سایر خبرها
کشورهای مختلف با فرقه های مُخلّ نظم و قانون چگونه رفتار می کنند؟ +تصاویر(16+)
گذاشتند و بقایای جسد را در دریاچه کاواگوشی انداختند. چند روز قبل از ربوده شدن کاریا، او چند تماس تلفنی تهدیدآمیز دریافت کرده بود و بعدها در خانه او یادداشتی پیدا کردند که نوشته بود: " اگر من ناپدید شدم، آئوم شینریکیو مرا دزدیده است." در نهایت با تجمیع گزارش های مختلف درباره نقش فرقه آئوم در زنجیره ای از جرایم، بلاخره در مارچ 1995 پلیس تصمیم گرفت هجومی همزمان و سراسری را به تمامی تشکیلات ...
اظهارات برادر خلبان هواپیمای آسمان در شبکه دنا/برادرم 42 سال سابقه پرواز داشت
هواپیمایی سبک و سنگین. فولاد تصریح کرد: بعد از اینکه از هوانیروز بیرون آمدند در هواپیماهای غول پیکر توپولف سه سال کار کردند، سه سال در خطوط هوایی هند بر فراز اقیانوس هند و خطوط استوا پرواز کردند ایشان توکل و مهارت زیادی داشتند. وی اضافه کرد: هر وقت می گفتم برادر کنار بزار و به زندگیت برس می گفت می ترسم کنار بگذارم مشکلی برای مردم پیش بیاید و باید تجربه کاریم را تا جان در بدنم دارم ...
زنان مبتلا به ایدز چگونه زندگی می کنند؟
هم منتقل کرده. او درباره ماه های ابتدایی آگاهی اش از بیماری می گوید: ماه های اول خودم را در اتاق حبس می کردم و فراموشی گرفته بودم و حالت توهمی داشتم. وقتی فهمیدم مثبتم، وصیتنامه ام را نوشتم و تمام حساب و کتاب زندگی ام را سامان دادم تا مبادا به کسی بدهکار بمانم. اما حالا سمیه تا حدی توانسته با بیماری اش کنار بیاید: بعد از اینکه اطلاعات کافی درباره این بیماری پیدا کردم متوجه شدم با خوردن ...
ابتلای 104 زن و دختر جوان به ایدز توسط مرد شیطان صفت + فیلم و عکس ها
حالا اما یکی از همان کفتارها می گوید با 104 زن و دختر رابطه برقرار کرده ولی به آن ها نگفته که به ایدز مبتلا است. به نقل از بی بی سی انگلیسی، قرار است در هفته جاری حکم اریک انیوا، مرد اهل کشور مالاوی، صادر شود که خودش شخصا به گزارشگر BBC گفته بود که با ده ها دختر نوجوان طی مراسمی "آیینی" رابطه برقرار کرده است. بازداشت به دستور مستقیم رئیس جمهور پس از آنکه اریک انیوا (Eric ...
فرجام تلخ زندگی مرد زن نما پیش از دستگیری
می کرده، کیوان بوده است. اذیت های سریالی دوست لاینی 2 بهمن امسال، زن جوانی به شعبه هشتم بازپرسی دادسرای امور جنایی تهران رفت و از مردی شکایت کرد که برای او مزاحمت های سریالی ایجاد کرده بود. او به بازپرس گفت: مدتی قبل در شبکه لاین با زن جوانی آشنا شدم بعد از یک سال به دیدن او رفتم و تازه آن موقع بود که متوجه شدم او یک مرد است. خواستم رابطه ام را با کیوان قطع کنم که شروع به ...
فرجام تلخ زندگی مرد زن نما
، کیوان بوده است. اذیت های سریالی دوست لاینی 2 بهمن امسال، زن جوانی به شعبه هشتم بازپرسی دادسرای امور جنایی تهران رفت و از مردی شکایت کرد که برای او مزاحمت های سریالی ایجاد کرده بود. او به بازپرس گفت: مدتی قبل در شبکه لاین با زن جوانی آشنا شدم بعد از یک سال به دیدن او رفتم و تازه آن موقع بود که متوجه شدم او یک مرد است. خواستم رابطه ام را با کیوان قطع کنم که شروع به تهدید کرد ...
داستان زندگی شگفت انگیز یک صخره نورد
، مادرش را صدا زد و مرا با انگشت به او نشان داد. مادرش فورا او را تنبیه کرد و برد. رفتم داخل فست فود تا از سرویس بهداشتی استفاده کنم. پس از این که خارج شدم، کودک را با برادر، پدر و مادرش دیدم. وقتی برمی گشتم، کودک بی خودی می خندید و مرا مسخره می کرد. همین طور با انگشت مرا نشان می داد که به طرف او رفتم و گفتم: بس کن! اصلا خنده دار نیست! البته او انگلیسی متوجه نمی شد، اما خب پدرش بلند شد و ...
پدرم رئیس سازمان صداوسیما بود
مهسا یک متن کاملا تراژدی هم بدهی طنز اجرا می کند. پارتی داشتم پارتی داشتم(می خندد) پدرم رئیس سازمان صداوسیما بود(می خندد) نه من سال 87 یک تئاترکودک عروسکی بازی کردم که هم عروسک گردانی می کردم هم صدایش را می گفتم. یکی از دوستانی که آن زمان کار کودک تلویزیون انجام می دادند. شماره مرا گرفتند و گفتند ما برای کار تلویزیونی به چنین کسی احتیاج داریم بعد به شبکه یک معرفی شدم و برنامه خاله ...
ربایندگان آشنا
فیلمبردار جوان که قربانی نقشه آدم ربایی برادرانش شده بود، به عنوان معتاد به یک کمپ ترک اعتیاد سپرده شد اما زمانی که نتوانست به مسئولان کمپ ثابت کند اعتیاد ندارد، دست به اعتصاب غذا زد. 15 روز قبل مرد جوانی به دادسرای جنایی تهران رفت و از ربوده شدنش توسط دو برادرش و 4 کارگر کمپ خبرداد. او گفت: من فیلمبردار و خواهرزاده یکی از کارگردان های سرشناس ایران هستم. علاوه بر فیلمبرداری، در کار ...
هشت سال دفاع مقدس؛ نگینی درخشان در تاریخ حماسه و پایداری
بعد هم مرا بغل کرد و یک دل سیر گریه کرد. همان شب به کرج برگشتیم. چند ماهی در خانه مادر بزرگ گذشت. روزها یکنواخت و کسل کننده بودند. در آشپزخانه صندوق های چوبی بزرگی داشتند که ظروف و وسایل آشپزی را داخل آنها می گذاشتند. داخل یکی از صندوق ها قلک سفالی کوچکی پیدا کردم. هیجان زده بودم. قلک را شکستم و مقداری پول برداشتم و بقیه را سرجایش گذاشتم. با آن پول که فکر نمی کنم بیشتر از 15 تومان می شد دو سیخ ...
جناب آقای آیت الله خامنه ای، لطفاً پاکسازی کنید
"اولین چیزی که برای انسان هست آزادی بیان است." آیت الله خمینی سخنرانی، 5 آبان 1357، پاریس "مطبوعات در نشر همه حقایق و واقعیات آزادند". آیت الله خمینی مصاحبه با پائزهسرا، 11 آبان 1357، پاریس انتخاب خبر: مقاله ای را که در زیر با هم می خوانیم، آقای دکتر هوشنگ امیراحمدی به بهانه جواب به نامه آقای مهدی کروبی به آیت الله خامنه ای نوشته است. در این "نامه"، ضمن قدردانی و نقد از برخی بیانات آقای کروبی و رد مواضع اصلاح طلبان، و غیر عملی دانستن(در آینده قابل پیش بینی) طرح های "براندازی" و یا "رفراندوم" برای تعیین نوع حکومت، دکتر امیراحمدی از آیت الله خامنه ...
برخورد لاجوردی با منافقین مثل فرزندانش بود/ روزی که صانعی عمامه اش را بر زمین کوبید
؟ آقای لاجوردی مسئول نگهداری از اینها بود. یادم هست وقتی رحیمی را گرفتند، من در طبقه دوم مدرسه بودم که دیدم یکی از جوان های انقلابی پشت گردن او را گرفته و مثل یک گربه او را به داخل مدرسه آورد و در یکی از اتاق ها زندانی کرد. * تو کلاس ها نگهداری می شدند یا جای خاصی بود؟ این افراد در کلاس ها نگهداری می شدند تا اینکه بعدا در زیرزمین مدرسه، فضایی برای نگهداری آنها در نظر ...
هنرکار: اخبار رسمی یک چیز می گوید، واقعیت چیزی دیگر
صورت گرفته است. می رسم به سوال دومت، پرسیدی این آداپتاسیون چطور شکل گرفت. وقتی به ایران برگشتم، متوجه شدم شهرام زرگر، ترجمه ای بسیار خوب از این متن منتشر کرده است و تصمیم گرفتم به جای آن که خودم ترجمه کنم، ترجمه شهرام را به عنوان پایه کار در نظر بگیرم. از او اجازه گرفتم و شروع به تحقیق کردم. مقدار زیادی از مسیر برایم روشن بود چون می دانستم کجا زندگی می کنم و می دانستم آدم های نمایشنامه ...
وقتی دلتنگ خانه باشیم
خواهد به هویت اصلی شخصیت در قالب سجل تبدیل شود. اطلاعاتی که شخصیت می دهد، همگی به جز نام پدر اشتباه است. اسم؟ حسن. شهرت؟ مات نگاهش کردم. چی باید می گفتم. فکر کردم الان است که لو بدهم کی هستم و امنیه ها بریزند سرم. پرسیدم شهرت؟ جوابی نداشتم. امنیه ای که مرا آورده بود، جواب داد: حاجی گفتند بنویسید مهاجر. نام پدر؟ علی. متولد؟ قزوین. ...