سایر منابع:
سایر خبرها
شهیدی که 2 بار به شهادت رسید
راهی جبهه می شدند. علی پاسدار بود و هفت ماه از ازدواجش می گذشت که به شهادت رسید. علی یک فرزند پسر داشت که معلول بود. بعد از 26 سال که از او نگهداری کردیم از دنیا رفت. گویا دو فرزندتان در یک روز به شهادت رسیده اند؟ شهادت آنها چند وقت بعد از علی آقا بود؟ بعد از گذشت 11 ماه از شهادت علی، مهدی و عسگری در یک روز به شهادت رسیدند و پیکرشان را همزمان به فریدونکنار آوردند. قضیه دو بار ...
نمایندگان در سوگ سانچی و بازخوانی جعبه سیاه/ آیا جرائم دیرکرد وام های صنعتگران بخشوده می شود؟ / انتقاد ...
.... فرصت تنفس برای بازپرداخت بدهی،استمهال و بخشودگی 6 درصد جرائم اعمال شده برای معوقات بانکی به همراه فرصت بلند مدت برای بازپرداخت دیون از جمله راهکاهایی بود که برای نجات صنعت از وضعیت پیش آمده مطرح شد. غلامرضا تاجگردون رئیس کمیسیون برنامه و بودجه و محاسبات مجلس در صفحه خود در اینستاگرام نوشت: سال هفتاد وقتی که بیست و پنج سالم بود و مدیر کل سیاستهای مالی وزارت اقتصاد بودم یک روز رفتم ...
" مهران مدیری" را عجیب و غریب دوست دارم
خانواده ام خیلی دلشان می خواست که من پزشک شوم. به همین دلیل می گفتند که پزشکی بخوان ولی اگر خواستی برو ادبیات کار کن! ولی چون درسم خیلی خوب نبود پزشکی قبول نشدم و در ابتدا فوق دیپلم رادیولوژی قبول شدم و بعد از آن که دوباره کنکور دادم، شیمی قبول شدم ولی به شیمی خیلی علاقه مند شدم و بعد از آن متداول بود که همه به تحصیلات تکمیلی روی می آوردند و من فکر کردم که شیمی تجزیه و شیمی عالی سخت است و ...
اعترافات تکان دهنده دختری که در باند فحشا بود؛ رابطه هایم قانونی بود!
...> پدرم اعتیاد داشت. وقتی مواد به او نمی رسید، مانند دیوانه ها می شد و هرچه به دستش می رسید می شکست. نه ساله بودم و همیشه می ترسیدم نکند پدرم بلایی سر من و مادرم بیاورد. دعواهای آنان تمامی نداشت. هر روزِ زندگی مان شده بود جروبحث کردن های مادر و پدرم. پدرم بیکار بود. مادرم هم به من توجه نمی کرد تا اینکه آن ها از همدیگر جدا شدند. بعد چه شد؟ پدر و مادرم پس از طلاق، مرا بین همدیگر ...
لقمه صدای همه مردم است
جالب حضور در کلاه قرمزی اوایل سال 89 در دانشگاه هنرهای زیبا جشنی گرفته و همه ورودی های دهه 60 تا 80 را دعوت کرده بودند و از خانم سعادت و آقای طهماسب تا مرضیه محبوب و آزاده پورمختار همه حضور داشتند. در آن جشن از ورودی های هر سال یک نماینده روی صحنه می رفت و صحبت می کرد. من به عنوان عروسکی های سال 82 رفتم! کلی صحبت کردم و خاطره هایی را گفتم، اما در پایان رو به آقای طهماسب کردم و گفتم که ...
فضای مجازی پای زندگی را به خانه ما باز کرد
می داند چطور حالش را رو به راه کند. همین طور هم شد، ظهر که به همراه مبینا به خانه مادرم آمدیم حال یگانه بهتر شده بود. ناهار را که خوردیم حوالی ساعت 2 به مادرم گفتم زودتر برویم تا به درس و مشق مبینا برسم و یگانه هم کمی استراحت کند. از خانه ما تا خانه مادرم فاصله زیادی نیست، به همین خاطر من که کیف مبینا و وسایل یگانه در دستم بود جلوتر از یگانه و مبینا وارد کوچه شدم و آنها پشت سر من می آمدند. شاید به ...
گزارش برنامه نود؛ طارمی: به خاطر اشک های مادرم!
اسپور باشم ولی اشتباه کردم و با این تیم قرارداد بستم، اما هدفم از اینکه به دنبال بازی در فوتبال اروپا بودم، کار اشتباهی نبود. مهاجم سابق پرسپولیس با بیان اینکه حدود هشت روز به تمرین ریزه اسپور رفتم اما زمانی که با این باشگاه قرارداد بستم، اشتباه بچه گانه ای انجام دادم، گفت: در آن زمان، وکیلم با من تماس گرفت و گفت در ایران جو بدی است و تماشاگران علیه تو شده اند اما من گفتم هدفم رفتن به ...
افشاگری مهدی طارمی در برنامه 90 +عکس و فیلم
اینکه به دنبال بازی در فوتبال اروپا بودم، کار اشتباهی نبود. مهاجم سابق پرسپولیس با بیان اینکه حدود هشت روز به تمرین ریزه اسپور رفتم اما زمانی که با این باشگاه قرارداد بستم، اشتباه بچه گانه ای انجام دادم، گفت: در آن زمان، وکیلم با من تماس گرفت و گفت در ایران جو بدی است و تماشاگران علیه تو شده اند اما من گفتم هدفم رفتن به فوتبال اروپا بود و حرکت خاصی انجام ندادم. او یادآور شد ...
خدمت خانوادگی در امامزاده سید احمد مرند
...، خادم باید متوجه حال و هوای همه زائران باشد. **چند روز دوری از حرم و دلتنگی وقتی از او می پرسم تاکنون پیش آمده که یک روز یا حتی چند ساعتی، از حرم دور باشید و دلتان برای امامزاده تنگ شده باشد، گوشه چشمانش خیس می شود و در حالی که لبخند به چهره دارد، با صدای لرزان می گوید: قسمت شد به اتفاق خانواده، پنج روز به سفر مشهد مقدس برویم، بعد از بازگشت از زیارت حرم امام رضا (ع)، تا وارد ...
افشاگری طارمی در برنامه 90 +عکس و فیلم
کردم و با این تیم قرارداد بستم، اما هدفم از اینکه به دنبال بازی در فوتبال اروپا بودم، کار اشتباهی نبود. مهاجم سابق پرسپولیس با بیان اینکه حدود هشت روز به تمرین ریزه اسپور رفتم اما زمانی که با این باشگاه قرارداد بستم، اشتباه بچه گانه ای انجام دادم، گفت: در آن زمان، وکیلم با من تماس گرفت و گفت در ایران جو بدی است و تماشاگران علیه تو شده اند اما من گفتم هدفم رفتن به فوتبال اروپا بود و حرکت ...
گاهی به زیارت مزار خودم می روم!
بعضی مواقع با هم در منطقه بودیم. سال 1365 در عملیات مهران، من و محمدعلی در یک منطقه بودیم. شب قبل از عملیات هر دو یک خواب دیدیم! من خواب دیده بودم که پایم مجروح می شود و مفقود می شوم و محمدعلی شهید می شود. جالب است که او هم عین همین خواب را دیده بود. روز بعد که خواب مشترکمان را تعریف کردیم، قرار شد لباس هایمان را با هم عوض کنیم. چون احتمال مفقودی من وجود داشت. به هرحال محمدعلی طبق رؤیای صادقه ای ...
گزارش برنامه نود (96/11/2)؛ طارمی: بخاطر اشک های مادرم!
اشتباهی نبود. مهاجم سابق پرسپولیس با بیان اینکه حدود هشت روز به تمرین ریزه اسپور رفتم اما زمانی که با این باشگاه قرارداد بستم، اشتباه بچه گانه ای انجام دادم، گفت: در آن زمان، وکیلم با من تماس گرفت و گفت در ایران جو بدی است و تماشاگران علیه تو شده اند اما من گفتم هدفم رفتن به فوتبال اروپا بود و حرکت خاصی انجام ندادم. او یادآور شد: اشتباهم این بود که باشگاه بزرگ پرسپولیس را رها کردم ...
سازمان جاسوسی بریتانیا پول هنگفتی برای شبکه سازی "تشیع انگلیسی" خرج کرده است
که جوانی انگلیسی شیعه شده است و مخلص و پاک و فانی در اسلام است. ما قبول کردیم دیداری داشته باشیم. یک بار برای احوالپرسی آمد و بعد از مدتی، گفتند این جوان کار مهمی دارد. با همان دانشجوی ما آمد، گفت من می توانم سلمان رشدی را بکشم چون محل سکونت او را می دانم و کشتن او برای من آسان است. هیچ کسی هم نمی فهمد و من فقط می خواهم اجازه شرعی از شما بگیرم.من گفتم به اینجا نیامده ام که اجازه کشتن بدهم و این کار ...
شوخی رزمندگان زیر آتش خمپاره
. من و حاج علی به سمت خط رفتیم. حاجی پس از احوالپرسی، از اوضاع خط سوال کرد. چند دقیقه ای از رسیدنمان نگذشته بود که شهید سوری به من گفت که پشت بی سیم، برادر فلکی شما را کار دارد. برادر فلکی پشت بی سیم گفت: به سرعت حاجی را به عقب برگردان. اگر مانع شد، به زور وی را برگردان. برای اجرای دستور به سمت حاج علی می رفتم که سوت خمپاره ای را شنیدم. همه نیروها خیز رفتند. لحظاتی بعد صدای ...
خاطره امام خمینی(س) از ایت الله العظمی شیخ عباس قمی
بود با عجله پایین آمد و بعد از آنکه ماشین را براندازی کرد خیلی زود عصبانی و ناراحت به داخل ماشین برگشت و گفت: بله پنچر شد. و آنگاه به صندلی ما که در وسطهای ماشین بود، آمد، به من چون سید بودم حرفی نزد. ولی رو کرد به حاج شیخ عباس قمی(ره ) و گفت: اگر می دانستم تو را اصلاً سوار نمی کردم، از نحسی قدم تو بود که ماشین، ما را در این وسط بیابان خشک و برهوت معطل گذاشت، یااللّه برو پایین ...
عارف؛ شاعری که با نهضت مشروطه خواهی مردم همراه شد
عاقبت وطن پرستی است عارف در سال 1305 به دعوت دوستی به بروجرد رفت تا شرح احوال دوره آزادی خواهی را بنویسد. اما از بروجرد به دنبال مسموم کردن یکی از سگ های وی و شایعاتی مبنی بر دفن جسد سگ در یک امامزاده خارج شد و به اراک پناه برد. در اراک هم او را راحت نگذاشتند. او خود می گوید: بعد می گویند این ننگ [مقصود خود عارف است] بسته نباید در خاک قبر بماند، ای داد، بی داد! حقیقتاً ای ...
نگاهی به روزگار مهندس بازرگان در قامت نماینده مجلس
شعار سال: مذاکرات مجلس آیینه تمام نمای روزگار خود است. شاید با مرور آنها بعد از گذشت نزدیک به 40 سال بهتر بتوان آن دوران را قضاوت کرد. اینکه مخالفان بازرگان چه می گفتند و حرف بازرگان چه بود؟ در آن فضای انقلابی، بازرگان همچنان بر مشی مدارا پیش می رفت و دیگران را هم به مدارا فرامی خواند، اما در آن هیاهو اصلا کسی حرف های بازرگان را شنید؟ دفاع از مسلمانی دوره اول مجلس شورای ملی که بعدها نامش مجلس شورای ا ...
دلار فروش باباته!
شهاب نبوی طنزنویس نزدیک ظهر با صدای زنگ موبایلم بیدار شدم. صاحب آژانس بود. با همان ادبیات قشنگ و منحصر به فردش داشت فحش می داد: لعنت به قبر پدر و مادر من، کدوم گوری هستی؟ من دارم همین جوری کنسلی پشت کنسلی می دم. قبل از آن که بخواهم بگویم مادرم مریض شده و آوردمش بیمارستان، خودش گفت: فقط حرف مفت نزن و اون ننه بدبختت رو نکش. از صدات معلومه تو خونه خوابیدی. خواستم بگویم من که هنوز حرف نزده ...
هاشمی در فتنه 88 بدعمل کرد/ در ساواک هزار شلاق خوردم و ناخن پایم را کشیدند
. روز بعد با غرور آمد گفت بید شمارا قطع کردیم. گفتم خوب کاری کردید! پشه جمع می شد و اذیت می کرد! انگار توهین کرده باشم، سر ما را تراشیدند و به انفرادی انداختند. می خواست با این کار نقطه ضعف گیر بیاورد ولی اجازه ندادیم. شما از مؤسسان سپاه بودید؟ بله. هسته مرکزی چه کسانی بودید؟ تشکیل سپاه دو مرحله دارد. یکی سپاهی بود که دکتر ابراهیم یزدی درست کرده بود که یک تشکیلات ویژه بود ...
روایت همراه با اشک و آه وزیر کشور هاشمی از فتنه
بشارتی هر روز که به دفتر می آیند ابتدا یک سر به دوبی می روند و بعد به دفتر می آیند. (می خندد). س: واقعا رابطه شما خوب بود؟ خیلی زیاد. 5 بار رئیس دوبی، شیخ محمد به دعوت ما به ایران آمد. 5 نفر در لیست وزارت کشور بودند؛ آقای دکتر روحانی، آقای علی فلاحیان، آقای مهندس باهنر، آقای علی شمخانی و من. س:به وزارت کشور رفتید؛ وزارت کشوری که از همه طیف ها استاندار داشتید. ...
کوتاه ترین داستان پدربزرگ
داستان او بودم. لحظاتی بعد با نگاهی حسرت بار در حالی که آه کشان سر تکان می داد گفت: حاج علی مراد یک مرد بود، اومد و رفت! واین کوتاه ترین روایت پدر بزرگ از پرافتخارترین چهره خاندانش بود. پدر بزرگ پیش از آنکه مارا فراموش کند در زمستانی سرد از پیش ما رفت و من را با حسرت اینکه چرا آن روز تلخ در تهران نبودم باقی گذاشت. ...