
سایت های دیگر
سایر خبرها
عشق شهید شاهوردی؛ معجزه بانو کارآفرین/دلم برای زندگی در روستا تنگ شده
. من در جواب او گفتم من دهانم پر از خون است و هنوز یک سال بیشتر از شهادت همسرم نمی گذرد، جواب منفی به او دادم. سبحانی افزود: او همچنان علاقه مند به ازدواج با من بود و پس از شنیدن جواب منفی از من به سراغ پدرم رفت و مرا از پدرم خواستگاری کرد. به ناچار همسر مردی شدم که خود نیز دارای زن و فرزند بود و من هیچ شناختی از او نداشتم. ازدواجم چندان دوامی نداشت و بعد از چهار سال زندگی با دو بچه. ...
احمد مرد جنگ و زندگی بود!
.... از همان ابتدا گفت من برای مهریه چیزی در بساط ندارم. اگر دوست دارند به من دختر بدهند، شوهرخواهرم هم که مرد متدینی بود و می دانست مال و ثروت ارزشی ندارد، پذیرفت. زهرا کوره پز همسر شهید هم کنارمان نشسته و با عشق به حرف های خاله گوش می دهد. وقتی صحبت از ازدواج احمدآقا می شود، صورتم را به سمت او برمی گردانم، لبخندی می زنم تا از پیوند مبارکشان بگوید. مدتی بود که همه می گفتند تو و احمد برای ...
جسدخون آلود زیرپتو
. زن میان سال به قاضی میرزایی گفت: حدود 22 سال قبل از پدر حامد طلاق گرفتم و با مرد دیگری ازدواج کردم اما بنا به دلایل خانوادگی ارتباط زیادی با فرزندان همسر سابقم نداشتم. تا این که بعد از مرگ همسر سابقم، این منزل مسکونی به حامد ارث رسید و او با انجام برخی تعمیرات ساختمانی، در همین مکان به طور مجردی زندگی می کرد و من گاهی از او خبری می گرفتم . چند روز قبل یکی از همسایگان با من ...
آخرین جلسه دادگاه مردی که بعد از گذراندن ماه عسل با همسر سومش، پدر همسردوم خود را ربود
. من هم او و نوه ام را به خانه خودم آوردم. چند روز بعد، امیر از ماه عسل برگشت و متوجه نبود دخترم شد. به آژانس محل کارم آمد و با ساطور مرا تهدید کرد. آن روز همکارانم وساطت کردند و همه چیز تمام شد، اما یک هفته بعد دوباره برگشت و این بار با کلاشینکف همه جا را به رگبار بست. همراهش دو مرد دیگر هم بودند که مرا به زور سوار ماشین کردند و به بیابان های قرچک بردند. ...
ما تنها نبودیم. من و پسرم شروع کردیم به نجوا با سیدرضا که عکاس آن لحظه عکس گرفت و اینگونه برداشت شد که ...
گرفت بعد از 35 سال به سرزمین خود برگردد. پدرم معتقد بود حالا که کشورمان آباد تر شده باید برگردیم و با اینکه مدارک ماندن هم داشتند و مشکلی از جهت برای بودن در ایران نداشتند تصمیم خود را عملی کردند و مدارک را پس داده و راهی شدند. مدتی قبل از عملی کردن تصمیم شان ماجرای ازدواج من با شهید حسینی که پسر خاله ام بود پیش آمد. ...
زن: شوهر قاچاقچی ام حبس ابد گرفته، طلاق می خواهم؛ به من تهمت خیانت می زند
چطور قبل از ازدواج متوجه نشدید که خواستگارتان معتاد یا خلافکار است؟ زن جواب داد: راستش خواهر شوهرم با من دوست بود و ما را به هم معرفی کرد. خانواده ما هم هنگام تحقیق چیزی متوجه نشدند. من هم شناخت و اطلاعی از آدم معتاد یا مصرف کننده نداشتم تا اینکه دو سال بعد از ازدواج فهمیدم تریاک مصرف می کند. وقتی اعتراض کردم گفت که تفریحی می کشد. او راننده کامیون بود و بیشتر بیرون از خانه مصرف می کرد ...
ایستایی مطلق رنج در قلعه گنج
.... زن به دیوار سیمانی آلونکش تکیه زده و با دست مرا پیش می خواند. فائقه 25 سال است در این خانه حبس است انگار لب هایش به هم دوخته شده اند. خجالت زده خودش را کنار عصای پدرش مچاله کرده. ژن های معیوب، سلول های مغزش را از بین برده و دست و پاهایش را خشک کرده اند. اگر خواهری داشت و از کودکی با او همبازی بود حال روزش این همه تنهایی نبود. ...
مهدی هاشمی وهابی مسلک بود/ دلیل ترور آیت الله شمس آبادی توسط باند مهدی هاشمی
... بله، در عین حال دندانهایم خرد شدند و عصب بزاقی ام قطع شد و بیش از 30 سال است گرفتار معلولیت دهان و دندان هستم! هم در اصفهان، هم در تهران و هم در لندن معالجه کردم، اما بر خشکی دهانم هر روز اضافه می شود! بعد از این ماجرا، دادگاه مرا خواست و پرسید: آیا از اینها شکایتی دارید؟ جواب دادم: ...
وقتی پایم روی پدال بی حرکت شد
...، دیگر تحصیلم را ادامه ندادم. سال 85 ازدواج کردم و حامد فرزند اولم در مهرماه 87 و دخترم شهریور 91 به دنیا آمد، آن روزها در اصفهان در گردان عملیاتی لشکر بودم و بیشتر کارهایم آموزشی بود در قالب مربی؛ اواخر سال 93 بود که گفتند قرار است اسامی داوطلبان اعزام به سوریه را به تهران بفرستیم؛ من هم نام نویسی کردم، اما هر بار به بهانه ای می خواستند نام مرا از لیست خط ...
پسته می شکنم تا خرج سالگرد شهیدم را جورکنم!
زن و فرزند نداشت، مجرد بود. تو دختر داری دلم نمی آید برای شهادتت دعا کنم. تو شهید شوی برای دخترت سخت است. کمی بعد از آن بود که خبر شهادت حامد را شنیدم. برادر شهید رحمانی که می خواهد جای او را در دفاع از حرم پر کند ما را از یاد نبرند از مادر می خواهم هر انتظاری که از مسئولان بنیاد شهید، سپاه و مسئولان فاطمیون دارد بگوید تا مکتوب کنیم که لبخندی می زند و می گوید من نان آور خانه ...
ترک مادرانه
.... اولین و تنها مرکز درمان و بازتوانی همزمان مادر و کودک در ایران، گوشه ای ازخیابان خاوران تهران، پهلو به پهلوی پارک شهدای گمنام. این مرکز شده سرپناه، خانه ای امن، جایی به دور از همه پلشتی ها، جایی که زن ها دوستش دارند. شوهرِ حدیث حتی آمد تا پشتِ در آهنی و بزرگ مرکز و چند تیر هوایی شلیک کرد تا حدیث را با خودش ببرد، ...
دلایل واقعی طلاق و جدایی زنان از همسران خود
... برای یک ازدواج خوب لازم است تا زن و شوهر به یکدیگر عشق و علاقه ی خود را نشان دهند. این کار به توجه، تلاش، و فراگیری مهارت های ارتباطی قوی نیاز دارد. در پایان روز، یک زن ممکن است احساس کند بار بسیاری از مسئولیت ها را به دوش می کشد و از خود می پرسد که همسرم کجای این زندگی قرار دارد. ...
قصه کوتاه کودکان، حسن کچل و کوتوله مهربان
.... این که حسن کچل بود، دختر پادشاه به روی خودش نیاورد و با احترام با او برخورد کرد و گفت: شما مرد بزرگی هستید، من حاضرم با شما ازداوج کنم، ولی من و پادشاه مایلیم بدانیم شما این همه میو ه های رنگارنگ را از کدام باغ تهیه می کنید؟دوست دارم قبل از ازدواج در باغ های شما قدم بزنم و لذت ببرم. حسن گفت: این یک راز است، بعد از ازدواج همه چیز را به شما خواهم گفت. ...
رازگشایی از نقشه سیاه سمیه و شوهرش
مکث مجددا آن ها را باز می کرد ادامه داد: نقشه ما از این قرار بود که همسرم به بهانه های مختلف مردان جوان را به داخل خانه می کشاند و من نیز وقتی افراد به داخل خانه می آمدند با یک قبضه چاقو به آنان حمله می کردم و با این اتهام که با همسرم ارتباط داشته اند، آنان را تهدید می کردم که اگر می خواهید پلیس را خبر نکنم باید هرچه پول دارید بدهید. ...
نسخه عجیب طلاق روان پزشک برای زوج عاشق! + عکس
موافقت کردند و با هم ازدواج کردیم. زندگی خوبی هم داشتیم که حاصلش دو فرزند سالم و مهربان است. در این مدت به کار مبل سازی مشغول بودم و با درآمد مناسبی که داشتم هر چه می خواست مهیا می کردم. تا اینکه بعد از چند سال متوجه شدم او و خواهرانش وابستگی زیادی به پدرشان دارند. با این حال اهمیتی ندادم و آن را عشق پدر و فرزندی دانستم تا اینکه دو سال قبل پدرش از دنیا رفت و از همان زمان همسرم دچار افسردگی حاد شد ...
ما کم از صلح و مذاکره نشنیده ایم اما کار سردار سلیمانی مردانگی بود / با خانواده شهدای فاطمیون ارتباط دارم
غریب است که انگار با همه زندگی ام عجین شده است. باید کسی با من آنقدر صمیمی باشد و مرا بشناسد تا بفهمد این اتفاقات اصلا شوآف یا تبلیغ نیست که بخواهم با این اقدامات خودم را تبلیغ کنم. قبل از جنگ سوریه بود که مادرم به همراه خاله هایم سوریه رفتند و من به دلایلی نتوانستم بروم؛ چون دقیقا بعد از آن سفر جنگ شد و تا الان نتوانستم بروم. ...
فرزندآوری؛ پشت دیوار نا امیدی
.... او معتقد است که اگر زن و شوهر از خوشبختی فرزندشان مطمئن نیستند نباید او را به دنیا بیاورند، بنابراین من و همسرم تصمیم نداشتیم بچه دار بشم تا اینکه تصمیم به مهاجرت گرفتیم، با این اتفاق شور مادر شدن بار دیگر در من جان تازه گرفته است. ضمن اینکه ترجیح می دهم یک فرزند داشته باشم و هر چه در توان دارم برای همان یک بچه فراهم کنم. ...
وقتی زن شوهردار داخل ماشین به من دستور داد که کجا بروم..!
.... من هم دیگر از آن به بعد با ماشین شخصی مسافرکشی نمی کنم، چون این کار خلاف مقررات است و اگر مشکلی پیش بیاید نمی توانی راهی برای توجیه کار خودت پیدا کنی. رکنا این اخبار را از دست ندهید: ماجرای رفتار غیر اخلاقی 2 کارگر در کارگاه تولیدی پوشاک زنانه + عکس شوهر خاله ام مرا دوست داشت / شوهرم زنی را گرفته بود که 18 سال ...
فریدون فشارکی را بشناسید/ وقتی مشاور ارشد تحریم ها، دوست شیخ الوزرا است+عکس
... کمال فروغی، کسی بود که از سال 69 و بعد از بازگشت مجدد به ایران، با نفوذ در تشکیلات وزارت نفت جمهوری اسلامی، ...
تقدیر خاکستری
.... انگار پدرم یک خانه مجزا برای سوسن کرایه کرده بود تا زن اولش از ماجرای ازدواج آنها بویی نبرد؛ اما انگار من که متولد شدم زن اول پدرم از ازدواج پنهانی آنها مطلع شد و پاپیچ پدرم که باید سوسن را طلاق بدهی. سال 1348 سال تولد من بود. شنیدم که در بیمارستان جندی شاپور اهواز متولد شدم. نامم را گذاشتند شکوفه . ...
با جسد همسرم دو روز در شهر می چرخیدم!
.... قبل از آن با زن دیگری آشنا شده بودم که با همسرم دوست صمیمی بود. در همین زمان آن زن که س نام دارد به جرم حمل مواد مخدر همزمان با من دستگیر شد. وقتی سال 1395 از زندان آزاد شدم آن زن هم بعد از من آزاد شد و من او را به عقد موقت خودم درآوردم و اکثرا در مسافرخانه همدیگر را می دیدیم. باور کنید من او را عقد موقت کردم چون با همسرم اختلاف داشتم و به او سوءظن پیدا کرده بودم. ...
نگاهی به سرگذشت جذاب و خواندنی یک خلبان
. غلامحسینی که دوست دارد باز سوار بر جنگنده اش شود و با دشمن بجنگد، به خاطر مجروحیت شدیدش نمی تواند این کار را انجام دهد و تن به عمل های جراحی متعددی می دهد: سال 64 به اتریش اعزام شدم. حدود سه ماه در اتریش ماندم، به امید بهبودی کامل و بازگشت به پرواز. پای راستم هنوز سه سانت کوتاه بود و باید دوباره عمل می شد. پزشکان اتریشی معتقد بودند به اندازه کافی عمل شده ام و جسم من، ظرفیت این همه عمل جراحی را ندارد ...
رنج از پاافتادگان بعد از زلزله
...: بعد از یک هفته من را مرخص کردند، من را به هتلی در کرمانشاه منتقل کردند، آخر در سرپل ذهاب ما جایی نداشتیم که برویم. خانه خودم و مادرم و خانواده همسرم، همه خراب شده است، دو روز در هتل بودیم، بعدش گفتند باید بروید برایمان میهمان می آید. من را به این مرکز آوردند، نتوانستم ماندن در این مرکز را تحمل کنم، برایم سخت بود. یک زن خیّری آمد و گفت بیایید خانه ما. خانه ...
رنج از پاافتادگان
.... خانه خودم و مادرم و خانواده همسرم، همه خراب شده هست، دو روز در هتل بودیم، بعدش بیان کردند لازم هست بروید برایمان میهمان می آید. من را به این مرکز آوردند، نتوانستم ماندن در این مرکز را تحمل کنم، برایم سخت بود. یک زن خیّری آمد و عنوان کرد بیایید خانه ما. خانه اش طبقه پنجم یک ساختمان بود. ...