سایر منابع:
سایر خبرها
همسر شهید: وقتی اصرار کردم به سوریه نرود گفت نروم آبرویم پیش حضرت زهرا می رود/ در دوران چهارساله عقد، ...
می روم مغازه پایین ساختمان تخم مرغ بخرم و بیایم که با هم شام بخوریم تو که دیگر فرصتی نداری و می دانم از خانه بروی جایی شام نمی خوری. مثل اینکه منتظر بود که من از کنارش بروم تا راحت بتواند هر چه می خواهد بنویسد. اصلاًحواسش پیش من نبود. چادرم را سر کردم و رفتم پایین. مغازه دار خانم همسایه بود با هم سلام و احوال پرسی کردیم وقتی خواستم بگویم تخم مرغ دارید چشمم به فلافل های روی میز افتاد ...
روضه امام حسن مجتبی (ع) به همراه متن و فایل صوتی
تیکه های جگر توی تشت نریخت؟! مگه زینب نبود هی دست رو دست می کشید؟! مگه زینب نبود هی به صورتش می زد به حسین می گفت داداشم داره از دستم میره؟! مگه اینا نیست روضه های شما؟!فرمود نه! روضه من اینا نیست! * غروب بود و یک کوچه تنگ و باریک غروب بود و من بودم و مادر من *مادرم گفت حسن جان پاشو آماده شو مادر... دیگه میخوام برم فدکمو بگیرم. حسن جان به بابات که نمیتونم بگم همراهم ...
موتلفه عقب افتاده ترین تشکل ایران است
.... بنده نیز در همان اوایل سکونت امام در نوفل لوشاتو به آنجا رفتم. از مدت زمانی که در نوفل لوشاتو حضور داشتید، برایمان بگویید؟ در همان روزهای اول به نوفل لوشاتو رفتم. هنوز مانند روزهای آخر اقامت امام، آنجا شلوغ نشده بود. خانه ای که برای امام اجاره کرده بودند، در کنار خیابان باریک و باغی قرار داشت. همچنین آن باغ به محل سخنرانی حضرت امام(س) تبدیل شده بود. وقتی وارد خانه شدم ...
متهمان قتل را گردن هم انداختند
همسر و فرزندم از مراسم جشن عروسی برمی گشتیم که دیدم مقتول و فرزاد با هم درگیر بودند. به قصد میانجیگری پیاده شدم و جلو رفتم. مقتول تا مرا دید به پشت سرم زد. عصبانی شدم و یک سیلی به صورتش زدم. آنجا بود که ناگهان کنترلش را از دست داد و به کرکره مغازه برخورد کرد و با صورت روی زمین افتاد. چون با لباس مهمانی بودم ادامه ندادم و سوار ماشین شدم و به خانه برگشتم. تا اینکه چند روز بعد فهمیدم جعفر فوت کرده است ...
بعد تو ضرب المثل شد، دختران بابایی اند ...
که از دنیا رفته است. *** پژوهشی در هویت تاریخی حضرت رقیه (علیهاالسلام) (ابوالفضل هادی منش نوشتار حاضر، رهاوردی است از چکیده آن چه تاریخ، به نام و خاطره رقیه (علیهاالسلام) در خود ثبت کرده است و تلاش دارد تا دریچه ای به اقیانوس بی کران درد و رنج دخترک خورشید بگشاید و قطره ای از دریای معرفت و بینش او را در کام تشنگان زلال حقیقت بریزد، اما گفتنی است به دلیل نبود منابع ...
جدال نابرابر
. وقتی هوا می گیرد و احتمال باران است، زباله های درشت را از جوی ها جمع می کنند. مصطفی دوربین را که می بیند رو ترش می کند که لازم نیست درباره مشکلات ما چیزی بگویید. ما فراموش شده ایم. کار شما هم فایده ای ندارد جز این که بیشتر اذیت مان می کنید. چند تشک مبل خیس خورده در آب لجن را تیر چراغ برق گذاشته اند. مردی در دهانه تنگ کوچه ای پلکانی نشسته، فریاد می زند که بیایید خانه مرا ببینید. وانتیِ سبزی فروش سر می ...
الطاف خفیه شهادت سید مصطفی چه بود؟+عکس
، همدرس و دوست نزدیک آقا مصطفی هم درباره فوت ناگهانی و مشکوک ایشان، نظری مشابه دیگر نزدیکان دارد: " یادم هست دو ماه قبل از شهادت ایشان، خواب دیدم پیکرشان به طرز عجیبی وارد حرم مطهر حضرت علی(ع) شد! هر روز پای درس ایشان می رفتم، اما جرئت نداشتم این رؤیا را برای کسی نقل کنم. خانه ام نزدیک خانه ایشان بود. آن روز صبح پدرم آمدند و گفتند: حال حاج آقا مصطفی به هم خورده است و ایشان را به بیمارستان ...
نظر محرمانه پزشکی قانونی درباره قتل اهورا چه بود؟ +عکس
به بیمارستان پورسینا انتقال یافت. این کودک که در وضعیت وخیمی قرارداشت با وجود تلاش پزشکان فقط تا صبح روز بعد دوام آورد و بعد هم تسلیم مرگ شد. ساعاتی بعد ناپدری 27 ساله او که چند ماه پس از آشنایی اینترنتی با مادر کودک، او را به عقد موقتش درآورده بود، دستگیر شد و به قتل وحشیانه پسرک اعتراف کرد. مرد شیطان Evil صفت گفت: وقتی مادر اهورا سرکار رفت من با او تنها شدم. در اتاق دراز کشیده بود و خواب و ...
3خصلت"جوانمرد"از منظر امام مجتبی(ع)
شرکت داشت که از اقوام صاحب خانه بود؛ حالا لیسانس یا فوق لیسانس گرفته بود و چهارتا هم کتاب های خارجی ها خوانده بود، در این مهمانی به همه غیر از من محل گذاشت، به همه غیر از من احترام کرد؛ البته من را نمی شناخت! این داستانی که می گویم، قبل از این بوده که صدای من را در رادیو یا در تلویزیون پخش کنند و فقط آنجاهایی که منبر می رفتم، من را می شناختند؛ یعنی خیلی برای او سنگین بود که یک آخوند در این مهمانی ...
سکوت سلبریتی ها به احترام اندوه اهورا
:30 از خانه خارج شدم و به محل کارم رفتم، آن روز حوالی ظهر به خانه آمدم، اهورا خواب بود، بیدار شد و به دستشویی بردمش، خواستم به او غذا بدهم اما بی میل بود و نخورد، نمی توانم به او بگویم همسرم، او یک آدم سگ صفت است، به او گفتم غذا را داغ کن و هر وقت اهورا بیدار شد به او نیز غذا بده، سپس از خانه خارج شدم و به محل کارم رفتم. من ساعت 14:10 به مغازه رفتم و از ساعت 14:14 تا 14:24 از مجتبی برای من پیام ...
پزشکی قانونی نظر خود را درباره پرونده قتل - اهورا - صادر کرد
ساله ای است که پس از اذیت و آزار جسمی و جنسی توسط ناپدری اش، به قتل رسیده است. مجتبی ق ، قاتل اهورا در اعترافات خود به عدم حضور مادر این مقتول کوچک در زمان حادثه اشاره کرد و گفت: مادر اهورا هنوز از سر کار به خانه برنگشته بود و من به اتاق اهورا رفتم و در حالی که به حالت خواب و بیدار بود، او را مورد آزار قرار دادم. وی با بیان اینکه ناخودآگاه سر اهورا را دو بار به دیوار کوبیده ...
اعلام نظر پزشکی قانونی درباره قتل اهورا
از آشنایی اینترنتی با مادر کودک، او را به عقد موقتش درآورده بود، دستگیر شد و به قتل وحشیانه پسرک اعتراف کرد. مرد شیطان صفت گفت: وقتی مادر اهورا سرکار رفت من با او تنها شدم. در اتاق دراز کشیده بود و خواب و بیدار بود. یک لحظه با دیدنش وسوسه شدم و.... من قصد کشتن او را نداشتم و نمی دانم چطور سرش به دیوار خورده بود. دست و پایش را هم برای ترساندنش با آتش سیگار سوزانده بودم. پدر ...