سایر منابع:
سایر خبرها
بزرگترین هواپیمای ساخت انسان با نام هیولای استراتولانچ را بشناسید!
رفت، من کلاس دوم دبستان بودم. شب پرتاب او، 12 آپریل 1961، من به حیاط منزل مان رفتم و با نگاه به آسمان سعی کردم کپسول فضایی او را در میان ستارگان بالای سرم، بیابم. من نیز آن شب مانند میلیون ها نفر دیگر، غرق در افکار و اکتشافات فضایی خودم شدم.”
صحنه های دردناک شبی که امدادگران کنار اجساد مسافران هواپیما مرگ ماندند+ گفتگو
برف در منطقه ای که هواپیما سقوط کرده بین 50سانتی متر تا یک متر متغیر است و برای یافتن پیکر جانباختگان باید برف زیادی را کنار زد. بهمن بخش زیادی از هواپیما را مدفون کرده است، به همین دلیل هنوز هم جعبه سیاه هواپیما پیدا نشده است. هوا تاریک شده بود که به محل رسیدند. کوله بار خود را بسته بودند و برای کمک به دل خطر زدند تا شاید بتوانند تسکینی باشند برای دل داغدیدگان حادثه هواپیما؛ هیچ چیز و ...
نظرات در مورد دکتر نوروزیان
آفتاب نیوز : این مطلب توسط یکی از متقاضیان پکیج رشد مو دکتر نوروزیان که میتوان گفت جز اولین نفراتی بودند که این پکیج رو استفاده کرده و نتیجه دلخواه را گرفته اند به سایت مرکز اطلاعات دکتر نوروزیان ارسال شده است که بهتر دیدیم این مطلب را با شما به اشتراک گذاشته تا از تجربیات ایشان استفاده نمایید. دکتر نوروزیان رو از حدود 6 سال پیش میشناختمشون همون زمانی که داروخانه ایشان در نزدیکی ...
دغدغه های رنگی در محیطی تیره
...؛ کارتنی که تفکیک نشده، آن را دور ریخته باشند. در ویدیوآرت هم، لحظه ای هست که خودم از روی زمین کارتنی را برمی دارم. می خواستم سرنوشت آن کارتن را تغییر بدهم. کارتن ها را از زیرپای مردم برمی داشتم. از روزی که کارتن را شناختم با دنیای جدیدی آشنا شدم. سازمان پسماند رفتم، خانه ی آخال را دیدم که پر از زباله های کارتنی بود و کلی مطالعه کردم. من قبلاً جداسازی زباله را ...
هشت سال دفاع مقدس؛ نگینی درخشان در تاریخ حماسه و پایداری
بعد هم مرا بغل کرد و یک دل سیر گریه کرد. همان شب به کرج برگشتیم. چند ماهی در خانه مادر بزرگ گذشت. روزها یکنواخت و کسل کننده بودند. در آشپزخانه صندوق های چوبی بزرگی داشتند که ظروف و وسایل آشپزی را داخل آنها می گذاشتند. داخل یکی از صندوق ها قلک سفالی کوچکی پیدا کردم. هیجان زده بودم. قلک را شکستم و مقداری پول برداشتم و بقیه را سرجایش گذاشتم. با آن پول که فکر نمی کنم بیشتر از 15 تومان می شد دو سیخ ...
حاشیه نگاری اردوی جذاب انجمن های اسلامی در مشهد مقدس/ در حسرت یک سوت بلبلی!
قاطی می کردیم. سرانجام ساعت 2 بامداد جلسه به اتمام رسید؛ در حالی که چشم های نیمه باز نمایندگان دانشگاه ها از زور بی خوابی تبدیل به یک خط ممتد شده بود. در راه بازگشت به اسکان، سرِ خوابیدن یا نخوابیدن با خودم کلنجار می رفتم. از یک طرف می خواستم استراحت کنم و آخرین تنظیمات متن مطالبه را به صبح واگذار کنم و از طرفی یاد شب های امتحان بودم؛ که سابقه نداشته شبِ امتحان به امیدِ بیداریِ صبح خوابیده ...
جناب آقای آیت الله خامنه ای، لطفاً پاکسازی کنید
"اولین چیزی که برای انسان هست آزادی بیان است." آیت الله خمینی سخنرانی، 5 آبان 1357، پاریس "مطبوعات در نشر همه حقایق و واقعیات آزادند". آیت الله خمینی مصاحبه با پائزهسرا، 11 آبان 1357، پاریس انتخاب خبر: مقاله ای را که در زیر با هم می خوانیم، آقای دکتر هوشنگ امیراحمدی به بهانه جواب به نامه آقای مهدی کروبی به آیت الله خامنه ای نوشته است. در این "نامه"، ضمن قدردانی و نقد از برخی بیانات آقای کروبی و رد مواضع اصلاح طلبان، و غیر عملی دانستن(در آینده قابل پیش بینی) طرح های "براندازی" و یا "رفراندوم" برای تعیین نوع حکومت، دکتر امیراحمدی از آیت الله خامنه ...
روی خط آفتاب
خصوص بیشتر دقت نمایند. 1103- اینجانب یوسف رستمی ساکن پاکدشت با 32 سال سابقه کار که شب کاری هم بوده اکنون بازنشست شده ام. برای من یک میلیون و سی و پنج هزار تومان حقوق در نظر گرفتند. من به کجا باید شکایت ببرم؟ بعد از این همه کار و تلاش این حقوق من باید باشد؟ (23/11) 1106- شهید عباسی دوران با پای گچ گرفته به جنگ رفت آن هم با هواپیمای فانتوم، من آن موقع مهندس پرواز بودم که وی به ماموریت رفت ...
آتش نشانان پلاسکو: بارها اشهد مان را خواند یم + عکس ها
خیلی سخت می گذشت. من خود م زیر آوار ماند ه بود م. چطور نجات پید ا کرد ند ؟ ما مرگ را به چشم می د ید یم، همه رفته بود ند و من جزو گروه آخر بود م که از ساختمان بیرون می رفتم، سوار بالابر شد م، سرم را د اخل ساختمان کرد م و د اد زد م که کسی ماند ه یا نماند ه که آقای واعظ پور آمد و سوار شد . اگر نمی آمد ، الان او را هم ند اشتیم، نرد بان از بد نه ساختمان که جد ا شد ، 20متر ماند ه ...
هنرکار: اخبار رسمی یک چیز می گوید، واقعیت چیزی دیگر
... هنرکار: طبیعتا. من به برخی جزئیات فکر کرده بودم که امکانش در خانه نمایش فراهم نبود. در اجرای شانو یا جای دیگر، شاید کارهایی را که نتوانستم در این جا انجام دهم، بتوانم عملی کنم. هر چند در مورد ریختن آب، خیلی نیازی به این شیوه برخورد ناتورالیستی نمی بینم گرچه شاید بتواند منجر به تاثیرگذاری بیشتر شود. از این جهت می گویم نیازی نمی بینم که کلا استیج آف و رویداد بیرون صحنه را دوست دارم ...
وقتی دلتنگ خانه باشیم
بودم به میدانی که جنگاورانش تخته سنگ ها بودند و سر از تن شان جدا می کردم و پیش می رفتم. هر چه داد می زدند گوش هایم کر شده بودند و چیزی نمی شنیدم. (علیخانی،1396 :143) تصاویر آوارگی کردها بعد از ناکامی قیامشان و خشونتی که عامدانه علیه آن ها اعمال می شود، در جای جای رمان دیده می شود. خلیل عبدویی، نماینده روایت آوارگی ها و تبعیدی است که قومی داشته اند. شخصیت اصلی رمان، در واقع تصویری است ...
اینستا + گردی
، چطوری می خوای اسلحه دست بگیری؟ دوباره گفتم عین دفعه های قبل از پسش برمیای. بغض همه وجودمو گرفته بود؛ اما گفته بودی گریه نکنم! گریه نکردم سست نشه پات. گریه نکردم با خیال راحت بری!از راه پله که پیچیدی درو بستم و رفتم تو اطاقت، از پشت پنجره دیدم که رفتی، ترک موتور دوستت نشستی و رفتی. من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود. امروز یک سال از آن آخرین نگاه قشنگت می گذره! باورم نمیشه بی تو چطور زنده ام ...
به دنبال نشانی از پدر/ وقتی 36 سال از شهید زنجانی خبری نیست
ها هاله ای از نور می دیدم. احساس می کردم چشمانی منتظرم هستند. چیزهایی می دیدم که باورم نمی شد. بیشتر رزمنده ها یا پا نداشتند یا دو دست، یا دو چشم یا... . همه اینها نگرانم می کرد. به تنها اتاق باقی مانده رسیدم. نزدیک تر رفتم. سرم را داخل بردم. صدای مناجات لطیف و عاشقانه ای هر لحظه مرا به خودش نزدیک تر می کرد. بوی عود به مشامم رسید. تک دستی که یک انگشتری عقیق، درست مثل انگشتری پدرم، بر انگشت داشت رو ...