سایر منابع:
سایر خبرها
معصومه میرزایی: محدودیت ها مانع پیشرفت جامعه روشندلان شده است
به کما رفته و یکسال و سه ماه در این حالت به سر می بردم در این مدت که در حالت کما بودم خانواده ام از من قطع امید کرده بودند. اما با حمایت خواهرانم به مرور زمان بدنم تحرک پیدا کرد و شروع به صحبت کردن کردم. پاهایم قدرت راه رفتن نداشتند که بعد از گذراندن دوره کامل فیزیوتراپی قادر به راه رفتن دوباره شدم. با همت و تلاش خواهرانم و پزشک مربوطه ام توانستم قسمت اندکی از بینایی ام را به دست بیاورم. ...
گفت و گو یا خالق کارت های معروف صدآفرین
.... نقاشی از همان زمان مدرسه رفتن برایم اهمیت پیدا کرده بود، در همان سال های آقای علی اکبر بلالی که همان معلمم بود و تا چند سال قبل که زنده بودند، از حالش خبر داشتم، به هر درسی که می رسیدیم به من می گفت این درس را به شکل دیگری نقاشی کن و طرح من را روی دیوار می زد. به دلیل همین امتیازی که داشتم، در بین بچه ها و معلم ها محبوب بودم. عشق به طبیعت مرا به معلمی در روستا کشاند ...
طرفداران زایمان سزارین، این محبوبیت برای چیست؟
، حالا او منتظر است تا چهل هفته اش تمام شود تا اولین فرزندش را در آب به دنیا بیاورد: به من گفتند این روش زایمان، درد کمتری دارد، فکر نمی کنم دردش غرقابل تحمل باشد، البته همسرم هم در زمان زایمان حاضر می شود که این خودش استرس مرا کمتر می کند. او روش مدیریت درد را در آخرین هفته بارداری آموزش می بیند؛ قرار است برایشان کلاسی گذاشته شود: هنوز اتاق زایمان را ندیدم اما قرار است با تعدادی از مادران ...
سیفی آزاد: با فضای گلخانه ای نمی توان فرهنگ را نجات داد/ بهزیستی هیچ حمایتی نکرد/ تیرانداز: مسئولان چشم ...
شد من همزمان سر سریال بودم و نمی توانستم، یا یک سینمایی کاشان بود و من نمی خواستم بروم کاشان و می خواستم تهران باشم و نتوانستم حضور پیدا کنم، اتفاقاتی هم از این جنس افتاده است. اما اینکه من خودم را بخواهم محدود کنم به سینما و تلویزیون و تئاتر هیچ وقت اینطوری نبود. بیشتر به کدام مدیوم علاقه دارید؟ من بازیگرم و تفاوتی ندارد من از تئاتر شروع کردم، تئاتر خانۀ من است؛ ...
اسمش را بگذارعصیان
...> ما هنرستان گرافیک می خواندیم و آن زمان مسابقات منطقه ای سرود، تئاتر و... برگزار می شد و من به همراه چند تا از دوستانم برای این که بازیگری مان بهتر شود، به کلاس های مدرسه هنر و ادبیات کودک و نوجوان رفتیم. کلاس های خوب و امنی هم بود که مادر من مشکلی نداشت. هنرجوها همه دختر بودند و اساتید هم خانم ها تیموریان، آدینه و سپاه منصور. در دوره اتصال به دانشگاه بودیم و باید انتخاب می کردیم که می خواهیم ...
عصای سفید ...
به گزارش ایرنا، خبرنگار که باشی و تصمیم به نوشتن بگیری کلمه ها از چند روز قبل درون سر انگشتانت بی محابا می آیند و می روند تا بهترین جمله شوند و لایق نوشتن ... ؛ این بار مناسبتی در تقویم حس نوشتن را در من برمی انگیزد، روز جهانی عصای سفید و روشن دلانی حافظ قرآن کریم... . از روی آدرسی که گرفته ام راهی خانه اشان می شوم، در صندوقچه ذهنم به دنبال جفت و جور کردن جمله هایی برای مقدمه گزارشم هستم ...
خروج غیرقانونی اسناد ساواک توسط ابراهیم یزدی
بازرگان را نوشتیم و برای امام خواندیم. ایشان اصلاح و تصویب و روز بعد امضاء کردند. البته به گفته حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی متن حکم مزبور پس از تعیین کلیات آن توسط امام، با مشورت آقایان بازرگان، مطهری، هاشمی رفسنجانی، مهدوی کنی، یدالله سحابی، ابراهیم یزدی و چند تن دیگر، تنظیم شد. با آنکه امام خمینی در حکم انتصاب مهندس بازرگان، دوری از روابط حزبی را شرط کرده بود و مقامات وابسته به نهضت تعهد ...
سرنوشت نخبه ریاضی با پزشکی قانونی گره خورد!
.... علی که دانش آموز نخبه ریاضی است، افزود: شب حادثه از تولد پدرم برگشته بودم که وحید زنگ زد و علاوه بر فحاشی، یک میلیون تومان پول خواست. قبول نکردم. او هم پس از تهدید گفت بیا دم در مشکل را حل کنیم و اگر نیایی غیرت نداری. می دانستم چاقو دارد. برای ترساندنش، چاقویی از آشپزخانه برداشتم و پایین رفتم. صد متر دورتر از خانه، وحید به سمتم آمد و شروع به فحاشی کرد. سپس چند پاره آجر به سمتم ...
شهیدی که مکان دفنش توسط عراقی ها را به پدرش گفت
.... در خواب احمد به من گفت: پدر اگر دنبال ما بیایید، ما را پیدا می کنید. احمد در خواب به من گفت که یک عراقی من را داخل غار گذاشت و بعد چاله ای کند و مرا داخل آن دفن کرد. پدر بیا آنجا من را پیدا می کنی. من هم با بلد راه رفتیم آنجا و پیکر شهدا را پیدا کردیم. وقتی پیکر را پیدا کردید چه مدت از شهادتش گذشته بود؟ هشت ماه و هشت روز از شهادت احمد گذشته بود. در همان چاله ای که گفته بود ...
مداحی را بیشتر از فوتبال و شعر دوست دارم
کتابخوان و شاعر بودن این بازیکن پرسپولیس به سراغش رفتیم تا با او به جای فوتبال در مورد موضوعات فرهنگی گفت وگو کنیم. مداحی را از کجا شروع کردید؟ مداحی را از کودکی شروع کردم. حب اهل بیت(ع) در دل همه ایرانیان است و برای همین به سمت هیات می روند. من هم به واسطه پدر و مادرم این حب اهل بیت(ع) را در دلم داشتم. اولین باری که میکروفن به دست گرفتم هشت یا نه ساله بودم، در هیاتی که برای بچه ها بود ...
حاشیه امن برادر در کنار رئیس ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی/ ارزان سازی خودروهای داخلی به چه قیمتی؟
.... بعد گفته شد به قدری نیروی مازاد داریم که دیگر توان جذب نیرو نداریم. نزدیک انتخابات ریاست جمهوری شد، به یکباره گفته شد وزارت نفت برای جذب 2 هزار و 500 نفر آزمون برگزار می کند! وزارت نفتی که تا چند روز پیش از اعلام این خبر مدام از مازاد بودن نیروهای خود می گفت، به یکباره از نیاز 2 هزار و 500 نفری خود گفت. وزارت نفت به نامه های واحدهای عملیاتی مشروعیت داد و بالاخره ثابت شد ...
چشم انتظاری کُشنده خانواده پارسا
کردن اثری از پارسا به منطقه می رفتم و نقاط زیادی از رودخانه را با ابزاری چنگک مانند به طول 5 متر می گشتم حتی در این زمینه از افراد بومی که با منطقه آشنا بودند هم کمک گرفتم، از لانه حیوانات وحشی گرفته تا استخرهای پرورش ماهی و کارخانه های اطراف رودخانه همه را گشتم اما دریغ از یافتن اثری هرچند کوچک از پارسا. پدر پارسا پسر هشت ساله ای که هنوز سرنوشت وی معلوم نیست بابیان اینکه همراه با همسرم ...
محرمانه های علی اکبر حیدری فرد از سعید مرتضوی و کهریزک
...، بازداشت کردم که در اوین، بازداشتگاه پلیس پیشگیری و چند بازداشتگاه امنیتی دیگر که نمی توانم بگویم، نگهداری می شدند. کسی هم بود که حاشیه امنیت داشته باشد و بازداشت نشود؟ بله؛ براساس توافقی که با قاضی مرتضوی داشتم و شرطی که برایش گذاشته بودم، در دوران دستگیری های سال 88 هیچ فرزند شهیدی را بازداشت نکردم. برگردیم به پرونده کهریزک، درباره شروع و منشأ بازداشت های تیر ...
اعتراف نامزد دانشجوی پیراپزشکی به قتل همسرش/دائما به خاطر وضع بد مالی من ،مرا سرزنش می کرد
ترسیده بودم. زمانی که این اتفاق افتاد در جاده قدیم کرج بودم و ناگهان چشمم به تابلو شهریار افتاد. ناخودآگاه به سمت شهریار رفتم و او را در بیابان انداختم و به خانه برگشتم. با ناپدید شدن زیبا کسی از تو سراغ او را نگرفت؟ هیچ کسی نمی دانست که زیبا با من قرار دارد. خانواده اش می گفتند به خاطر فشارهایی که به دخترشان آورده اند او خانه را برای چند روز ترک کرده است.حتی در این مدت من ...
نخبه هایی که دیگر تمایل به بازگشت ندارند...
. به این فکر کردم که اگر به هر دلیلی به ایران برگشتم با زن و بچه، سربار خانه پدر، مادر یا اقوام نباشم. پس شرایط برگشت انقدرها هم سخت نیست و خیلی از کسانی که دلشان می خواهد برگردند با کمی فرهنگسازی و تسهیلات می توانند برگردند. بله. خیلی ها دلشان به برگشتن هست ولی یک نکته مهمی که برنمی گردند فرزندان شان است. همه به من می گفتند: اگر به ایران برگردی در حق پسرت ظلم کرده ای، پسرت ...
انتخاب این مادر را به خاطر بسپارید!
کند نوزاد باشه یا نوپا. وقتی آنجا بودم هیچی به اندازه محیطش و کنار بچه ها بودن مرا آرام و خوشحال نمی کرد. همه غم و غصه هایم را با بودن در آنجا فراموش می کردم. اول با سه روز در هفته کارم را شروع کردم بعد شد چهار روز و بعدش... تا اینکه هر روز می رفتم سر کار. صبح تا ظهر می رفتم ولی طاقت نمی آوردم و تا 9 شب وقتی کار بچه ها تمام می شد خسته به خانه برمی گشتم. روز تولد حضرت علی (ع) بود که نوشین را از ...
متهم: مقتول مهدورالدم بود
زمین افتاد. پس از آن هر دو به خانه برگشتیم، اما بعد متوجه شدم فردای آن روز شوهرم همراه دوستش جسد غلام را در همان باغ دفن کرده اند. بعد از این اظهارات، مأموران به آدرس باغ محل جنایت رفتند، اما با گودالی روبه رو شدند که جسدی در آن نبود. به این ترتیب فؤاد 32 ساله بازداشت شد و تحت بازجویی قرار گرفت. او به مأموران گفت: غلام را کشتم چون مزاحم همسرم می شد و به او تجاوز کرده بود. متهم در توضیح ماجرا ...
خاویر باردم از فیلم جدید فرهادی و همکاری با او می گوید
همیشه فقط در زندگی ام به دو چیز باور و اعتقاد داشته ام: خدا و آل پاچینو؛ این اتفاق باعث رخدادی غیرقابل باور شد. من همیشه گفته ام که آل پاچینو بازیگر مورد علاقه ام است و همیشه بازی ها و شخصیتش را تحسین کرده ام. به این دلیل وقتی پاچینو ساعت 3نصف شب به وقت اسپانیا به من زنگ زد و گفت چقدر فیلم پیش از آغاز شب و بازی مرا دوست دارد؛ از خوشحالی دیوانه شدم. یادم هست چنان هیجان زده و دستپاچه شده بودم که ...
متن روضه شهادت امام سجاد (ع) به همراه فایل صوتی روضه
هیچ جایی برای حال شما امام سجاد؛ علم گریه برداشت، همه حرفش و بعد از کربلا با گریش زد، من می خوام بگم چرا گریه میکرد، دلایل زیاده، اما مگه یادش میره صحنه های کربلا یکی یکی جلوی چشماشه منو تو یه روضه گوش میدیم، می شنویم، بی مقدمه تو هر روضه مون میگیم: حسین؛ حالا زین العابدین که خودش دیده، من می خوام بعضی از این صحنه ها رو یادت بیارم، مگه یادش میره صحنه وداع با پدرش رو، پدرش ...
قتل همسر قبل از رفتن به سربازی
.... در واقع پدر من خودرواش را برای تعویض روغن به مغازه پدر زیبا می برد و کم کم آنها با هم آشنا شدند. چند بار هم من خودروی پدرم را برای تعویض روغن به مغازه اش بردم و او هم مرا دیده بود تا اینکه پدر من و پدر زیبا تصمیم گرفتند ما با هم ازدواج کنیم. زیبا، دانشجوی رشته رادیولوژی بود و من هم در رشته حقوق تحصیل می کردم تا اینکه خردادماه امسال با هم عقد کردیم. یعنی شما ازدواج دانشجویی کردید ...
گل نراقی از زبان امین الله رشیدی
. هنرستان در خیابان ارفع بود؛ همین خیابان شهریار امروزی که تالار وحدت در آن واقع شده است. آن وقت ها تهران مثل حالا این همه بی در و پیکر و بزرگ نبود. آن قدر کوچک بود که می شد یک سری مسیرها را پیاده بروی و بیایی. من هم پیاده به هنرستان می رفتم و در کلاس های شبانه شرکت می کردم. در همین کلاس ها هم بود که با خیلی ها آشنا شدم. حسن خدابیامرز هم یکی از هم دوره هایم بود که هر شب با هم پیاده روی و تمرین آواز و شوخی ...
زندگی مرد شیشه ای با جسد همسرش!
را که باز کردم، دیدم همسرم پایش را روی گردنم گذاشته است. وحشت کرده بودم او را هل دادم که کناری افتاد. به زور می گفت بلند شو برویم شیشه بخریم. من هم عصبانی شده و با دستانم گلویش را گرفتم که بیهوش شد. روز بعد شیشه خریدم و به خانه آمدم. چند بار همسرم را صدا کردم تا بیاید مواد بکشد اما جواب نداد. به سمتش رفتم و متوجه شدم مرده است. دو روز در کنار جسد می نشستم و با همسرم حرف می زدم. شب ها هم کنار او می ...
روشن دلانی که به جرم ندیدن نادیده گرفته می شوند/ نبود شغل و اعتماد کافی از مشکلات اساسی نابینایان
وجود پدر کارگرم تمام مخارج زندگی مان را می پردازد. این روشندل آملی از مخارج بالای زندگی گفت و بیان کرد: نابینایان تحت پوشش سازمان بهزیستی هستند، اما مستمری که برای نابینایان درنظر گرفته شده کفاف معاش آنها را نمی دهد، حتی با این شرایط نمی توانم مخارج مدرسه دخترم را بدهم و با وجود سن بالای پدرم و بیماری اش مجبور هستم به وی وابسته باشم. عزیززاده خرمی با اشاره به تلاش هایش برای کار ...
دردهای یک درد/ متکدیان حرف دارند
اراک آمدم هیچ کس قبولم نکرد، مجبور شدم برای ادامه زندگی در کوچه ها درویشی کنم برای روزهای اول کار سختی بود، حس می کردم شخصیتی برایم نمانده است اما شکم گرسنه شخصیت و آبرو نمی شناسد پس از مدتی انگار برای مردم تکراری شده بودم کسی کمکم نمی کرد از اینجا به بعد مجبور به گدایی شدم. به عنوان خبرنگار فقط گوش می کردم، با صدای سکه 200 تومانی که به سمتش پرت شد لبخند تلخی زد و اینگونه ادامه داد: می بینی ...
جزئیات قتل وحشتناک دانشجوی پزشکی
همسرم رفتم. جلوی دانشگاه منتظر ماندم تا زیبا کلاسش تمام شد و از دانشگاه خارج شد. همسرم سوار بر خودرو شد اما از همان اول شروع به بهانه گیری کرد که تو کار مناسب نداری، سربازی نرفتی و لباس برایم نمی خری، باید برای من خانه و ماشین بخری. در ادامه مرا کتک زد که از او خواستم آرام باشد و گفتم که دفترچه ام را پست کرد ه ام و پس از خدمت سربازی همه چیز درست می شود؛ اما بی فایده بود تا این که تصمیم گرفتم ساکتش ...
گفت وگوی شفقنا با مهدی چمران: قالیباف می تواند موفق شود اما حواشی هم دارد/اگر برگردیم به سال 84 و 88 باز ...
قبلاً کارمند شهردای بود یعنی مدیر فرهنگی یکی از مناطق بود. حالا نمی دانم منطقه ی سه بود یا منطقه ی دیگری قبل از اینکه به شورا بیاید، چند سال قبل از شورا در تعاونی ای که بوده، در آن تعاونی خانه ای خریده بود، آن خانه را که خریده بود بعد زمینش وقفی در می آید بعد قبل از این هم که شورا بیاید می آید اعلام می کند نمی خواهم، و اصلاً نگرفته و تا به حال هم نگرفته است و نمی دانم پولش را پس گرفت یا نگرفت. این ...
بازیگران درخشان تاریخ سینما (39): الیویا دی هاویلند
ها به دست آورده است.” در این سریال کاترین زیتا جونز نقش وی را بازی کرده است. نقل قول های شخصی • [بعد از بردن دومین اسکار در سال 1950] زمانی که در سال 1947، اولین اسکار را گرفتم به شدت هیجان زده بودم. اما این بار احساس می کنم موقر، جدی و ... بهت زده هستم. بله، بهت زده! دو بار برنده شدن مسئولین بزرگی ایجاد می کند. • بازی در نقش دختر های خوب در سال های دهۀ 1930دشوار بود، چون در آن ...
سرگذشت مادری که سوژه فیلم شیار 143 شد/ می خواهم بی سر شهید شوم
صورت شهادت من، برایم سه ماه نماز قضا بخوانند (نماز یومیه) و یک ماه روزه بگیرند و 100 تومان به حساب 100 امام بریزند. از شما پدر و مادر عزیزم می خواهم که مرا حلال کنید و راضی باشید از من و همچنین شما ای خواهران عزیزم مهری جان و شمسی جان، شما را هم به خدا می سپارم، دختر و پسرت را ببوس و همچنین از شما ای همسر برادرم، معذرت می خواهم اگر نتوانستم سر به شما بزنم، مرا حلال کنید. همه را سلام برسانید، همه ...
جزییات قتل دختر دانشجو به دست همسر
خودرو ی خود را به مغازه او می برد. چند بار هم من ماشین پدرم را برای تعمیرات جزئی به آنجا بردم. پس از مدتی، پدر همسرم به پدرم گفته بود از من خوشش آمده است و علاقه دارد من با دخترش ازدواج کنم. پدرم هم موضوع را با من مطرح کرد و قرار شد خانواده ها بیشتر با هم آشنا شوند. پس از مدتی، با هم عقد کردیم؛ اما چند وقتی که از ماجرا گذشت، اختلافات من و همسرم شروع شد. او سر موضوعات مختلف که بیشتر آن به خرید ...
حیرت جهان از باغ سنگی درویش خان +عکس
...> اهالی سیرجان می گویند؛ درویش خان از طایفه بچاقچی بود؛ یکی از طوایف اصیل سیرجان که شکارچی بوده اند و درویش خان از میانشان هنرمند شده. می گویند که درویش خان هم پرزور بود؛ آنچنان که سنگ های بزرگ را مثل پر کاه بلند می کرد و به شاخه می آویخت. او دو پسر داشت که یکی در 25سالگی با تراکتور تصادف کرد و مرد. دو سال بعد هم همسرش درگذشت. حالا یک پسر مانده که 6 دانگ باغ مال اوست و خانواده بزرگی دارد. خانه درویش ...