سایت های دیگر
سایر خبرها
... ساعت 7 صبح امروز مأموران کلانتری 125 یوسف آباد در تماس با بازپرس کشیک قتل پایتخت اعلام کردند جسد پیرمردی کنار جوی آبی در پیاده روی خیابان 24 یوسف آباد کشف شده است. دقایقی بعد از اعلام این خبر قاضی مرادی؛ بازپرس کشیک قتل پایتخت به همراه اکیپ تشخیص هویت آگاهی در محل کشف جسد حاضر شدند. با حضور تیم جنایی در محل حادثه مشاهده شد جسد این ...
در محدوده اتوبان شهید اشرفی اصفهانی مواد می فروختیم. شب حادثه، حدودا ساعت 10 شب بود که صدای ایست شنیدیم؛ از ترس دستگیری توسط مأمورین به سرعت از محل متواری شدیم، اما پس از گذشت مدت کوتاهی، برادرم که به موضوع شک کرده بود مجددا به محل [ پاتوق]برگشت و متوجه شدیم کسانی که ما تصور کرده بودیم مأمور هستند در واقع رقبای ما در فروش موادمخدر هستند. برادر مقتول ادامه داد: برادرم به یکی از آن ها به ...
...، کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ برای کشف راز جنایت به تحقیق از برادر مقتول پرداختند. وی در خصوص شب جنایت به کارآگاهان گفت: حدود یک هفته ای بود که من و برادرم در محدوده خیابان اشرفی اصفهانی مواد می فروختیم. شب حادثه، حدود ساعت 10 بود که یکدفعه صدای ایست شنیدیم و از ترس دستگیری توسط مأموران بسرعت از آنجا متواری شدیم، اما پس از گذشت مدت کوتاهی، ...
، آنها در بررسی های میدانی متوجه شدند که مجید و برادرش از فروشندگان موادمخدر هستند و شب حادثه این دو با چند فروشنده دیگر مواد، برسر منطقه فروش موادمخدر باهم درگیر شده بودند بعد از به دست آمدن این اطلاعات برادر مقتول بار دیگر مورد تحقیق قرار گرفت. او این بار جزئیات بیشتری از شب حادثه را شرح داد، او توضیح داد: حدود 10 روز بود که من و برادرم حوالی بزرگراه اشرفی اصفهانی مواد می فروختیم، آن شب ...
تصور کرده بودیم مامور هستند درواقع رقبای ما در فروش موادمخدر هستند، برادرم به یکی از آنها به نام "منوچهر . ک" (حدودا 30 ساله ) نزدیک و در ادامه با یکدیگر درگیر شدند، منوچهر، چندین ضربه چاقو به برادرم زد و به سرعت از محل فرار کرد، زمانی که برادرم را به بیمارستان رساندم، برادرم پس از گذشت چند ساعت و به علت شدت جراحات فوت کرد . کشف راز شب حادثه برادر مقتول در اظهاراتش عنوان کرده ...
اتوبان شهید اشرفی اصفهانی مواد می فروختیم . شب حادثه ، حدودا ساعت 10 شب بود که صدای ایست شنیدیم؛ از ترس دستگیری توسط مأمورین به سرعت از محل متواری شدیم اما پس از گذشت مدت کوتاهی، برادرم که به موضوع شک کرده بود مجددا به محل [ پاتوق ] برگشت و متوجه شدیم کسانی که ما تصور کرده بودیم مأمور هستند در واقع رقبای ما در فروش موادمخدر هستند. برادر مقتول ادامه داد: برادرم به یکی از آنها به نام ...
ساله ای به نام مریم روبه رو شدند که دستمالی به دور گردنش پیچانده شده و با اصابت دو ضربه چاقو به قتل رسیده بود. معاینات تیم پزشکی نشان داد مقتول چند روز قبل به قتل رسیده است. دختر مقتول گفت: مادرم همراه برادرم این شرکت را تأسیس کردند. گاهی اوقات به خاطر کارهای زیاد شرکت، مادرم در دفتر کارش می خوابید و به خانه نمی آمد. الان دو روزی بود از او بی خبر بودم که به محل کارش آمدم و با این صحنه ...
برادر مقتول و همچنین فاصله زمانی محل سکونت خانواده مقتول با محل حادثه اطمینان پیدا کردند که برادر مقتول تمامی ماجرای شب حادثه را برای آنها بیان نکرده است،از این رو بار دیگر تحقیقات از برادر مقتول در دستور کار قرار گرفت و این بار کارآگاهان اطلاع پیدا کردند که مقتول و برادرش در زمینه خرید و فروش مواد مخدر فعالیت دارند و شب جنایت نیز این دو با گروه دیگری از فروشندگان موادمخدر بر سر تصاحب محل خرید و ...
محبوبه فرامرزی- روز و شب هایی که حالا پس از گذراندن 33سال زندگی از به یادآوردنش، دل خوشی ندارد. از پانزده سالگی مواد مصرف می کرده است. کاروبارش که کساد می شود، به فروش مواد صنعتی رومی آورد. با هزار اماواگر قبول می کند با شهرآرامحله گفت وگو کند. کلی شرط وشروط می گذارد. محل قرار را خودش مشخص می کند. گویا هنوز از بیان کارهایی که کرده است، هراس دارد. می خواهد امنیتش حفظ شود. ...