سایر منابع:
سایر خبرها
از محمد رسول الله تا تنهاترین سردار در تلویزیون
، چهارگاه ، میهمان داریم ، ضامن ، نیمه شب ، استشهادی برای خدا ، تولد یک پروانه ، پریشانی ، نقش ترنج ، بلوگا ، اعلان جنگ ، نبرد خاموش ، بعد از غبار ، قانون بازار ، کیمیا ، دریادلان ، نگین هفت دریا ، شداد ، نفس المهموم ، سوءقصد به ریچارد نیکسون ، ولایت عشق ، دست ها نگاه می کنند ، ضربه مغزی ، جنگ جو ، بازگشت به زمین ، باشگاه سری ، حرکت شبانه ، سرکار ، دشمن ملت ، آوای نقاره ها ، اجلاس 2 ، شاهد و به ترتیب ...
دعا کردم بلاگردان مردم ایران باشیم/ اهدا تندیس فجر به زلزله زدگان
. شاعر خانمی که شما باشید ادامه داد: در فیلم اتوبوس شب ساخته استاد کیومرث پوراحمد، خدا بیامرز استاد خسرو شکیبایی در فیلم از یکی از شخصیت ها می پرسد: تو چند سالته پسر؟ پسر پاسخ می دهد که قبل از جنگ بچه بوده و 16 سال سن داشته با جنگ باز هم 16 سال دارد اما دیگر بچه نیست. عسکری تصریح کرد: زلزله در عرض 11 ثانیه خیلی متر و معیارهای زندگی مرا عوض کرد. اینکه طی 11 ثانیه وسعت قبرستان شهر ...
عوارض پزشکی اجتناب ناپذیر است/برخورد نامناسب با بیمار و همراهش، خط قرمز ماست/برادر بیمار فوت شده در ...
دهم و به خاطر همین همان شب رفتم که تسویه حساب کنم که روز جمعه او را خاک سپاری کنیم ولی گفتند که قانون این اجازه را نمی دهد.ما سریع به پزشکی قانونی رفتیم و آشنا پیدا کردیم که این کار را نکنند و گفتیم ما رضایت نمی دهیم که این کار را بکنید. چون ما خیلی اصرار کردیم به ما قول مردانه دادند که اصلاً این جسد کالبدشکافی نشود. روز شنبه به بیمارستان رفتم و منشی به من گفت که رئیس بیمارستان گفته ...
حقیقت دین تولی و تبری است/ طرح خدای متعال برای عاقبت انسان
به عالم باقی رفت، “ارتد الناس بعد النبی الا ثلاث، یا الا خمس، یا الا سبع” و در یک روایت “الا تسع” هم دارد. یک روز قبل از رحلت آن حضرت، خبر آوردند که فلانی به مسجد رفته و به جای شما نماز برپا کرده است. حضرت به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و ابن عباس فرمودند که زیر بغل من را بگیرید و به مسجد ببرید. ایشان با آن حال ضعف بدنی شدید که حتی پاهایشان روی زمین کشیده می شد به مسجد رفتند و با دست مبارک خود ...
این فیلم را برای بیداری مسئولان ساختم
، ایده ساخت بیدار شو آرزو چطور به ذهنتان رسید، قرار بود چه قصه ای روایت کنید؟ زلزله طبس در 25 شهریور سال 57 رخ داد و من چند روز بعد، برای ساخت یک فیلم مستند به تنهایی به مشهد رفتم، در مشهد، مهدی صباغ زاده را پیدا کردم و پرسیدم می توانی همراهم باشی که تنها نروم؟ با دوربین 16 میلی متری و تعدادی نگاتیو به سمت طبس رفتیم و در آنجا توانستیم با ارتش هماهنگ کنیم و با هلیکوپترهای شونوک دوملخه همراه با ...
با کودکان و بازماندگان زلزله چطور رفتار کنیم؟/ قضاوت و همدردی نکنیم، همدلی کنیم
برای افراد ایجاد خواهند کرد. متخصصان توصیه می کنند کودک را نباید از والدین یا فرد امنی که برای او باقی مانده جدا کرد. باید اجازه داد بچه ها حرف بزنند و بازی کنند. کودکان قبل 12 سال با بازی کردن می تونند هیجاناتشان و خشم هایشان را تخلیه کنند. رئیس کلنیک روانشناسی تنفس با تاکید بر اهمیت ابراز محبت به کودکان در شرایط بحرانی اظهار کرد: کودکان را باید در آغوش بگیریم. فکر نکنیم یک پسر نوجوان 12 ...
زن بارداری که پس از 16 ساعت از زیر آوار نجات یافت
. تقریبا همه ناامید شدند. بولدوزر را روشن کردند و می خواستند کار آواربرداری را آغاز کنند. اگر بولدوزر را می زدند، دیگر باید با همسرم خداحافظی می کردم، ولی نمی خواستم امیدم را از دست بدهم. از ته دل دعا کردم. خدا را صدا زدم. به او گفتم معجزه ای نشانم بده. همان لحظه یعنی چند ثانیه تا شروع آواربرداری به سمت آوار رفتم. در میان خاک ها بدون این که بدانم کجا می روم، جلو رفتم تا این که جایی ایستادم و باز هم ...
کوئیک در دست نیروهای امدادی/ لاشه دام ها هنوز زیر آوار است/ اینجا قبرها، یک تل خاکند
به گزارش جهان نیوز ، اهالی روستای کوئیک حسن، 4 روز بعد از زلزله هنوز بهت زده اند؛ جلوی خانه های شان کنار جاده نشسته اند و چشم شان به قطار ماشین های امدادی است که می آیند و می روند؛ ماشین هایی که پشت سر هم ردیف شده اند در دل جاده؛ آب معدنی می آورند و غذای گرم. لباس و پتو و لوازم بهداشتی. شش نفر از ما یک شبه مرد بدری آزادی، اما حواسش به هیچ کدام از اینه ...
برای کرمانشاه؛ روایت زلزله و بی سقفی
.... فلان آقای عزیزی که از خواب پا شده بود و گفته بود که زلزله ما را غافل گیر کرد، درست گفته بود اصلا اطلاع رسانی و امداد رسانی مختل است. یکی می گوید خون نیاز نداریم، عده ای از کمبود خون حرف می زنند. یکی پیغام صوتی میفرستد که خودم و بچه هایم گرسنه ایم و یکی می گوید انبارها پر است. در کرمانشاه چه خبر است یکی به ما بگوید چه کسی راست می گوید؟ کرمانشاه روایت تلخی بود، حال همه مان خوب نیست، قلب ایران با کرمانشاه می تپد. زاگرس آرام بگیر ، آرام باش مگر نمی بینی حال کرمانشاه بد است. پیمان فرامرزی- امید مردم ...
مرثیه ای برای روستاهای زلزله زده اسلام آباد غرب؛ چادر نداریم کودکان از سرما می میرند/مگر رئیس جمهور نگفت ...
از روستا به هلال احمر شهرستان اسلام آباد غرب رسانده است در گفت وگو با خبرنگار تسنیم عنوان می کند: من از کرند غرب به اینجا آمده ام، چند روز است که برای گرفتن یک تخته چادر برای زن و بچه ام درب فرمانداری و هلال احمر می آیم اما هنوز یک چادر به من روستانشین نداده اند. وی سپس بیان می کند: هیچ یک از این مردم چادر را برای خریدوفروش نمی خواهند بلکه به خاطر نیاز زن و بچه شان است پس از مسئولان ...
پاسخ مهناز افشار به ماجرای واردات شیرخشک های فاسد توسط همسرش: مطمئن باشید از شما پیگیرترم
مشکلات را پیدا کنیم، باید جوابش را از همین بچه ها بپرسیم و بدانیم راهکارهای عملی ارائه می دهند. یاسی هستم، یک قربانی تجاوز بعد از این حرف ها، چند نفر از نوجوانان حاضر در این نشست، خاطراتی از وضعیت نامناسب زندگی شان را مطرح کردند. یکی از دختران نوجوان حاضر در این نشست هم که خودش را یاسی معرفی کرد، از تجربه آزار جنسی در خانه توسط برادرش گفت. او که تاکید می کرد در تمام این سال ها ...
ماجرای استمداد علامه طباطبایی به امیرالمومنین(ع)
سرما در حین ریزش باران و برف های موسمی در حالی که چتر به دست گرفته یا پوستین به دوش داشتند امری عادی تلقی می شد، در مدت 10سال بعد از مراجعت علامه از نجف به روستای شادآباد و بدنبال فعالیت های مستمر ایشان قنات ها لایروبی و باغ های مخروبه تجدید خاک و اصلاح درخت شده و در عین حال چند باغ جدید احداث گردید و یک ساختمان ییلاقی هم در داخل روستا جهت سکونت تابستانی خانواده ساخته شد و در محل زیرزمین خانه حمامی ...
اگر سنم بالا رفته، اما انگیزه تلاوت در وجودم ضعیف نشده است/ صدای حریری و توأم با قدرت/ گلایه از عدم پخش ...
: من سوم راهنمایی بودم که در مسجد ملاوردی خان قزوین، جلسه ای چهارشنبه ها برپا می شد که حضور پیدا می کردم و آن شب قرار نبود، تلاوت کنم و ساعت نزدیک 22 می شد و چون بچه مدرسه ای بودم، باید زودتر به خانه باز می گشتم و از دیگر سو خجالت می کشیدم، جلسه را ترک کنم و از استاد اجازه بگیرم، بالاخره دستم را بالا بردم که اگر اجازه دهید از کلاس خارج شوم که استاد با چنان روی خوب و تبسم و دست به سینه گذاشتن گفت ...
ترافیک مردمی برای کمک به زلزله زدگان
ارتش در سرپل ذهاب رساند. چند امدادگر هم همسر باردار او را با برانکارد می آوردند. ماجرا از این قرار بود که آنها بعد از 2شب که بی هیچ سرپناهی گذرانده بودند، سه شنبه شب برای نخستین بار در چادری که هلال احمر به آنها داده بود، خوابیده بودند. چون داخل چادر سرد بود آنها چراغی برای گرم شدن روشن کرده بودند اما فضای بسته چادر باعث گازگرفتگی شان شده بود. مرد جوان ناله می کرد و به خاطر وضعیت زن و ...
وصیتنامه هاشمی رفسنجانی کجاست؟
کمتر از یک ماه به سالگرد درگذشت او باقی است، پیدا نشده است. اعضای خانواده نیز اطلاع دقیقی ندارند. گذشت یازده ماه و پیدا نشدن وصیتنامه حتی بی پرواترین اعضای خانواده یعنی دخترها را نیز محافظه کار کرده است. آن قدر که فائزه همه حرف هایش در مورد فوت پدر و وصیتنامه او را با قید قطعی نمی گویم بیان کند. مادر خانواده که در سال های اخیر هر بار اظهار نظر کرده جنجال آفرین بوده نیز در این مورد سکوت کرده است. مهدی ...
روایتی از زندگی تلخ زنی که همسر دوم است
که پا به خانه پدرم گذاشتم حرف و حدیث ها شروع شد. سابقه نداشت کسی در خانواده ما طلاق بگیرد. به همین دلیل من مایه بی آبرویی شان شده بودم. حرف و حدیث های فامیل که دیگر دیوانه ام کرده بود. شاید یک ماهی از جدایی ام نگذشته بود که چند نفر از آشنایانمان برایم خواستگار آوردند. اما همه شان یا پیر بودند یا می خواستند زن دوم بگیرند. با وجود همه مخالفت هایم سرانجام زن دوم هاشم آقا شدم. اختلاف سنی مان زیاد بود ...
پُزهای روشنفکرانه در اینستاگرام همدردی نیست
چه راهی باید کمک بفرستند. وی با ارائه راه حلی در این رابطه عنوان کرد: به نظرم می رسد شبیه حرکتی که در ورزشگاه شیرودی انجام شده، بهتر است در خانه سینما انجام شود و یک نفر مسئول این کار شود و هنرمندان و سایر اهالی سینما و تلویزیون کمک های خود را در چند روز و ساعت مشخص به خانه سینما ببرند. خانه سینما مرجعی است که با اطمینان خاطر می توانیم کمک های خود را از این راه به زلزله زدگان برسانیم. ...
خودم را برای اعدام هم آماده کرده بودم
ترک منبر آزاد کردند. سه روز بعد، واقعه پانزدهم خرداد در شهر قم به وقوع پیوست که ایشان به دلیل فعالیت های اعتراضی پس از این واقعه دوباره دستگیر و 10 روز هم در زندان نظامی محبوس شد. گفتگوی آیت الله خامنه ای با ماموران امنیتی رژیم در ماجرای این دستگیری نشان از روحیه بالای ایشان می دهد: پرسید: از طرف چه کسی مأمورید؟ گفتم: از جانب خدا... سخت تحت تأثیر قرار گرفت و گفت: این کار خطر دارد؛ مشکلات دارد؛ شما ...
منتخب شعر رحلت پیامبر اسلام (ص)
شورش محشر کشیده ام پیک اجل اجازه وارد شدن گرفت دستی که کوفت حلقه بر این در، کشیده ام در خانه حبیب خدا سوز ناله را با روز رستخیز، برابر کشیده ام زهرا که بود زمزمه هایش جگر خراش او را کنار ساقی کوثر کشیده ام پرواز روح قدسی خورشید وحی را با اشک دیده، پاک و مطهر کشیده ام آتش گرفت، خیمه دل های اهل بیت ...
روضه رحلت پیامبر (ص) از مداحان اهل بیت (متن و صوت)
...، لب های پیغمبر تکان می خورد، امیرالمؤمنین گوش مبارک رو آوردند کنار ِ لب های رسول خدا، خانه آرام، رسول خدا آرام آرام حرف می زد، علی شونه هاش تکون می خوردند، زیر لب علی فرمود: چشم. شاید فرموده باشند: علی جان حق تو رو می برند باید صبر کنی، علی گفته: چشم. اشک جاری شد، یه چند لحظه ای رسول خدا صحبت کرد با علی، علی غم فراق پیغمبر، اینکه فاطمه می خواد یتیم بشه، غم بچه هاش، غم این امت، دل ِ تنگ ِخودش ...
مجموعه اشعار شهادت امام حسن و پیامبر
و سرش پایین بود دو از نظر شیر خدا زد سیلی دشمن به رخش چه بی هوا زد سیلی آن ها که حبیبه خدا را زده اند با ضرب لگد مادر ما را زده اند زهرا، نه، امام مجتبی را زده اند آن روز درون کوچه پژمرد حسن مادر که زمین خورد دگر مرد حسن ارباب، که بسیار خیانت دیده از کوچه و مسمار خیانت دیده از یار و از ...
خواننده معروف کشور عزادار شد + عکس
صحنه ای از داستان اوست در ختم خویش هم به سر کار خویش بود بیچاره مادرم هر روز می گذشت از این زیر پله ها آهسته تا به هم نزند خواب ناز من امروز هم گذشت در باز و بسته شد با پشت خم از این بغل کوچه می رود چادر نماز فلفلی انداخته به سر کفش چروک خورده و جوراب وصله دار او فکر بچه هاست ای وای مادرم... ویستا انتهای متن/ ...
ماجرای ارتفاعاتی که شب به شب میان عراق و ایران دست به دست می شد
...> شهادت و تشییع 370 شهید اصفهان در 25 آبان ماه تنها یک مورد آن بود و چند مورد دیگر داشتیم که شهدا با تعداد بالا به شهادت رسیدند و حتی بسیاری از شهدا سال ها بعد از عملیات محرم طی تفحص پیدا شدند. هرچند عمده تلفات ما در همان شب اول عملیات رخ داد و بیش از این تعداد در آن شب شهید شدند و 370 شهیدی که در یک روز تشییع شدند متعلق به مرحله آخر عملیات بودند. ما در این مدت طی 4 مرحله به ترتیب ...
قاتلان زن مقیم سوئیس در یک قدمی محاکمه
او به من کمک مالی نکرد به همین دلیل نقشه قتل وی را با همدستی دوستم طراحی کردم. زن سالخورده را خفه کرده و کارت بانکی اش را به سرقت بردیم. وی افزود: بعد سراغ دوستمان مجتبی رفتیم و به دروغ به او گفتیم کارت بانکی متعلق به مادر بیمار دختر مورد علاقه ام را در اختیار داریم که ارثیه او در آن است. برای این که دیگر اعضای خانواده و فامیل پول ارثیه را تصاحب نکنند، از مجتبی خواستیم به ما کمک کند تا ...
نماینده کرمانشاه: اینجا قیامت است؛ بیش از 1000 نفر جان باختند/ 250 نفر در مسکن مهر مرده اند
59 در جریان درگیرهای داخل عراق به خانواده های کرد عراقی در خانه خود یک یا دو سال پناه می دادیم. اما امروز برادر به برادر رحم نمی کند، یکی در خانه زندگی می کند و دیگری کنار در خانه ویران شده نشسته و بی تفاوت از کنار هم می گذرند. نمی دانم آیا برخی به قیامت و آخرت اعتقاد ندارند؟ من امرروز به مردم هم گفتم دائم دولت دولت نگویید، ما کٌردیم غیرت، داریم باید هوای همدیگر را داشته باشیم. یک عده از استان های ...
سکوت “میلانی”، فرصت است یا تهدید؟!
... چند سال دیگر گذشت و مَلی راه ها را نرفت. در سال اخیر، اخبار فراوانی درباره زنی که به وسیله همسرش زندانی بود شنیده ایم و بچه ای که به وسیله پدر معتادش ضربه مغزی می شود و در نهایت، جان می بازد. موضوعاتی که به جز من و شما، فیلمسازان دیگر نیز شنیده اند ولی هرگز تمایلی نداشتند که ورود کنند و اثری بسازند. بازخوردها را پس از اکران “هیس...دخترها فریاد نمی زنند!” یا “من مادر هستم!” به یاد ...
روزی که اشک ستارخان درآمد/ خاک می خوریم اما خاک نمی دهیم
تحت فشار بودیم... بدون غذا. بدون لباس... از قرارگاه اومدم بیرون ... چشمم به یک زن افتاد با یه بچه تو بغلش. دیدم که بچه از بغل مادرش اومد پایین و چهار دست و پا رفت به طرف بوته علف... علف رو از ریشه درآورد و از شدت گرسنگی شروع کرد خاک ریشه ها رو خوردن... با خودم گفتم الان مادر اون بچه به من فحش می ده و میگه لعنت به ستارخان که ما را به این روز انداخته... اما مادر کودک اومد طرفش و بچه اش رو بغل کرد و ...
روایت رهبر انقلاب از آزادسازی "سوسنگرد"
معین کنند. برای سوسنگرد، عراقی ها فرماندار هم معین کردند؛ یک چنین خاطره ای بود. منتها بعد نیروهای ما رفتند و عراقی ها را عقب زدند، و فرار کردن آنها. دفعه بعد - که شاید آخرین دفعه بود - سوسنگرد محاصره شد البته این راهم بگویم که من در فاصله این چند بار، یکی، دو بار سوسنگرد رفتم؛ نماز جماعت خواندم، سخنرانی کردم. یک بار آن، مرحوم شهید مدنی هم با ما بود. از جمله کسانی که در آن سفر باما بودند ...
رزمندگان در عملیات محرم تا سر حد جان مایه گذاشتند
...> شریعتی: برادر من در عملیات محرم شهید گردید، پدرم 3 روز قبل از عملیات خواب دیده بود که حضرت زهرا (س) به خانه ما آمد و بیان کردند که خوشا به حالت که تو هم پدر شهید گردیدی و خانواده شما هم در خانواده شهدا جای گرفت، خبر شهید شدن برادرم را که به خانواده رساندند این مبحث را برای دیگران بازگو می کند، ما 3 برادر بودیم که در جبهه حضور داشتیم، پدر شب ها ذکر می گفت و از خداوند مصلحت باری تعالی را درخواست ...
گفت وگو با پرستار تنها بیمارستان سرپل ذهاب که زلزله تخریبش کرد: در همین ویرانه 409 جسد معاینه کردم
.... من خودم مصدومان را در خیابان ویزیت می کردم. از نظر روحی خیلی به ما فشار آمد. آن همه جسدی که منتقل شد، وانت هایی که پر از جسد بود. پدری آمد که چهار عضو خانواده اش همه فوت کرده بودند. از ما پرسید چه بر سرشان آمده؟ گفتم خدا صبرت بده. گفت یعنی حتی یک نفرشان هم برایم نماند؟ دلم برایش آتش گرفت. یا مثلا در خانه ای 25نفر جان داده بودند زیر آوار. ظاهرا دور هم جمع شده بودند. ما از این موارد زیاد داشتیم ...