سایر منابع:
سایر خبرها
قتل پسردایی به خاطر هزینه جوجه کباب
. من قصد قتل نداشتم . روز گذشته محاکمه این متهم برگزار شد و نماینده دادستان در جایگاه حاضر شد و توضیحاتی را ارائه داد؛ در ادامه اولیای دم در جایگاه قرار گرفتند و اعلام کردند درخواست قصاص دارند. آنها گفتند از آنجا که پسرمان را با پول کارگری بزرگ کردیم، از خون او به راحتی نمی گذریم. سپس متهم در جایگاه حاضر شد؛ او گفت: من اتهام قتل را قبول ندارم. مادرم زنی معلول است و من و مادرم با هم ...
خودکشی پس از قتل عاشق سمج
سربه مهر می ماند چراکه پزشکان امیدی به زنده ماندنش نداشتند. روز سوم از بیمارستان خبر دادند که محمدرضا به هوش آمده است، سریع خودم را به بخش مراقبت های ویژه رساندم. او در حالت خواب و بیداری بود و نمی توانست حرف بزند و کسی را نمی شناخت؛ حتی همسرش را. چاره ای نداشتم تا صبح روز بعد صبر کنم. شب در اداره شیفت بودم و تا صبح به این پرونده فکر می کردم و فرضیه های دیگری به ذهنم خطور ...
جدال دو بیوه به خاطر مستمری یک مُرده
... پس از آنکه قاضی محمدرضا رستمی دادخواست مطالبه مهریه ناجیه را خواند، رو به او گفت: شما خواستار مهریه 2000 سکه ای خود از وراث شوهر مرحومتان شده اید. چطور شده سه سال بعد ازمرگ همسرتان این دعوی را طرح کرده اید؟ ناجیه جواب داد: آقای قاضی؛ شوهرم کمال، مدیرعامل یک شرکت حمل و نقل دریایی بود که قبل از فوت ورشکسته شد و نه تنها مالی برای من باقی نگذاشت، بلکه خانه ای را هم که برایم خریده بود ...
گریه می کردم و از خدا می خواستم، کمکم کند بازیگر شوم
تشویقم کردند ! می گفتند، جوینده، یابنده است.یک بار خیلی خسته بودم. به مراسمی دعوت شده بودم که باید می رفتم، پسرم همراهم بود.وقتی متوجه شدم عکاس ها می خواهند از من عکس بگیرند، مثل برخی از بازیگرها موبایلم را کنار گوشم گرفتم یعنی این که من دارم با تلفن صحبت می کنم، همان جا پسرم گفت: مادرم خدا را پشیمان نکن! یادت هست گریه می کردی و دوست داشتی بازیگر شوی! حالا که خدا تو را به آرزویت رسانده داری ...
واکنش حضرت امام(ره) به شهادت فرزند ارشدشان + تصاویر
خارج فقه و اصول بودند. او در 27 سالگی به اجتهاد رسید. سید مصطفی خمینی در سال 1333 و در سن 24 سالگی با دختر شیخ مرتضی حائری ازدواج کرد. مرحومه بانو خدیجه ثقفی، همسر بزرگوار حضرت امام(ره)، ماجرای ازدواج پسر ارشد خود را چنین شرح دادند: "یک وقت شایع شد که با آقا مرتضی حائری وصلت کرده ایم ، به طوری که مصطفی می گوید: وقتی آقای حائری از صحن حرم بیرون می آید، رفقا می گویند که پدر زنت آمد ...
به خاطر نامهربانی ها ایران را ترک کردم
نبودم برای چند صباحی ماندن، دوستانم و تنیس روی میزی را که با هم این خانواده را ساخته بودیم از بین ببرم، چطور می توانم بِعد از 40 سال خون جگر خوردن با نا اهلان آن را تقسیم کنم و شاهد رکودش باشم و به همین دلیل إز ان جدا شدم. دوست دارید دوباره به ایران برگردید و تجربیات و علم خود را در اختیار جوانان شهرتان بگذارید؟ به راستی می توانم بگویم که با خلوص نیت و دلسوزی چه در دوران قهرمانی ...
آخرین بازمانده از یک تیم 75 نفره + فیلم
؟ من از همان اول کار با چوب را دوست داشتم، البته تمام رشته های هنری از مینیاتور گرفته تا رنگ روغن، خاتم کاری را در دوره های متفاوت کار کردم. از قبل پیشینه ای از هنر چوب داشتید؟ کسی از اعضای خانواده این کار را انجام می داد؟ پدر و مادرم به شدت مخالف انجام کاری که من به آن علاقه داشتم، بودند. یک بار یک تخته نَرد ساختم، یک سال روی آن کار کردم و سپس نزد پدرم که قاضی بود ...
اشکالات اصولگرایان را می دانیم، اما قرار نیست رسانه ای کنیم
بود و آشناییمان از همان دوران شروع شد اما بعد از انقلاب این ازدواج صورت گرفت، یعنی وقتی که آقای خلخالی حاکم شرع بود. ایشان اولین نماز جمعه در رفسنجان را قبل از انقلاب اقامه کرد و بعداً که ایشان حاکم شرع شد ما تهران رفت و آمد داشتیم... . با هم بحث سیاسی هم داشتید یا خاطره ای بود که ایشان تعریف کند و یادتان مانده باشد؟ سن و سال چندانی نداشتم که با ایشان وارد بحث و مناقشه بشوم. گاهی ...
آزاده را تکه تکه کردم! / او را خیلی دوست داشتم ولی ارتباط پنهانی ما طولانی شده بود!/عکس
خانه پدرم انداختم و وقتی فهمیدم خانواده آزاده دنبال او می گردند همراه آنها شدم تا پلیس را گمراه کنم.اما پس از مدتی به خاطر عذاب وجدان حقیقت را گفتم. وی در حالی که اشک می ریخت گفت: باور کنید نمی دانم چرا نیم تنه بالای جنازه پیدا نشده است. من دو کیسه پلاستیکی را به یک سطل زباله انداختم. بعد از اینکه به قتل Murder اعتراف کردم بقایای نیم تنه یک انسان در حوالی شهریار پیدا شده بود. عکس آن را به ...
درامتداد روشنایی؛ عشق در چشمان گریان
تنها روزگار را سپری می کردم. مرد جوان ادامه داد: آن زمان 17 بهار بیشتر از عمرم نگذشته بود که عاشق الهه شدم. خانواده او از جنوب کشور به حاشیه شهر مشهد مهاجرت کرده بودند و در همسایگی ما زندگی می کردند. با وجود این که الهه چند سال از من بزرگ تر بود اما من اهمیتی نمی دادم چرا که در سن شور و هیجان جوانی قرار داشتم و با احساسم تصمیم می گرفتم. حرف های دیگران برایم مهم نبود و تنها به ازدواج با او ...
من و این عشق دیرین
مطربی می خواند. این باعث خشم و غضب خانواده شد و به آمریکا آمدند تا مرا به زور به ایران برگردانند و من برنگشتم و درواقع برخوردی بین ما پیش آمد که منجر به یک قطع رابطه طولانی شد. من سال ها بدون خانواده زندگی کردم و حتی در نبودشان ازدواج کردم، چون می خواستم سینما بخوانم. (خنده) بدون حمایت خانواده در آمریکا چه کردید؟ در پمپ بنزین و رستوران کار می کردم و پول درمی آوردم. فیلم هایی که می ساختم ...
آموزش لگنی
همه ش رو بخوری... با اون رقص چاقوی مسخره ات... همه مون رو اخراج نکنن خوبه... گفتم: آخه تا حالا با شهرام ناظری نرقصیده بودم... خانم محمدی پرید توی حرفم: اصلا توی اداره برای چی باید برقصی؟ این جا صد تا حراست داره، صدتا دوربین داره، تو اگر کج بلند شی صد نفر زیرآبتو می زنن، اون وقت تو با چاقوی خونی میای وسط قِر می دی؟! فکر کردی ما شلغمیم که خودمون نیومدیم وسط؟ گفتم: ما که سی و چهار ...
کلیات جودی ، سروده های عبدالجواد جودی خراسانی / به اهتمام میرزا علیرضا دهقانی اشکذری
به گزارش اشکذر خبر ، این کتاب 277 صفحه ای در سال 1396 با طراحی جلد سجاد مفیدی فر و صفحه آرایی سید علی اصغر میردهقان طی 1000 جلد در انتشارات آرتا کاوا نشر یافته است. میرزا علیرضا دهقانی اشکذری متولد ابان سال 1329در مقدمه کتاب خود چنین آورده است: هنوز چهار سال بیشتر نداشتم که به تشویق پدرم قرآن را در مکتب خانه سنتی عمه ام مرحومه خدیجه غفوری ظرف دو سال فرا گرفتم ، دوران 6 ساله ...
کابوس در شب های زندان برای قاتل پسر بچه / گفت و گو با مرد بی رحم + عکس
ستاد دیه آزاد شدم. به همین دلیل از همسرت جدا شدی؟ نه! او خودش طالق غیابی گرفته و با فرد دیگری ازدواج کرده بود. پسرت با تو زندگی می کرد؟ بله! وقتی از زندان آزاد شدم، حضانت پسرم را گرفتم تا با من زندگی کند ولی هفته ای دو روز او را به خانواده همسرم می سپردم. پسرت را دوست داشتی؟ خیلی! اول مهر بود و من او را در مدرسه ثبت نام کرده بودم! شور و شوق عجیبی ...
روزنامه نگار جوان بوشهری که قبل از مرگ، زندگی نامه نوشت
...> خانه ی من تو محل، اکثر اوقات پاتوق پیرزنا و آدمایی بود که دست شون به جایی بند نبود. میرزا بنویس شون بودم. بعضی شون رو سوار می کردم می بردم این اداره و اون اداره. خیلی وقتا هم شده بود که کار به درگیری و مرافعه می کشید و حتی پای شکایت و کلانتری هم به میدان باز می شد. چندین بار بازداشت و جریمه... یه روز 10 – 15 نفر از پیرمدای محل رو برده بودن اگاهی که شما تفنگ دارین. بی هیچ دلیل و بی کمترین گوشی ...
ملکه زیبایی در چنگ ربایندگان+عکس
تاثیر قرار داد، هنوز فراموش نکرده است و به گفته خودش هنوز هم با یادآوری آن روزها اشک از چشمانش سرازیر می شود: در سال های نخست پس از آن حادثه همه خاطراتم را پاک کردم و برای بازگشت به زندگی تحت درمان های روان پزشکی قرار گرفتم. اما به هر حال همین چند روز پیش بود که خانم مول بار دیگر از در ورودی لاندس هوت گذشت و به داخل آن هواپیما رفت. خانم مول آن سفر اودیسه وار 5 روزه را به کمک روزنامه نگار ...
واکنش آقای بازیگر به شباهتش به یک خواننده لس آنجلسی
این بازیگر انجام شده از او پرسید چرا حتی فرم موهایت را هم شبیه این خواننده میکنی که نواب صفوی در پاسخ گفت: من یک عمل زیبایی انجام دادم که به این خاطر بود که بینی ام شکسته شد و مجبور شدم عمل کنم. مدل موی من هم همین است مگر اینکه در فیلمی تغییر بدهم. اولین بار خیلی سال پیش قبل از سینما به من گفتند که شبیه این خواننده هستم اما باید بگویم که شباهت با او برایم مهم نیست بیشتر تفکرش را دوست دارم که نقض ...
قصاص؛ پایان عشق 18 ساله
محاکمه شد و در مقابل درخواست قصاص اولیای دم گفت: من پیمانکار ساختمان هستم و 20 سال پیش با سهیلا آشنا شدم. ما 18 سال با هم دوست بودیم، اما هیچ وقت ازدواج نکردیم چون تفاهم اخلاقی نداشتیم. روز حادثه سوار ماشین بودیم که ناگهان سهیلا به مادرم فحش داد. من عصبانی شدم و او را خفه کردم، سپس جسدش را به خانه ام بردم و مثله کردم. بقایای آن را هم در دو کیسه انداختم و کنار سطل زباله رها کردم. در پایان دادگاه قضات وارد شور شدند و متهم را به قصاص و پرداخت دیه جنایت بر میت محکوم کردند. جام جم ...
دفاع پدر بزرگ از نوه خطاکار
به گزارش خبرنگار ما، چهاردهم فروردین ماه سال 95، مأموران پلیس تهران از مرگ مشکوک پسر 24 ساله ای به نام سیامک در یکی از بیمارستان های لواسان باخبر و راهی محل شدند. بررسی ها نشان داد پسر جوان در جریان درگیری خانوادگی زخمی و پس از انتقال به بیمارستان بر اثر شدت جراحت فوت شده است. همزمان با انتقال جسد به پزشکی قانونی مشخص شد که عامل قتل، پسر عمه 25 ساله سیامک است که بازداشت شد. هر چند که ...
شیعه بود اما در جمع رزمندگان اهل سنت به شهادت رسید
شوهرم نظامی باشد و همسر شهید شوم. بعد از ازدواج با عبدالحمید متوجه ارادت ایشان به شهدا شدم. خوب به یاد دارم هر سال زمان تحویل سال سفره هفت سین مان را کنار مزار عموی شهیدم پهن می کردیم. عمویم فرمانده گردان ادوات بود که در عملیات کربلای 4 شهید شد. وقتی سرمزار عمو می رفتیم عبدالحمید خیلی گریه می کرد و بی تاب می شد. می گفت من به حال اینها غبطه می خورم. نمی گفت دوست دارم جنگ شود،اما می گفت خوش به حال اینها ...
ساواک دنبال خرد کردن خانواده زندانیان سیاسی بود
نشانده بودند . خوشحال بودیم که ایشان سالم اند غافل از اینکه بدن عفونت کرده و ایشان اصلاً نمی تواند روی پا بایستد برای همین روی صندلی نشسته است. این ملاقات چند دقیقه بیشتر طول نکشید و بعد ایشان را بردند. این ماجرا دو سال و خرده ای ادامه داشت، اما در دیدار های بعدی حاج اقا را در قفس نمی آوردند و تنها چند مانع میان ما قرار داشت. بلاخره فشارهای انقلاب باعث شد شرایط کمی آسان تر شود و ما بتوانیم ایشان راحت تر ایشان را ببینیم . منبع: ...
رئیس جمهور گفت از محیط زیست برو
معصومه ابتکار گفت: آقای روحانی گفتند شما قرار است در محیط زیست نباشید، من هم گفتم خدا را شکر (خنده) چون آنجا خیلی تحت فشار بودم، خیلی. به هرحال ما آنجا سیاست هایی را برای قانونمندکردن مسائل محیط زیست کشور که بعد از دوره ای کلا همه چیز رها شده و آسیب ها خیلی شدید بود، دنبال می کردیم. این اولین گفت وگوی تفصیلی با معصومه ابتکار پس از استقرار در معاونت امور زنان و خانواده است. در شرایطی که ...
شمه ای از فضائل امام حسین علیه السلام
قرآن را تلاوت کرده است: أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقیمِ کانوُا مِنْ آیاتِنا عَجَباً (1)؛ آیا پنداشتی که اصحاب کهف و رقیم (خفتگان در غار) از آیات شگفت ما بوده اند. شاید تلاوت این آیه بر این معنا دلالت داشته باشد که همچنانکه قدرت الهی در مورد اصحاب کهف بر خواب چندین ساله ایشان تعلّق گرفت و ایشان را بعد از بیدار شدن، وسیله عبرت دیگران قرار داد، شهادت آن حضرت و بقای راه و ...
گفت و گو با - پابلو نرودا - از سیاست، زندگی و ادبیات آمریکای لاتین
.... بعضی ها مثل گارسیا لورکا و میگل ارناندث درست همان جا قتل عام شدند، برخی دیگر هم در تبعید فوت کردند، بقیه هم هنوز در تبعید هستند. این دوره از زندگی ام پر از اتفاقات و احساسات پرشوری بود که سیر زندگی ام را تغییر دادند. الان اجازه ورود به اسپانیا را به شما می دهند؟ به طور رسمی ورود من به اسپانیا ممنوع نیست. یک بار از طرف سفارت شیلی در آن جا برای سخنرانی دعوت شدم. احتمال ...
سه ساعت گفت وگو با نصرالله مدقالچی در خانه اش
...> موقع ضبط قلبم تاپ تاپ می زد، عرق شدید کردم. اما گفتم و تشویق هم شدم. بعد از آن هم تا شب ایستادم و فیم را تماشا کردم. شب شد موقع برگشت تنها بودم. به من گفتند آقای فلانی تنها نرو اینجا سگ زیاد دارد. ممکن است حمله کنند. ما همیشه گروهی می رویم شما هم با ما بیایید. خلاصه با هم آمدیم از دو ریالی که داشتم یک ریال دیگه هم به اتوبوس دادم و تا در خانه آمدم. نصرالله مدقالچی چه زمانی فکر کرد که می ...
پایان یک سال آزار و اذیت شوهر عمه!
می کنیم. نزدیک به یک سال قبل بود که شوهرعمه 41ساله ام به خانه مان زنگ زد و من گوشی را برداشتم، ابتدا فکر کردم با پدر و مادرم کار دارد اما او شروع به صحبت کرد و می گفت که به من علاقه دارد. سپیده 15ساله ادامه داد: ابتدا به حرف های داور توجهی نداشتم تا این که پس از چند روز مرا به زور هدف آزار و اذیت قرار داد و از آن زمان به بعد با تهدیدهایی که می کرد، مرا بارها مورد آزار و اذیت قرار می ...
بر ای رشد و توسعه اجتماعی باید به تئاتر توجه کرد
به تخمک قرار گرفته باشند و فرصت انتخاب داشته باشند، چه می کنند؟ اگر قرار باشد به هر شکلی با یکدیگر درگیر شوند، آن درگیری چیست؟! گاهی درگیری بر سر فنا رفتن است اما این درگیری بر سر موجود بودن است. این ایده چه زمانی شکل اجرایی به خود گرفت؟ بعد از حدود 9 سال، شهریور سال گذشته تصمیم گرفتم این ایده را مکتوب کنم و یک طرح اولیه 10صفحه ای نوشته شد. کارهای قبلی من و کارهایی که این ...
وقتی شوهرم در کمپ ترک اعتیاد بود، هاله مرا در پارتی به فساد کشاند!
دختر 20 ساله ای که معتقد بود حسادت های زنانه دوستش زندگی او را از هم پاشیده است به کارشناس و مشاور اجتماعی کلانتری کاظم آباد مشهد گفت: 9 سال بیشتر نداشتم که متوجه شدم مادرم فروشنده مواد مخدر است هر روز تعداد زیادی از معتادان برای خرید مواد مخدر به خانه ما می آمدند و مادرم ماده سفید رنگی را روی ترازوی گوشه اتاق وزن می کرد و به آن ها می داد. پدرم به بیماری سختی مبتلا بود و نمی توانست کار ...
ابتکار: وقتی روحانی گفت از محیط زیست برو، شوکه شدم
روزنامه شرق با معصومه ابتکار مصاحبه ای انجام داده است. بخشی از این مصاحبه را می خوانید: خانم ابتکار! حالتان در معاونت امور زنان و خانواده چطور است؟ الحمدلله حالم خیلی خوب است و خیلی خوشحالم که این توفیق را دارم که در خدمت بانوان عزیز، خانواده ها و زنان عزیز کشورم باشم. فکر می کنم جایگاه فعلی که دارم، بسیار جایگاه مهمی است، بسیار مسئولیت سنگینی است؛ ی ...
واکنش پدر “اهورا” به تهمت های خواننده پاپ
به گزارش خبرگزاری کودک و نوجوان ، پدر اهورا دل پری از قضاوت های مردم داشت، می گفت برای چه خواننده مملکت بی آنکه چیزی بداند تهمت می زند، من از روی هوس ازدواج نکردم، من هفت سال با این زن زندگی کرده بودم، سال پنجم زندگیمان بچه دار شدیم، کسی چه می داند داخل زندگی من چه می گذشت. در آن زمان این زن برای من فرشته بود، او هم مانند من تنها فرزند خانواده خود بود، البته خانواده هایمان مخالفت هایی داشتند اما ...