سایر خبرها
عماد مغنیه به روایت قاسم سلیمانی
را کور و بعثی ها را اخراج کرد مغنیه بود. اما در همه سال هایی که با هم طی کردیم یک بار ندیدم در صحبت هایش از خودش تعریف کند در حالی که او خالق بسیاری از پیروزی ها بود. سردار قاسم سلیمانی افزود: یک مرتبه که در جنوب لبنان جلسه ای برگزار کرده بودیم هر چند همه نام او را می دانستند اما او را نمی شناختند یک بار یکی از اعضا اعتراض کرد و گفت تو که هستی که هر روز به این جلسه می آیی و می روی باید ...
بلاتکلیفی 14 ساله کارخانه ماشین سازی تبریز
خانه کارگر استان با تاکید و درخواست برای رفع بلاتکلیفی بیش از 14 ساله کارخانه ماشین سازی تبریز تصریح کرد: متاسفانه بیش از 14 سال از برنامه واگذاری این کارخانه که یکی از صنایع مادر استان آذربایجان شرقی و کشور به شمار می رود، می گذرد و هنوز کار به نتیجه مطلوبی نرسیده، اصلاً در طول این سال ها نگاه کلانی به این موضوع انجام نگرفته است. وی ابراز کرد: عده ای اکنون ناآگاهانه به بهانه خصوصی سازی ...
70 درصد صنعت فرش ماشینی کشور در کاشان است
برای نجات این کارخانه خواهیم کرد. نصراللهی با بیان اینکه صنعت نساجی دچار تغییر و تحولاتی شده است، گفت: کارخانه هایی می توانستند به فعالیت خود ادامه بدهند که با تحولات روز به جلو حرکت کردند، همچنین وضعیت صنعت نساجی می توانست نگران کننده تر باشد. وی بیان کرد: می توانستیم به جای اینکه 900 میلیون دلار صادرات در صنعت نساجی داشته باشیم 2 یا 3 میلیارد دلار صادرات داشته باشیم اما در ...
گزارش تسنیم-2 و پایانی : جلسه پنج ساعته محاکمه حاکمان میانمار؛ همه آنچه در دادگاه بین المللی گذشت؟ +فیلم ...
دلایل موجود چگونه می توان ایشان را به دست داشتن در چنین جنایاتی محکوم کرد؟. در مورد سکوت خانم سوچی نیز باید گفت که ما دلایل کافی ارائه کردیم که خانم سوچی نه سکوت بلکه موضع گیری های لازم را اتخاذ کرده اند توجه داگاه را به پرونده لوبانگا که ایشان در قبال سربازگیری کودکان زیر 15 سال سکوت کرده بود و سپس مجرم شناخته شد جلب می کنم. در این قضیه برای دیوان محرز شد که ایشان قدرت توقف ارتکاب این جرم ...
جامعه قرآنی تشنه تجربیات اساتیدی همچون خواجوی است/ ضرورت انتقال این تجربیات به نسل جوان + عکس
...: مراسم ظهر دلنشین محمد خواجوی در حالی برگزار شد که بنا به اظهار نظر برخی از پیشکسوتان قرآنی حاضر در مراسم، جامعه قرآنی تشنه به تجربیات اساتیدی همچون وی است و این تجربیات باید به نسل جوان امروزی منتقل شود. مراسم ظهر دلنشین محمد خواجوی از پیشکسوتان قرآنی کشورمان عصر روز چهارشنبه، 25 بهمن ماه از ساعت 14:30 با حضور حافظان، قاریان، اساتید قرآن کریم و همچنین، جمعی از شاگردان و دوستان ...
داستان مرگ کودکان کرمانشاهی ادامه دارد/ نوزاد2ماهه قربانی سرما
. آن روزها یک ایران عزادار مردم کرمانشاه شد. خانه های زیادی تخریب شدند و خانه استیجاری زن باردار هم یکی از همان خانه ها بود. از فردای زلزله، چادر سرپناه روزهای تاریک زندگی شان شد. قرار بود بعد از 4 سال انتظار، پدر و مادر جوان صاحب فرزند شوند. حتی پیش از زلزله، بسیاری از لباس های نوزاد به دنیا نیامده را خریده بودند، لباس هایی که همه زیر آور ساختمان ماندند. روزها بعد ...
مادرخوانده های دنیای مخدرها
آزاد شد اما بسیاری از مخالفانش او را راحت نمی گذاشتند تا این که بالاخره در سال 2012 یک موتورسوار در کنار خیابان با شلیک دو گلوله به سرش او را در سن شصت و نه سالگی به قتل رساند. قبل از این که موتورسوار توسط مردم شناسایی شود به سرعت فرار کرد و قاتل هرگز مشخص نشد. اولین زن در مافیای ایتالیا گیزی وتال اولین زنی بود که موفق شد ریاست یک گروه مافیایی در ایتالیا را به دست بگیرد. او ...
جامعه شناس میلیاردری که جاسوس بود!+تصویر
مختلفی دارد که گاها تا سال ها توضیح و روشنگری در مورد همه ابعاد آن امکانپذیر نیست، چون که هر گونه افشای بی ضابطه اطلاعات می تواند به اخلال در کار تشکیلات امنیتی در ان پرونده خاص منتج گردد و در بعضی مورد ها کل دستاورد های اطلاعاتی آن پرونده را نابود کند. به همین علت، ورود افکار عمومی به این شکل به یک بحث کارشناسی-تخصصی در حوزه امنیت ملی و مطالبه برای باز کردن ابعاد یک چنین پرونده حساس و ...
جشنواره مومیایی ها در نیو فنلاند همزمان با جشن کریسمس
دهه ی گذشته، توسط رژه ها و فستیوال هایی که برپا شد، احیاء شده است. این جشنواره با نام مومیایی ها (Mummers)، ریشه در مراسم های اروپایی دارد؛ اما با گذشت قرن ها، نیو فنلاند نسخه ای منحصر به فرد خود را از این رسم ایجاد کرد. مردم، صورت و بدن خود را می پوشانند و صدای شان را تغییر می دهند. سپس به خانه همسایه ها رفته و همسایه، باید هویت آن شخص را حدس بزند. در همان شب، فردی با لباس اسب، که گاه از ...
داستان های عاشقانه عجیب ولی واقعی
جذابی را زیر آن ظاهر کثیف دید. ویک از او ساعت را پرسید و هر دوی آن ها به یک ساعت بزرگ که مقابلشان بود نگاه کردند و امی شروع به خندیدن کرد. آن ها چند دقیقه با هم صحبت کردند. امی متوجه شد که نام او ویک و کانادایی است. او بعد از یک سفر اشتباه بی خانمان شده است. بیشتر روزش را گدایی می کند، غذا می دزدد، هیچ پولی ندارد تا با هواپیما به خانه اش برگردد و هر شب زیر بوته ها می خوابد. وقتی دوست امی ...
سرقت های کوچک با چاشنی خشونت
روز با وقوع بیشتر جنایات باورنکردنی مواجه شوند که بسیاری از دلایل پشت هرکدام از این جرم ها وجود دارد. برادر، سارق، قاتل شهریور امسال در جریان سرقت از طلافروشی یکی از محله های شهرستان گچساران، استان کهگیلویه و بویراحمد، پدر و پسر طلافروش به قتل رسیدند و یکی دیگر از آنها مجروح شد. تحقیقات مقدماتی و بررسی دوربین ها نشان داد سارقان دومرد مسلح بودند که پس از سرقت بیش از هفت ...
پدران کارگردان، فرزندان بازیگر
خود به عنوان بازیگر استفاده می نمایند زیرا از چنان قدرت و اعتباری بهره مند می باشند که قدرت این کار را داشته و لازم نیست دلواپس افکار و نظرات دیگران در این خصوص باشند. به همین علت به ندرت اتفاق می افتد که بازیگری نوجوان بتواند در آوازه از والدین خود نیز پیشی بگیرد. اما این همان اتفاق نادری هست که در سال 1998 برای ارنی لایولی افتاد وقتی که نقش کوتاهی را در فیلم مرد شنی (Sandman) به دختر خود بلیک ...
کارت ورود به جشن های +18 برای کودکان
در همین فضای آموزشی، اتفاقاتی رخ می دهد که گاها با فرهنگ ایرانی مغایرت دارد. البته به گفته کارشناسان تربیتی و آموزشی، گذراندن ساعاتی از روز کودکان در کنار هم سن و سالان برای رشد فردی و اجتماعی شدنشان مفید است اما انچه امروزه رفته رفته می رود که به یک فرهنگ تبدیل شود؛ مُدگرایی و خرج تراشی های میلیونی در این مهدهاست. بیشتر بخوانید: جشن نداشته های تازه به دوران رسیده ...
جشنواره لوکارنو؛ فرصتی برای کشف استعداد ها
سیاه روایت چند روز از زندگی پیتر، نوجوان 17 ساله چکی است. این گونه فیلم های کم خرج که اغلب به زندگی نوجوانان می پرداختند در اروپای آن زمان بسیار رایج بود. اعطای جایزه اصلی به این فیلم از سینمای بلوک شرق، یکی از اتفاقات مهم عصر جنگ سرد در جشنواره های سینمایی به حساب می آید. در یکی دیگر از سال های مهم این دهه گلوبر روشا فیلمساز بزرگ برزیلی جنبش سینما نوو Novo با فیلم زمین محنت زده ...
ستاره هایی که بزرگ ترین کلکسیون های هنری را دارند
سینما آغاز کرد، در کنار آن نیز به فعالیت های مختلف دیگری مانند حفاظت از محیط زیست و آثار هنری دست می زد. یکی از بزرگ ترین اقدامات او، جمع آوری کلکسیون آثار هنری بود. او مشهورترین آثار هنری، در سبک های مختلف، را از نقاط مختلف جهان خریداری کرده و در خانه اش نگه می دارد. به عنوان مثال Takashi Murakami و Ed Ruscha از جمله هنرمندان معروفی هستند که می توانید آثارشان را در کلکسیون این ستاره مشاهده ...
اروین رومل که بود؟/مرگ انتخابی روباه صحرا
جهان گشود.پدر بزرگ و پدر رومل هر دو معلم مدرسه بودند و مادر رومل دختر یک خانواده صاحب منصب بود. پدر رومل در ابتدا یک افسر توپخانه بود که بعدها ، معلمی را برگزیده بود. پس از تاسیس امپراطوری آلمان در سال 1871 داشتن شغل نظامی به عنوان یک افسر ارتش برای جوانان آلمانی بسیار دلخواه و ایده آل بود. به این ترتیب رومل بنا بر توصیه پدرش به ارتش پیوست. او در سال 1910 به عنوان دانشجوی دانشکده افسری ...
ارکان تدلیس در عقد نکاح
دیگران را فریب می دهد. ممکن است که تدلیس از سوی زوج یا زوجه و یا شخص ثالث باشد، اکنون این پرسش پیش می آید که هر گاه تدلیس به وسیله شخصی ثالث واقع شده باشد؛ چنان که پدر یا مادر یا واسطه نکاح، صفاتی بر خلاف واقع برای یا شوهر ذکر کرده و طرف دیگر را ترغیب به ازدواج کرده باشند، آیا فریب خورده حق فسخ خواهد داشت؟ فقها در عقد نکاح، فریب کاری ولی زوج یا زوجه عاقد و حتی واسطه ازدواج را موجب خیار می ...
راز سیاه نوعروس جوان که 30 روز بعد از ازدواجش لو رفت
آموکسی سیلین و مفنامیک اسید خورد و بعد از چند ساعت حالش بد شد. همان موقع با خانواده شوهرم تماس گرفتم و با کمک برادرش او را به بیمارستان بردیم که این اتفاق رخ داد. در حالی که همسر و خانواده قربانی اصرار داشتند هر چه زودتر جنازه را تحویل گرفته و به خاک بسپارند؛ اما بازپرس جنایی دستور داد جسد برای آزمایش های سم شناسی به پزشکی قانونی منتقل و پس از نمونه برداری تحویل خانواده متوفی شود. ...
مروری بر زندگی مورد عجیب مرد فیل نما
به گزارش تابناک باتو ؛ جوزف کری مریک که به دلیل مشکل ظاهری چهره به مرد فیل نما معروف است در تاریخ 5 آگوست سال 1862 به دنیا آمده است. واقعیات تلخ زیادی در زندگی مصیبت بار این مرد انگلیسی وجود دارد که به غم انگیزترین آن ها در این مطلب اشاره شده است. مادر او زمانی که مریک بسیار جوان بود از دنیا رفت یکی از برادرهای مریک زمانی که مریک 2 ساله بود از دنیا رفت و دیگری زمانی که 8 ...
محکوم به پذیرش سیاست های تحمیلی هیچ کشوری نیستیم
؟ خاطرنشان کرد: ما در حال حاضر در منطقه ای هستیم که مجبوریم به طور همزمان با موارد مختلف مبارزه کنیم یکی از بزرگترین مشکلاتی که با آن روبه رو هستیم ترورییسم و مبارزه با آن است. البته این چیز خاصی برای یک کشور یا چند کشور نیست حتی بعضی از گروه هایی که در منطقه ظهور کردند فراتر از منطقه توانستند عملیات و حملاتی داشته باشند و انسان ها را به قتل برسانند. همان طور که در چند سال گذشته دیدیم در حملاتی که ...
بعضی دانشجوها شبیه برادران یوسف هستند!/ راه اصلاح از آموزش و پرورش می گذرد/ دانشجو قربانی است نه مقصر
دست به هر کاری بزنند تا این چهار سال یا صد و چهل واحد به اتمام برسد. من به شوخی به بعضی از دانشجوها می گویم که شما شبیه به برادران یوسف هستید که تصمیم گرفته بودند یوسف را به قتل برسانند ولی می دانستند که کار بدی است. گفتند یوسف را می کشیم و بعد از آن آدم های خوبی می شویم! دانشجو های ما هم همینطور هستند، با خودشان می گویند بگذار این یوسف خودمان را بکشیم و وارد دانشگاه بشویم ولی بعد از ...
این سرزمین عجایب کجاست؟
راوی از ترسش جرات بیرون رفتن از خانه را ندارد و ناهار و شامی که مرتب از طبقه بالا برای شان می آورند و سرانجام چهار آپارتمان خانواده راوی و موقعیت جغرافیایی شان و اینکه مادر راوی یکی از آپارتمان هایی را که مال اوست اجاره داده و به این خاطر ناچار است با مادرش و دخترش در یک آپارتمان زندگی کند و کف زمین یا روی کاناپه بخوابد و روزها ساعت ها در خیابان ها پیاده روی کند برای اینکه در خانه با مادرش تنها ...
کتاب شناسی و نقد الصحیح من سیره الامام علی علیه السلام
شبکه اجتهاد: نویسنده کتاب الصحیح من سیره الامام علی(علیه السلام) من الولاده الی الخلافه یا المرتضی من سیره المرتضی در 25 صفر سال 1364 ه. ق در روستای دیر قانون در منطقه جبل عامل به دنیا آمد و در روستای عیثا الجبل رشد کرد و بالید. خواندن و نوشتن را نزد پدر آموخت و تا سن 17 سالگی که در زادگاهش بود از کتاب خانه شخصی پدر استفاده های زیادی برد. از سال 1382ه. ق تا 1388 ه. ق را با مشغولیت به علوم دینی در ...
فیلم های تلویزیون در تعطیلات/ پخش 171;دل شکسته187; و 171;بوسیدن روی ماه187;
ساعت 14 از شبکه کودک پخش خواهد شد. در این فیلم خواهید دید: در یک روز سرد زمستانی در قطب جنوب، تخم از زیر پای پدر مامبل که شخصیت اصلی فیلم است جدا می شود و چند متری حرکت می کند. پدر مامبل این قضیه را از همه پنهان می کند تا این که مامبل به دنیا می آید. او از همان بدو تولد صدای بسیار بدی بر خلاف پنگوئن ها داشت و مدام با کوبیدن پای خود بر زمین می رقصید. او یک روز از خانه بیرون می رود و ...
10 نکته از زندگی حضرت فاطمه(س) به روایت رهبر انقلاب
خوابیدند و به عنوان زیرانداز فرزندان خود در خانه داشت و چیزی جز آن نداشت، به سائل داد و گفت ببر بفروش و از پول آن استفاده کن! این، شخصیت جامع الاطراف فاطمه ی زهراست.(1371/09/25) 4. دفاع یک تنه از حق مگر نمی گوییم که حتّی تورّم قدماها ؟ این قدر در محراب عبادت خدا ایستاد! ما هم باید در محراب عبادت بایستیم. ما هم باید ذکر خدا بگوییم. ما هم باید محبت الهی را در دلمان روزبه روز زیاد کنیم ...
تعامل و تقابل تاریخی اسلام و مسیحیت در غرب
دیگر از این فرقه ها بود. این رویکرد باعث شد تا از همان ابتدا، مسیحیت رویکرد خاصی در مواجهه با اسلام داشته باشد. دومین تلاقی اسلام و مسیحیت، برای کلیسای کاتولیک اروپا این بار حتی خونین تر اتفاق افتاد؛ چرا که صلیبیان هنگامی که به شرق آمدند، هیچ علاقه ای به گفتگو و تعامل از خود نشان ندادند. آنها تنها به فکر به دست آوردن اموال بیشتر، کسب مستعمرات وسیع تر و به کنترل درآوردن مناطق گسترده تر ...
معشوقه های آدولف هیتلر
که هیتلر در پناهگاهش خودکشی کرد، این دو در مراسم مختصری با هم ازدواج کردند و چند ساعت بعد جسد اوا براون نیز در کنار جسد هیتلر پیدا شد. اوا نیز به همراه هیتلر خودکشی کرده بود. ماگدا گابلز ماگدا گابلز همسر جوزف گابلز، وزیر تبلیغات حزب نازی بود. دلیل ازدواج این دو بیشتر به خاطر پیشرفت متقابل بود تا عشق حقیقی، اما با این حال ماگدا برای جوزف، شش فرزند به دنیا آورد. ...
از هر شش کودک در جهان یک نفر در مناطق جنگی زندگی می کند
مناطق درگیری ، باقی می ماند. برخی رویدادها که در کودکی اتفاق می افتد در طول عمر از یادها نمی رود و آسیب همچنان باقی می ماند. یکی از خطرناک ترین مناطق روی زمین برای کودکان ، کرانه باختری اشغالی است جایی که سال گذشته 14 کودک فلسطینی جان باختند و دست کم هزار کودک نیز زخمی شدند. از هر 5 کودک در خاورمیانه 2 کودک در مناطق جنگی زندگی می کنند. کشورهای سوریه ، عراق ، یمن و کرانه باختری اشغالی از جمله ...
مسافرت بردن نوزاد، نگرانیهای معمول والدین
سفر کردن با نوزاد می تواند ذهن هر پدر و مادری را به خود مشغول کند اما با آمدن بچه نمی توان خانه نشین شد و به سفر نرفت. سفر با نوزاد در صورت رعایت نکات لازم و پیشگیرانه می تواند لذت بخش نیز باشد. اطلاعات کاملی در رابطه با بیماری های نوزادان در سفرها، در دسترس نیست اما با توجه به اطلاعات موجود بیماری های شایعی که نوزادان در سفر به آن مبتلا می شوند به شرح زیر است: اسهال ...
زن جوانی که برای خودش هوو آورد!
زن جوان با مراجعه به مطب پزشک وقتی فهمید دچار بیماری سرطان شده و مهلت چندانی برای ادامه زندگی با شوهر و فرزندانش ندارد تصمیم گرفت پیش از مرگ برای شوهرش همسری انتخاب کند تا سرپرستی دختر و پسرش را به یک هووی مهربان بسپارد. اما پس از یافتن زنی برای شوهرش سرنوشت، ماجرای [...] زن جوان با مراجعه به مطب پزشک وقتی فهمید دچار بیماری سرطان شده و مهلت چندانی برای ادامه زندگی با شوهر و فرزندانش ندارد تصمیم گرفت پیش از مرگ برای شوهرش همسری انتخاب کند تا سرپرستی دختر و پسرش را به یک هووی مهربان بسپارد. اما پس از یافتن زنی برای شوهرش سرنوشت، ماجرای شگفت انگیزی را برایش رقم زد. زن جوان که به همراه شوهرش پشت در بسته دادگاه خانواده مجتمع صدر به انتظار شروع جلسه محاکمه نشسته با چشمانی اشک آلود زیر لب، خودش را به خاطر آوردن هوو برای خودش سرزنش می کند و مرد سعی می کند همسرش را آرام کند ولی موفق نمی شود. زن با لحن سرزنش باری به مرد می گوید: اگر مرا دوست داشتی پیشنهادم را قبول نمی کردی و زن نمی گرفتی، حالا باید مهتاب را طلاق بدهی وگرنه روی خوش در زندگی نمی بینی. مرد به اعتراض می گوید: من نه تو را طلاق می دهم نه مهتاب را. وقتی اصرار می کردم که لجبازی نکن و از خواستگاری دست بردار به خرجت نمی رفت و پافشاری می کردی تا اینکه دو دستی زندگی من و بچه هایمان را خراب کردی و حتی در حق همکلاسی ات مهتاب و بچه تو راهی اش هم ظلم کردی، حالا مرا کشیدی دادگاه که چه شود؟ چند بار به دست و پایت افتادم تا از زن گرفتن برای من بی خیال شوی اما تو چه کردی حالا وقت عقب نشینی است؟ ریحانه که آرام و قرار ندارد اشک می ریزد و می خواهد هر چه سریع تر وارد دادگاه شود. در همین هنگام منشی شعبه 244 دادگاه خانواده مجتمع صدر نام زن و مرد را می خواند و آنها را دعوت به حضور در دادگاه می کند. قاضی بهروز مهاجری در حالی که به اوراق پیش رویش نگاهی می اندازد از آنها می خواهد تا مشکلشان را شرح دهند.ریحانه 35 ساله _ با اشاره به پیچ و خم های زندگی اش می گوید: 14 سال پیش محمد به خواستگاری ام آمد. از آنجایی که همکارم بود تا حدودی او را می شناختم؛ جوان برازنده و باشخصیتی که در همان برخوردهای اول با خانواده ام خودش را در دلشان جا کرد و ازدواج کردیم. چنان خوشبخت بودم که همه فامیل آرزوی چنین زندگی سرشار از شادی ما را داشتند. با به دنیا آمدن دختر و پسرمان خوشبختی مان تکمیل شده بود تا اینکه با شنیدن یک خبر دنیا بر سرم خراب شد و مسیر زندگی ام تغییر کرد. در حدود سه سال پیش دچار یک بیماری شدم و پزشک معالجم پس از چند آزمایش اعلام کرد مبتلا به نوعی سرطان هستم و مهلت زیادی برای ادامه زندگی ندارم. شنیدن این خبر و دیدن جواب های آزمایش ها شوکه ام کرده بود نمی توانستم باور کنم که خوشبختی ام به پایان رسیده و لحظات زندگی ام مانند ساعت شنی هر ثانیه در حال تمام شدن است. تا مدتی در خودم فرو رفته بودم و با هیچ کس حرفی نمی زدم ولی یک روز به خودم آمدم و گفتم باید کاری کنم تا دختر و پسرم و همسرم که همیشه همدم و مونسم بوده اند پس از مرگم آسیب نبینند، به همین خاطر پیشنهاد ازدواج دوم را به همسرم دادم که ای کاش لال می شدم و هرگز چنین حرفی نمی زدم. مرد که برافروخته است رو به قاضی می گوید: زندگی ام را سیاه کرده بود جناب قاضی. بارها از او خواستم دست از رفتارهای بچگانه اش بردارد ولی گوشش بدهکار نبود. می گفت اگر مرا دوست داری باید هر چه می گویم گوش کنی ولی هر چه می گفتم بی فایده بود و مجبورم می کرد تا به حرفش گوش کنم و هنوز هم نمی توانم ناراحتی اش را ببینم ولی ... آن روزها رفتارش تغییر کرده بود در دنیای خودش بود و از همه حلالیت می طلبید، زندگی مان سرد و بی روح شده بود و نمی دانستم چه کنم؟ ریحانه ضمن سرزنش خود می گوید: درست است آقای قاضی هر روز به محمد اصرار می کردم تا در حضور من همسر دومش را انتخاب کند که بعد از مرگم مراقب او و مادر مهربانی برای فرزندانم باشد. شوهرم از رفتارهایم خسته شده بود ولی من مصمم بودم و وظیفه خودم می دانستم که به فکر آینده زندگی خانواده و جگرگوشه هایم باشم. با اینکه خانواده هایمان بشدت با کار من مخالف بودند ولی من در تصمیمم جدی بودم. بین دوست و آشنا و فامیل می گشتم تا زن وفاداری برای همسرم و مادر مهربانی برای بچه هایم پیدا کنم تا اینکه در یکی از مهمانی ها با همکلاسی ام مهتاب روبه رو شدم. از آنجا که مهتاب را بخوبی می شناختم نور امیدی در دلم تابید. او همانی بود که می توانستم خانواده ام را به او بسپارم. مهتاب مدیر یک مدرسه ربود و با وجود داشتن خواستگارهای بی شمار شوهر نکرده بود. رابطه ام را با او بیشتر کردم و پس از مدتی برای اقامت در هتل مشهد دو بلیت خریداری کردم و از او خواستم مرا همراهی کند تا به گردش و زیارت برویم. مهتاب که از همه جا بی خبر بود با من به این سفر آمد و با یکی از سخت ترین روزهای زندگی ام روبه رو شدم. برایم آسان نبود دو دستی زندگی ام را که لحظه به لحظه برایش زحمت کشیده بودم به دست زن دیگری که قرار بود هوویم شود، بسپارم ولی چاره ای نداشتم و به دلیل علاقه زیاد به محمد و عشق به فرزندانم خودم را کنترل کردم و با مهتاب حرف زدم. ریحانه که با یادآوری خاطرات گذشته غم در چهره اش موج میزد، ادامه می دهد: در آن شب ماجرای زندگی ام و تصمیمی را که داشتم برای مهتاب تعریف کردم و او که نمی دانست زنی که می خواهد برای همسرش زن دوم انتخاب کند من هستم با چنین تصمیمی بشدت مخالفت کرد و گفت به هیچ عنوان تصمیم درستی نیست و باید به آن زن گفت که چنین کاری نکند وقتی مخالفتش را دیدم ناگهان بغضم ترکید و با گریه و التماس همه ماجرا را برایش تعریف کردم و گفتم زنی که در جست وجوی هوویی برای خود است خود من هستم. باورش نمی شد من او را برای همسرم خواستگاری می کنم و از پیشنهادم بشدت ناراحت شد ولی وقتی حال و روزم را دید فرصت خواست تا در موردش فکر کند. محمد حرف های ریحانه را قطع می کند و می گوید: زندگی ام را جهنم کرده بود وقتی از سفر آمد و ماجرا را برایم تعریف کرد همه بدنم یخ کرد، برایم آسان نبود که فکر کنم قرار است او را از دست بدهم و پس از سال ها زندگی مشترک با زن دیگری ازدواج کنم ولی مخالفتم بی فایده بود با اینکه مهتاب دختر برازنده و مهربانی بود راضی نبودم زندگی او را هم خراب کنم ولی از اصرارهای ریحانه عاصی شده بودم، طفلک دختر و پسرمان هم از رفتارهای ما گیج شده بودند و وقتی دیدم راهی ندارم به ناچار تسلیم شدم. این بار ریحانه ادامه می دهد: وقتی جواب مثبت را از هر دویشان گرفتم به تدارک مراسم عقدشان پرداختم. روز ها و شب ها ی سختی بود ولی هر روز که می گذشت حس می کردم به روزهای آخر عمرم نزدیک می شوم، سکوت می کردم و نمی گذاشتم کینه در دلم ریشه کند سرانجام با برگزاری مراسم ازدواج همسرم با مهتاب همه مان در کنار هم زندگی جدیدی را شروع کردیم. روزهای خوب و خوشی را کنار هم داشتیم. گرچه واقعاً دیدن محمد در کنار مهتاب برایم راحت نبود ولی خودم خواسته بودم و نمی توانستم زندگی را برای آنها زهر کنم حتی با بچه هایم صحبت می کردم تا مهتاب را قبول کنند تا اینکه کم کم رابطه شان با مهتاب خوب شد. خوشحال بودم که توانسته ام همه چیز را سروسامان دهم و خیالم راحت بود که پس از مرگم زندگی خانواده ام از هم پاشیده نمی شود ولی افسوس که سخت اشتباه می کردم. ریحانه ادامه می دهد: یک سالی از زندگی مشترک با هوویم گذشت تا اینکه متوجه شدم او باردار شده است، تحمل این واقعیت خیلی برایم سخت بود سعی می کردم خودم را با کارهایم سرگرم کنم ولی هزار فکر و خیال در سرم بود تا اینکه در ادامه آزمایش ها نزد پزشک معالجم رفتم اما او من را به یک پزشک دیگر معرفی کرد. در دلم غوغایی برپا شده بود می خواستم بدانم فاصله ام تا مرگ چقدر است پزشک متخصص پس از انجام چند آزمایش از من خواست نزدش بروم تا خبر مهمی به من بدهد. با بدنی لرزان راهی مطب دکتر شدم و وقتی نتیجه آزمایش را داد انگار گوش هایم نمی شنید و شوکه بودم. دکتر چند بار تکرار کرد و گفت: شما هیچ بیماری خاصی ندارید و مبتلا به بیماری لاعلاجی نیستید آزمایش های قبلی به اشتباه سرطان را نشان داده است . با شنیدن حرف های دکتر به جای خوشحالی غمی به دلم نشست. این بار مرد روبه رئیس دادگاه می گوید: جناب قاضی از آن پس ریحانه هر روز دعوا و جنجال راه می انداخت و به مهتاب بیچاره طعنه می زد من هم مجبور شدم به ناچار برای امنیت مهتاب خانه جداگانه ای فراهم کنم ولی هرگز وجدانم اجازه نمی داد از او جدا شوم، ریحانه باید فکر همه چیز و همه احتمالات را می کرد باید احتمال می داد اگر زنده بماند تحمل این وضع را خواهد داشت یا نه؟ خودش با اصرار مراسم عروسی ما را تدارک دید و حالا چطور زن بی گناه را طلاق بدهم و آواره اش کنم. خوشحالم که ریحانه بیماری ندارد و آزمایش ها اشتباه بوده ولی نمی توانم چشمم را به مهربانی های مهتاب ببندم در حالی که منتظر تولد فرزندش هستیم. من نه حاضرم مهتاب را طلاق بدهم و نه از ریحانه جدا شوم ولی او هر لحظه ما را تهدید می کند و می گوید اگر مهتاب را طلاق ندهم خودش را می کشد. آقای قاضی شما بگویید چه کنم؟ ریحانه با چهره ای برافروخته در جواب شوهرش می گوید: من طاقت این زندگی را ندارم نمی توانم آنها را کنار هم ببینم. من اشتباه کرده ام و تاوانش هر چه باشد می دهم ولی باید بین من و مهتاب یکی را انتخاب کند اگر می خواهد با مهتاب باشد باید همه حق و حقوق و مهریه ام را بپردازد و طلاقم دهد در غیر این صورت من هم نمی توانم حضور هوو را در زندگی ام تحمل کنم. قاضی بهروز مهاجری با شنیدن گفته های این زوج احساس می کند با پرونده عجیبی روبه رو است و گرفتن تصمیم درباره این ماجرا هر چند مشکل به نظر می رسد ولی پرونده را در دستور کارش قرار می دهد تا پس از بررسی های لازم، رأی صادر کند. منبع: روزنامه ایران درج شده توسط : دبیر سرویس خبر میرملاس ...