سایر خبرها
این خرابه ها همه زندگی ماست
چند پیچ جایی که دیگر جاده در میان کوه ها گم می شود، روستای دیگری به نام الیاس احمدی در دامنه کوه جا خوش کرده است. از جاده اصلی تا ابتدای این روستا حدود 800متر جاده خاکی است که با یک پل باریک فلزی وارد روستا می شود. روستایی با 600نفر جمیعت که 3نفر از اهالی آن در زلزله کشته شدند. وقتی زلزله آمد، من و همسرم و سه تا از بچه هایم در خانه بودیم. وقتی زلزله آمد، من زنم را صدا زدم، زهرا، آرزو را به خودش ...
مادری که برای نجات فرزندش جان داد
9 شب گذشته بود و من میهمان خانه خواهرم بودم. سفره را پهن کردیم تا شام بخوریم. من بودم، خواهرم، فرزندشان و همسرش؛ خواهرم برای شام خورشت خلال درست کرده بود و من از سر سفره برخاستم تا پارچ آب را بیاورم اما ناگهان در یک چشم به هم زدن، همه چیز با خاک یکسان شد. وقتی به خودم آمدم، دیوارهای خانه خشت و گلی روی سرم آوار شده بود. درآن لحظات وحشتناک، فقط فریاد می کشیدم. پایم زیر آوارمانده بود و قدرت حرکت ...
مظلومیت و غربت ائمه اطهار در مبارزات سیاسی
، بزرگان قوم فریاد زدند: ای مردم! گوش فرا دهید و فرزند رسول خدا را آزار ندهید، که این کار آزار رسول خداست. مردم ساکت شدند و بیست و چهار هزار قلم و دوات آماده شد تا حدیث امام را بنویسند. این حدیث شریف بعدها به حدیث سلسلة الذهب (سلسله ی طلا) معروف شد؛ چون راویان آن حدیث همه از معصومین (رسول خدا و ائمه ) و جبرئیل علیهم السلام هستند. بوزرعه و محمد بن اسلم نیز مأمور شدند تا حدیث را ...
ماجرای قتل های زنجیره ای ایستگاه های قطار
طعمه های آنجل بود که از دست او جان سالم به در برده است. در روز 29 آگوست 1997 او به همراه نامزدش هالی دان از دانشگاه خود در کنتاکی به خانه باز می گشت. شب بود و ساعت حرکت قطارها طولانی تر شده بود، به همین خاطر ایستگاه تقریبا خالی بود. آنها در انتظار قطار در ایستگاه قدم می زدند که ناگهان آنجل به آنها حمله کرده و با تهدید آن دو را به پشت ایستگاه و جایی که کسی متوجه حضورشان نمی شد برد. در همان لحظات ...
بسته شعر شهادت امام رضا (ع)
زد ولی با کام عطشان گویا که دیگر لحظه های آخرش بود اما تمام فکر و ذهنش کربلا بود یاد غریبی های جد بی سرش بود مردم گریز کربلایم اینچنین است آمد جواد و لحظۀ آخر برش بود اما به دشت کربلا جور دگر شد اربابمان بالای نعش اکبرش بود باید جوانان بنی هاشم بیایند تا این بدن را بر در خیمه رسانند حاج علی انسانی من دست خالی آمدم ، دست من و ...
سپاه "سازندگی" در مناطق زلزله زده را آغاز کرد/ وقوع 647 پس لرزه در استان کرمانشاه/ ارتش 50 تریلی "کانکس ...
نزدمان می آید و از او درباره وضعیتشان سؤال می کنیم، این زن به خبرنگار تسنیم می گوید: تمام خانه و زندگی مان فرو ریخته است، سپس بغض می کند و ادامه می دهد، آب و برق نداریم، حتی یک چراغ قوه به ما نمی دهند. وی ادامه می دهد: آب نداریم، برای ما حداقل آب هم نمی آورند، شب ها اینجا سرد است، بچه هایمان از سرما می میرند، هیچ کس به داد ما نمی رسد. اقلام خوراکی خدا را شکر به دست ما رسیده است، همه کمک ها ...
ایمان و امید، راهی به رهایی
استوانه شرط لازم بر پا ماندن و پایداری این بناست، (سقف بر کمتر از 4 پایه استوار نخواهد ماند). به گونه ای که عدم وجود هر یک از این پایه ها پایداری و تعادل بنا را بر هم خواهد زد و وجود همه آن ها با هم لازم می آید؛ از طرفی هر چه این ستون ها بلندتر باشند، آن سقف هم مرتفع تر است؛ از سوی دیگر لزوم هماهنگی و هم رفعتی این ستون هاست، اگر آن ها کوتاه و بلند باشند یا برخی رشد نکرده و با بقیه هماهنگ بالا نیامده ...
روایتی از بانوی مازندرانی که شهید حججی روزگارش را تغییر داد
با وجود نگاه های هیز نامحرمان در امان بمانند، این هنر است. همسرم راضی به این پوشش نبود و واقعاً ناراحت بود، این من بودم که به او تحمیل می کردم که بدحجاب باشم، شوهرم بی غیرت نبود اما از درون می شکست. * باحجاب ها را به سُخره می گرفتم 32 سال سن دارم و خدا را شکر می کنم که امروز می توانم بگویم که یک محجبه هستم؛ حالا هم وقتی بد حجابی ها را می بینم به خودم جرأت نمی دهم ...
مستر کامپیوتر ایرانی بیشتر بشناسید
باز می گردد؟ از سال 1361 که در پیچ شمیران مستقر شدیم، مکانی را در داخل منزل اختصاص دادیم برای تشکیل جلسات قرآن. ما تا همین چند سال پیش نیز در آن جا جلسه قرآن تشکیل می دادیم تا این که مجبور شدیم خانه را بازسازی کنیم. از آن به بعد، جلسه به سازمان دارالقرآن الکریم در خیابان خواجه نصیرالدین طوسی انتقال پیدا کرده که صبح روزهای جمعه از ساعت 10 تا 12 در خدمت حافظان قرآن کریم هستم. ...
سیل کمک های مردمی به مناطق زلزله زده +عکس
. ساعت از 9 شب گذشته بود، من مهمان خانه آنها بودم. سفره را پهن کردیم تا شام بخوریم. من بودم، خواهرم، فرزند و همسرش؛ خواهرم برای شام خورش خلال درست کرده بود و من از سر سفره برخاستم تا پارچ آب را بیاورم. در یک چشم به هم زدن، همه چیز با خاک یکسان شد. وقتی به خودم آمدم، دیوارهای خانه خشک و گلی روی سرم آوار شده بود. فاطمه خاطره تلخ یکشنبه شب را مرور می کند و در ادامه می گوید: آن دقایق ...
شکوه مهربانی مازندرانی ها در کمک به زلزله زدگان
کنم . این بانوی جوان دردکشیده، یادآور شد: مردم کرمانشاه اصلاً نگران نباشند و تن شان سالم باشد؛ ما همه زندگی مان را از دست داده بودیم اما خدا را شکر دوباره به زندگی برگشتیم. خلیل کابلی، از امدادگران جمعیت هلال احمر است که در کنار پایگاه جمع آوری کمک های مردمی ایستاده است و اجناس اهدایی را جابه جا می کند و گفت:از زمان وقوع زلزله، از سوی هلال احمر مازندران به صورت اکیپ مستقر ...
لحظه های وحشت زیرآوار
...:معجزه باشد یا نه، آنها حالا زنده هستند. بعد از ساعت ها ماندن زیر آوار، نفس کشیدن زیر خرابه های خانه ای که یک روز سقف بالای سرشان بود. ناامید نشده اند و حالا اینجا هستند، روی زمین، آن طرف ویرانه های سنگین خانه های شان. خودشان هم باور ندارند که زنده مانده اند و نفس می کشند اما بعد از خدا قدردان کسانی هستند که آنها را از زیر آوار بیرون کشیده اند اما سوگوار عزیزانی که زیر آوار خانه های شان جان ...
حقایق دردناک در مورد اردوگاه های مرگ شوروی+عکس
زده اند. اما دردناک تر از همه این بود که ساخت چنین کانالی هیچ سودی در بر نداشت. نه تنها کارگران از زندانیان بودند بلکه خود زندانیان نیز به عنوان مهندسین پروژه عمل می کردند. کانالی که ساخته شده بود بیش از حد کم عمق بوده و برای ورود کشتی و قایق های بزرگ مناسب نبود و البته بیش از نیمی از سال سطح آن یخ می زد. درواقع زندانیان چاره ای به جز انجام دادن کاری که می دانستند بی ارزش است نداشتند. آن ...
سپاه "سازندگی" در مناطق زلزله زده را آغاز کرد/ افزایش حمایت مجلس از زلزله زدگان/ جان باختن 100 نفر در ...
از سرما خودشان دست به کار شده اند و با نی و پوشال سرپناهی برای خود می سازند. به روستای دیگری می رویم که چند کیلومتر با روستای قبلی فاصله دارد، همه خانه های این روستا خراب شده است و از این روستا چیزی جز یک مخروبه باقی نمانده است. در کناری چند چادر دیده می شود که چند بچه فارغ از همه مصیبت ها با یکدیگر بازی می کنند، در دل با خود می گویم خوش به حال این بچه ها که هیچ چیز از این ...
مجموعه متن شهادت امام رضا (ع)
خانه که رسید فرمود درها را ببندند و در حجره در بسته، تنهای تنها دور از نگاه پریشان مردم منتظر جواد الائمه ماندند. محمد بن علی (ع) آمذند. ولیّ و حجت خدا بر روی زمین پس از امام رضا آمدند تا ایشان را غسل دهند و بر پیکر مطهرشان نماز بخوانند که معصوم را جز معصوم به خاک نمی سپارد. *** ناله بر لب دارد حضرت رضا و در این شهر غریب فرزند نازنینش محمد جواد را صدا می زند. خود را به پدر ...
اشتیاق امام حسین(ع) به شهادت از اشتیاق یعقوب(ع) به دیدن یوسف بیشتر بود
، چشمش هم نابینا شده بود، وقتی پیراهن یوسف را از مصر تا کنعان که بیست شبانه روز راه بود، آوردند و روی سرش انداختند، چشمش بینا شد و معلوم شد یوسفش هم هست؛ نه گرگ پاره اش کرده و نه در آن چاهی که نمی دانست(خدا نگذاشت بداند) مُرده است. همه که این جور نمی بینند! یعقوب بعد از چهل سال می بیند گمشده اش زنده است و پیدا هم می شود، همه که از روی آن پل راحت رد نمی شوند، همه که مثل ابی عبدالله نمی گویند مرگ یک پل ...
لحظات تلخ کودکی که مادر زیر آوار روی او خیمه زد تا زنده بماند
روزنامه ایران گزارشی از یک روستای زلزله زده را منتشر کرده است. در این گزارش آمده است: ساعت از 9 شب گذشته بود و من میهمان خانه خواهرم بودم. سفره را پهن کردیم تا شام بخوریم. من بودم، خواهرم، فرزندشان و همسرش؛ خواهرم برای شام خورشت خلال درست کرده بود و من از سر سفره برخاستم تا پارچ آب را بیاورم.اما ناگهان در یک چشم به هم زدن، همه چیز با خاک یکسان شد. وقتی به خودم آمدم، دیوارهای خانه خشت و ...
گفتم هرگز اجازه نمی دهم به سوریه بروی!
گوید سوار شو. جلوی دوستانش چیزی نمی گوید اما همین که دور می شوند تمام پاهای فاطمه را تا خانه نیشگون می گیرد و او را دعوا می کند و چادر سر نکردن دخترها همان شد. *دستگاه را روی زمین زدم خوردش کردم یکبار هم تازه دستگاه سی دی مد شده بود. علی و اسحاق و دو پسر خاله شان با هم یک دستگاه خریده بودند. وقتی از بیرون به خانه آمدم دیدم دخترها داخل باغ اند، گفتند: پسرها داخل خانه دارند فیلم ...
طراحی سرقت منزل توسط عروس خانواده تا دستگیری کلاهبردار میلیاردی+فیلم
ناحیه 34 تهران، پرونده جهت رسیدگی در اختیار پایگاه دوم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت. مالباخته در اظهاراتش به کارآگاهان گفت: "ساعت 7 بعدازظهر به قصد میهمانی از خانه خارج و حدود ساعت 12 شب برگشتیم که متوجه باز بودن در اصلی ساختمان و روشن بودن لامپ ها و شکستن درب چوبی واحد آپارتمان شدیم پس از ورود به منزل متوجه شدیم سارقان اقدام به سرقت سکه طلا، وجه نقد، تابلو فرش و سرویس طلای همسرم در مجموع ...
یادگاری های باارزش پسرک روستایی
روز بعد از تعطیل شدن مدرسه آرش با شوق زیاد به خانه آمد و بدون اطلاع من و مادرش به پشت بام رفت. چند ساعتی از او بی خبر بودیم و تصور می کردیم بیرون از خانه مشغول بازی کردن است. چند ساعت بعد برادرزاده ام درحالی که از ترس زبانش بند آمده بود مرا صدا زد و گفت آرش در پشت بام بیهوش افتاده است. بسرعت خودم را به آنجا رساندم. با دیدن سیم برق متوجه حادثه شدم. آرش نفس نمی کشید. او را در آغوش گرفتم و با موتور ...
علامه طباطبایی، روحانی روح نواز
...> مهر خوبان دل و دین از همه بی پروا برد رخ شطرنج نبرد آنچه رخ زیبا برد تو مپندار که مجنون، سر خود مجنون گشت از سمک تا به سماکش کشش لیلا برد من به سرچشمه خورشید نه خود بردم راه ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد من خسی بی سرو پایم که به سیل افتادم او که می رفت مرا هم به دل دریا برد جام صهبا زکجا بود مگر دست که بود که به یک جلوه دل و دین زهمه یکجا ...
طراحی سرقت منزل توسط عروس خانواده
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما ، با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع "سرقت منزل" و به دستور دادیار شعبه سوم دادسرای ناحیه 34 تهران، پرونده جهت رسیدگی در اختیار پایگاه دوم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت . مالباخته در اظهاراتش به کارآگاهان گفت: "ساعت 7 بعدازظهر به قصد میهمانی از خانه خارج و حدود ساعت 12 شب برگشتیم که متوجه باز بودن در اصلی ساختمان و روشن بودن لامپ ها و شکستن درب چوبی واحد ...
وقوع زلزله 4.3 ریشتری در سرپل ذهاب/خدمت رسانی 1200 دستگاه مهندسی سپاه در مناطق زلزله زده/ جان باختن 100 ...
...، اما برای بعضی ها سرپناهی نمانده است و باید رسیدگی شود. اینجا خوراکی به دستمان رسیده است، اما نمی دانیم که از طرف مسئولان بوده یا مردم، خدا را شکر امکانات خوراکی و غذا خوب است، اما چادر کم داریم و مردم از سرما خودشان دست به کار شده اند و با نی و پوشال سرپناهی برای خود می سازند. به روستای دیگری می رویم که چند کیلومتر با روستای قبلی فاصله دارد، همه خانه های این روستا خراب شده است و ...
واپسین ساعات حیات پیامبر اکرم (ص) چگونه گذشت؟
کرد و پرسید: ای برادر من، آیا وصیت مرا می پذیری و به وعده هایم عمل می کنی و دیون مرا می پردازی و پس از من به انجام کارهای خانواده ام، اقدام می کنی؟ علی علیه السلام فرمود: بله، ای رسول خدا. آن گاه فرمود تا شمشیر، زره و تمام لوازم شخصی و حتی پارچه ای را که در جنگ ها به شکم می بست، بیاورند. پس از آن که این وسایل را حاضر کردند، همه آن ها را به علی علیه السلام سپرد. سپس انگشترش را ...
زیباترین اشعار شهادت امام رضا (ع)
بود او دست و پا می زد ولی با کام عطشان گویا که دیگر لحظه ها ی آخرش بود اما تمام فکر و ذهنش کربلا بود یاد غریبی ها ی جد بی سرش بود مردم گریز کربلایم این چنین است آمد جواد (ع) و لحظه آخر برش بود اما به دشت کربلا جور دگر شد اربابمان بالای نعش اکبرش بود باید جوانان بنی ها شم بیایند تا این بدن را ...
رفع بحران از سازمان بحران/ ترس پساداعش و استعفای حریری
. اصولگرایان به احتمال قوی، یک صدا با تمام قوا به برگزارکنندگان این شوی سیاسی حمله ور می شدند و اگر زورشان می رسید تا سقوط دولت هم پیش می رفتند؛ پس چرا حالا سکوت کرده اند؟ این سکوت نشانه شرم است یا مصلحت! اگر اصولگرایان و رسانه های وابسته به آنان کلاهِ خود را قاضی کنند و به نفع خود رأی دهند، این نکته فراموش نمی شود: این شوی سیاسی یا بست نشینی بی اثر -آن هم در حرم شاه عبدالعظیم به عنوانِ پایگاه سنتی ...
انگار چشمان آسمان بر آنها گریسته اند
اند اما هنوز آمبولانس ها به آنجا نرسیده بودند که مردم خودشان چهار زن را زنده از زیر آوار بیرون کشیده بودند و ماموریت آنها هم همان جا تمام شد. آمبولانس ها به سمت روستاها اعزام می شدند و یک ماشین حمل آذوقه هم دنبال شان بود. از در بیمارستان که می خواستند بیرون بروند مردم از کامیون آویزان شده بودند و برای گرفتن پوشک و شیرخشک التماس می کردند. ماشین رفت؛ مردم با دست های دراز ماندند و منتظر ...
گفتگوی خواندنی با زوج رکابزن گلستانی در اربعین حسینی + تصاویر
اربعین حسینی آنهم با همسرتان بفرمایید: خدا را شاکرم برای این لطف بزرگ که شامل حالمان شد... سفرهای زیارتی همچون عتبات آرزوی قلبی مان بوده است، برات کربلا را در عید غدیر پشت پنجره فولاد امام رضا (ع) آرزو کردیم خوشبختانه این آرزو برآورده شد و اما ایده سفر با دوچرخه کاملا خودجوشانه و دلی بود هرچند در سالهای گذشته من با دوچرخه اجین بودم. پیشنهاد رفتن با دوچرخه را با همسرم ...
داستان عکس تولدی که در مسکن مهر بود+عکس
کمک امدادگران و همسایگان از زیر آوار بیرون می کشید، اشک ریخت و بوسید: مادر! تنها و خسته ام، تشنه ام، گرسنه ام. مادر! مثل همیشه دستم را بگیر، یاری ام کن... اما مادر به خواب ابدی فرو رفته بود و صدای رومینا را نمی شنید. سردی دستان مادر، تمام وجود رومینا را لرزاند. این لرزش سهمگین تر از زلزله بود. رومینا که از آوار ساختمان، جان سالم به در برده بود، در زیر آوار غم از دست دادن مادر بر زمین افتاد، بر سر زد ...
اخلاق سجاد روس ها را هم جذب کرده بود
زندگی مشترک تان بگویید. من قبل از آنکه همسر سجاد باشم دختر عمویش هستم. زندگی مشترکمان را از سال 1380 شروع کردیم و از اول شهید گفته بود دوست دارم بسیجی باقی بمانم و اگر به خاطر فعالیت بسیجی و ایست و بازرسی ها دیر به خانه آمدم از دست من ناراحت نشوید. من هم آمادگی خیلی چیزها را داشتم. بار اول که در ماه شعبان سال 1395 می خواست به سوریه برود، من دودل بودم ولی خودش خیلی اصرار بر رفتن داشت و می گفت ...