. قبلا هم پیش آمده بود که چند ماه حقوقش عقب افتاده باشد و بعد هم درصدی از حقوقش را گرفته باشد! تجربه تلخی است ولی هست! * همشهری - نفوذ مافیای دلالی به ارکان تصمیم گیری حسین راغفر اقتصاددان اصلاح طلب به همشهری گفته است: اجرای بخشنامه حذف ...
تعبیر رویا پس از 14 سال مفقودالاثر بودن/ علیرضا به حجاب حساس بود و اهمیت می داد
عراقی ها آمده بودند و با باتوم به بدنش زده بودند اما خودش را به مردن زده بود تا رهایش کردند، روز بعد نیروهای خودی رسیده بودند و او با زیرپوش خود به آنها علامت داده بود، بالاخره نجات پیدا کرده بود و به بیمارستان اهواز منتقلش کردند. خبر شهادت ایشان را چطور به شما و خانواده دادند و عکس العمل شما چگونه بود؟ شب عملیات ما مراسم افطار داشتیم چند نفر از دوستان خواهر علیرضا منزل ما بودند ...
دولت به جای واقع گرایی واقع نمایی می کند
...، در حالی که رزمندگان ما با تن مجروح و ترکش در دست و پا در مقابل دشمن می ایستادند و یکبار هم از ملت برای این ایثارگری خود طلبکاری نکردند و همیشه خود را به ملت بدهکار می دانستند . یک اشکال دیگر هم بر تیم قبلی شاید وارد باشد و آن اینکه بعد از برجام شما صحبت نکردید و سکوت کردید. شاید به خاطر اینکه یک تصور گره گشایی از برجام در میان مردم ایجاد شده بود و رهبری هم برجام را تایید کرده ...
دولت به جای واقع گرایی واقع نمایی می کند
با درد در اتاق با همه ی امکانات مذاکره می کردم، در حالی که رزمندگان ما با تن مجروح و ترکش در دست و پا در مقابل دشمن می ایستادند و یکبار هم از ملت برای این ایثارگری خود طلبکاری نکردند و همیشه خود را به ملت بدهکار می دانستند. یک اشکال دیگر هم بر تیم قبلی شاید وارد باشد و آن اینکه بعد از برجام شما صحبت نکردید و سکوت کردید. شاید به خاطر اینکه یک تصور گره گشایی از برجام در میان مردم ایجاد شده ...
وضعیت حکم میکند درسوریه باشیم؛موشکهارابرای دفاع ازخودآماده میکنیم
توانستید در این 48 ساعت جمع کنید؟ حسنی: تقریبا 5 گردان پیاده سبک، حدودا 900 نفر جمعا ستاد و پشتیبانی و گردان سازماندهی کردیم. س: آن موقع که شروع کردید فکر می کردید، یک عرصه 8 ساله را پیش رو داشته باشید؟ حسنی: اصلا، نه؛ چنین تصوری که جنگ بخواهد 8 سال به طول بیانجامد، نداشتیم. هیچوقت نمی شد چنین پیش بینی کرد ولی بالاخره می دانستیم با عراق درگیر شویم درگیری قطعی خواهد ...
تمام تلاش ضد انقلاب این بود که ارتش منحل شود
شروع کردید فکر می کردید، یک عرصه 8 ساله را پیش رو داشته باشید؟ حسنی: اصلا، نه؛ چنین تصوری که جنگ بخواهد 8 سال به طول بیانجامد، نداشتیم. هیچوقت نمی شد چنین پیش بینی کرد ولی بالاخره می دانستیم با عراق درگیر شویم درگیری قطعی خواهد بود. س: پیش بینی آن را داشتید؟ برایتان غیر منتظره نبود؟ حسنی: خیر؛ نبود، چون در این زمینه که می خواهیم سوابق را بررسی کنیم، در مورد آغاز جنگ ...
پایم حریف خار مغیلان نمی شود...
، و آن دخترک بعد از شهادت پدر شب و روز گریه می کرد، که از گریه ی او دل اهل بیت مجروح می شد و دائماً از اهل بیت سؤال می کرد که پدر من کجا رفت؟ و چرا از من دوری نمود؟...(1) یکی از مصیبت هایی که در شام برای اهل بیت علیهم السلام رخ داد، شهادت طفل عزیز، حضرت رقیّه خاتون علیها السلام بود.(2) عماد الدین طبری از کتاب الحاویه نقل کرده که زنان خاندان نبوّت شهادت پدران را از کودکان ...
زنان چگونه در ادبیات دفاع مقدس تصویر شده اند؟
پا به کوچه. همین زن در انتهای داستان وقتی تلفنی خبر آزادی خرمشهر را به او می دهند، استوار و با صلابت می گوید: حالا دیگه اگر ناصر هم شهید بشه غمی ندارم. و آن طرف می گوید: پس... پس ناصر هم شهید شد. (نخل های بی سر، ص. 215) شطرنج با ماشین قیامت رمان دیگری است که زمان و مکان درگیر با جنگ دارد. رمان داستان رزمنده نوجوانی حدود هفده ساله است که به علت مجروح شدن پرویز (رزمنده دیگر) به غیر از ...
محبتش دشمن را هم شرمنده کرده بود
عراقی هنوز هم محو جستجو بود که بچه ها از او سؤال کردند؛ به خود آمد. برادر میگن شما خودتون به خط ما اومدین؛ درسته؟ بله ولی کجاست؟ کجاست اون؟ کی کجاس؟ اون پسر! اون نوجوون!؟ اینجا تا دلت بخواد نوجوون هست؛ چی کار داری؟ علامتی، نشونه ای از او داری؟ بگو شاید پیداش کنیم. عراقی با حالی حزین گفت اون بچه من رو شرمنده کرد؛ انگار پسرم بود. همین و بعد آرام و ملتمسانه گفت حالا کجاست؟... میشه به من نشونش بدین؟ محمدرسول کمی آن طرف تر داشت به اسرا آب می داد... ...
جشنواره ای از جنس عشق، صداقت، همدلی و یکرنگی
.... بخش دوم کار که به ماجرای جنگ و اسارت این رزمنده مجروح می پردازد، دراماتیزه تر از بخش اول آن است و ارشد امیراسکندری تک ستاره و تک بازیگر این نمایش به کمک یک تخت فلزی و ملحفه ای سفید دست به ابتکاراتی می زند که در نوع خود دیدنی است. اما آنچه که بیشتر از همه مخاطب را از اصل ماجرا دور می کند، بستری است که داستان قرار است در آن روایت شود. در واقع مشخص نیست که راوی کجا و در چه شرایطی و ...
چریک دشت ذهاب
گونه ای مجروح شد که قرار بود دست ها و پاهایش را قطع کنند اما به لطف اهلبیت(ع) شفا پیدا کرده است و امروز در این دستگاه به عزاداران حسینی خدمت می کند. این رزمنده خاطره خود را این گونه تعریف می کند و می گوید: زمانی که سرزمین مقدسمان ایران مورد هجوم و اشغال ارتش عراق )صدام( قرار گرفت، جوانی 17 ساله بودم؛ کارگرکابینت سازی در شهر قم؛ برای اینکه خودم را به مرزهای ایران برسانم تا در برابر تجاوز ارتش ...
گفتگو با گوینده پیام آژیر خطر در زمان جنگ
صدا درآمدن آژیر خطر آن را می خواند. سلطانی اگرچه از سال 58 به صداوسیما یا همان رادیو و تلویزیون انقلاب اسلامی ایران می رود، اما یک سال بعد دست سرنوشت او را راهی خوزستان کرده و از قضا نخستین روزهای جنگ را در مرکز رادیو و تلویزیون اهواز سپری می کند. روزهایی که معتقد است هر کسی در هر عرصه ای که مشغول به فعالیت بود، درگیر جنگ و یک رزمنده به تمام عیار می شد. او اگرچه برای گویندگی خبر پا به مرکز اهواز ...
تقدیر از هنرمندان عرصه دفاع مقدس
شعیبی برای دریافت جوایز خود در این مراسم حضور نداشتند. محمد خزایی بعد از دریافت جایزه خود گفت: همیشه بعد از دریافت جوایز ان را پیش پدرم می بردم اما او 40 روز پیش فوت کرد. اما اکنون می توانم حال بچه هایی که پدرانشان را از دست داده و شهید شده اند را درک کنم که سختی هایی تحمل می کنند. پرویز شیخ طادی بعد از دریافت جایزه خود گفت: من حدود 12 سال است که به دنبال کمک کردن و پیگیر اوضاع ...
بازی فائزه هاشمی در سناریوی مقامات آمریکایی/ پنجه واردات بی رویه و قاچاق بر گلوی کارگر ایرانی
ایران را تشکیل می دادند یعنی مادها، پارس ها و پارت ها، گام اول را مادها یا کردها برداشتند. طی چند سده اخیر و در سایه ضعف حکومت های مختلف حاکم بر کشور و شکست در جنگ های سرنوشت ساز مانند چالدران، قسمت عمده ای از سرزمین بزرگ کردستان برای همیشه از ایران جدا شد و لذا شاخه همخون من اینک در سرزمین های مختلفی پراکنده شده، زجرها کشیده، قتل عام ها دیده ولی دست از کرد بودن خود نکشیده است. ...
بانوی ایلامی که تمام لحظاتش را نذرقامت انقلاب، جنگ و شهدا کرده است+ تصاویر
کرد آماده ی دریافت کمک های مردمی هست و رمضان کاظمی که اون روزها که اینقدر صدای زیبا و دلنشینی داشت معروف شده بود به "بلبل جنگ" . داشت با شوری خاص از رزمنده ها و حکایت پشت جبهه پشت بلندگو می گفت. و کمک های مردمی رو جمع آوری می کرد. من هم جیب هامو گشتم . همه اش 50 تومان داشتم . احساس خیلی بدی پیدا کردم که چرا بیشتر از این ندارم . یه لحظه نگاهم به النگویی افتادکه مادرم با فروش گوشواره ها ی خودش و ...
رجز رزمنده مسیحی یازینب بود/محصوران لنینگراد برای خوردن مرده ها رقابت می کردند؛ مردم نبل و الزهرا برای ...
که ظاهر شهر از بین برود. در حقیقت از مقاومت، امید بیرون آمد. ماجرای برپایی عروسی جوانان و تولد فرزندان در اثنای جنگ خاطرم هست که به بیمارستان الزهرا رفته بودم . از آنها در مورد وضعیت این چند سال پرسیدم. به من گفتند که در مدت 4 سال کلی بچه متولد شده است. جالب است که میگفتند اگر جنگ طولانی تر می شد، ما باید سرباز می داشتیم. یاد حرف های خودمان در کشور افتادم. می گفتند که باید ...
وقتی یک لشگر ایرانی مقابل شش لشگر عراقی ایستاد
نفر تامین شود، از این تعداد دو نفر هم برای سربازها نبود. زمانی که می خواستیم عقب نشینی کنیم، نفربرهای ما گازوئیل نداشتند که حرکت کنند و من آنجا شروع گریه کردم. تعدادی از نیروهای جنگ های نامنظم که از ابوشریف یاد گرفته بودند و ریش های بلندی داشتند بازوکاهایی برای من آوردند که من به آن ها گفتم اگر واقعا راست می گویید برایم گازوئیل بیاورید که این نفربرها را دست عراقی ها ندهم. این فرمانده سه ...
واگن های بیمارستانی در خدمت مجروحان
فرق می کرد و مایعات درون آن حدود یک کیلوونیم بود. قطار هم که هنگام حرکت تکان می خورد، هر لحظه امکان داشت تاول ترکیده و مایعات آن به دیگر نقاط بدنش سرایت کند و آن نواحی نیز تاول بزند. بنابراین بچه های امدادگر با کمال افتخار شیفت بندی و دستکش به دست کردند و نیم ساعت به نیم ساعت، هر کسی این تاول را در دستانش می گرفت تا با حرکت قطار، تکان نخورد و نترکد. ما به دستور پزشک اجازه تخلیه تاول را ...
فرار از مدرسه در اولین روز/ یک جلد قرآن اولین هدیه از معلم
زابل سپری کرده ام و در آنجا کمی بعد از رفتن مادرم استرس امانم را برید و به شدت احساس تنهایی میکرد اما کم کم این حس برایم کم رنگ شد و شوق حضور در جمع بچه ها و فضای مدرسه جایگزین آن شد. گریه امان را بریده بود "اسما سعادتیان خبرنگار زاهدان" : اولین روز مدرسه ام رو با خواهر که در کلاس چهارم درست میخواند به مدرسه رفتم، هم حس ترس داشتم هم یه حس جدید که برام غریبه بود وقتی خواهرم ...
ناگفته های عملیات رمضان از زبان خط شکنان زنجانی
عملیات در همه محدوده ها، خط شکسته شد و گردان صاحب الزمان هم توانست خطشکنی کند. در گردان صاحب الزمان(عج) برخی از رزمندگان با موانع مثلثی آشنا نبودند و به نظر من هم نیازی نبود آشنا باشند. آشنایی طراحان و فرماندهان جنگ با این موانع کافی به نظر می رسید. با وجود اینکه موانع مثلثی سبب سردرگمی رزمندگان شده بود ولی با این حال در این عملیات کمک حال ما شدند و بعد از این عملیات بود که نیروهای بعثی ...
بزرگترین افتخاری که جبهه نصیبم کرد حضور در جوار مقام معظم رهبری بود
برایش دعای توسل را خواندم . رزمنده دفاع مقدس عنوان کرد: بعد از اینکه دعا را خواندم عملیات آغاز شد و این شهید بزرگوار که از نیروهای امدادی بود قرارشد مجروحان را از خط مقدم به محل پایگاه استقرار مجروحان منتقل کند و من هم به عنوان نیروی امدادگر کمک می کردم بعد از اینکه از منطقه برگشتم دیدم دو تا مجروح آورده اند و این شهید برای بار سوم از من خواست دعای توسل برایش بخوانم من هم قبول کرده و ...