سایر منابع:
سایر خبرها
آیا جمهوری اسلامی درباره رژیم پهلوی به مردم دروغ گفت؟
... بله، این ها در روزهای دربدری شاه و ترس آمریکا از پذیرفتن او به مسئولین وقت دولت و وزارت خارجه آمریکا پشت تلفن فحش می دهند که عجب آدم هایی هستید که این آدمی را که متحد واقعی ما بود و این همه به ما خدمت کرد، تحویل نمی گیرید و او را راه نمی دهید. اگر بحثی می شود، احتمالاً با این جناح های داخل آمریکا و انگلستان است. به همین خاطر گاهی اوقات برای گرفتن امتیاز انتقاد هم می کند. توقع محمدرضا این است ...
هیچ وصیت نامه جدیدی از مرحوم هاشمی در کار نیست/هاشمی از استفاده اسلحه ها برای ترور منصور خبر داشت
زیادی به امام می دهد و می گوید من از رفقای آقای توکلی بینا هستم. من سال ها رابط موتلفه با امام بودم و خدمت ایشان می رسیدیم و امام مرا می شناخت؛ لذا وقتی آقای علمدار اسم مرا می برد، امام می گوید این جوان ها زندان هستند و ممکن است خانواده هایشان با مشکلاتی مواجه شوند؛ این پول را به خانواده آنها بدهید. معنی این کار مشخص است چراکه ایشان مطلع بودند که ما را در قضیه ترور حسنعلی منصور گرفته اند. ...
عاشق ترانه شدم ولی او در دوبی مانکن بود! / هر شرطی گذاشت قبول کردم تا اینکه!
هیچ وقت به چنین سرنوشتی دچار نمی شوند اما... جوان 24 ساله در حالی که سرش را به نشانه پشیمانی و تاسف تکان می داد، رشته خاطراتش را به چند سال قبل گره زد و ادامه داد: خدمت سربازی را که به پایان رساندم با کمک مالی پدرم یک دستگاه پراید خریدم و به مسافرکشی مشغول شدم پولی را که با زحمت به دست می آوردم خیلی برایم ارزش داشت قصد داشتم با کمی پس انداز ازدواج کنم اما درست یک سال قبل بود که از طریق ...
اشک های تلخ عروس 15 ساله فومنی که خود را به کلانتری رسانده بود و!
زن 23 ساله که برای معرفی به مراکز امدادی و خیریه ای وارد کلانتری شده بود در حالی که بیان می کرد در تنگنای مالی شدیدی قرار دارم به مددکار و کارشناس اجتماعی گفت: در یکی از روستاهای شهرستان فومن به دنیا آمدم و تا پایان مقطع ابتدایی درس خواندم. اما متاسفانه پدرم در دام مواد افیونی افتاده بود و توان کار کردن نداشت و به همین دلیل مادرم مجبور بود در مزارع برنج کار کند چرا که در شهرهای شمالی کشور بیشتر ...
در سفر زیارتی هومن را دیدم و وقتی از او باردار شدم، پدرم چاره ای جز موافقت به ازدواج نداشت!
.... فکر می کردم خانواده ام از زندگی سخت من خبر ندارند، اما وقتی پدرم سکته کرد، مادرم گفت: پدرت از غصه زندگی تو دق کرد. خودم را در مرگ پدرم مقصر می دانستم، با وجود این، چاره ای نداشتم جز آن که به مادرم پناه ببرم. هومن هم به یک کارتن خواب ولگرد تبدیل شده که حتی خانواده اش او را نمی پذیرند. به خاطر سرزنش های دیگران و این که موجب بدبختی خانواده ام شده ام، چند بار تصمیم به خودکشی گرفتم اما هر بار با نگاه های معصومانه پسرم منصرف شدم. حالا هم هومن هر روز به منزل مادرم می آید و با تهدید به اسیدپاشی و آبروریزی تقاضای پول می کند و ... ...
نقشه شیطانی فتانه 23 ساله برای مدیر کارخانه / زیبا بود به هر بهانه ای به اتاقم می آمد تا اینکه!
مرد 35 ساله درحالی که عنوان می کرد به خاطر عشقی هوس آلود زندگی شیرینم را با دستان خودم نابود کردم و اکنون به مرد آواره ای تبدیل شده ام که هیچ احترامی در بین خانواده و بستگانش ندارد به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: پدرم مالک یکی از کارخانه های بزرگ تولیدی است و من هم تک پسر خانواده هستم به همین دلیل نیز پدرم حساب دیگری روی من باز کرده بود و همه نوع امکانات رفاهی، تفریحی و تحصیلی را برایم فراهم می کرد پس از ازدواج 2 خواهر بزرگ ترم، همه ا ...
عکس العمل وودی آلن به گفت و گو تلویزیونی دختر خوانده اش در مورد آزار جنسی
... فارو این بار صریحا در مورد اتفاق هایی سخن گفت که چهارم اوت 1992 رخ داد و او به عنوان دختر بچه ای هفت ساله با آزار جنسی از سوی پدرخوانده اش روبه رو گردید. این گفت و گو از روز گذشته (پنج شنبه) حاشیه های گسترده ای را در ادامه جنبش تایمز آپ و رسوایی کارگردان باسابقه هالیوود در پی داشته هست. فارو در تازه ترین مصاحبه اش تاکید کرد: آن چه نمی فهمم داستان جنون آمیزی هست که در مورد شست وشوی ...
طرح موضوع قاچاق مواد مخدر در چارچوب جنگ روانی
...، نخست وزیر و وزیر کشور و وزیر امور خارجه می گذارم و می خواهم گوش دهند. این مرد در سال 2006میلادی، حمایت خود را از تجاوز اسرائیل به لبنان اعلام کرد. یعنی بیش از دو هزار شهید و هزاران مجروح و دهها هزار خانه مسکونی تخریب شده، سخت ترین جنگ اسرائیل علیه لبنان به مدت سی و سه روز؛ و این مرد از آن جنگ حمایت کرد و با پرداخت یک میلیون دلار از اموال شخصی خود به اسرائیل، به این کشور کمک کرد. حال ...
برادر قاتل اعتراف کرد که دو خواهرش را چگونه کشت
خاطر در خانه مانده بودم و حوصله بیرون رفتن نداشتم که پدرم به خانه مان آمد. پدرم از این که دید بیکار هستم و در خانه مانده ام شروع به غر زدن کرد. او با حرف هایش مرا تحقیر کرد و گفت محبت های مادرم در زمان حیاتش موجب شده تا بی مسئولیت بار بیایم. من هم از شنیدن این حرف ها عصبانی شدم. پدرم می گفت من او را فقط به خاطر پول هایش می خواهم. درست می گفت؟ نه. من واقعا پدرم را دوست داشتم و اختلافی با ...
شهیدی که به زور میله آهنی و سکه در سپاه استخدام شد
شروع کردند و با علاقه در مراسمات مذهبی شرکت می کردند . بعد از گرفتن دیپلم تجربی، با اینکه بخاطر جانبازی پدر از رفتن به سربازی معاف بودند ولی با علاقه به سربازی رفتند و در ارتش خدمت کردند، چون اعتقاد داشتند که با تحمل سختی ها باید مرد شد . بعد از پایان سربازی به دنبال کار در چند جا مشغول شدند، اما هیچ کدام از این موقعیت ها نتوانست رضایتمندی ایشان را برآورده کند و دلش جای دیگری ...
زندگی نامه نیکولا تسلا (Nikola Tesla)، یکی از برجسته ترین نوابغ تاریخ بشریت
نیکولا تسلا نیکولا تسلا در یک شب تابستانی پر از رعدوبرق و طوفان سال 1856، در کرواسی کنونی به دنیا آمد و از همان دوران کودکی به خاطر استعداد خارق العاده اش در محاسبات ریاضی، بسیار موردتوجه بود. در دوران نوجوانی، پدر او راه کشیش شدن را برای پسرش انتخاب کرده بود، اما با اسرار تسلا پدر این نابغه کوچک قبول کرد تا او را به مدرسه مهندسی بفرستد. با این حال تحصیلات آکادمیک زیاد به ...
هیچ وصیت نامه تازه ای از زنده یاد هاشمی در کار نیست/هاشمی از استفاده اسلحه ها برای ترور منصور خبر داشت
تایید کرد؟ توکلی بینا: توضیح می دهم؛ یک فردی به نام حاج محمد علمدار در غرب تهران بود، ما در زندان بودیم که وی به عراق خدمت امام می رود و پول زیادی به امام می دهد و می گوید من از رفقای آقای توکلی بینا هستم. من سال ها رابط موتلفه با امام بودم و خدمت وی می رسیدیم و امام مرا می شناخت؛ بنابراین وقتی آقای علمدار نام مرا می برد، امام می گوید این جوان ها زندان می باشند و امکان دارد خانواده ...
سبزیجات مورد نیازتان را آنلاین از مزرعه بخرید
...: در حقیقت چوانجون هرگز نباید متولد می شد. پدر و مادر او دهقانانی در جنوب پکن بودند و قبل از او، یک پسر و دختر دیگر هم داشتند. به همین دلیل هم زمانی که مادر او 35 سال پیش او را باردار شد، مجبور شد، لی را به دلیل سیاست تک فروزندی، پنهان کند برای این مخفی کاری از روستایی به روستای دیگر برود. البته ماموران بالاخره او را پیدا کردند و به کلینیک سقط جنین بردند. چوانجون تعریف می کند: مادرم ...
روایتی جذاب از سال های حضور هاشمی در کنار امام
مستقر هستند و رفت و آمد امام به درس و حرم یا مسجد سلماسی را هم مسیر بودند. در خانه اخوان مرعشی تقریبا نزدیک خانه امام باز می شد. تحولات زندگی آیت الله هاشمی را از خودشان هم پرسیدم، چون مصاحبه ای در مورد نوجوانی ایشان کردم که در کتاب در آینه هم آمده، گفتم چه تحولاتی در زندگی شما ایجاد شده است؟ گفتند: مهمترین تحول زندگی من اول آشنایی با قرآن، تحت تأثیر تربیت پدر و بعد آشنایی با حضرت امام ...
دستگیری زن هزار چهره رازهای مخوف یک پرونده سیاه در مشهد را برملا کرد
آنان به افراد مختلف، پول زیادی درمی آورده است. آن شب که من نیلوفر را سوار کردم، گفت در حالی که پسر بابا برای چندمین مرتبه می خواسته به او تعرض کند، او با شیشه به صورتش زده و از محل فرار کرده است. آن شب دلم بدجور برای نیلوفر سوخت. برای همین، او را به خانه مان بردم و بعد از چند روز، او را عقد موقت کردم. عشق نیلوفر مرا سوزاند و وقتی به خودم آمدم، متوجه شدم به شیشه اعتیاد پیدا کرده ام اما بعد از چند ...
هنرمند 70 ساله ای که باربری می کند!
...، آن طرف. تا رسیدم به این جا که بار می برم. او در مورد این که آیا کسی از مسئولین اداره ارشاد میانه یا آذربایجان شرقی، سراغی از حال و روز او می گیرند یا نه، گفت: استغفرالله، توبه، هیچ کس نیامده. کی آمده پدر بیامرز؟! زورزورکی نان درمی آورم. زندگی سخت می گذرد. گفتم که صنعت کار بودم. به جز این، این عروسی را تمام می کردم، می رفتم آن عروسی. همه جا مرا می خواستند که بالابان بزنم. الان کسی سراغم نمی آید. می گویم همیشه سلامت باشید و 120 ساله شوید، جواب می دهد: نه بابا، 120 ساله نمی خواهم.خدا نکند 120 ساله شوم! انتهای پیام/ ...
با مرگ پلاسکو نابود شدیم! از خاطرات پنجشنبه سیاه تا دستفروشی در ترکیه: گزارش شفقنا از حال و هوای ...
کرد از نور تهران گرفته تا پاساژ جهانیان فردوسی و پروانه سعدی، اما در میان این آدرس های جوروا جور از سرنوشت کاسبانی نیز با خبر می شوی که با مرگ پلاسکو مرده اند، کاسبانی که روزگاری غرور و عزت داشته اند حال یا بیکار شده و یا در شهرهای ایران و حتی کشورهای اطراف نظیر ترکیه دستفروشی می کنند. خاطرات پنج شنبه سیاه راهی پاساژ پروانه شدم تا بتوانم کاسبان پلاسکو را ببینم و از حال روزشان ...
گفت و گو با عزت الله فولادوند ؛ زمینه و زمانه آقای مترجم
رییس کل ثبت بود. نماینده دوره هفدهم مجلس شورای ملی هم بود. همان دوره یکی از عموهایم هم نماینده مجلس بود که مخالف مصدق بود اما پدر من از دوستان و موافقان دکتر مصدق بود. و بعد خاطره ای تعریف کرد از دکتر مصدق: یک روز عصر دکتر مصدق به منزل ما آمد برای دیدن پدرم. پدر من و برادرم را هم صدا زد تا در جلسه حاضر باشیم. دکتر مصدق مرد مهربان و آرامی بود. در اثنای صحبت بود که به فکر فرو رفت و بعد از لحظه ای سکوت ...
سکوت طارمی با صحبت های جنجالی شکست/ماجرای پول دریافتی از هدایتی و اتهام دزدی
هم پاختاکور را شکست دهیم و در مرحله گروهی لیگ قهرمانان حاضر شویم. پرسپولیس خانه من است و برمی گردم طبیعتا دوست دارم روزی دوباره به باشگاه بزرگ پرسپولیس برگردم و این تیم خانه من است. شاید یک سری قبول داشته باشند و یک سری هم قبول نداشته باشند؛ اما این تیم را خانه خودم می دانم. هیچ وقت پدر و مادر فرزندش را از خانه بیرون نمی اندازد. شاید کدورتی پیش بیاید؛ اما اگر باشگاه پرسپولیس ...
از تولد و تردید تا غنی شدن و امید/ مروری بر دوره های اول تا هشتم جشنواره فیلم فجر
المللی بودن نداشت و تنها در ایام دهه فجر انقلاب با نمایش فیلم هایی ایرانی و چند فیلم محدود از سایر کشورهای جهان آغاز به کار کرد؛ هرچند که مسئولین و دست اندرکاران سینمای ایران تمایل داشتند تا جشنواره فیلم فجر سمبل سینمای ایران باشد و در ایام پیروزی انقلاب همه ساله پربارتر از گذشته به بقای خود ادامه دهد اما به دلیل کیفیت پایین برگزاری این جشنواره و عدم کمیت کافی برای فیلم های تولید شده، بیم آن می رفت ...
گفتگو با پدری که قاتل پسرش را پای چوبه دار بخشید / 3 روز قبل پسرم به خواب خواهرش آمد و! + عکس
. هنوز هم چشم های اهل خانه ام از فرط گریه به خون نشسته است. رحمان قاسملو با لبخندی حاکی از آرامش ادامه داد: قبل از اجرای حکم و در مقابل در زندان به خانواده اش گفتم خودتان را برای مراسم خاکسپاری اش آماده کنید تا بفهمید چه به ما گذشت. اما صدای دختربچه اش دلم را حسابی لرزاند. به همین خاطر پای چوبه دار فریاد زدم خدایا، به بزرگی تو بخشیدم و به معصومیت دخترکی که قرآن به دست بر سر راهم قرار ...
دختر 35 ساله بودم و فرصت ازدواج نداشتم تا اینکه همراه مازیار در اتاق مسافرخانه دستگیر شدم و!
دختر 35 ساله که به اتهام فرار Escape از منزل و ارتباط با جوانی غریبه در یک مسافرخانه دستگیر شده بود، وقتی متوجه شد جوان همراه او فردی سابقه دار است و تاکنون 2 بار دیگر به طور مخفیانه ازدواج کرده است درحالی که اشک می ریخت به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: 2 برادر بزرگ تر و 3 خواهر کوچک ترم ازدواج کرده اند و زندگی آرامی دارند من هم پس از آن که در یکی از رشته های زیرمجموعه پزشکی از دانشگاه دانش آموخته ...
آرش مرا به خانه مجردی اش برد و ! / به حکم دادگاه زن او شدم ولی!
زن 23 ساله در حالی که دست پسر 3 ساله ای را گرفته و دادخواست شکایت از همسرش را در دست داشت، به مشاور و کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: پدرم کارگر ساده ای بود و درآمدش کفاف هزینه های زندگی را نمی داد به همین خاطر مادرم با ساختن تاج عروس سعی می کرد به اقتصاد خانواده کمک کند. با این وجود آرامش زیبایی در خانواده ما حکم فرما بود. پدرم همواره مرا نصیحت می کرد تا راه درست زندگی را پیدا کنم. اما ...
نتیجه بی سرو ته شکایت بازیگر معروف مرد از مدیر آمبولانس
نوآوران آنلاین - اوایل بهار سال گذشته، یکی از بازیگران مشهور با مراجعه به آگاهی پایتخت گفت: یکسال پیش پدرم، دایی و یکی از دوستانش وارد خانه ام شدند و مرا با تهدید سلاح و شوکر پیش چشم زن و بچه ام سوار یک دستگاه آمبولانس خصوصی کردند و به زور به کمپ ترک اعتیاد بردند. من معتاد Addicted نیستم و پدرم به خاطر بدهکاری 85 میلیون تومانی اش به من این کار را انجام داد. او می خواست آبرویم را ببرد ...
مانند مولایش حسین (ع) شهید شد
که با موتور از پادگان به سمت زنگی آباد با پدرم همراه بودند، مرا خواستگاری کرد و پدرم شب با مادرم ماجرا را مطرح و همان طور که یونس به من علاقه مند بود، مهر او هم در دل من قرار داشت. مراسم خواستگاری تان چگونه برگزار شد؟ چند وقت بعد همراه با آقای مهرابی که یکی از دوستان پاسدارش بود به منزل ما آمد و مرا خواستگاری کرد و دوباره یک شب تنها آمد. همراه خود برگه ای داشت. با اجازه پدر و مادرم در ...
پرویز شهریاری، ریاضیدانی که فلسفه می دانست
پدرم بود. وقتی پدرم مرد، وضع زندگی ما بد بود، بدتر هم شد. پرویز شهریاری در یکی از فقیرترین محله های کرمان در خانواده ای زرتشتی به دنیا آمد. پدرش کشاورزی بود که به خاطر تحمل نکردن ظلم ارباب، شغلش را عوض کرده و به کارخانه های ریسندگی رفته بود. تغییر محل کار پدر را بیمار کرد. رفتن از دل طبیعت و هوای پاک به ساختمان نمور و آلوده سالن ریسندگی باعث مرگ زودهنگامش شد. پرویز از دوازده سالگی برای ...
مسئولان در کمک رسانی به زلزله زدگان کرمانشاه تفاوتی بین شیعه و سنی نمی گذاشتند
، کاری به مسئولین نداشته باشم و بگویم این پول را مردم داده اند ربطی به دولت ندارد. ما می خواهیم برویم در روستا سیستم فاضلاب و خانه درست کنیم، به دولت چه مربوط است؟ برای چه برویم مجوز بگیریم. برخی از دوستان شنیدم، اما نمی دانم چقدر حقیقت دارد، مثلا آقای علی دایی گفته است من یک قرون از این پول را به دولت نمی دهم و خودم می خواهم بروم خانه بسازم. یا خانم ها و آقایان دیگر. من حقیقتش این کار را نمی کنم. من ...
احترام به پدر و مادر، حفظ حرمت خانه خداست
...: وقتی مادرم مرا می فرستاد تا پدرم را برای خوردن غذا صدا کنم، بعضی وقت ها می دیدم پدر به خاطر خستگی، در حال مطالعه خوابش برده است. دلم نمی آمد ایشان را بیدار کنم، همان طور که پایش دراز بود، صورت خودم را به کف پای پدرم می مالیدم تا ایشان بیدار می شد. در این حال که بیدار می شد، برایم دعا می کرد و عاقبت بخیری می خواست، من خیلی از توفیقاتم را از دعای پدر و مادر دارم. این توفیق حتی پس از رحلت ...
زنگ خطر سوءتغذیه و بیماری های واگیر در سرپل ذهاب به صدا درآمد
شعارسال : اینجا سرزمین کردها، سرپل ذهاب است... استراتژیک ترین منطقه جغرافیایی در استان کرمانشاه .... ساعت 12 ظهر و 50 روز از زلزله 7 ریشتری گذشته است... زمستان آغاز شده اما هوا آنچنان سرد نیست و باد ملایمی می وزد... تا چشم کار می کند چادرهای سفید، در پارک ها و میادین اصلی شهر دیده می شود... کانکس هم تک و توک در میان انبوهی از چادر ها خودنمایی می کند... برخی از مردم چادر ها را مقابل خانه های تخریب شده شان برپا کرده اند و برخی دیگر در حیاط مدار ...
عملکرد هنرمند متعهد، فرهنگ یک کشور را می سازد
باطل برده اند که من اینجا در خوشی و آرامش هستم. اما ابدا اینطور نیست. هیچ کس حال این روزهای مرا درک نمی کند. بیش از تحمل درد و رنج بیماری ام، نامردمی ها و بی مهری ها و دوری از وطن و فضای بی روح اینجاست که مرا سرخورده کرده است. سرخورده از اینکه 60 سال مستمر عمرم را برای چه و برای که صرف کردم؟ امسال پنجاهمین سال جاودانگی استاد روح ا... خالقی مرد بی همتای موسیقی ایرانی بود، اما متاسفانه ...