سایر منابع:
سایر خبرها
این خانواده جزو آمارها نیست
... ناز بی بی بیسواد با اینکه شناسنامه دارد، نمی داند چند ساله است. ناز بی بی از اینکه آن سال ها در کوره پزخانه سخت کار کرده ناراحت نیست اما از اخلاق بد همسرش هنوزم بعد از گذشت سالها گلایه می کند و می گوید: مدام خشت می زدیم، از این کوره به آن کوره. وضع خوبی نداشتیم و اخلاق شوهرم خیلی بد بود. او شناسنامه نداشت و وقتی می پرسیدم مدارکش کجاست می گفت در خانه پدری ام است، اما با پدر و مادرم ...
ماجرای عجیب فردی که از قتل آتنا خبر داشت و جان باخت +عکس
که جلوی مغازه اش بساط می کردی با هم صمیمی شده بودید یا نه می گوید: رابطه دوستانه ای باهم نداشتیم، فقط درحد یک سلام و علیک روزانه. فاصله مغازه اسماعیل رنگرز با جایی که من آنجا بساط می کردم فقط چند متر بود و به همین خاطر هر روز همدیگر را میدیدیم. شماره 1:محل پهن کردن بساط دستفروشی پدر آتنا. شماره 2: دوربین مداربسته بانک. شماره 3: محل وقوع جنایت. از اینجا به بعد تعریف کردن ...
زندگی یک جانباز روی صندلی پارک!
شده اند به این امید که آنقدر بمانند تا مسئولان آن ها را ببینند. می گوید شنیده بودم دو هزار نفر مسئول هر روز به اینجا می آیند و می روند. دو ماه بدون هیچ امکانات، با سرمی که به دستم بود، با همسرم روی صندلی زندگی کردیم تا جایی که زخم هایم به عفونت شدید رسید و توان ادامه از من و همسرم سلب شد. عاقبت از شهرداری به سراغ مان آمدند و بنیاد حمایت از جانبازان مطلع شد و به بیمارستان ایرانیان ارجاعم دادند اما ...
تصویرم را ببرید پیشکش "امامم سیدعلی خامنه ای" و "فرمانده ام حاج قاسم"
مرداد 1396 به اسارت دشمن درآمد و در روز چهارشنبه 18 مرداد 1396 در سوریه به درجه رفیع شهادت نائل شد. وصیت نامه شهید محسن حججی را با هم می خوانیم: حالا که دستهایم بسته است می نویسم نه با قلم که با نگاه و نه با جوهر که با خون، رو به دوربین ایستاده ام و ایستاده ام رو به همه شما، رو به رفقا، رو به خانواده ام، رو به رهبر عزیزم و رو به حرم. حرامزاده ای خنجر به دست است و دوست دارد که ...
قتل مادر و دختر در پی رابطه پنهانی
پیش با ساناز وارد رابطه شدم. می دانستم او شوهر و یک دختر سه ساله دارد اما رابطه ام را با او ادامه دادم. پس از مدتی به او علاقه مند شدم و نتوانستم رابطه ام را با او به پایان برسانم. ساناز مانند همسرم نبود؛ او من را درک می کرد و می دانست چطور با من رفتار کند. این مرد در ادامه درباره روز حادثه گفت: روز حادثه هنگامی که همسر ساناز برای کار از خانه خارج شد، به منزلش رفتم. پس از چند دقیقه متوجه ...
به علت مسائل مالی دنبالِ ادامه درمان نیستم/فراموش شده ایم
، اما دارویی ندارد. ازدواج کردید؟ بله در سال 66 ازدواج کردم، آن زمان بیمار نبودم. سه فرزند دارم دو پسر و یک دختر. دخترم در سال84 و در اوج بیماری ام به دنیا آمد. وقتی متوجه شدم باردار هستم با همسرم مشورت کردم که بچه را سقط کنم، اما همسرم مخالفت کرد. من می ترسیدم که فرزندم نیز به همین بیماری مبتلا شود برای همین نمی خواستم بچه به دنیا بیاید، اما خوشبختانه او سالم است و همسرم نیز ...
بازداشت 4 اوباش بخاطر مزاحمت به یک زن مقابل شوهرش
. هنوز لحظاتی از دستگیری پسر جوان نگذشته بود که مرد جوانی با چهره ای آشفته پای در کلانتری گذاشت و از سناریوی عجیب مزاحمت های چند جوان برای زن و خواهرزنش خبر داد.مرد جوان به ماموران گفت: همراه همسرم و خواهرش در بازار ته لنجیها بودم که 4 پسر جوان به سمت ما آمدند و قصد مزاحمت برای همسرم و خواهرش داشتند که در برابر آنها اعتراض کردم آنها به سمت من حمله کردند و در حالیکه قمه و ساطور به دست ...
اولین گفتگو با قاتل ستایش در زندان
دوم راهنمایی درس می خوانم اما اینجا هم به درس علاقه ای ندارم. در کانون با چند نفر دوست هستی؟ در اینجا دوستان خوب و زیادی دارم. بیشتر آنها هم به خاطر قتل دستگیر شده اند. گاهی می نشینیم و برای هم درد دل می کنیم. چند وقت یک بار با خانواده ات تماس می گیری؟ روزی 20مرتبه به خانه مان زنگ می زنم. حالا که اینجا هستم بیشتر قدر پدر و مادرم را می دانم. دلم برای پدرم ...
ماجرای توقیف و پس دادن کتاب زردهای سرخ
، بنیانگذار انتشارات عطایی و مادرم اکرم رضوی، خانه دار بود. پدرم محافل ادبی زیادی داشت و گرداندن این محافل با مادرم بود که خود نیز دارای طبع شعری بود و به فردوسی علاقه فراوان داشت و همیشه اشعارش را زمزمه می کرد. او ادامه داد: دبستان را در خیابان نیروی هوایی و مدرسه فلاح پشت سر گذاشتم. در ادامه تحصیل در دبیرستان مروی با کتاب بیشتر آشنا شدم. در این دوران پس از مدرسه پیش پدر می رفتم و در آنجا با ...
روایت بانوی امدادگر اسفراینی، از کفن کردن شهید 14 ساله با دستان پدر
می دهد: همسرم توسط شهید فرومندی که فرمانده سپاه سبزوار بود، به جبهه اعزام شده بود، زمانی که برای مرخصی برگشت، به او گفتم که من هم همراهت به جبهه می آیم، همسرم از این پیشنهاد من استقبال کرد و نزد فرمانده سپاه رفتم و درخواستم را دادم و برای آموزش امدادگری به بیمارستان امداد فرستاده شدم. بعد از گذراندن دوره 21 روزه به همراه همسرم راهی کردستان شدیم، بعد از یک ماه که در کردستان بودم برادرم ...
بوسه بر پای پدر و مادر اذن شهادتش شد/ همسر یک شهید، آسمانی شدن محسن را به من بشارت داده بود/خبر اسارت و ...
دوست داشت را دوست داشتم؛ تا قبل از اینکه به سوریه بروند من ناآرام بودم چون همسر من ناآرام بود، همسر من برای شهادت تلاش می کرد اصلاً برای شهادت می رفت و من این را می فهمیدم؛ بعد از اینکه خبر شهادتش را دادند آرام آرام من هم آرام شدم چون محسنم به چیزی که آرزویش بود رسید و افتخار می کنم. * شهید محسن عکاس افتخاری مراسم شیرخوارگان حضرت علی اصغر بود وی از نوع نگاه و احساس شهید نسبت ...
رضا برجی دیده بان صادق انقلاب اسلامی است
آنجا مستندی تهیه کردیم. پس از پخش آن مستند بسیاری از افراد از وقایع جنگی تاجیکستان مطلع شدند و من متوجه شدم که 30 دقیقه فیلم چه تاثیری می تواند داشته باشد. از آن به بعد نتوانستم کار دیگری به غیر از عکاسی و حضور در این گونه فضاها انجام دهم. برجی با اشاره به اینکه در این 35 سال آنچه که می توانسته انجام داده ام، بیان کرد: اگر باز هم به عقب برگردم همین کار ها را می کنم زیرا آنچه که در توان ...
تحلیل یک جامعه شناس از یک سفر به ترکیه/ ما به افراد آموزش می دهیم، تربیت نمی کنیم
شهروندان کشورهای دیگر آورده بودید که پدر و مادرها سعی می کنند فرزندان شان را مستقل بار بیاورند و زندگی کنند. همان افرادی که در هتل دیدید این طور بودند یا در همه جا چنین وضعی را مشاهده می کردید؟ -من بیش تر در هتل بودم و بیش تر، بین توریست ها بودم یعنی بین روس ها و اروپایی ها. در رستوران، من با چشم مشاهده گر نگاه می کردم. یک نفر را ندیدم که به بچه اش بگوید چه بخور و چه نخور یا چه بیاور و ...
نوش نیستی، نیش هم نباش
ایران آنلاین /زندگی رها محمدی 10 سال پیش زیر و رو شد؛ در یک تصادف اتومبیل. گردنش شکست و نخاعش آسیب جدی دید. او این روزها به یک پرستار تمام وقت نیاز دارد. ای وای که برای پیدا کردن یک پرستار مجرب چه چیزها که از سر نگذرانده. داستان هایی دارد که کمتر کسی باورشان می کند. به قول خودش می شود از قصه دردها و رنج هایش فیلم ساخت. تا می گوید فیلم، یاد فیلم جدایی نادر از سیمین می افتم. ساخته اصغر فرهادی. داستان مردی ...
سحر وقتی شوهرش به سفر می رفت مرا به خانه اش می برد تا اینکه! + عکس
...: برای کار با کامیونم به اهواز رفته بودم اما وقتی با خانه تماس گرفتم و همسرم پاسخ نداد نگران شدم و از زن همسایه کمک خواستم. پلیس Police در نخستین گام از بازجویی ها به اختلاف های دنباله دار مصطفی و سهیلا پی برد به این ترتیب مصطفی به عنوان نخستین مظنون جنایت Crime بازداشت شد. اما در ردیابی تلفن همراه وی مشخص شد این مرد هنگام کشته شدن همسر و فرزندش در جنوب کشور بوده است. پلیس با بررسی تماس های تلفنی ...
خاطرات دوران کودکی شهید اسماعیل عبدالصمدی به روایت خانواده و همرزم شهید
خوشمزه بخرم،همیشه سر قولش بود. راوی: آمنه عبدالصمدی خواهر شهید اسماعیل عبدالصمدی تیله بازی چند ماه از تولد اسماعیل می گذشت .مادرم تازه توی کارخانه استخدام شده بود. چون من از همه بزرگتر بودم نگهداری از اسماعیل افتاده بود گردن من ،آن موقع تنها سرگرمی ما تیله بازی بود ، آمنه را به زور راضی می کردم که چند ساعتی مواظب اسماعیل باشد تا من بروم سراغ تیله بازی و قول می دادم که ...
نمونه بارز یک آتش به اختیار است
عقب می گردم نمی دانم که چرا باید در 16 جنگ حضور پیدا می کردم و 30 بار به افغانستان می رفتم اما می دانم که باید اربعین امسال کاری انجام دهم. این کار برای من نیست بلکه برای امام حسین(ع) است بنابراین خدا را قسم می دهم که من را در این راه همراهی کند. وی در پایان گفت: من در برابر حضرت حق تسلیم هستم و فکر می کنم اگر قرار است از کسی تجلیل شود باید از پدر و مادرم تجلیل شود زیرا 30 سال است که هنوز جنگ در خانه ما است. زیرا ما در سال 66 عزیزی را از دست دادیم و از همان موقع جنگ در خانه ما وجود دارد. مهر 115 ...
آرزوهای دختر کشتی گیر؛"یزدانی سوم" + فیلم
مناسبی نداشتم و به همین دلیل نتوانستم آنطور که باید کشتی بگیرم. *حریف ترکمن از من عذرخواهی کرد یزدانی: حتی حریف ترکمن من از من به خاطر ناداوری که در حقم صورت گرفت از من عذرخواهی کرد. علاوه بر آن داور بازی نیز از من عذرخواهی کرد. برای اهدای مدال نیز خانمی که مدال را بر گردنم انداخت به من گفت که می دانیم که حق با تو بود اما به همین مدال نقره نیز راضی باش، امروز حریفت طلا گرفت ...
روایت دختر 10 ساله از قتل مادر و خواهر
به گزارش جام نیوز ، آذین -10 ساله- گفت: چند روز قبل از حادثه، عمویم به خانه ما آمد و گفت که می خواهد خانم جوانی را که از آشنایانش بود به خانه ما بیاورد اما مادرم بشدت مخالفت کرد. بعد از رفتن عمویم، مادرم با زن جوان تماس گرفت و او را نصیحت کرد. عمویم که از این موضوع با خبر شده بود به مادرم گفت: همان طور که آبرویم را بردی آبرویت را می برم و داغت را به دل خانواده ات می گذارم. شب حادثه هم عمویم در ...
از لاک تنهایی تا باغ ویلایی! / شهرام و دختر عمه ام این بلا را سرم آوردند
دختر 22 ساله ای که به اتهام سرقت Stealing یک دستگاه گوشی تلفن همراه گران قیمت دستگیر شده است، در میان گریه هایش به مشاور و کارشناس اجتماعی کلانتری کاظم آباد مشهد گفت: پدرم کارگر ساده ای بیش نبود و ما در یک منزل نقلی در حاشیه شهر زندگی می کردیم. من تنها فرزند خانواده بودم و به همین دلیل پدر و مادرم توجه خاصی به من داشتند. همه تلاش آن ها این بود که من راه صحیح زندگی را بیاموزم و راه را از بیراهه ...
ازدواج سفید خواهرم با جوان 20 ساله را تحمل نداشتم / قتل عام وحشتناک عروس و داماد! + عکس
داد که پدر سعید زن دیگری هم دارد و به این خاطر او و مادرش در این منزل زندگی می کنند. سرهنگ کارآگاه حمید رزمخواه افزود: سعید که چهره ای غمگین داشت، در اظهاراتش مقابل قاضی ویژه قتل عمد گفت: مادرم طبق معمول صبح زود به محل کارش رفت. خواهرم و شوهرش نیز که حدود سه ماه قبل با هم ازدواج کرده بودند مهمان ما بودند و می خواستند امروز صبح (دوشنبه) به شهرستان بروند. به همین دلیل من زودتر از خواب بیدار ...
کارآفرینی که با 70هزار تومان شروع کرد!
آشنایی بیشتر با چگونگی کار به دیدارش برویم. در واقع من تا آن روز از این کار هیچ نمی دانستم. س: پس می توان گفت که پدر شما راه را برایتان باز کرد؟ پدرم در این مورد حمایتم نمی کرد؛ زیرا دوست داشت همه انرژی و توانم را صرف تحصیل کنم؛ در حالی که دوست پدرم با شرط حضور پدر حاضر به کمک می شد. س: این شغل با رشته تحصیلی و علاقه شما ارتباطی نداشت و از سوی دیگر پدرتان هم راضی به کار کردن شما ...
شهدای بی سر کردستان
در تهران انتقال دادند. یک روز در حیاط مشغول لباس شستن بودم که در خانه را زدند چند نفر غریبه بودند و به من گفتند که همراه ما بیا تا برادرانت را تحویل دهیم ترسیدم، مادرم در آن موقع در مراسم ترحیم پدر بزرگم بود نخواستم نگرانش کنم به سمت مسجد رفتم و از چند نفر از ریش سفیدان محله خواستم من را همراهی کنند نخواستم ریسک کنم. خلاصه با چند نفر از همسایه ها به آدرسی که گروهک ها دم در ...
گریه های ملتمسانه پسر دوازده ساله هراتی برای رفتن به جبهه!/سرمای سقز از یادم نمی رود
از اعزام ها بعد از مدتی به مرخصی آمدم. وقت برگشتن به اهواز به کارگزینی واحد ادوات مراجعه کردم، گفتند باید به کردستان بروی، همین امروز اتوبوسی تعدادی نیروی پشتیبانی به آنجا می برد، من هم آماده رفتن شدم؛ در بین راه چون راننده تنها بود من کنارش نشستم و این بی خوابی و همچنین غذای بدی که بین راه خوردم باعث شد بشدت مریض شوم با وجود بیماری و همچنین سرمای شدید سقز از اتوبوس پیاده شده و خودم را به واحد ...
انتخاب نوع زایمان، چرا سزارین بیشتر شده؟
افراد در آن قرار دارند در انتخاب نوع زایمانشان بی تأثیر نبوده است. در مجموع همه مشارکت کنندگان (15 نفر) از فضای بیمارستان، آرامشی که در آن حکم فرما بود و توجه و رسیدگی پرسنل آن رضایت داشتند؛ برای مثال یکی از پاسخ گویان می گفت: داشتن محیط آرام برای سزارین دلیل مهمی برای انتخاب آن شد. مثلاً یه روز رفتم بیمارستان (دولتی) صدای جیغ زن ها را شنیدم، خیلی ترسیدم این صحنه ها رو دیدم گفتم حتماً سزارین می کنم ...
تکنیک فرزند پروری، چگونه است؟
همدردی و بیان احساس و تشویق توصیفی. این پدر، هر سه این تکنیک ها را به کار برد. هم احساسش رو فهمید و پذیرفت، هم احساس خودش رو خوب بیان کرد، هم اونو به خاطر مواظبت از دفترش تشویق کرد. اینطوری: تو واقعاً از دفترت مواظبت می کردی. توی نمایش بعد، مادر از چه تکنیک هایی استفاده می کنه؟ پسر: مامان معتاد یعنی چی؟ مادر: یعنی یکی که خیلی سیگار می کشه. پسر: چرا سیگار ...
پدری با مشت ، نوزادش را به قتل رساند
ساله بازداشت شد و روز دوشنبه با انتقال به دادسرا به قتل پسرش اعتراف کرد وبا چشمان اشکبار گفت: دو سال قبل از طریق مادرم با همسرم آشنا شدم و با هم ازدواج کردیم. خانواده ام ابتدا با این ازدواج موافق بودند اما نمی دانم چه اتفاقی افتاد که مخالفت هایشان شروع شد. من 13 سال در یک نانوایی کارگری کرده ام و مشکلی هم نداشتم.اما خانواده ام دائم از همسرم گلایه می کردند. ازطرف دیگر همسرم هم از آنها دلخور بود و ...
من جاسوس نیستم
؟ ناامید شدم، نه متعجب. در فرانسه هم شرایط شبیه آلمان و بقیه این کشورهاست. همه دولت ها تا جایی که به جاسوسی اقتصادی، مهارت دیپلماتیک و نفوذ سیاسی مربوط می شود، فقط می خواهند که قدرت بیشتری داشته باشند. هدف اصلی نظارت این است که از حملات [تروریستی] علیه کشورمان جلوگیری کنیم. در اصل، این مسأله هیچ مشکلی ندارد. ما هیچ دلیلی نداریم که ثابت کند این برنامه های نظارتی ...
افزایش دزدی خاطرات دفاع مقدس/ اخراجی ها را در تاریخ جنگ پنهان کردیم/ ماجرای نامه ای جعلی که باعث شهادت ...
شهید مصطفی کاظم زاده ، نماز اول وقت می خوانند و هر هفته بر سر مزار وی می روند. آن ها سطر به سطر کتاب قطور از معراج برگشتگان را حفظ بودند. به خاطر دارم خانمی نزدم آمد و گفت که من حجاب نداشتم. کتاب دیدم که جانم می رود شما را به خاطر شرکت در مسابقه خواندم و با حجاب شدم. همسرم چند سال سعی کرد تا بتواند من را به حجاب تشویق کند اما نتوانست. همسرم گفته است که بیایم و از شما تشکر کنم. ...
در جشن عقدکنان فهمیدم نامزدم بدچشم و بی تعهد است / حماقت کردم و صیغه یک مرد متاهل شدم
بدهند اما فایده ای نداشت. آن قدر اذیتم کرد که مهریه ام را بخشیدم و طلاق گرفتم. احساس سرشکستگی می کردیم و دچار ناراحتی شدید عصبی شده بودیم. بعد از طلاق به درسم ادامه دادم. در یک شرکت هم مشغول کار شدم. یکی از همکارانم که مردی متأهل بود به من ابراز علاقه کرد. می گفت با همسرش مشکل جدی دارد و می خواهند از هم طلاق بگیرند. به او جوابی ندادم و گفتم باید با پدر و مادرم صحبت کند. در هر فرصتی که پیدا می کرد ...