سایر منابع:
سایر خبرها
.... گفت ممکن است د راین مدت نتوانیم با هم صحبت کنیم و نتوانم خانه بیایم که من آن زمان خیلی به دلم بد افتاد. قرار بود با شهید کافی زاده به تهران برود. وقتی قسمت نشد که برود، 23 روز بعد از آن روز، روح الله کافی زاده شهید شد. وقتی خبر شهادت آقای کافی زاده را شنیدم، تعجب کردم و گفتم مگر قرار نبود به تهران بروید پس چرا آقای کافی زاده در سوریه شهید شده است؟ در جواب گفت که از تهران نیروها را به سوریه ...
بخواهند بخوابانند و بار او کنند، نمی تواند بلند شود؛ اما شتر را می خوابانند و بار او می کنند و سنگین ترین بار را هم بر روی شتر می گذارند. حالا روی من بار گذاشتی، اول مرز کاشان رهایم کن و خودت هم بیا با این بار بخواب؛ چون من می دانم این بار را می خواهی به کرمان ببری، من راه را از کویر لوت درست می روم، حتی تو هم که خواب باشی، من بار را به کرمان می رسانم و اشتباه هم نمی کنم؛ چون می دانم هفت، هشت، ده روز ...
چند ساعتی در خدمت شان بودیم. ماحصل حضور استاد گفتگویی ذیل است. *اگر بخواهید خودتان را معرفی کنید، چگونه این کار را می کنید؟ **می گویم داوود نماینده هستم فرزند کارگر. پدرم وسیعترین دانشگاه برای من بود. نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مسأله آموز صد مدرس شد. پدرم همیشه با ادبیات رفتاری اش به من آموزش می داد که مثلاً انسانی شریف بودن و احساس و زندگی زیبا داشتن چگونه ...
.... چرا آنقدر هیئت را دوست دارید که حاضرید 10 روز توی ماه محرم این همه سختی بکشید و در هیئت کار کنید؟ نرگس: عشق به امام حسین. یعنی دوست داشتن از ته دل. امام حسین همه بچه های خودشان و خواهرشان را فدای دین اسلام می کنند. واقعا امام زمان دست ما را می گیرد که به هیئت جدش بیاییم. ستاره: شش ماهه امام حسین که سنی نداشت. اما با تیر زدنش. علی اصغر بچه بود. کاری با کسی نداشت. اما دشمن بی ...