سایر منابع:
سایر خبرها
رنجنامه یک جانباز
...> توصیف همسر نخستین هدیه ای که به همسرم دادم تابلوی دست نوشته ای حاوی جمله بعد از خدا تو سزاوار ستایشی، پروین بود. حماسه هفت ارتشی در اوایل جنگ عراقی ها پیکر بی جان یک زن ایرانی را در جاده آبادان از تیر برق آویزان کرده بودند، 7 ارتشی شهید شدند تا توانستند پیکر آن زن که ناموس همه ما بود را پایین بیاورند. خدا روزی را نیاورد که دوباره ایران مورد تعرض قرار گیرد. ...
آزمایش خون، راز چهل ساله فرزندخوانده را فاش کرد
بیشتر شد. یک روز، آخر تصمیم گرفتم که همه اینها را از پدرم بپرسم. پیش او رفتم و همه اینها را گفتم. توقع داشتم که او همه ذهنیت من را خراب کند و بگوید که اشتباه می کنم، اما در عین ناباوری به من گفت که تو بچه واقعی ما نیستی و ما تو را چند سال پیش از یک شیرخوارگاه به فرزندی قبول کردیم. وقتی این موضوع را شنیدی چه حالی داشتی؟ راستش انگار منتظر همین جواب بودم. کمی جا خوردم، اما خیلی زود با ماجرا ...
مسئولان خود دیندار باشند بعد مردم را به دین دعوت کنند/ باید گوش به فرمان رهبری باشیم تا از گردنه ها عبور ...
، قانون دیگری ندارد! فرض حرب من الله، قانون دیگری می خواهد؟ فرمودند نه. گفتم پس شما بفرمایید چرا دادگستری اصلا به امر ربا دخالت نمی کند، میگوید فعلا کاری نداشته باشید تا بعد. دو سه بار امام نهیب زد، خدا رحمت کند مرحوم شهید بهشتی را دو سه هفته دادگستری را بستند. در بین این همه کشته و شهید، یک شهید را پیدا کنید برای خاطر رفاه خودش رفته باشد شهید شده باشد. اینها همه برای دین رفتند و شهید شدند ...
شیمیایی بود و با رفتنش به سوریه موافقت نشد + عکس
نمی خورد. به خواهرهایم گفته بود بعد از شهادتم قدر و منزلتم به خوبی مشخص می شود و مردم می فهمند من چه کسی بوده ام. واقعاً هم همین طور است و من خیلی چیزها را نمی دانستم و تازه بعد از شهادت متوجه کارهایش شدیم. مثلاً یک روز فرزند شهیدی سر مزارش آمد و خیلی بی تابی می کرد. دلیل بی تابی اش را که پرسیدم گفت شما نمی دانید ایشان 11 خانه برای روستائیان نیازمندان ساخته بود. گروهی داشتند و با افرادی که تمکن ...
ناشنیده هایی از آخرین ساعات زندگی شهید مهدی باکری
ساعت 00:8 صبح، تیپ احمدبن موسی(ع) محل خود را ترک و عقب نشینی کرد و 30 دقیقه بعد به فرمانده لشکر [31 عاشورا] خبر شهادت فرمانده گردان امام حسین(ع) (برادر اصغر قصاب) را اعلام می کنند. ساعت 00:9 صبح اعلام کردند که تیپ قمر بنی هاشم(ع) نیز عقب آمده است. در سمت جنوب خطوط عملیاتی، نیروهای لشکر8 نجف تا ظهر در کنار پل ابوعران ماندند و نیروهای گردان سیدالشهدا(ع) از لشکر 31 عاشورا نیز به درگیری خود ...
شهید مرادخانی به آرزویش رسید/ادامه راه شهدا ارج نهادن به حضرت زینب (س) است
شهادت را کی داد هر چه امروز می گویم تو فیلم دیدم همه خبر شهادت را داشتند جز من و دخترام، شب شهادت همسرم یکی از همسایه ها تا دم در می آید اما جرات نمی کند خبر را بدهد،روز سه شنبه خبر شهادت همسرم را دادند من از جمعه احساس خفگی می کردم، آخرین تماسش ساعت 12 ظهر پنج شنبه بود، زنگ زد گفت" عیدی ها رو دادی، گفتم نه ایام فاطمیه است،گفت یه جوری بده، زهرا نوعروس بود به رسم زنجانی ها باید عمل می کردم. ...
ضعیف بودن پشتیبانی در عملیات خیبر/ با اخلاص ترین افراد در واحد تخریب حضور داشتند
رفتم و نذری را که در جبهه کرده بودم را توضیح دادم، ایشان گفتند: اگر پدرت راضی نباشد نذرت درست نیست، خدمت پدر برو و ببین ایشان راضی هستند یا نه؟ ، به خانه برگشتم و برای پدرم قضیه را توضیح دادم و ایشان گفتند که من از نذر تو راضی نیستم. صالحی شریفی با بیان اینکه در دوم اردیبهشت 66 ازدواج کرده است، اظهار کرد: در زمان جنگ به یکی از دوستانم گفتم: اگر حتی یک روز از جنگ باقی بماند من در آن روز ...
محمدرضا رفت بهشت زهرا و دیگر برنمی گردد! + عکس
گلوله خورد وسط شون و همان جا توی سوله شهید شدند ... رفیقت محمدرضا تعقّلی هم دو روز بعد از مجروحیت تو، داشت توی سنگر نگهبانی می داد که یه خمپاره 60 اومد توی سنگرش و شهید شد ... از راست به چپ: حمید داودآبادی و شهید محمدرضا تعقلی "محسن شیرازی" از بچه های باحال گردان حمزه، شنیدن خبر شهادت محمدرضا را این گونه تعریف می کرد: عملیات والفجر هشت که تمام شد، شنیدم بچه ...
علی؛ شهید فتح خرمشهر
که گفت، صدایش کردم. گفتم: پسرم تو هنوز 12 سالت است؛ می خواهی بروی جبهه چه کار، غیر از اینکه جلوی دست و پای سایر رزمنده ها را بگیری چه کاری می توانی انجام بدهی؟ پدر علی واعظی فرد، خردسالترین شهید قزوینی دفاع مقدس، ادامه می دهد: این را که گفتم، علی سرش را انداخت پایین و رفت توی زیرزمین و خوابید. آن روزها علی هنوز تکلیف نشده بود؛ اما به خواست خودش، هر روز برای نماز صبح بیدار می شد. صبح همان روز مادرش ...
امیدوارم خدا مهدی قائدی را شفا دهد
کار بزرگ ناراحت باشی . در مورد وضعیت مهدی قائدی هم از شما سوالی شد؟ پدر احمدرضا شاکر گفت: در مورد مهدی همیشه مردم از من سراغ می گیرند و هرچه من می دانم آن چیزی است که مردم خبر دارند . امیدوارم خدا او را شفا دهد و این دعا را در حق همه بیمارها انجام می دهم و همین دعا را هم برای قائدی دارم . به آنها هم گفتم من در مورد قائدی همین قدر می دانم که حالش خوب است و زیر نظر ...
رفاقت با آیت الله جنتی را به احمدی نژاد ترجیح می دهم/ به نوبخت گفتم متهم ردیف سوم اعتراضات اخیر شما ...
خبر نداری؟ گفتم بله با پرواز رفته اند گرگان. من هم در پرواز بودم که نرفتم. گفت: خبر دیگری نداری؟! گفتم ابراهیم چی شده؟ گفت گم شدند! گفتم چگونه گم شدند هواپیما یک ساعت پروازش طول می کشه. و استحضار دارید که دو سه روز برای یافتن هواپیما چه گمانه زنی هایی شد که کجا افتاده است؟ و بعد هم کلی بحث راجع به آن مطرح شد. هواپیما سقوط کرده بود. قندهاری انسان شریفی بود، نماینده مردم گلستان و رحمان دادمان عزیز هم در آن پرواز به شهادت رسیدند. در کنار دیگر نماینده های شریف استان گلستان و دیگر همراهان.خدا رحمتشان کند. ...
با زبان خوش باید معلمی کرد، نه با چوب
از معلم های قدیمی و راه و روش تدریشان می گوید: یک معلم بود به جای اینکه به بچه ها درس بدهد، سر آنها داد می زد. چند روز غیبت کرد و من رفتم سر کلاسش و با بچه ها با ادب و متانت و بدون داد و هوار رفتار کردم. آنها گفتند که چقدر خوب است که شما معلم ما باشید. همه شاگردانم معلم، مهندس و استاد دانشگاه شده اند یکی از دانش آموزان من معلول بود و فقط سر و دستش حرکت می کرد؛ او حالا یک پزشک است ...
گفت وگو با نقاش چهره شهدا/ هیچ وقت چهره زن بی حجاب نکشیدم
مجموعه نقاشیهایی از ذوالجناح (اسب امام حسین علیه السّلام) را می کشم؛ من از کودکی کتابهای مقتل را مطالعه می کردم و پدرم نیز در مجالس روضه، مقتل خوانی می کرد. همسر شهیدکاوه گفت: این زیباترین نقاشی ای است که تا کنون از همسرم دیده ام *درباره حضور در مراسم شهید کاوه و کشیدن نقاشی از چهره ایشان توضیح دهید. در کشیدن نقاشی شهید کاوه سعی کردم چهره ایشان را جوان و شاداب بکشم؛ وقتی که ...
گزارش مصور از سی امین گردهمایی گردان کربلای اهواز
که از نوزده سالگی به صورت بسیجی عضو گردان شده بود، درباره اهمیت برگزاری این گردهمایی گفت: بهترین جایی است که همرزمانش را می بیند و بعد یادی از شهدا به میان می آید. از طرفی حالا دوستان با بچه هایشان به این مراسم می آیند که شنیدن آن رشادت ها برای نسل جوان پند آموز است . چند سرباز وظیفه داخل یک چادر مشغول نوشتن اسامی و مشخصات مدعوین بودند. من از یکیشان پرسیدم : الان چه حسی داری که این همه ...
نجفی به خاطر برنامه برج میلاد به دادسرا احضار شد
نداریم و این امر طبیعی است، اما برخی از دوستان خود ما باید مراقب باشند حرف های آن ها از زبان این افراد خارج نشود . راهکار بهزاد نبوی برای بستن پرونده انتخابات در سال 88 بهزاد نبوی گفت: در زندان و حدود یک ماه بعد از انتخابات من را برای بازجویی بردند. یک سوال مکتوب روبه روی من قرار دادند. شورای نگهبان نتایج انتخابات را تأیید کرده است، نظر شما چیست؟ پاسخ مکتوب دادم: با وجود ...
"بدر" عملیاتی با پیچیدگی های خاص/ روایتی از بچه های باصفای گردان یا رسول از لشکر 25 کربلا
ظاهر مخروبه داشت با وجود بچه های بی ریا و باصفایش به همه ساختمان های مجلل امروزی می ارزید. بگذریم... شهید تیموریان همانند دیدارهای قبلی با صفا بود و سرحال بعد از خوش و بش به او گفتم: محمد آقا کجایی؟ چه خبر؟ گفت: سلامتی رهبر... گفتم: اگر وقت کردی یه سری هم به همشهری های آملی خودت که توی گردان مکانیزه حضور دارند؛ بزن گفت: فردا صبح صبحانه پش شما هستم... ...
دستمان را بستند و تی تاپ هایمان را خوردند!
رفتن به جبهه بودم. صبح دو روز بعد، زنگ اول را به کلاس رفتم و زنگ تفریح که شد با یکی از دوستان مدرسه ای در این باره صحبت کردم او گفت: دیروز همه اعزام شده اند! گفتم من هرطوری هست من باید بروم. از دبیرستان ما تا مرکزشهر فاصله زیادی بود و پیاده هم نمی شد رفت. دوستم موتوری داشت که به او گفتم مرا تا دم در سپاه ببر . بعدش خودم فکری می کنم. با هم رفتیم و مسوول سپاه هم گفت دیروز اعزام بود. گفتم ...
تانک نخریدیم ولی برایش جان دادیم
خورده بود. رضا عسگری در مسیر چند کیلومتری از خط تا کارون به شهادت رسید. من هم در مشهد بستری شدم و سپس به اصفهان برگشتم. بعد از شهید عسگری، فرماندهی واحد زرهی لشکر 14 امام حسین(ع) را برعهده گرفتم. شما در بخش قبلی اشاره کردید که همه ادوات زرهی، غنیمت جنگ بودند. تا قبل از شکل گیری واحد زرهی سپاه، همه توان زرهی ایران در دست ارتش بود.آیا از نیروهای ارتشی برای یادگیری شیوه استفاده از تانک و ...
مراسم یادبود هنرمندان فقید سال 96 برگزار شد
تصاویری از هنرمندانی که امسال از میانمان رفتند، پخش شد. در این بخش پدر محمد توکلی هنرمند جوان روی صحنه آمد و گفت: هنر زیبایی ها را نشان می دهد و با دل سر و کار دارد. چرا که دل انسان را می سازد و به دلایلی از مهر پر می شود و به دلایل دیگر از کینه پر می شود. بعضی ها به من می رسند و می گویند غم آخرت باشد. غم که پایانی ندارد و این فراق با پایان به انتها می رسد. محمد یک روزی بعد از شهادت شهید حججی ...
مادر دهه هفتادی می خواهد مثل مادر امریکایی صاحب 19 فرزند شود
من و همسرم با هم صحبت کنیم. ما فقط یک جلسه با هم صحبت کردیم و بعد تحقیقات انجام شد. بعد از مدتی مراسم بله برون برگزار شد و چند روز بعدش عقد و دو ماه بعد از آن هم عروسی مان بود. همه چیز خیلی ساده و سریع اتفاق افتاد. ما از همان روز اول زندگی حس می کردیم که خیلی وقت است با هم آشنا هستیم و بعد از مدت ها یکدیگر را پیدا کردیم. همزمان با مادری تحصیل می کنم تا از فضای درس خواندن فاصله نگیرم ...
معارضه امام صادق (ع) با حاکمان عباسی
را جایز نمی داند و بر تو عیب می نهد و گوید نباید بر تو (به امارت مؤمنان) سلام گفت. منصور پرسید: چگونه بدانم شما راست می گویید؟ گفتند: سه روز است تو در مدینه ای و او به دیدن تو نیامده است. منصور گفت: این تواند دلیلی باشد و چون روز چهارم شد ربیع را گفت: جعفر بن محمد را نزد من بیاور. خدا مرا بکشد اگر او را نکشم... (9) پی نوشتها: 1٫ ابو عطاء سندی. الاغانی ج 17 ص 333٫ 2٫ عقد الفرید، ج ...
راههای کنترل خشم و غضب از نگاه امام باقر (علیه السلام)
مقابل انتقام بگیرد خداوند متعال در روز قیامت قلبش را از ایمان و امنیت و سلامتی پرخواهد کرد. ج. روشنی چشم اهل بیت(ع) فرو بردن خشم و بردباری در مقابل عصبانیت از لذت بخش ترین لحظاتی است که امامان معصوم(ع) از آن به عنوان روشنی چشم نام می برند. آن گرامیان این خصلت والای انسانی را همواره دوست داشتند و شیرینی آن را هرگز فراموش نمی کردند. حضرت باقر(ع) می فرماید: پدرم امام ...
بار اول و آخری که پسرم را در آغوش گرفتم شبیه هم شد + عکس
مثلاً وقتی سر سفره غذا می نشست ابتدا می خواست برادرها و خواهرهایش غذا بخورند و بعد خودش بخورد. رفتارش با بچه ها خیلی خوب بود. من خودم مات می ماندم که مگر بهرام چقدر سن داشت که همه این رفتارها را می فهمید و تشخیص می داد. شاید فکر کنید چون شهید شده یا مادرش هستم دارم از بهرام تعریف می کنم اما بهرام واقعاً قابل تعریف بود. هیچ کس از بهرام دلخوری و بدی ندید نه آشنا، نه غریبه. همه شهدا خوب بودند که شهادت ...
حکایت راهی که به آسمان ختم می شود
خانه و کاشانه امان قطع می کردیم. می گویم پدر چگونه شهید شد؟ " محمود" می گوید: پدر دو روز قبل از "عملیات والفجر 3 " پیش من آمد و گفت خواب دیده ام که امام " خمینی" (ره) یک مدال منقش به اسم جلاله ی "الله " را به گردنم آویخته است. می گفت من در عالم خواب قبول نمی کردم که مدال را گردنم بیندازد و می گفتم که من لیاقتش را ندارم؛ اما حضرت امام "ره" می فرمود: شما زحمت زیادی کشیده اید و لیاقت این ...
مادرم روی پاهایم جان داد/ پدرمان بعد شهادت مادرم گفت خانه خراب شدیم
پروین شفاهی در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاری فارس در گنبدکاووس با اشاره به ماجرای زندگی پر فراز و نشیب خود و شهادت پدر و مادرش در جریان مبارزات انقلابی و دفاع از انقلاب اسلامی اظهار کرد: پدرم در تبریز زندگی می کرد و بعد از شلوغی های سال 1342 و فشارهایی که به برخی خانواده ها می آوردند پدرم به گنبدکاووس آمدند، چندسالی کار کرد تا یک خانه خودش در گنبدکاووس ساخت. وی با بیان اینکه من در ...
در 29 اسفند نفت فقط روی کاغذ ملی شد/نفت با انقلاب ملی شد
به او وفادارم. حتی می گویند بعد از 30 تیر که شاه ترسیده بود قرآن امضا کرد و برای شاه فرستاد که به شما وفادار هستم و نمی خواهم زیرپای تو را خالی کنم. به همین دلیل خیلی ها اذعان دارند به شخص محمدرضاشاه کاملا وفادار بود. البته در آن زمان این مخالفت- موافقت با شاه شدن رضاخان را فقط دکتر مصدق بیان نمی کرد و برخی دیگر هم معتقد بودند از رضاخان ممکن است بتوان در عرصه هایی استفاده بهینه کرد ...
اختتامیه تصویر سال با طعم خواستگاری
جایزه خود در بخش عکس های موبایلی به روی سن دعوت شده بود، در ادامه جوادیان با حضور روی سن از حاضران خواست اجازه بدهند از قندفروش خواستگاری کند. سیف الله صمدیان دبیر تصویر سال نیز از پدر و مادر این دو عکاس خواست به روی صحنه بیایند تا مراسم خواستگاری کامل شود. امیرعلی جوادیان عکاس و پدر سروش جوادیان در سخنانی گفت: اگر ازدواج را در همه جشنواره ها راه بیندازیم و همه جشنواره ها منجر به ازدواج ...
با خاطرات کیوان ساکت؛ از شجریان تا مشکاتیان
.... گفتند مگر شما ایشان را می شناسید؟ گفتم بله، من خدمت ایشان ارادت دارم. وقتی این را گفتم، همان لحظه از من پرسیدند امشب برنامه ات چیست؟ گفتم برنامه ای ندارم. گفتند ساعت 8 شب بیا هتل هایت مشهد. وقتی رسیدم، استاد مشکاتیان، استاد بیگجه خوانی، استاد شجریان و جمعی از گروه عارف آن زمان، آن جا جمع بودند و با هم صحبت می کردند. آن شخصی هم که آن روز صبح به داروخانه آمده بود، جواد آذر بود. از آن ...
پس از شهادت فرزندانم سفره هفت سین نچیدم
امروز به جبهه ها برای دفاع نرویم، دانشگاهی باقی نمی ماند. وی اذعان کرد: هیچوقت ایمان و اراده محمدرضا سست نمی شد و حتی روزی پسرم محمدهادی به او گفته بودم ما همه در جبهه هستیم و شب عید است پدر و مادرمان تنها هستند تو بگرد برو کنارشان باش، اما زیر بار نرفته بود و گفته که اگر روز قیامت از من سوال شود که وقتی اسلام در خطر بود تو کجا بودی من نمی توانم بگویم چون برادرانم آنجا بودند، من رفتم ...