سایر منابع:
سایر خبرها
تشییع پیکر جانباز شهید محمد قبادی
مراسم تشییع پیکر جانباز شهید محمد قبادی صبح یکشنبه 24 دی از روبروی حسینیه شهید آتوت به سمت گلزار شهدای بهشت زهرا(س) برگزار شد. محمد قبادی متولد 1341، در 20 سالگی برای دفاع از دین و میهن به جبهه های دفاع مقدس اعزام شد و در فروردین ماه سال 1362 در حالی که عضو واحد تخریب تیپ سیدالشهدا علیه السلام بود، در شامگاه عملیات والفجر یک، در شمال فکه به درجه جانبازی نائل آمد. جانباز شهید محمد قبادی بعد از مجروحیت مدتی را در آسایشگاه جانبازان ثارالله بستری بود. ...
حضرت زهرا (س) را واسطه پیدا شدن پیکر نوید کردیم
مطیع آقا امام حسین (ع) در صحرای کربلا به شهادت رسید. همه گفتند آن پیکر متعلق به سید حسن است. درحالی که من با موج آرپی جی پرتاب شده بودم و تمام بدنم مورد اصابت ترکش قرار گرفته بود. در حالت موج زدگی شهید محمود اسکندری را می دیدم که با لبخند مرا صدا می زد و می گفت: سید پاشو بریم . من هم پاسخ دادم: نه. من کار دارم. شما برو . یکی از همرزمان که از یادگاران دوران دفاع مقدس نیز هست به نام شهاب ...
سیاح ستاره ی ستیز با سیاهی
هم یکی از همین شجاع دل هاست که هر چند بازنشسته شده بود و به خاطر جانبازی، قرار بود استراحت کند، اما برای رفتن به میدان جنگ و نجات انسان ها از سیطره داعش آنچنان بی قرار بود که دل از راحتی کند و به دل خطر رفت. این شهید یکی از الگوهای بارز آتش به اختیار و کار فرهنگی خودجوش و تمیز است. چون پس از هشت سال حضور در جبهه های دفاع مقدس، مقاومت را در عرصه فرهنگ و هنر ادامه داد. برگزاری یادمان ها و نمایشگاه ...
روایت عاشقانه یک مادر از پسر/ ماجرای همکاری مسعود ده نمکی با ابوالفضل سپهر
. برایم تقدس خاصی پیدا کرده بود. به دنبال نشانی از شاعر آن شعر همه جا را گشتم. حتی به سراغ شماره های بعدی مجله نیز رفتم. ولی گویی قسمت چیز دیگری بود. وقتی چهار سال بعد در شهریور 83، برای اولین بار تصویر ابوالفضل سپهر را به مناسبت درگذشت شاعر شعرهای اتل متل، بر روی صفحۀ تلویزیون دیدم، خشکم زد. نمی دانستم باید بخندم یا اشک بریزم. با همان لحن و ظاهری که سال ها در ذهن خود تصورش کرده بودم، به شعرخوانی نشسته ...
ابوالفضل برای عاشق شدن به دنیا آمده بود/ یکی از شعرا گفته بود اشعار سپهر ارزش ادبی ندارد + گزارش تصویری
و روی زمین افتاده، ما 6 نفر به سختی آن یک نفر را بلند کردیم و به گوشه ای بردیم. او آنجا شروع کرد در همان حال نکاتی را بیان کردن و از قضا ضبط صوت همراهمان بود و 40 دقیقه صحبت های آن فرد رزمنده را ضبط کردم و مانند یک نمایش رادیویی اتفاقات جنگ را روایت کرد و وقتی حالش جا آمد اصلاً خاطرش نبود که چه اتفاقاتی از سرش گذشته، من فایل صوتی آن لحظات را برای ابوالفضل پخش کردم و او چند روز بعد آن را در قالب ...
ثانیه های آخر برای نجات!
نوآوران آنلاین - چند روزی از آغاز عملیات مسلم بن عقیل گذشته بود، من در محل استقرار گروه آتش هوانیروز و در چادر مخصوص نمازخانه در حال قرائت قرآن بودم که شهید شمشادیان وارد چادر شد. جملات بالا بخشی از خاطرات خلبان جانباز یدالله واعظی است. وی می گوید: پانزدهم مهرماه سال 1361 ساعت 2 بعد از ظهر بود. چند روزی از آغاز عملیات مسلم بن عقیل گذشته بود. من در محل استقرار گروه آتش هوانیروز و در ...
شهیدی که در کربلای 5 ناجی لشکر 25 کربلا شد/ طلبه شهیدی که همه را مجذوب خود می کرد
شهرستان کردکوی آرام گرفت. *شهید رجایی تمام بار لشکر را به دوش می کشید دوست و همرزم طلبه شهید احمدرضا رجایی به نقش پررنگ طلاب و روحانیون در دوران دفاع مقدس اشاره می کند و می گوید، تنها لشکری که گردان روحانی مستقل داشت لشکر 25 کربلا بود و طلبه هایی که در جبهه حضور داشتند در یکی از سه گروه رزمی، تبلیغی و یا تبلیغی رزمی بودند. حجت الاسلام علی جعفری می افزاید، شهید رجایی ...
نویسندگان و شاعران دفاع مقدس از سپهر گفتند
سراغ شماره های بعدی مجله نیز رفتم. ولی گویی قسمت چیز دیگری بود. وقتی چهار سال بعد در شهریور 83، برای اولین بار تصویر ابوالفضل سپهر را به مناسبت درگذشت شاعر شعرهای اتل متل، بر روی صفحۀ تلویزیون دیدم، خشکم زد. نمی دانستم باید بخندم یا اشک بریزم. با همان لحن و ظاهری که سال ها در ذهن خود تصورش کرده بودم، به شعرخوانی نشسته بود و با لبخندی دردآور، روایت گر دردهایی بود که دیگر حالا قسمتی از وجودش شده بود ...
ده نمکی:شلمچه سکوی پروازی برای سپهر شد/ شاعری که رسالت انقلابی را پیش برد
این شاعر آشنا شدند. خودم یکی از آنها بودم که در سال 93 با ابوالفضل دوست شدم. در ادامه این مراسم، رحیم چهره خند شاعر، درباره ارتباط ابوالفضل سپهر با جانبازان گفت: او با آنها زندگی می کرد؛ ساعت 2 نصف شب می آمد و می گفت: ماشین را بردار تا به خانه جانبازی در کرج برویم . تا چهار، پنج صبح درد دل های آن جانباز را ضبط می کرد. با اینکه مادرش در بیمارستان بستری بود و اولویت داشت اما پولی را صرف ...
اولویت تامین نیرو در آموزش و پرورش
نوآوران آنلاین - محمدرضا رزاقی مدیر کل دفتر امور شاهد و امور ایثارگران وزارت آموزش و پرورش در نشست خبری که امروز برگزار شد با اشاره به ماموریت های این اداره کل اظهار کرد: اداره کل شاهد و ایثارگران اوایل انقلاب و بعد از شروع جنگ در قالب پشتیبانی از فعالیت های جنگی آغاز شد و در سال 61 در قالب فعالیت برای ایثارگران کار خود را دنبال کرد و به تدریج روند خدمات رسانی به رزمندگان هم به مجموعه فعالیت های ...
همین که وارد جمع شان شدم، یکی با اسلحه محکم به سرم کوبید، افتادم. آنها همه عربی صحبت می کردند و من فکر ...
گروهی دیگر تحویل دادیم. مدتی بعد یک خمپاره 120 خورد وسط بچه ها که یکجا جمع شده بودند، حیدر، محمد، سید ناظر، سید رضا داییم، همه باهم بودند. محمد سرش نبود، حیدر پاهایش پریده بود و هر دو همان جا تمام کرده بودند. اولین بارم بود که شهید می دیدم. یکی از بچه ها با دیدن حیدر از ترس زبانش بند آمد. 6-5 روز نمی توانست صحبت کند. اما من چون خون دیده بودم برایم عادی تر بود. خیلی ناراحت بودم. حیدر هم اتاقی ام بود و ...
مقاومتش در چشمانم عظمت داشت/در برابر رضایتمندی اش حقیر بودم
به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، جانباز شهید محمد قبادی، پس از سی و پنج سال تحمل درد و رنج ناشی از مجروحیت، به شهادت رسید. سردار شهید حاج محمد قبادی درعملیات والفجر یک در سن نوزده سالگی وبر اثر انفجارمین، قطع نخاع شد و باقی عمر با عزتِ خود را روی ویلچر گذراند. این شهید در دوران جانبازی با وجود محدودیت های جسمانی، شخصیتی فعال و اجتماعی داشت و با راه اندازی شبکه های ...
خط سرخ شهادت بر روی برف های سرد!
افتاد جنگ که تمام شد به فکر ازدواج افتادم، اما از آنجایی که قد کوتاهی داشتم؛ اصلا فکر نمی کردم که به من زن بدهند، راستش در همین فکرها بودم که یکی از دوستان رزمنده ام که سال ها در جبهه ها با هم بودیم گفت: بیا من خواهر کوچکم را به تو بدهم. من اول فکر کردم شوخی می کند؛ اما وقتی حرف هایش را تکرار کرد، فهمیدم موضوع جدی است، بنابراین پیشنهاد دوستم را قبول کردم، آن روزها اصلا رویم نمی شد موضوع را به پدرم ...
از مسابقات پرس سینه تا جنگ با داعش همراه با هفت سامورایی و سه تفنگدار (بخش دوم)
سایر فنون رسید و در نهایت هم اعلام کردم که هر کس هر موقعیت دشواری را که به نظرش می رسد مطرح کند تا من راهِ رفع مشکل در آن موقعیت را برایش بیان کنم... اجرای این برنامه ی دفاع شخصی بر روی پشت بام و در حضور حدود 30-40 نفر رزمنده، باعث شد که نگاه رزمندگان عراقی نسبت به روحانی ها عوض شده و بهبود یابد و ساعتی بعد، تمامی چند صد رزمنده ای که در موقعیت پالایشگاه حضور داشتند روحانیِ ایرانیِ رزمی ...
بازخوانی وصیت نامه شهید محمدرضا فطرس
مجروح گردد که بلافاصله به پشت جبهه منتقل و بعد هم به شیراز اعزام می گردد در مدتی که در بیمارستان بود بیمارستان را برای خود قفس می دانست و براین اساس از بیمارستان گریخته و دوباره راهی جبهه گشت. عاقبت در روز 21 اسفندماه سال 63 همان طور که آرزو داشت و از خدایش خواسته بود در عملیات پیروزمند بدر بنا بقول دوستان پس از کسب افتخاراتی در 21 بهار عمرش به بالاترین اهداف قلبی خود که همانا دیدار معبود و لقای ...
شهید محمود رنجبران: خیالتان راحت؛ آمریکا نمی تواند هیچ غلطی بکند
رسید و من زنده بودم و لیاقت شهادت را نداشتم، خوشحالم که پیروزی به کامم نشسته و دشمنان را شکست داده ایم و بازگشته ایم. مادرم اگر من به فیض شهادت رسیدم و این افتخار بزرگ نصیب من شد که جانم را فدای اسلام کنم و از بین شما رفتم چند وصیت دارم که امیدوارم به آنها عمل کنید. وصیت من به تک تک خانواده ام این است که هر چه می توانید در پشت جبهه انجام دهید از دوختن لباس تا کمک مالی، حالا که آنها برای ...
بگریید بگریید که آن خنده گشا رفت! (حدیث دشت عشق)
جانباز شهید محمد قبادی در سال 1341 در تهران به دنیا آمد. او در 20 سالگی برای دفاع از دین و میهن به جبهه های دفاع مقدس عازم شد و در فروردین ماه سال 1362 در حالی که عضو واحد تخریب یکی از گردان های تیپ سیدالشهدا علیه السلام بود، در شامگاه عملیات والفجر یک، در شمال فکه به درجه جانبازی نایل شد. شهید قبادی لیسانس حقوق را از دانشگاه تهران اخذ کرد و مدتی هم به تحصیلات حوزوی پرداخت. از ویژگی های بارز او ...
مادرم از شهید شدن فرزند خود ناراحت نباش
از صدر اسلام هم بوده اند و امروز هم هستند، نسبت به آن ها هیچ رحمی نباید کرد و با قاطعیت تمام با آن ها برخورد کنید من همیشه منتظر کاروانی بودم که به سوی الله می رود، تا این کاروان مرا هم با خود ببرد. پدرم، هر چند می دانم که بزرگ کردن یک فرزند مشکل است و از بزرگ کردن یک فرزند امید داری تا بهره ای ببری، ولی چه بهره ای بهتر از این که فرزندی را بزرگ کنی و در راه خدا ببخشی، که این باعث افتخار ...
روایت حماسه 35 سال جانبازی شهید محمد قبادی +تصویر
حواسم را جمعِ خنثی نمودن مین کرده بودم که یک دفعه: بمب...! ! برای یک لحظه احساس کردم آتش به تمام وجودم چنگ می زند. یک لحظه چشمانم را باز کردم نگاه کردم در بین مجروحان بسیاری پشت آمبولانسم. دو مرتبه بی هوش گردیدم. این مطلبو از دست ندید! منفجر شدن تی ان ای در آلبانی 8 زخمی برجا گذاشت محمد قبادی متولد 1341، در 20 سالگی برای دفاع از دین و وطن به جبهه های دفاع مقدس اعزام گردید و در ...
نفس هایی تنگ شده از بوی "خردل" و تاول هایی که هنوز می ترکد
، ناجوانمردانه تر از همیشه دست به استفاده از سلاح های شیمیایی و گاهی میکروبی علیه ملت مظلوم کشورمان در شهرها می زدند. امروز هستند جانبازان شیمیایی که با دردهای بسیار در کنار خانواده یشان زندگی می کنند، و اعضای خانواده ذره ذره آب شدنشان را می بینند، چقدر سخت است، دخترکی که هر روز نگران است کپسول هوای پدرش تمام شود و کسی نباشد که به فریاد پدرش برسد، پدر هنوز با گذشت سال ها از دوران دفاع مقدس ...
جانباز نخاعی حاج "محمد قبادی" به شهدا پیوست
جبهه های دفاع مقدس اعزام شد و در فروردین ماه سال 1362 در حالی که عضو واحد تخریب تیپ سیدالشهدا علیه السلام بود، در شامگاه عملیات والفجر یک، در شمال فکه به درجه جانبازی نایل آمد. شهید قبادی لیسانس حقوق را از دانشگاه تهران اخذ کرد و مدتی هم به تحصیلات حوزوی پرداخت. از ویژگی های بارز او خوشرویی و مردمداری اش بود که با اکثر جانبازان ارتباط صمیمی داشت و به کارها و مشکلاتشان رسیدگی می کرد ...