سایر منابع:
سایر خبرها
10 نکته از زندگی حضرت فاطمه(س) به روایت رهبر انقلاب
که دل دختران جوان و زن ها متوجه آنهاست، به خود راه نمی دهد. عبادت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها، یک عبادت نمونه است.(1371/09/25) 2. یک جهادگر به تمام معنا در زندگی معمولی این بزرگوار، یک نکته ی مهم است و آن جمع بین زندگی یک زن مسلمان در رفتارش با شوهر، فرزندان و انجام وظایفش در خانه از یک طرف و بین وظایف یک انسان مجاهد غیور خستگی ناپذیر در برخوردش با حوادث سیاسی مهم بعد از رحلت ...
داور جشنواره فیلم فجر: امسال هیچ بی عدالتی در دیده شدن فیلم ها یا کوتاهی نسبت به فیلم ها صورت نگرفت
به گزارش انتخاب، طائرپور در واکنش به برخی حاشیه در برنامه شب های شفاهی با بیان اینکه تصور می کنم، آن هایی که شغل شان بهانه جویی است، اگر شما روی آنتن زنده تلویزیون هم مباحث و جلسات داوری را منعکس بکنید، باز صحبت ها و شائبه ها و حرف های خودشان را می زنند در حالی کهبحث های داوران طی چند شبانه روز تا 2 بامداد ادامه داشت و شاید بهتر این بود که تصاویر داوری ما ضبط می شد گفت: انصاف حکم می کند که اعلام ...
زمین مرکز عالم است!
می گفتند چون تو نمی توانی گرامافون و امثال آن را اختراع کنی، باید هرچه می گویند تصدیق نمایی. من می گفتم، خود مخترع گرامافون هم ادعای نبوّت نداشته، و چنین توقّعی را غیر از نبی صاحب معجز، احدی از من نمی توان داشت، و این اختراعات هم معجزات نیست؛ زیرا که از عالم طبیعت است و ساخته ی دست بشر، و هر اختراع و اکتشافی در ابتدا حیرت بخش بی خبران بوده، ولی نه موجب ایمان باخردان . شب به خانه بر می ...
داستان های عاشقانه عجیب ولی واقعی
...، امی از ویک پرسید: می توانم باز هم ببینمت؟ آن ها چند روز بعد دوباره روی همان نیمکت یکدیگر را دیدند. امی مجبور شد به خانه اش به وین برگردد، اما شماره تلفنش را به ویک داد. ویک می دانست که اگر بخواهد باز هم امی را ببیند باید دزدی و کارهای بد را ترک کند. او پول هایش را پس انداز کرد تا بتواند با قطار به وین برود و با امی تماس گرفت. چند سال بعد ویک توانست در مهندسی مکانیک فارغ التحصیل ...
فلسفه ذکر بسم الله در آغاز هر کار/ شروع کارها با نام الله؛ علامت استاندارد اسلام
این که بعد از 950 سال قوم نوح به وی گفتند تا از خدا بخواهد اگر غذایی وجود دارد آن عذاب را نازل کند، اضافه کرد: در این جا خداوند به حضرت نوح دستور ساخت کشتی را داد این در حالی است که بنابر نقل های تاریخی ارتفاع کشتی حضرت نوح چهل متر بود. نماینده ولی فقیه در لرستان گفت: زمانی که موعد وعده الهی رسید خداوند به حضرت نوح وحی کرد که خود و کسانی که ایمان آورده اند و از هر حیوان یک جفت سوار بر کشتی ...
سرگرمی کودکان در منزل، خطرات پنهان
در خانه ماندن بچه ها، گاهی والدین را وسوسه می کند آن ها را به دست پرستارانی بسپارند که اتفاقا به طور منطقی، خودشان هم می دانند برای بچه مضر است، منتها ترجیح می دهند به روی خودشان هم نیاورند و حتی با خودشان هم در این باره صحبت نکنند. کدام پدر و مادری را سراغ دارید که پرستاری را استخدام کنند، بعد ببینند پرستار بچه را درحد مرگ ترسانده و او را همچنان نگه دارند؟ اما هستند پدر و مادرهایی که خبر ...
سوالی که مهمان دورهمی از جواب دادن به آن طفره رفت
...> وی درباره انتخاب ها و تصمیماتش که باعث پشیمانی اش شده باشد، گفت: یک بار به خاطر اعتمادی که داشتم، فیلمنامه ای را انتخاب کردم. بعد از 3 روز وقتی جلوی دوربین رفتیم، دیدم آن چیزی نبود که من فکر می کردم و از همان جا به خانه برگشتم. بلافاصله تهدید و اذیت آنها شروع شد و من یک هفته تمام از ترس در خانه گریه می کردم! حبیبی در پاسخ به سوال مدیری که آیا در سینمای ما مافیا وجود دارد یا نه؟ گفت ...
چگونه سازمان سیا اساتید را جذب می کند
خوابیده اند؛ اما او بیدار بود و تنهایی در را باز کرد. یکی از افرادی که از داستان این ملاقات که ده سال پیش اتفاق افتاده، با خبر است، می گوید که سازمان سیا ماه ها برای این دیدار برنامه ریزی کرده بود. سازمان سیا با نقاب یک شرکت تجاری هزینه های این کنفرانس را تامین کرد، این کنفرانس را در یک مرکز پژوهشی علمی خارجی که شک برانداز نباشد برگزار کرده و سخنرانان و میهمانان را دعوت نمود. ماموران سیا ...
مصرف گاز یک روز جمعیت ایران از کل اروپا بیشتر است/ اتصال 91 درصدی جمعیت مازندران به شبکه گاز
، گفت: در این زمینه نمایندگان مجلس شورای اسلامی می توانند کمک کنند تا به یک سیاست متمرکز در انرژی کشور دست پیدا کنیم. وی تصریح کرد: اکنون در کشور وزارت خانه های نفت و نیرو در کنار سازمان های انرژی های نو، انرژی اتمی و دیگر سازمان ها فعالیت می کنند که هرکدام بنابر سهمی که در تولید انرژی دارند سیاست گذاری خود را انجام می دهند. مشاور وزیر نفت در طرح های گازرسانی کشور افزود: ما ...
اعترافات عاملان دو جنایت خانوادگی
ادامه متهم به نام جمشید تحت بازجویی قرار گرفت. او گفت: من و خواهرم در خانه پدری مان تنها زندگی می کردیم از مدت ها قبل به خواهرم جمیله ظنین شده و حتی با او سر این موضوع مشاجره کرده بودم. چند روز قبل هم بر سر همین مسئله با هم دعوا کردیم بعد از آن قهر بودیم و کاری به هم نداشتیم تا اینکه شب حادثه خواهرم نیمه شب به خانه بازگشت. من که از این رفتارهای او به شدت عصبانی بودم دلیل تأخیرش را پرسیدم که ...
مسافرت بردن نوزاد، نگرانیهای معمول والدین
سفر کردن با نوزاد می تواند ذهن هر پدر و مادری را به خود مشغول کند اما با آمدن بچه نمی توان خانه نشین شد و به سفر نرفت. سفر با نوزاد در صورت رعایت نکات لازم و پیشگیرانه می تواند لذت بخش نیز باشد. اطلاعات کاملی در رابطه با بیماری های نوزادان در سفرها، در دسترس نیست اما با توجه به اطلاعات موجود بیماری های شایعی که نوزادان در سفر به آن مبتلا می شوند به شرح زیر است: اسهال ...
قصه مشاور ؛ دستنوشته دکتر مصطفی بهزادفر در خصوص معضلات مهندسان مشاور
عصر پسا مدرن سرزمین ما است. راستی؛ یک فامیل دور داشتیم که چند سالی با برخی از نزدیکانش در خانواده ما زندگی می کردند. یک روز بر اثر حواس پرتی تمام کلیدها و برخی از کاغذ پاره ها را و همینطور مهر و نشان خانواده را با خودشان به بیرون از خانه بردند. از آن روز تصمیم گرفتند که به خانه (مشاور) بر نگردند. در واقع وقتی با کلید و مُهر از خانه رفتند، راه برگشت را گم کردند. بعد شیطان گولشان زد و سعی ...
آنچه نیوزویک درباره ولنتاین در ایران نوشت
در سرتاسر آن کشور تصمیم به جشن گرفتن این روز را دارند. شما افراد زیادی را می بینید که بادکنک های قرمز را در خیابان ها می فروشند و همین طور گل رز قرمز. با این حال، فروشگاه ها و مراکز خرید مجاز نیستند که محصولات روز ولنتاین را بفروشند. رستوران ها هم نمی توانند در مورد این روز سخن بگویند. آن هایی که می خواهند این شب را جشن بگیرند در خانه ها و مهمانی های خصوصی خود هستند و همچنین گزارش شده ...
نحوه نگهداری از نوزاد، آنچه مادران باید بدانند
قبل از بچه دار شدن باید خودتان را از لحاظ جسمی و روحی آماده کنید و نسبت به تغییراتی که بعد از بچه دار شدن تجربه می کنید، آگاه باشید. به عبارت دیگر، آمدن کودک به جمع 2 نفره شما، در عین حال که با خود شادی های بسیاری به همراه می آورد اما چالش های بسیاری را هم پیش روی شما قرار می دهد که ما در ادامه به این چالش ها و راه حل های مرتفع شدن آن ها اشاره می کنیم. شیر دادن سخت است ولی غیر ممکن ...
امروز غزه و لبنان نقاط تولید اضطراب دائم برای اسرائیل است
توانند این کار را بکنند و کمک همه هنرمندان و اهل قلم را می طلبد و واحب است کمک کنند تا بیشتر به دنیا شناخته شوند. فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران گفت: امروز روز شهادت اسطوره زمانه است، حقیقتاً من نمی شناسم در مجموعه کسانی که شهید شدند و یا در معرض شهادت اند اسطوره ای مثل مغنیه باشد،کسی که شهادتش بهت بزرگی در عالم اسلامی به وجود آورد. من بعد از ارتحال امام ره در بین شخصیت های غیرروحانی ندیدم ...
تلویزیون چه بر سر به وقت شام آورد؟
یکباره به اپوزوسیون تبدیل می شوند. از مسئولین شبکه سه و دو شکایتم را به خدا می برم. بابت رفتار زشت شان در این مدت که به فیلم روا داشتند. وی در خاتمه تاکید کرد: سردار سلیمانی برای به وقت شام گریست. اُف به کسانی که گفتند به وقت شام فیلم کمدی است. من غصه می خورم در جایی هستم که اینجا نگاهداری و محافظتش دست بچه هایی است که در به وقت شام به آن ها اشاره شد. این لجبازی را به خدا شکایت می برم ...
از تهران تا شهرستان... / محمدرضا باقرپور
بدیم اما هنوز هم که هنوزه، بعد از گذشت چندین سال از اون سال ها، روی میز کاری من شلوغ نیست و البته، سیستم اداری بیمار، تمایلش غیر از اینه و بیشتر ماها، به تبع تمایل سازمان و گردانندگان آن، ترجیح می دهیم کاری رو که انجام می دیم، نمایشی باشه. بعدها دیدم و فهمیدم هرکی نمایشگر خوبی بوده، در چنین سیستم معیوبی، جلو رفته؛ البته مثل جلو رفتن آن خر خراسی که چشم بسته، دور سنگ آسیاب می چرخه و تا آخِر وقت و تا ...
آخرین وضعیت مهدی قائدی
تلخ از سوی مدیرعامل استقلال به ستاره های این تیم که نمی توان از آن گذشت و این سهل انگاری بالاخره باعث شد یکی از سرمایه های آنها دچار حادثه شود. به هر ترتیب قائدی بازیکن تیم فوتبال استقلال پس از مرخص شدن از بیمارستان راهی خانه شد تا دوران درمان خود را سپری کند .البته او در مدتی که در بیمارستان بستری بود از مرگ شاکر دوست صمیمی خود بی خبر بود تا جایی که مهدی با حضور در منزلش در آبادان ...
زن جوانی که برای خودش هوو آورد!
زن جوان با مراجعه به مطب پزشک وقتی فهمید دچار بیماری سرطان شده و مهلت چندانی برای ادامه زندگی با شوهر و فرزندانش ندارد تصمیم گرفت پیش از مرگ برای شوهرش همسری انتخاب کند تا سرپرستی دختر و پسرش را به یک هووی مهربان بسپارد. اما پس از یافتن زنی برای شوهرش سرنوشت، ماجرای [...] زن جوان با مراجعه به مطب پزشک وقتی فهمید دچار بیماری سرطان شده و مهلت چندانی برای ادامه زندگی با شوهر و فرزندانش ندارد تصمیم گرفت پیش از مرگ برای شوهرش همسری انتخاب کند تا سرپرستی دختر و پسرش را به یک هووی مهربان بسپارد. اما پس از یافتن زنی برای شوهرش سرنوشت، ماجرای شگفت انگیزی را برایش رقم زد. زن جوان که به همراه شوهرش پشت در بسته دادگاه خانواده مجتمع صدر به انتظار شروع جلسه محاکمه نشسته با چشمانی اشک آلود زیر لب، خودش را به خاطر آوردن هوو برای خودش سرزنش می کند و مرد سعی می کند همسرش را آرام کند ولی موفق نمی شود. زن با لحن سرزنش باری به مرد می گوید: اگر مرا دوست داشتی پیشنهادم را قبول نمی کردی و زن نمی گرفتی، حالا باید مهتاب را طلاق بدهی وگرنه روی خوش در زندگی نمی بینی. مرد به اعتراض می گوید: من نه تو را طلاق می دهم نه مهتاب را. وقتی اصرار می کردم که لجبازی نکن و از خواستگاری دست بردار به خرجت نمی رفت و پافشاری می کردی تا اینکه دو دستی زندگی من و بچه هایمان را خراب کردی و حتی در حق همکلاسی ات مهتاب و بچه تو راهی اش هم ظلم کردی، حالا مرا کشیدی دادگاه که چه شود؟ چند بار به دست و پایت افتادم تا از زن گرفتن برای من بی خیال شوی اما تو چه کردی حالا وقت عقب نشینی است؟ ریحانه که آرام و قرار ندارد اشک می ریزد و می خواهد هر چه سریع تر وارد دادگاه شود. در همین هنگام منشی شعبه 244 دادگاه خانواده مجتمع صدر نام زن و مرد را می خواند و آنها را دعوت به حضور در دادگاه می کند. قاضی بهروز مهاجری در حالی که به اوراق پیش رویش نگاهی می اندازد از آنها می خواهد تا مشکلشان را شرح دهند.ریحانه 35 ساله _ با اشاره به پیچ و خم های زندگی اش می گوید: 14 سال پیش محمد به خواستگاری ام آمد. از آنجایی که همکارم بود تا حدودی او را می شناختم؛ جوان برازنده و باشخصیتی که در همان برخوردهای اول با خانواده ام خودش را در دلشان جا کرد و ازدواج کردیم. چنان خوشبخت بودم که همه فامیل آرزوی چنین زندگی سرشار از شادی ما را داشتند. با به دنیا آمدن دختر و پسرمان خوشبختی مان تکمیل شده بود تا اینکه با شنیدن یک خبر دنیا بر سرم خراب شد و مسیر زندگی ام تغییر کرد. در حدود سه سال پیش دچار یک بیماری شدم و پزشک معالجم پس از چند آزمایش اعلام کرد مبتلا به نوعی سرطان هستم و مهلت زیادی برای ادامه زندگی ندارم. شنیدن این خبر و دیدن جواب های آزمایش ها شوکه ام کرده بود نمی توانستم باور کنم که خوشبختی ام به پایان رسیده و لحظات زندگی ام مانند ساعت شنی هر ثانیه در حال تمام شدن است. تا مدتی در خودم فرو رفته بودم و با هیچ کس حرفی نمی زدم ولی یک روز به خودم آمدم و گفتم باید کاری کنم تا دختر و پسرم و همسرم که همیشه همدم و مونسم بوده اند پس از مرگم آسیب نبینند، به همین خاطر پیشنهاد ازدواج دوم را به همسرم دادم که ای کاش لال می شدم و هرگز چنین حرفی نمی زدم. مرد که برافروخته است رو به قاضی می گوید: زندگی ام را سیاه کرده بود جناب قاضی. بارها از او خواستم دست از رفتارهای بچگانه اش بردارد ولی گوشش بدهکار نبود. می گفت اگر مرا دوست داری باید هر چه می گویم گوش کنی ولی هر چه می گفتم بی فایده بود و مجبورم می کرد تا به حرفش گوش کنم و هنوز هم نمی توانم ناراحتی اش را ببینم ولی ... آن روزها رفتارش تغییر کرده بود در دنیای خودش بود و از همه حلالیت می طلبید، زندگی مان سرد و بی روح شده بود و نمی دانستم چه کنم؟ ریحانه ضمن سرزنش خود می گوید: درست است آقای قاضی هر روز به محمد اصرار می کردم تا در حضور من همسر دومش را انتخاب کند که بعد از مرگم مراقب او و مادر مهربانی برای فرزندانم باشد. شوهرم از رفتارهایم خسته شده بود ولی من مصمم بودم و وظیفه خودم می دانستم که به فکر آینده زندگی خانواده و جگرگوشه هایم باشم. با اینکه خانواده هایمان بشدت با کار من مخالف بودند ولی من در تصمیمم جدی بودم. بین دوست و آشنا و فامیل می گشتم تا زن وفاداری برای همسرم و مادر مهربانی برای بچه هایم پیدا کنم تا اینکه در یکی از مهمانی ها با همکلاسی ام مهتاب روبه رو شدم. از آنجا که مهتاب را بخوبی می شناختم نور امیدی در دلم تابید. او همانی بود که می توانستم خانواده ام را به او بسپارم. مهتاب مدیر یک مدرسه ربود و با وجود داشتن خواستگارهای بی شمار شوهر نکرده بود. رابطه ام را با او بیشتر کردم و پس از مدتی برای اقامت در هتل مشهد دو بلیت خریداری کردم و از او خواستم مرا همراهی کند تا به گردش و زیارت برویم. مهتاب که از همه جا بی خبر بود با من به این سفر آمد و با یکی از سخت ترین روزهای زندگی ام روبه رو شدم. برایم آسان نبود دو دستی زندگی ام را که لحظه به لحظه برایش زحمت کشیده بودم به دست زن دیگری که قرار بود هوویم شود، بسپارم ولی چاره ای نداشتم و به دلیل علاقه زیاد به محمد و عشق به فرزندانم خودم را کنترل کردم و با مهتاب حرف زدم. ریحانه که با یادآوری خاطرات گذشته غم در چهره اش موج میزد، ادامه می دهد: در آن شب ماجرای زندگی ام و تصمیمی را که داشتم برای مهتاب تعریف کردم و او که نمی دانست زنی که می خواهد برای همسرش زن دوم انتخاب کند من هستم با چنین تصمیمی بشدت مخالفت کرد و گفت به هیچ عنوان تصمیم درستی نیست و باید به آن زن گفت که چنین کاری نکند وقتی مخالفتش را دیدم ناگهان بغضم ترکید و با گریه و التماس همه ماجرا را برایش تعریف کردم و گفتم زنی که در جست وجوی هوویی برای خود است خود من هستم. باورش نمی شد من او را برای همسرم خواستگاری می کنم و از پیشنهادم بشدت ناراحت شد ولی وقتی حال و روزم را دید فرصت خواست تا در موردش فکر کند. محمد حرف های ریحانه را قطع می کند و می گوید: زندگی ام را جهنم کرده بود وقتی از سفر آمد و ماجرا را برایم تعریف کرد همه بدنم یخ کرد، برایم آسان نبود که فکر کنم قرار است او را از دست بدهم و پس از سال ها زندگی مشترک با زن دیگری ازدواج کنم ولی مخالفتم بی فایده بود با اینکه مهتاب دختر برازنده و مهربانی بود راضی نبودم زندگی او را هم خراب کنم ولی از اصرارهای ریحانه عاصی شده بودم، طفلک دختر و پسرمان هم از رفتارهای ما گیج شده بودند و وقتی دیدم راهی ندارم به ناچار تسلیم شدم. این بار ریحانه ادامه می دهد: وقتی جواب مثبت را از هر دویشان گرفتم به تدارک مراسم عقدشان پرداختم. روز ها و شب ها ی سختی بود ولی هر روز که می گذشت حس می کردم به روزهای آخر عمرم نزدیک می شوم، سکوت می کردم و نمی گذاشتم کینه در دلم ریشه کند سرانجام با برگزاری مراسم ازدواج همسرم با مهتاب همه مان در کنار هم زندگی جدیدی را شروع کردیم. روزهای خوب و خوشی را کنار هم داشتیم. گرچه واقعاً دیدن محمد در کنار مهتاب برایم راحت نبود ولی خودم خواسته بودم و نمی توانستم زندگی را برای آنها زهر کنم حتی با بچه هایم صحبت می کردم تا مهتاب را قبول کنند تا اینکه کم کم رابطه شان با مهتاب خوب شد. خوشحال بودم که توانسته ام همه چیز را سروسامان دهم و خیالم راحت بود که پس از مرگم زندگی خانواده ام از هم پاشیده نمی شود ولی افسوس که سخت اشتباه می کردم. ریحانه ادامه می دهد: یک سالی از زندگی مشترک با هوویم گذشت تا اینکه متوجه شدم او باردار شده است، تحمل این واقعیت خیلی برایم سخت بود سعی می کردم خودم را با کارهایم سرگرم کنم ولی هزار فکر و خیال در سرم بود تا اینکه در ادامه آزمایش ها نزد پزشک معالجم رفتم اما او من را به یک پزشک دیگر معرفی کرد. در دلم غوغایی برپا شده بود می خواستم بدانم فاصله ام تا مرگ چقدر است پزشک متخصص پس از انجام چند آزمایش از من خواست نزدش بروم تا خبر مهمی به من بدهد. با بدنی لرزان راهی مطب دکتر شدم و وقتی نتیجه آزمایش را داد انگار گوش هایم نمی شنید و شوکه بودم. دکتر چند بار تکرار کرد و گفت: شما هیچ بیماری خاصی ندارید و مبتلا به بیماری لاعلاجی نیستید آزمایش های قبلی به اشتباه سرطان را نشان داده است . با شنیدن حرف های دکتر به جای خوشحالی غمی به دلم نشست. این بار مرد روبه رئیس دادگاه می گوید: جناب قاضی از آن پس ریحانه هر روز دعوا و جنجال راه می انداخت و به مهتاب بیچاره طعنه می زد من هم مجبور شدم به ناچار برای امنیت مهتاب خانه جداگانه ای فراهم کنم ولی هرگز وجدانم اجازه نمی داد از او جدا شوم، ریحانه باید فکر همه چیز و همه احتمالات را می کرد باید احتمال می داد اگر زنده بماند تحمل این وضع را خواهد داشت یا نه؟ خودش با اصرار مراسم عروسی ما را تدارک دید و حالا چطور زن بی گناه را طلاق بدهم و آواره اش کنم. خوشحالم که ریحانه بیماری ندارد و آزمایش ها اشتباه بوده ولی نمی توانم چشمم را به مهربانی های مهتاب ببندم در حالی که منتظر تولد فرزندش هستیم. من نه حاضرم مهتاب را طلاق بدهم و نه از ریحانه جدا شوم ولی او هر لحظه ما را تهدید می کند و می گوید اگر مهتاب را طلاق ندهم خودش را می کشد. آقای قاضی شما بگویید چه کنم؟ ریحانه با چهره ای برافروخته در جواب شوهرش می گوید: من طاقت این زندگی را ندارم نمی توانم آنها را کنار هم ببینم. من اشتباه کرده ام و تاوانش هر چه باشد می دهم ولی باید بین من و مهتاب یکی را انتخاب کند اگر می خواهد با مهتاب باشد باید همه حق و حقوق و مهریه ام را بپردازد و طلاقم دهد در غیر این صورت من هم نمی توانم حضور هوو را در زندگی ام تحمل کنم. قاضی بهروز مهاجری با شنیدن گفته های این زوج احساس می کند با پرونده عجیبی روبه رو است و گرفتن تصمیم درباره این ماجرا هر چند مشکل به نظر می رسد ولی پرونده را در دستور کارش قرار می دهد تا پس از بررسی های لازم، رأی صادر کند. منبع: روزنامه ایران درج شده توسط : دبیر سرویس خبر میرملاس ...
قسمت دوم/ ماجرای من و نامم (از علی پایدار تا علی)
علی گودرزیان* / میرملاس: قسمت دوم ازکلاس اول تا کلاس چهارم درروستای کمرسیاه، با نام علی یارگودرزیان القاص آباد کارنامه گرفتم. هردوسال یک سپاه دانش می آمد ازروی دست سپاه دانش پیشین، مشخصات مرا می نوشت! کسی نگفت شناسنامه را بیاورید تا چک کنیم. کلاس چهارم را تمام کرده بودم، برای کلاس پنجم چون امتحانات نهایی [...] علی گودرزیان* / میرملاس: قسمت دوم ازکلاس اول تا کلاس چهارم درروستای کمرسیاه، با نام علی یارگودرزیان القاص آباد کارنامه گرفتم. هردوسال یک سپاه دانش می آمد ازروی دست سپاه دانش پیشین، مشخصات مرا می نوشت! کسی نگفت شناسنامه را بیاورید تا چک کنیم. کلاس چهارم را تمام کرده بودم، برای کلاس پنجم چون امتحانات نهایی بودند و نام هارا با شناسنامه هابرابری می کردندآغا سال تحصیلی از من شناسنامه خواستند اما این بارنام من درکارنامه ی کلاس چهارم با نام شناسنامه ام همخوانی نداشت! داستانی دارد، گویا روزی که شناسنامه ثبت شده بود، ازپدر، نام پسر را پرسیده بودند،گفته بود: علی یار ! اما کارمند ثبت احوال نوشته بود: علی دادگودرزیان القاص آباد ! کارمن درپیچ افتاد، قوزبالا قوز شد! آموزش و پرورش بخش الشتر، زیرباراین اختلاف نمی رفت و مدرسه هم دادش به جایی نمی رسید! کاربه شکایت و پیگیری پدرافتاد! معلم شهید، رضامرادی( کاکولوند) از وابستگان ما و دست برقضا “راهنمای تعلیماتی روستای کمرسیاه” بود. رییس اداره که مرد مقتدری بود و می گفتند سنی مذهب است، شهید مرادی را فراخواند خودم شاهد بودم گفت: “جناب کاکولوند! این پسر مال این پدر است؟ شهید مرادی گفت: ” بله جناب ! رییس آموزش و پرورش الشتر گفت: ” هرچه سریع، کارشان را درست کنید!” قصه با همت شهید مرادی پایان یافت و من نام جدیدم را یافتم من حالا علی دادگودرزیان_القاص آباد شدم. درکلاس پنجم نام نویسی کردیم معلم کلاس پنجم ما زنده یاد “رحمان رحمتی” بود. چیزی به پیروزی انقلاب نمانده بود که رحمتی درگیر انقلاب شدو دیگربه مدرسه ی ما برنگشت و سال پنجاو هفت کسی نبود مارا به حوزه ی امتحانی معرفی کند یک سال خانه نشین شدیم. سال 58 در مدرسه ی روستای همجوار بالایی- شاه آباد که حالا اسلام آبادش می خواندند- نام نویسی کردیم. علی_دادگودرزیان-القاص آباد دانش آموز کلاس پنجم مدرسه ی ابتدایی روستای شاه آباد(اسلام آباد) هنوز هم زرنگ کلاس بود ازبین 17 نفرکلاس پنجم آن سال تنها دانش آموزی بود که به قول معلم انقلابی علی یاررضایی یک ضرب قبول شد. در روستای شاه آباد تاچند وقت به نامم نمی چسبیدم سرکلاس حاضر و غایب می کردند خیلی وقت ها صدام می کردند ولی دیرمتوجه می شدم. برای ادامه ی تحصیل باید به الشتر می رفتیم درمدرسه ی ابن سینا نام نویسی کردم، حالا همکلاسی های شهری ام به من علی دا می گفتند. دوران راهنمایی و دبیرستان را باهمین نام سپری کردم و وارد تربیت معلم و بعد دانشگاه اصفهان شدم. دردانشگاه اصفهان ،حس می کردم علی داد خیلی سنگین است احساس می کردم این “داد” اضافه است. آن روزها بحث تک اسم بودن هم داغ بود! تک اسم بودن اند کلاس بود! خیلی از کسان به تک اسم بودن خود می بالیدند، دوران اسم های رضا، حمید، سعید و...بود البته ما هم خیلی با تک اسم بودن فاصله نداشتیم “داد” که نباشد “علی” می ماند و .... یک روز به اداره ثبت احوال الشتر رفتم و درخواست حذف”داد” از نام و “القاص آباد”را از نام فامیلی خود را دادم و سرآخر بدون دردسر علی گودرزیان شدم. بعدهاکه آب های هیجان نوجوانی و جوانی از آسیاب افتاد دیدم چقدر پدرم نام خوبی برمن گذاشته بود پایار پایدار یکی از بهترین نام های بومی است. کارازکارگذشته بوداما خیلی دوست داشتم به ریشه های خودم برگردم این بود به پاس سلیقه ی پدر به شناسنامه ی نخستین خود نگاه کردم علیپایدار و خودرا ع پایدار نامیدم. *ع – پایدار درج شده توسط : دبیر سرویس خبر میرملاس ...
مردی بخاطر رهاشدن از بدهی ، فرزندخوانده خود را کشت
خلیج فارس: ساعت 20 روز 19 آذر فردی در تماس با مرکز فوریت های پلیسی 110 استان کرمان از کشف جنازه ای در منطقه خارج از شهر خبر داد. به گزارش خلیج فارس به نقل از عصر ایران؛ وقتی مأموران به محل اعلام شده رفتند خود را در برابر جنازه پسری جوان دیدند که هدف ضربات متعدد چاقو قرار گرفته بود. جسد به پزشکی قانونی منتقل و بعد از انجام آزمایش های اولیه معلوم شد این جوان 62 بار مورد اصابت چاقو قرار گرفته و به علت پارگی رگ ها وخون ریزی شدید جان باخته است. از سویی هیکل تنومند این جوان نشان می داد او به احتمال زیاد ورزشکار است و قاتل یا قاتلان برای پیشبرد نقشه خود او را غافلگیر کرده و در شرایطی به وی حمله ور شده اند که او امکان دفاع از خود را نداشته است. تحقیقات مقدماتی پلیس، هویت مقتول به نام کاظم را فاش کرد و مأموران سراغ خانواده او رفتند. اعضای خانواده کاظم گفتند او روز حادثه برای انجام کاری از خانه خارج شد و بعد از آن دیگر بازنگشت و خبری نیز از خودش نداد. تلاش های اولیه پلیس برای دست یافتن به ردی از متهم یا متهمان بی نتیجه بود و تحقیقات به کندی پیش می رفت تا اینکه برادر کاظم با مراجعه به پلیس آگاهی اطلاعات مهمی را در اختیار آنها قرار داد. این مرد که به شدت پیگیر پرونده قتل برادرش بود و تلاش می کرد قاتل هرچه زودتر شناسایی و دستگیر شود، گفت: پیامکی از شماره ای ناشناس به دستم رسیده که در آن تهدید شده ام اگر پرونده قتل کاظم را پیگیری کنم، من را نیز به قتل خواهند رساند . کارآگاهان بلافاصله شماره ارسال کننده پیام تهدیدآمیز را در پرونده ثبت و تحقیقات خود را روی این سرنخ متمرکز کردند. از این طریق بود که صاحب سیم کارت شناسایی و به عنوان نخستین مظنون پرونده شناسایی شد. این مرد که حمید نام دارد، در بازجویی ها ابتدا هرگونه ارتباط با قتل جوان 25ساله را تکذیب کرد، اما وقتی مدارک را علیه خودش دید لب به اعتراف گشود و گفت او کاظم را به دستور پدر مقتول به قتل رسانده است. حمید توضیح داد: سال 91 در نزاعی مرگ بار شرکت داشتم و به همین علت دستگیر و روانه زندان شدم. در زندان با مردی ثروتمند به نام جلیل آشنا شدم که به جرم جعل زندانی شده بود. من و جلیل در مدت حبس با هم دوست بودیم اما بعد از آزادی دیگر خبری از او نداشتم تا اینکه چندی قبل مردی سراغم آمد و گفت جلیل او را فرستاده است. جلیل رستوران داشت و آن مرد کارگرش بود. به خواسته کارگر به رستوران جلیل رفتم و با او هم صحبت شدم. دوستم به من گفت سال ها قبل پسری به نام کاظم را از شیرخوارگاه آورده و به فرزندی قبول کرده، اما حالا کاظم بلای جان او شده و اذیتش می کند. جلیل به من گفت از رفتارهای کاظم به ستوه آمده و دیگر نمی تواند تحمل کند به همین دلیل می خواهد او را بکشد. جلیل پیشنهاد انجام این کار را به من داد و من هم قبول کردم . متهم به قتل در ادامه ماجرا را این طور شرح داد: جلیل طبق نقشه ای که کشیده بودیم کاظم را به بهانه اینکه از من چک بگیرد به خانه ام کشاند. سپس من همراه دو نفر از دوستانم دست وپا و دهان او را بستیم و در صندوق عقب خودرو گذاشتیم. سپس به منطقه ای خارج از شهر حرکت کردیم. در راه کاظم مرتب به درِ صندوق می کوبید از ترس اینکه در باز شود، توقف کردیم و من دیدم او دست وپا و دهانش را باز کرده است بدون اینکه به او فرصت مقاومت بدهم با چاقو چندین ضربه به وی وارد کردم و سپس جسدش را در بیابان انداختیم . اعترافات این مرد سبب شد پدر مقتول بازداشت شود. او وقتی فهمید حمید همه جزئیات را شرح داده است، لب به اعتراف گشود و گفت: به دلیل مشکلات مالی ای که برایم پیش آمده بود راهی زندان شدم و آشنایی من و حمید نیز به همان دوران بازمی گردد. ماجرا از این قرار است که من به دلیل مشکلات مالی مجبور شدم از چک های کاظم استفاده کنم اما چک ها برگشت می خورد و پسرم به دردسر افتاده بود برای اینکه او را از دست طلبکاران رها کنم، این نقشه را کشیدم و از حمید خواستم پسرم را به قتل برساند . بنا بر این گزارش، متهمان در حال حاضر در بازداشت به سر می برند و تحقیقات از آنها ادامه دارد. ...
عبداللهی: الریان را در تهران شکست می دهیم
خبر ورزشی: نصرا... عبداللهی از بازی تیم استقلال راضی بود ولی از نتیجه ای که برای تیم رقم خورده بود نه! با این همه از کسب تساوی در خانه حریف آن هم پس از عقب افتادن از تیم پرمهره الریان حس خوبی داشت و می گفت می توان این حریف را در تهران شکست داد. * بازی با الریان چطور بود؟ بازی خوبی بود و بچه های تیم زحمت شان را کشیدند. آنها هم می خواستند مثل ما زود به گل برسند ولی ...
یک برنامه سالم غذایی برای مادران
دوسالگی (تغذیه با شیر مادر هم وجود دارد) مرحله اول: یک رژیم غذایی مناسب برای 40 روز اول شیردهی 40 روز اول برای مادر و نوزاد بسیار مهم است. مادر تغییرات هورمونی و فیزیکی بدن را تجربه خواهد کرد. بدن مادر در حال بهبود و همچنین در حال ساخت شیر و قدرت گرفتن دوباره است. بهتر است مواد غذایی که برای 4 هفته آینده انتخاب می شود، مواد مغذی باشد و به راحتی هضم شود. مادر می تواند از افراد مختلف ...
داستان مرگ کودکان کرمانشاهی ادامه دارد
... خانه های زیادی تخریب شدند و خانه استیجاری زن باردار هم یکی از همان خانه ها بود. از فردای زلزله، چادر سرپناه روزهای تاریک زندگی شان شد. قرار بود بعد از 4 سال انتظار، پدر و مادر جوان صاحب فرزند شوند. حتی پیش از زلزله، بسیاری از لباس های نوزاد به دنیا نیامده را خریده بودند، لباس هایی که همه زیر آور ساختمان ماندند. روزها بعد از زلزله و در شرایطی بسیار دشوار، نوزاد متولد شد ...
ظلم و گناه نتیجه فراموشی مرگ و قیامت
به گزارش جهان نیوز ؛ یکی از مسائلی که بشر همواره درگیر فهم آن بوده است، مسئله جهان بعد از مرگ او است. همواره در طول تاریخ، ادیان الهی، عقل و فطرت آدمی انسان را به وجود قطعی جهانی بعد از مرگ خبر داده است. فلاسفه و متکلمین در طول تاریخ و در مباحث بسیار مهم خود، وجود جهان بعد از مرگ و شروع زندگی حقیقی پس از اتمام دنیای فانی را ثابت کرده اند. از طرف دیگر قرآن کریم، ائمه معصومین(ع) و علمای اخلاق یکی از مهم ترین عناصر تذکر دهنده و هدایت کننده و متنبه کننده برای آدمی را ذکر مرگ و آماده شدن برای آن روزِ قطعی دانسته اند. در حدیثی از رسول گرامی اسلام ...
حمله جادوگر پرسپولیس به پاشنه آشیل کیروش !
به گزارش سرویس استقلال و پرسپولیس نوداد (سکوی اجتماعی خبر) به گزارش خبر فوری؛علی کریمی و محمدرضا ساکت در برنامه 90 درباره ابهام هایی حرف زدند که به چالش بزرگی برای فوتبال ایران رخ داده است. علی کریمی: دو سه ماه قبل سئوال هایی را مطرح کردم که فدراسیون به هیچ کدام از سئوال هایم پاسخ ندادند و صحبت هایی که کردم در راستای همان صحبت هاست. طرف صحبت های من آقای تاج هستند به عنوان ...
قصه گویی برای کودکان، هفت اصل مهم
می بینیم، قبل از خواب زمان خوبی برای تعریف قصه است. این زمان می تواند قبل از خواب شبانه یا خواب بعدازظهر باشد، البته نه در حالتی که کودک شما کاملا خواب آلود است و تمرکز کافی برای شنیدن قصه ندارد. حتی در طول روز هم، اگر زمانی را با فرزند خود هستید، تلویزیونی در کار نیست، مهمان ندارید و مثلا دور هم قرار است چای و شیرینی بخورید، در صورتی که فرزندتان آرام باشد و احساس می کنید پذیرا است، می توانید ...
حجاب اجباری به قدر قدرت و مصلحت شدنی است
.... برای مثال فرض کنید پانصدهزار زن خانه دار در یک کشوری شبکه راه انداختند. به یک شرکتی مثل سامسونگ گفتند مصرف انرژی دستگاه هایت C هست و باید به B برسد. با کارشناسان هم مشورت می کنند که آیا امکان اصلاح وجود دارد یا خیر؟ و اگر شدنی بود دو سال فرصت می دهند که اکر تغییر کرد که وسایلت را می خریم و الا تحریم می کنیم و از جایی دیگر می خریم. شرکت هم چرتکه می اندازد برای نگه داشتن این عده مشتری ...
اعدام نوعروس خائن / رازی سیاهی که 30 روز بعد از جشن ازدواج لو رفت
، ماجرا به پلیس Police و دادسرا گزارش و تحقیقات قضایی پلیسی برای کشف راز مرگ مرد جوان شروع شد. بررسی ها نشان می داد که مقتول و همسرش در سال 88 به عقد هم درآمده و یک ماه قبل مراسم عروسی شان را جشن گرفته و زندگی مشترکشان را شروع کرده اند. همسر مقتول که زنی 17 ساله بود، گفت: من و همسرم زندگی خوبی داشتیم و شب حادثه Incident او گفت حالش خوب نیست و تعدادی قرص آموکسی سیلین و مفنامیک اسید خورد و بعد ...
دستبند به دست نامرئی بازار
امروز بازار ارز تأثیرگذار بوده اند اما دیروز بازار ارز تهران پس از سال ها شاهد عملیات گسترده نیروی انتظامی بود. اقدامی که آه از نهاد طرفداران بازار آزاد بلند کرد اما در یک ساعت قیمت دلار را صد تومان کاهش داد. تصمیم هیئت وزیران صبح چهارشنبه بود که خبرگزاری ها از تصمیم دولت برای کنترل بازار ارز خبر دادند. ایلنا در این باره نوشت: اعضای دولت به بررسی مجموعه اقدامات پیشنهادی بانک ...