سایر منابع:
سایر خبرها
. من تمام سخنرانی های شیخ را درک می کردم و متوجه نکته های تلویحی سخنانش می شدم. سخنان او گرچه تاثیر تکان دهنده ای بر من نگذاشت، اما برای همیشه مرا از باورهای قشری و متحجرانه رایج آن زمان دور کرد. درک بعضی از حرف های شیخ علی تهرانی برای او که نوجوانی 13 ساله بود سخت بود: یک روز در پی وقوع درگیری قم، او [شیخ علی تهرانی] بیانیه ای علیه حکومت صادر و در آن از عمال حکومت انتقاد کرد. هنگام نماز ...
وارد شد. مرد جوان چاقو در دست داشت و تهدیدم کرد که اگر سر و صدا کنم مرا می کشد. او به زور مرا مورد آزار قرار داد و پس از سرقت گردنبندم و زخمی کردن گردنم به سرعت از مجتمع خارج شد و سوار بر یک موتورسیکلت مشکی رنگ پا به فرار گذاشت. با شکایت زن جوان تحقیقات پلیس برای شناسایی و دستگیری مرد شیطان صفت شروع شد. اما زن جوان تنها شاکی پرونده نبود. کارآگاهان پلیس در ادامه با شکایت های ...
اکبر عبدی از یک ویژگی منحصر به فرد حاتمی سخن می گوید: علی حاتمی هیچ وقت در جشنواره هایی که قبل و بعد از انقلاب برگزار می شد، مطرح نشد چون حرفهایش نیش دار بود. حتی نقاش و هنرمند و بزرگی چون آیدین آغداشلو هم این چنین حسرت نبودن حاتمی را می خورد: وقتی که علی حاتمی درگذشت، یکی از افسوس های خودخواهانه ی من این بود که دیگر کسی نقاشی مرا آنقدر که او عمیق و به شدت دوست داشت، دوست نخواهد داشت. هر ...
. شاید اشتباه کرده باشد. متهم همچنین در خصوص سه سال زندگی مخفیانه اش گفت: به خاطر اختلاف با خانوده ام، این مدت در دماوند بودم و آنجا زندگی می کردم. وقتی شنیدم بابک بازداشت شده است گمان کردم پلیس او را به خاطر حمل و نگهداری مواد مخدر دستگیر کرده است و از ماجرای آزار دختر نوجوان اطلاعی نداشتم. در پایان هیئت قضای بعد از آخرین دفاع، با توجه به مدارک موجود در پرونده متهم را به اعدام محکوم کرد. این حکم به دیوان عالی کشور فرستاده شد و در شعبه 24 دیوان نیز تأیید شد. ...
نوجوانان جمله ی جادویی: خانواده ساده به جمعه می گفتند روز آشتی. بیش تر از سال های عمر ساده بود که پدر، لابد طی مراسم خاصی این اسم را روی جمعه گذاشته بود. طبق این قرار، جمعه ها اگر کسی با کسی قهر بود، باید آشتی می کرد. محدثه سادات حبیبی، 15ساله، خبرنگار افتخاری از تهران دردسر پول های بادآورده قلقلک: کتاب میلیون ها داستان زندگی دامیان و برادر بزرگ ترش آنتونی است ...
رسیدگی به این ماجرا از روزی شروع شد که دخترجوانی همراه پدرش به اداره آگاهی تهران رفت و از سه پسر به اتهام تعرض به دخترشان شکایت کردند. پرستو گفت: من سرکار می رفتم و ساعت نه شب باید خانه می رسیدم.اما آن شب دوستم به دنبالم آمد و با هم به خرید رفتیم. در بازگشت به خانه حدود ساعت یازده شب بود که از دوستم خداحافظی کردم و در حالی که فاصله ام تا خانه کم بود ناگهان یک خودروی پژو پرشیای سفید جلوی پایم ...