سایر منابع:
سایر خبرها
عروسک گردان لقمه کیست؟
ورودی های دهه 60 تا 80 را دعوت کرده بودند و از خانم سعادت و آقای طهماسب تا مرضیه محبوب و آزاده پورمختار همه حضور داشتند. در آن جشن از ورودی های هر سال یک نماینده روی صحنه می رفت و صحبت می کرد. من به عنوان عروسکی های سال 82 رفتم! کلی صحبت کردم و خاطره هایی را گفتم، اما در پایان رو به آقای طهماسب کردم و گفتم که من خیلی دوست دارم با شما کار کنم! هم استعداد دارم و هم با اساتید زیادی کار کرده ام و دلم ...
بردنِ حس به درونِ واژه ها
..., turf-sod and rods ... of willow (سار گالی-پایی می کند [بر سقف گالی پوش نشسته است] و پرستوی نامنتظر یک راست به گلین- لانه می چپد، شاه تیر خانه- تکیه گاه [یکی از تیرهای اصلی که بار سقف را حمل می کند، بر دیوارهای اصلی تکیه دارد و در نمای خانه دیده می شود.] بر فراز تارعنکبوت های خشک غبار- مست، همچون صدای خنده شبح بام باتلاق- بلوط، تورب- تکه و ترکه های بید...) و بعد heaven ...
روایت زندگی داستان نویس “بی نگاه” اصفهانی؛ هیچ کس حمایتم نمی کند
و می گوید: اما بعد با خودم کلنجار می روم، سخن می زنم و خودم را متقاعد می کنم که اشکالی ندارد، قطعا نادانسته صحبتی زده و واقعأ نمی تواند نوشته هایم را فهم کند. او دو مرتبه به مادرش اشاره می کند و می افزاید: مادرم همراه بسیار خوبی است. اگر او نبود شاید نمی توانستم موفق شوم. هر وقتی که نا امید می شدم یا می گفتم که "بریدم، دیگه نمی تونم" مادرم دستم را می گرفت و می گفت: "کار نشد نداره، تو ...
اعتراف وحشتناک پسر 17 ساله تهرانی به قتل پدر و مادرش
.... من قرص را در خورشت قومه سبزی ریختم و برای خودم و خواهرم ساندویچ خریدم .ولی پدر و مادرم با خوردن غذا مسموم نشدند. مهدی با حرف هایش مرا تحریک کرد تا نقشه را بار دیگر عملی کنیم. یک هفته بعد قرص خواب آور تهیه کردیم و من آن را داخل آبمیوه ریختم. مادرم در خانه تنها بود که با مهدی تماس گرفتم. وقتی مهدی به خانه مان آمد مادرم تحت تاثیر خوردن آبمیوه مسموم به خواب رفته بود.ما با هم او را با یک شال خفه ...
اعترافات نیلوفر 18 ساله در باند فحشای بابا ؛ همه رابطه هایم قانونی بود نه نامشروع
...> پدرم اعتیاد داشت. وقتی مواد به او نمی رسید، مانند دیوانه ها می شد و هرچه به دستش می رسید می شکست. نه ساله بودم و همیشه می ترسیدم نکند پدرم بلایی سر من و مادرم بیاورد. دعواهای آنان تمامی نداشت. هر روزِ زندگی مان شده بود جروبحث کردن های مادر و پدرم. پدرم بیکار بود. مادرم هم به من توجه نمی کرد تا اینکه آن ها از همدیگر جدا شدند. پدر و مادرم پس از طلاق، مرا بین همدیگر پاس کاری می کردند ...
حامد آهنگرانِ جبهه های سوریه بود + عکس
وقت مصاحبه را با خانم یعقوبی همسر شهید هماهنگ کردیم خواستم زمانی باشد که هم ایشان و فاطمه خانم دختر هفت ساله شهید حضور داشته باشند. عصر روز شنبه 30 دیماه در مقابله منزل شهید حاضر شدیم بر روی آیفون نوشته شده بود منزل بافنده مطمئن شدیم که آدرس را درست آمدیم بعد از صدای زنگ صدای فاطمه خانم را شنیدیم که ما را تعارف به داخل شدن کرد. خانه ای کوچک اما گرم و دلنشین و عکس قاب گرفته ...
خطابه حضرت زینب(س) افکار خفته مردم شام را بیدار کرد
بزرگ و عالی است که وقتی که دشمن را تحت تأثیر خود قرار داده؛ اما چون امام زمانش و ولی خدا فرمان به سکوت می دهد و خاموش بودن می دهد این بانوی بزرگوار خاموش می شود و عقیله بنی هاشم فرمان امام را اطاعت می کند. وی ادامه داد: در بعد از ظهر روز عاشورا هنگامی که خیام را آتش زدند، این بانوی بزرگوار و عقیله بنی هاشم خود را با عجله خدمت امام زین العابدین رساند و کسب تکلیف کرد که زنان چه کنند؟ آیا ...
شهیدی که 2 بار به شهادت رسید
. علی پاسدار بود و هفت ماه از ازدواجش می گذشت که به شهادت رسید. علی یک فرزند پسر داشت که معلول بود. بعد از 26 سال که از او نگهداری کردیم از دنیا رفت. گویا دو فرزندتان در یک روز به شهادت رسیده اند؟ شهادت آنها چند وقت بعد از علی آقا بود؟ بعد از گذشت 11 ماه از شهادت علی، مهدی و عسگری در یک روز به شهادت رسیدند و پیکرشان را همزمان به فریدونکنار آوردند. قضیه دو بار شهادت آقا مهدی چیست ...
لیسانسه ها نمی گرفت دیگر سریال نمی ساختم/ مدیری را عجیب و غریب دوست دارم
علاقه مند شدم و بعد از آن متداول بود که همه به تحصیلات تکمیلی روی می آوردند و من فکر کردم که شیمی تجزیه و شیمی عالی سخت است و احتمال قبولی ام سخت به نظر می رسید آلودگی و حفاظت محیط زیست دریا را خواندم ولی در همه این سالها به ادبیات علاقه داشتم. *و در نهایت هم به سمت ادبیات روی آوردید؟ -دلم می خواست یک روزی رمان نویس شوم. بعد از آن فکر کردم حالا که وارد زندگی شده ام چگونه می ...
روایتی از مدافع حرم که با دعای همسرش شهید شد
....گفتند محمدتقی به خواستگاری آمده. او پسر خوبی است و ما هم موافقیم. اگر سکوت می کردیم می گفتند موافق است و اگر اعتراض می کردیم هم که مخالف بودیم (با خنده). من 16 سال و محمدتقی19 سال داشت. مادرم می گفت چون دایی من(پدر محمدتقی) جانباز است٬ دوست ندارم دلش را بشکنم و پسرش هم پسر خوبی است. من هم رضایت داشتم. پدربزرگم بعد از دو روز آمد و برگه ای را آورد تا من امضا کنم و عقدنامه را خواند. از شهید ...
منوچهر اسماعیلی به روایت منوچهر اسماعیلی
می فهمد که صدایش خوب است، جایش کجاست و حالا تا پرورش پیدا کند که بحث دیگری است. من زمانی به خاطر اینکه قاری قرآن بودم تحسین شدم. در مدرسه اسلامی درس می خواندم وهر روز هشت صبح پشت میکروفن می رفتم و 10 دقیقه قرآن می خواندم. پدرم آن زمان از همه قاری های ایران بالاتر بود. پدرم زمانی که زنده یاد صبحی زنده بود، چند بار به رادیو دعوت شد و در مکه در مسجدالحرام اذان و قرآن خوانده بود و این تلاوتش ...
گزارش برنامه نود؛ طارمی: به خاطر اشک های مادرم!
باشگاه قرارداد بستم، اشتباه بچه گانه ای انجام دادم، گفت: در آن زمان، وکیلم با من تماس گرفت و گفت در ایران جو بدی است و تماشاگران علیه تو شده اند اما من گفتم هدفم رفتن به فوتبال اروپا بود و حرکت خاصی انجام ندادم. او یادآور شد: اشتباهم این بود که باشگاه بزرگ پرسپولیس را رها کردم؛ تیم می خواست بعد از 10 فصل قهرمان شود و به این موضوع فکر کردم؛ هوایی شدم که به ترکیه رفتم ولی بعد به وکیلم زنگ زدم ...
روایتی از دلدادگی شهدای مدافع حرم به حضرت زینب(س)
من و تو همیشه با هم هستند و بعد که ان شالله سوریه باز شد این دو تا با هم به زیارت می روند، بعد از اینکه من رفتم تو هم بیا . گیتی رضایی، مادر شهید یوسفی نیز درباره فرزند شهیدش می گوید: 14 ساله بودم که جاوید به دنیا آمد. از کودکی عاشق جنگ و شهادت بود حتی چند بار می خواست به لبنان برود. خواب حضرت زینب را دید و به سوریه رفت بعد از سه ماه شهید شد . به گفته مادر شهید یوسفی سال 91 ...
خانم پرستار مشهدی که از یک مرد قصاب تب کنگو گرفت!/می دانستم مرگ در یک قدمی ام است
شب برای او به سختی صبح شد. رکنی می گوید: شب را با تب 40 درجه گذراندم و صبح همراه همسرم به بیمارستان رفتم. پسرم داخل ماشین بود و موقع رفتنم به بیمارستان اصرار داشت که همراه ما باشد. به پسرم گفتم داخل ماشین باش. من الان می روم از دکتر مرخصی می گیرم و بعد با بابا برمی گردیم خانه. آن موقع اصلا فکر نمی کردم که شاید برای مدتی نتوانم پسرم را ببینم. سقوط پلاکت خون او ادمه ...
نمایندگان در سوگ سانچی و بازخوانی جعبه سیاه/ آیا جرائم دیرکرد وام های صنعتگران بخشوده می شود؟ / انتقاد ...
.... فرصت تنفس برای بازپرداخت بدهی،استمهال و بخشودگی 6 درصد جرائم اعمال شده برای معوقات بانکی به همراه فرصت بلند مدت برای بازپرداخت دیون از جمله راهکاهایی بود که برای نجات صنعت از وضعیت پیش آمده مطرح شد. غلامرضا تاجگردون رئیس کمیسیون برنامه و بودجه و محاسبات مجلس در صفحه خود در اینستاگرام نوشت: سال هفتاد وقتی که بیست و پنج سالم بود و مدیر کل سیاستهای مالی وزارت اقتصاد بودم یک روز رفتم ...
معنوی ترین کمپ ترک اعتیاد ایران + عکس
مالی و امام جماعت و هیأت امنای علاقه مند و پیگیر مسائل اجتماعی دارند، انتخاب کنیم و در این مسیر حرکت را شروع کنیم و مطمئنم که بازخورد خیلی خیلی مثبتی اجرای این طرح در جامعه خواهد داشت. کارتن خوابی که با ماشین مدل بالا آمد بین همه آنهایی که در این 12 سال، به واسطه کمک مسجد ثارا... از دام اعتیاد رهیده اند، خاطره بعضی ها در یاد حاج آقا تقوا از بقیه پررنگ تر است: یک بار یک نفر با ...
گفتگو با توانیابان موسسه نیکوکاری مهر کاشان
بعد از گذشت 5 سال در روز پرستار ضمن تشکر از تمامی پرستارانش چنین میگوید : در تاریخ 18/ 1376 پدرم را از دست دادم و هیچ خاطره ای از ایشون به یاد ندارم. وی میگوید مادرم خواهرهایم و دیگر فامیل خیلی برای من زحمت کشیدند ولی خواهرم زهرا از زندگی خود گذشت تا من بهبود یابم . زهرا از آسایش و رفاه خود زد و مانند یک پرستار تمام وقت بر بالینم از من مراقبت کرد طوری که من دیگر احساس دردی ندارم هفته ...
روایتی از زندگی قدیمی ترین نقاره زن حرم مطهر رضوی
چهل روز از غروب حیات خادم باصفای حرم مطهر امام رضا(ع) می گذرد. پیرمردی که هر روز دو بار مسیر خانه قدیمی اش تا حرم مطهر را می پیمود و صفای باطن و روح ملکوتی اش همه زائران امام مهربانی ها را مجذوب خود می کرد. چهلمین روز درگذشت قدیمی ترین نقاره زن حرم مطهر رضوی این فرصت را برای آستان نیوز فراهم کرد تا با فخری عمله شکوهی همسر مرحوم احمد اقوام شکوهی گفت وگویی انجام دهد تا با این خادم پیشکسوت ...
روایت عملیات بیت المقدس2 / از زیارت امام رضا (ع) تا شهادت دوستان
شد . ** انهدام رادارهای مخابراتی عراق تا اونجا که یادم میاد بعد سربالایی همه به یک کانال قد کوتاه رسیدیم که برای اولین بار از خدا خواستم کاشکی قد و قواره حاج عباس حضرتی گردان حبیب رو داشتم و به راحتی در این کانال راه می رفتم و حالی میکردم اما دولا دولا اومدیم و در اون شلوغی برخی از دوستان شروع به درگیری کردند و چند تا سنگر رو پاکسازی کردند هی توی کانال جلو رفتیم تا رسیدم به (یو ...
اعترافات تکان دهنده دختری که در باند فحشا بود؛ رابطه هایم قانونی بود!
...> پدرم اعتیاد داشت. وقتی مواد به او نمی رسید، مانند دیوانه ها می شد و هرچه به دستش می رسید می شکست. نه ساله بودم و همیشه می ترسیدم نکند پدرم بلایی سر من و مادرم بیاورد. دعواهای آنان تمامی نداشت. هر روزِ زندگی مان شده بود جروبحث کردن های مادر و پدرم. پدرم بیکار بود. مادرم هم به من توجه نمی کرد تا اینکه آن ها از همدیگر جدا شدند. بعد چه شد؟ پدر و مادرم پس از طلاق، مرا بین همدیگر ...
عزیزی: به طارمی گفتم در 22 سالگی به ترکیه نرو
دوستم که صاحب رستوران بود به جلسه رفتم. به هدایتی و طارمی هم گفتم که هیچ کاری ندارم چقدر می خواهید توافق کنید، فقط نیمی از پول را الان پرداخت کنید تا همه چیز حل شود. از طارمی خواهش کردم خداداد عزیزی گفت: جملاتی که آن شب به مهدی طارمی گفتم را یادم نمی رود؛ به مهدی گفتم به عنوان یک فوتبالیست قدیمی از من بشنو که تو بازیکن بزرگی هستند و اگر قرار است از پرسپولیس جدا شوی ...
اولین خواننده زنی بودم که اسم خودم را داشتم
معروفی ضبط دارم . گفتند: تو ناهیدی؟! و به من خیلی اظهار لطف کردند و هنوز هم این خاطره را مرور می کنم، بدنم می لرزد. بعد از انقلاب مشکلاتی که برای هنرمندان پیش آمد، برای شما هم اتفاق افتاد؟ خیر. چون من قبل از انقلاب از رادیو بیرون آمده بودم، مشکلی نداشتم. چند بار خواسته شدم که اغلب معلم ها را خواسته بودند. ربطی به هنرمندبودن من نداشت. شما به عنوان یک زن هنرمند نشان دادید که می شود ...
فضای مجازی پای زندگی را به خانه ما باز کرد
می داند چطور حالش را رو به راه کند. همین طور هم شد، ظهر که به همراه مبینا به خانه مادرم آمدیم حال یگانه بهتر شده بود. ناهار را که خوردیم حوالی ساعت 2 به مادرم گفتم زودتر برویم تا به درس و مشق مبینا برسم و یگانه هم کمی استراحت کند. از خانه ما تا خانه مادرم فاصله زیادی نیست، به همین خاطر من که کیف مبینا و وسایل یگانه در دستم بود جلوتر از یگانه و مبینا وارد کوچه شدم و آنها پشت سر من می آمدند. شاید به ...
افشاگری مهدی طارمی در برنامه 90 +عکس و فیلم
اینکه به دنبال بازی در فوتبال اروپا بودم، کار اشتباهی نبود. مهاجم سابق پرسپولیس با بیان اینکه حدود هشت روز به تمرین ریزه اسپور رفتم اما زمانی که با این باشگاه قرارداد بستم، اشتباه بچه گانه ای انجام دادم، گفت: در آن زمان، وکیلم با من تماس گرفت و گفت در ایران جو بدی است و تماشاگران علیه تو شده اند اما من گفتم هدفم رفتن به فوتبال اروپا بود و حرکت خاصی انجام ندادم. او یادآور شد ...
مصاحبه خواندنی مریم حیدرزاده درباره پرسپولیس و...
، غزل است. درحالیکه من واقعا آن زمان نه با ردیف و قافیه آشنا بودم و نه با شعر. بعد از آن دیگر مادرم دائم برایم شعر می خواند از حافظ و سعدی و مولانا تا هر شعر دیگری. معنی خیلی از کلمات را نمی دانستم و باید از دایره المعارف پیدای شان می کردم. گاهی می گفتم این شعر را برایم نخوان، اما می گفت باید همه را گوش کنی. بعد از اینکه معلم مادرم را دید، دیگر هر روز چند ساعتِ ما به شعرخوانی می گذشت. از شعرهای ...
خدمت خانوادگی در امامزاده سید احمد مرند
...، خادم باید متوجه حال و هوای همه زائران باشد. **چند روز دوری از حرم و دلتنگی وقتی از او می پرسم تاکنون پیش آمده که یک روز یا حتی چند ساعتی، از حرم دور باشید و دلتان برای امامزاده تنگ شده باشد، گوشه چشمانش خیس می شود و در حالی که لبخند به چهره دارد، با صدای لرزان می گوید: قسمت شد به اتفاق خانواده، پنج روز به سفر مشهد مقدس برویم، بعد از بازگشت از زیارت حرم امام رضا (ع)، تا وارد ...
افشاگری طارمی در برنامه 90 +عکس و فیلم
کردم و با این تیم قرارداد بستم، اما هدفم از اینکه به دنبال بازی در فوتبال اروپا بودم، کار اشتباهی نبود. مهاجم سابق پرسپولیس با بیان اینکه حدود هشت روز به تمرین ریزه اسپور رفتم اما زمانی که با این باشگاه قرارداد بستم، اشتباه بچه گانه ای انجام دادم، گفت: در آن زمان، وکیلم با من تماس گرفت و گفت در ایران جو بدی است و تماشاگران علیه تو شده اند اما من گفتم هدفم رفتن به فوتبال اروپا بود و حرکت ...
گاهی به زیارت مزار خودم می روم!
بعضی مواقع با هم در منطقه بودیم. سال 1365 در عملیات مهران، من و محمدعلی در یک منطقه بودیم. شب قبل از عملیات هر دو یک خواب دیدیم! من خواب دیده بودم که پایم مجروح می شود و مفقود می شوم و محمدعلی شهید می شود. جالب است که او هم عین همین خواب را دیده بود. روز بعد که خواب مشترکمان را تعریف کردیم، قرار شد لباس هایمان را با هم عوض کنیم. چون احتمال مفقودی من وجود داشت. به هرحال محمدعلی طبق رؤیای صادقه ای ...
زلزله ی بیماریهای غیرواگیردار در شهرها / بیداری مسئولان ژاپنی در خواب مسئولان ما
از احوالپرسی، نامه ای را به من نشان داد و گفت: امروز این را دیدم فهمیدم تهران هستی . نامهٔ اطلاع رسانی کارگاه بود که معاون وزیر دستور داده بود . با خنده گوشهٔ بالای نامه رو به من نشان داد و گفت :" تو چقدر دل خجسته ای داری میای اینجا واسه کارگاه علمی! باز خوبه حتما پول خوبی گرفتی بابتش ". بالای نامه را نگاه کردم. معاون وزیر با تمسخر پاراف کرده بود: "جهت شرکت همکاران و مدیران... ...
امیدوارم آنهایی که اشک مادرم را درآوردند اشک مادرشان را ببینند/ با هماهنگی باشگاه به فیفا دروغ گفتیم!
فهمیدم اشتباه بچگانه ای مرتکب شدم و به خودم گفتم چرا باشگاه به این بزرگی را ول کردم؟ همان موقع با وکیلم تماس گرفتم و گفتم با طاهری صحبت کن، ببین می شود کاری کرد که به ایران برگردم یا خیر. بعد از آن با طاهری صحبت کردم و گفت برگرد، هیچ مشکلی برای تو پیش نمی آید و تا آخر پشتت هستم. طارمی در پاسخ به سؤال فردوسی پور مبنی بر آنکه دقیقاً چه شد که برگشتی؟ گفت: طاهری و وکیلم صراحتاً گفتند هیچ مشکلی ...