سایر منابع:
سایر خبرها
دولت ها و یونسکو نبود احتمالاً تا الان خودمون کوبیده بودیمش و جاش پاساژ می زدیم. همه اینها رو گفتیم که اگر قراره روی زیرساخت های گردشگری و جاذبه هامون کار کنیم بهتره قبل از اینکه اونها به خاطره ها بپیوندن این کار رو انجام بدیم وگرنه قطعاً باید هتل هامون رو به طور رسمی 5 ستاره کنیم و این حتا تو باور بزرگ ترین و خوش بین ترین هتل داران کشور هم نمی گنجه. پایان پیام ...
یه ضرب العجل اساسی تعیین بشه. سامانه سنجش کمی ایمنی بیمارستان ها برای حوادث و بلایا به وزارت بهداشت کمک کرد این بیمارستان های غیر ایمن رو شناسایی کنه. بر این اساس می توان گفت که طرح تحول نظام سلامت، تونسته رشدی 10 درصدی در این حوزه رو برای مردم هدیه بیاره. رونوشت این خبر قراره برسه به اون 10 بیمارستان فرسوده کشور که بیشتر بیمارستان های آموزشی هستن و قراره در اونها کارهای خیلی بزرگی ...
بیکارم تو این کشور؛ یه مادرم؛ 24سالمه. خدا رو شکر همسرم درآمدش بد نیست و دستمون به دهنمون می رسه اما واقعا اغلب اطرافیان و اقوام ام، درگیر مسائل معیشتی هستن. آدم که نمی تونه چشم ببنده و دیگران و نبینه! دغدغه های اونها به ما و زندگی ما هم آسیب می رسونه؛ آسیب روانی. الان بیشتر از همیشه نگران آینده پسر سه ساله م هستم؛ نگران خودمون که باید چطور میون این همه ناامیدی زندگی کنیم. واقعا مسئولان یه ذره به ...
بخوابین و فردا شغل تون به طور کلی نابود شده باشه. رونوشت این مطلب قراره برسه دست همه اونهایی که نبض بازار رو در دست دارن، به دست همه وارد کنندگانی که برای زمین زدن صادرات هر کار می زنن و حواسشون به جیب خودشون و سود و زیان شخصی شونه. رونوشت این مطلب قراره برسه به دست همه اونهایی که دنبال کارآفرینی هستن اما حمایت های کافی دولتی رو دریافت نمی کنن. رونوشت این مطلب قراره برسه دست همه ...
به خاطر دعا و ثناهای من تو چله زمستون و رو پشت بونه! از بس دلوم صافه!!! - بله بی بی جون صددرصد! همانطور که دکمه های ژاکت گل گلی اش را می بست، جلوی آینه ایستاد که در را زدند... بی بی خودش را جم و جور کرد... - وووووی روم سیا، مش موسی اومد، گفتمش میریم دنبالش خو. زبون بسه دلوش طاقت نیاورده! به بی بی خیره شدم... - بی بی جون! مگه اونم قراره ...
خودشون زخم ها رو می بستند به طور مثال وقتی احمدی زاده داشت ازش خون می ریخت من قصد داشتم با چفیه ببندمش خون می پاشید تو صورتم ، یکی اومد و با یک چفیه دیگه اون رو ببنده ولی خون امان نمی داد. پای مسلم کریمی رو با چفیه یکی بست ولی مسلم حالش منقلب شده بود و ما هی بهش اظهار می کردیم ما پرازدحام نکردیم از دست ما راضی باش و شفاعت یادت نره از این حرفها. چکیده سرتون رو درد نیارم دو مرتبه برگشتیم به ...