سایر منابع:
سایر خبرها
دیروز قاضی منافی آذر، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران با تماس تلفنی مأموران کلانتری 138 جنت آباد از مرگ مشکوک مرد میانسالی در آپارتمان مسکونی با خبر و همراه تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی راهی محل شد. تیم جنایی در محل حادثه با جسد بی جان مرد 45 ساله ای به نام رحمان روبه رو شدند که به طرز مرموزی به کام مرگ رفته بود. بررسی ها نشان داد مرد فوت شده مدتی قبل با زن جوانی در ...
هماهنگی با بازپرس پرونده از دیوار بالا رفتم و پریدم توی حیاط و داخل خانه شدم. در پذیرایی مرد جوانی که از روی عکس مشخص شد محمدرضاست، بیهوش روی زمین افتاده بود. چند ورقه خالی قرص ترامادول هم کنارش افتاده بود که نشان می داد خودکشی کرده است. کمی آن طرف تر کاغذی را پیدا کردم که او برای همسرش به نام سایه درد و دل هایش را نوشته و از او خداحافظی کرده بود. او در بخشی از این نامه درباره علت خودکشی گفته بود ...
تهدید و ضرب و شتم قرار گرفت، در نهایت محمود گلوله ای به سر خلبان شلیک کرد و او را به قتل رساند. جسد کاپیتان شومان ساعت ها در راهروی میان صندلی ها افتاده بود. هواپیما پس از سوخت گیری مجددا به مقصد موگادیشو پرواز کرد. بر پایه یافته های تیم گایگر مورخ آلمانی، فرستاده ویژه دولت آلمان غربی با نام مستعار بن ویش در همان زمان مذاکرات مستقیمی را با دولت سومالی آغاز کرد و به دولت موگادیشو وعده ...
به نام مجید شهلا، صاحب یک بوتیک که خود را مالک مریم می داند، پنهان می شود و صبح روز بعد در بازگشت به خانه با جسد همسرش روبه رو می شود که به شکل مرموزی به قتل رسیده است. همه ی شواهد دال بر قتل زن توسط اوست، اما علی به قاضی می گوید که در شب حادثه در خانه ی زنی به سر برده بود. قاضی به او مهلت می دهد تا آن زن را به عنوان شاهد به دادگاه بیاورد. وقتی علی برای گفتن ماجرای قتل همسرش و لزوم حضور مریم در ...
نیازهای پدر من به من بود که مدرسه می رفتم. او به من گفت: باید بروی و دوره تایپ یاد بگیری! فکر می کنم این همه توصیه ای بود که پدرم به نوجوانی که من باشم، کرده بود. یکی از شخصیت های او در کتابی که خلق کرده، یک ستون نویس روزنامه قدیمی است که عاشق ترق و تروق کلیدهای ماشین تاپ است و با صدای زنگ دسته را می کشد تا به اول خط برگردد و بعد نسخه کاغذ را از ماشین بیرون می کشد و پاره پاره می کند. او هم سعی داشت ...
: *چند سال است که با هم ازدواج کرده اید؟ چطور شد که به خواستگاری شما آمدند، شرطی چیزی نداشتند؟ 23 سال. ایشان پسر عمه بنده است.ما یک خانواده مذهبی بودیم و با هم نسبت داشتیم، پسر عمه، دختر دایی بودیم و ایشان از بچگی در سپاه بودند و پدر من هم کارمند راه آهن بودند و ایشان هم بسیج می رفتند، منزل ما در سربندر خوزستان بود و وقتی که خرمشهر اشغال بود ما زیر بمباران بودیم و ما را زیر بمباران رها ...
بر این باورم این صفحه در تاریخ ثبت می شود که دلاور مردی موضوع آن است. مردی که حتی در رویای کودکی همسرش ردی از شجاعت به جا گذاشت و امروز بخش اعظم این قرائت را بر عهده دارد؛ شهید خیرالله احمدی فرد یک مرد استثنایی بود همچون بسیاری از دلاور مردان ایران زمین و یک مومن به خدا بود و راه شهادت را از مسیر ولایت یافت و برای وطن و دین و اعتقاداتش مرزهای جغرافیایی را پیمود. به لطف خدا در دانش نظامی و هوشمندی ...