سایر منابع:
سایر خبرها
عادت های نوشتن جعفر ابراهیمی/دوست داشتم لحاف دوز شوم!
مجله را به او نشان دادم او هم نگاهی به شعر من انداخت و گفت آیا بابت این شعر یک نان بربری به تو می دهند؟ گفتم نه بعد گفت پس به هیچ دردی نمی خورد! و این اولین برخورد پدرم بود. بعد که بزرگتر شدم شعری گفتم به نام زندگی شیرین است و آن را به پدرم تقدیم کردم. وقتی این شعر را برایش خواندم خیلی لذت برد و از آن به بعد مرا تشویق می کرد. البته خواهری داشتم که از من کوچکتر بود، وقتی چیزی می نوشتم برایش می ...
داریوش شایگان ؛ بازگشت به پروست در 84 سالگی
پر آرامش فرزانه ای که او تجسم واقعی اش بود می سپردم. شما برای تحصیل پزشکی به اروپا رفته بودید و بعد فلسفه خواندید. پدرتان این تحول و چرخش را در شما راحت پذیرفت؟ - پدرم وقتی دید که من راهم را برگزیده ام به من گفت من بورژوای سنتی مانده ام و تو به اشرافیت ذهنی رسیده ای اما هر چه می کنی، یک چیز را بدان؛ انسان بودن بالاتر از همه چیز است. شما انگار دوره ای شعر هم می ...
سرقت های پسر کارخانه دار و زوج جوان
شناسایی شدیم. شغلت چیست؟ مرد جوان می گوید: بیکارم. قبلاً به خاطر سرقت خودرو به زندان افتاده بودم و بعد از آزادی، چون سابقه دار بودم هیچ کس به من کار نمی داد. همسرم هم خیاط است اما چون حساسیت به پارچه دارد نمی تواند زیاد کار کند. با همسرت چطور آشنا شدی؟ ماجرای آشنایی ما خیلی طولانی است. چند سال قبل عاشقش شدم اما نتوانستیم با هم ازدواج کنیم و هر کدام از ما به دنبال زندگی مان رفتیم. تا اینکه هر کدام با داشتن دو فرزند از همسران مان جدا شدیم. برادرزنم دوست صمیمی ام بود و وقتی فهمیدم خواهرش از شوهرش جدا شده در سودای رسیدن به عشق دوران جوانی با او ازدواج کردم. ...
گزارش از جلسه استیضاح وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی / ربیعی وزیر ماند
عباد بود. عبادی که پاک بود و ضد فساد بود و برنامه ریز بود و مستقل بود و تحت تاثیر امثال تاجگردون ها قرار نمی گرفت و می دانست به پای این انقلاب خون ریخته شده است. این نماینده مجلس تاکید کرد: برادر عزیز شما دوست ما هستید. امروز چه؟ امروز اتفاق دیگری رخ داد. چه شد در این شش ماه که برگه برگشت؟ ربیعی شهادت دهد. من و جمعی خدمت ربیعی رسیدیم. گفتم جناب آقای ربیعی می دانم از همه طرف به تو هجمه است ...
ربیعی با اختلاف 2 رای وزیر ماند
برگشت؟ ربیعی شهادت دهد. من و جمعی خدمت ربیعی رسیدیم. گفتم جناب آقای ربیعی می دانم از همه طرف به تو هجمه است و این بنگاه و آن بنگاه را از تو می خواهند. شاید دوست نزدیک من هم چنین چیزی بخواهد؛ اما با هیچ کسی معامله نباید کرد. باید مستقل بایستی. ربیعی عزیز چهار سال با تو همراه بودیم که خوب کار کنی و برنامه هایت را اجرا کنی ولی عنان را رها کردی. بسیاری از بخش های مهم کشور را معطل تصمیمات خود کردی؛ هیچ ...
رنج هایی که هنوز هم باقی است و به شیوه ای دیگر
خواستگاری رفتم، اکثر خانم ها می گفتند اگر دست یا پایش قطع بود می پذیرفتیم اما صورت نازیبا را نمی توان قبول کرد بنابراین کلا بیخیال ازدواج شدم تا اینکه با پروین خانم از طریق یکی از دوستانم آشنا شدم و او با روی باز پذیرفت که همسرم شود . توصیف همسر نخستین هدیه ای که به همسرم دادم تابلوی دست نوشته ای حاوی جمله بعد از خدا تو سزاوار ستایشی، پروین بود . حماسه هفت ارتشی ...
شکست استیضاح وزرای رفاه و راه/ آخوندی و ربیعی وزیر ماندند
مستقل بود و تحت تاثیر امثال تاجگردون ها قرار نمی گرفت و می دانست به پای این انقلاب خون ریخته شده است. برادر عزیز شما دوست ما هستید. امروز چه؟ امروز اتفاق دیگری رخ داد. چه شد در این شش ماه که برگه برگشت؟ ربیعی شهادت دهد. من و جمعی خدمت ربیعی رسیدیم. گفتم جناب آقای ربیعی می دانم از همه طرف به تو هجمه است و این بنگاه و آن بنگاه را از تو می خواهند. شاید دوست نزدیک من هم چنین چیزی بخواهد؛ اما با هیچ کسی ...
ضدگلوله ای به نام هاشم + عکس
؟تازه ازدواج کردم و دیپلم دارم. یک کاغذ از جیبش درآورد و امضا کرد و داد دستم گفت بده فلانی، اتاق فلان. رفتم و کاغذ را دادم به کسی که گفته بود.تا امضا را دید گفت چه می خواهی؟ گفتم کار. گفت فردا بیا سرکار. باورم نمی شد. فردا رفتم مشغول شدم. بعد از چند روز فهمیدم آن آقایی که برگه را امضا کرد شهردار بود. چند ماه کارآموز بودم. بعد یکی از کارمندان که بازنشسته شده بود من جای آن مشغول به کار شدم. شش ماه بعد ...
چهره هایی که در سال 96 از دنیا رفتند
...> بعد از چند سال تدریس، مدرسِ رسمی مدرسه مروی شدم و طلاب فراوانی تعلیم و تربیت کردم. بنده، رسایل، مکاسب و تحریر الوسیله مرحوم آقای خمینی (ره) را تدریس می کردم.بنده به دلیل استطاعت مالی، هیچ گاه شهریه نمی گرفتم اما در دوران تدریس، به طلاب، شهریه می دادم ضمنا برای تدریس نیز حقوقی از مدرسه نمی گرفتم . آیت الله سید محمدرضا غروی روز یکشنبه دوم مهرماه 96 بر اثر کهولت در سن 99 سالگی درگذشت . ...
آزمایش خون، راز چهل ساله فرزندخوانده را فاش کرد
.... گروه خونی او (o) بود. بی ربط ترین خون به گروه AB. همین شک را به جانش انداخت. از آن روز به بعد فقط به تفاوت ها فکر می کرد. تازه متوجه شد که هیچ شباهتی به خانواده اش ندارد. از مو گرفته تا چشم و ابرو هیچ کدامشان نه به دو خواهرش شبیه و نه حتی کمی به پدر یا مادرش رفته بود. دیگر به همه چیز شک کرده بود. یک سوال مثل خوره به جانش افتاده بود: اینها خانواده واقعی من هستند؟ هر کاری کرد تا جواب ...
روایتی منتشرنشده از آخرین ساعات زندگی شهید باکری
موسی(ع) محل خود را ترک و عقب نشینی کرد و 30 دقیقه بعد به فرمانده لشکر [31 عاشورا] خبر شهادت فرمانده گردان امام حسین(ع) (برادر اصغر قصاب ) را اعلام می کنند . ساعت 00:9 صبح اعلام کردند که تیپ قمر بنی هاشم(ع) نیز عقب آمده است. در سمت جنوب خطوط عملیاتی، نیروهای لشکر8 نجف تا ظهر در کنار پل ابوعران ماندند و نیروهای گردان سیدالشهدا(ع) از لشکر 31 عاشورا نیز به درگیری خود با دشمن ادامه دادند ...
مسئولان خود دیندار باشند بعد مردم را به دین دعوت کنند/ باید گوش به فرمان رهبری باشیم تا از گردنه ها عبور ...
، قانون دیگری ندارد! فرض حرب من الله، قانون دیگری می خواهد؟ فرمودند نه. گفتم پس شما بفرمایید چرا دادگستری اصلا به امر ربا دخالت نمی کند، میگوید فعلا کاری نداشته باشید تا بعد. دو سه بار امام نهیب زد، خدا رحمت کند مرحوم شهید بهشتی را دو سه هفته دادگستری را بستند. در بین این همه کشته و شهید، یک شهید را پیدا کنید برای خاطر رفاه خودش رفته باشد شهید شده باشد. اینها همه برای دین رفتند و شهید شدند ...
شیمیایی بود و با رفتنش به سوریه موافقت نشد + عکس
نمی خورد. به خواهرهایم گفته بود بعد از شهادتم قدر و منزلتم به خوبی مشخص می شود و مردم می فهمند من چه کسی بوده ام. واقعاً هم همین طور است و من خیلی چیزها را نمی دانستم و تازه بعد از شهادت متوجه کارهایش شدیم. مثلاً یک روز فرزند شهیدی سر مزارش آمد و خیلی بی تابی می کرد. دلیل بی تابی اش را که پرسیدم گفت شما نمی دانید ایشان 11 خانه برای روستائیان نیازمندان ساخته بود. گروهی داشتند و با افرادی که تمکن ...
شهید مرادخانی به آرزویش رسید/ادامه راه شهدا ارج نهادن به حضرت زینب (س) است
شهادت را کی داد هر چه امروز می گویم تو فیلم دیدم همه خبر شهادت را داشتند جز من و دخترام، شب شهادت همسرم یکی از همسایه ها تا دم در می آید اما جرات نمی کند خبر را بدهد،روز سه شنبه خبر شهادت همسرم را دادند من از جمعه احساس خفگی می کردم، آخرین تماسش ساعت 12 ظهر پنج شنبه بود، زنگ زد گفت" عیدی ها رو دادی، گفتم نه ایام فاطمیه است،گفت یه جوری بده، زهرا نوعروس بود به رسم زنجانی ها باید عمل می کردم. ...
ضعیف بودن پشتیبانی در عملیات خیبر/ با اخلاص ترین افراد در واحد تخریب حضور داشتند
رفتم و نذری را که در جبهه کرده بودم را توضیح دادم، ایشان گفتند: اگر پدرت راضی نباشد نذرت درست نیست، خدمت پدر برو و ببین ایشان راضی هستند یا نه؟ ، به خانه برگشتم و برای پدرم قضیه را توضیح دادم و ایشان گفتند که من از نذر تو راضی نیستم. صالحی شریفی با بیان اینکه در دوم اردیبهشت 66 ازدواج کرده است، اظهار کرد: در زمان جنگ به یکی از دوستانم گفتم: اگر حتی یک روز از جنگ باقی بماند من در آن روز ...
محمدرضا رفت بهشت زهرا و دیگر برنمی گردد! + عکس
گلوله خورد وسط شون و همان جا توی سوله شهید شدند ... رفیقت محمدرضا تعقّلی هم دو روز بعد از مجروحیت تو، داشت توی سنگر نگهبانی می داد که یه خمپاره 60 اومد توی سنگرش و شهید شد ... از راست به چپ: حمید داودآبادی و شهید محمدرضا تعقلی "محسن شیرازی" از بچه های باحال گردان حمزه، شنیدن خبر شهادت محمدرضا را این گونه تعریف می کرد: عملیات والفجر هشت که تمام شد، شنیدم بچه ...
علی؛ شهید فتح خرمشهر
که گفت، صدایش کردم. گفتم: پسرم تو هنوز 12 سالت است؛ می خواهی بروی جبهه چه کار، غیر از اینکه جلوی دست و پای سایر رزمنده ها را بگیری چه کاری می توانی انجام بدهی؟ پدر علی واعظی فرد، خردسالترین شهید قزوینی دفاع مقدس، ادامه می دهد: این را که گفتم، علی سرش را انداخت پایین و رفت توی زیرزمین و خوابید. آن روزها علی هنوز تکلیف نشده بود؛ اما به خواست خودش، هر روز برای نماز صبح بیدار می شد. صبح همان روز مادرش ...
امیدوارم خدا مهدی قائدی را شفا دهد
کار بزرگ ناراحت باشی . در مورد وضعیت مهدی قائدی هم از شما سوالی شد؟ پدر احمدرضا شاکر گفت: در مورد مهدی همیشه مردم از من سراغ می گیرند و هرچه من می دانم آن چیزی است که مردم خبر دارند . امیدوارم خدا او را شفا دهد و این دعا را در حق همه بیمارها انجام می دهم و همین دعا را هم برای قائدی دارم . به آنها هم گفتم من در مورد قائدی همین قدر می دانم که حالش خوب است و زیر نظر ...
رفاقت با آیت الله جنتی را به احمدی نژاد ترجیح می دهم/ به نوبخت گفتم متهم ردیف سوم اعتراضات اخیر شما ...
خبر نداری؟ گفتم بله با پرواز رفته اند گرگان. من هم در پرواز بودم که نرفتم. گفت: خبر دیگری نداری؟! گفتم ابراهیم چی شده؟ گفت گم شدند! گفتم چگونه گم شدند هواپیما یک ساعت پروازش طول می کشه. و استحضار دارید که دو سه روز برای یافتن هواپیما چه گمانه زنی هایی شد که کجا افتاده است؟ و بعد هم کلی بحث راجع به آن مطرح شد. هواپیما سقوط کرده بود. قندهاری انسان شریفی بود، نماینده مردم گلستان و رحمان دادمان عزیز هم در آن پرواز به شهادت رسیدند. در کنار دیگر نماینده های شریف استان گلستان و دیگر همراهان.خدا رحمتشان کند. ...
با زبان خوش باید معلمی کرد، نه با چوب
از معلم های قدیمی و راه و روش تدریشان می گوید: یک معلم بود به جای اینکه به بچه ها درس بدهد، سر آنها داد می زد. چند روز غیبت کرد و من رفتم سر کلاسش و با بچه ها با ادب و متانت و بدون داد و هوار رفتار کردم. آنها گفتند که چقدر خوب است که شما معلم ما باشید. همه شاگردانم معلم، مهندس و استاد دانشگاه شده اند یکی از دانش آموزان من معلول بود و فقط سر و دستش حرکت می کرد؛ او حالا یک پزشک است ...
گفت وگو با نقاش چهره شهدا/ هیچ وقت چهره زن بی حجاب نکشیدم
مجموعه نقاشیهایی از ذوالجناح (اسب امام حسین علیه السّلام) را می کشم؛ من از کودکی کتابهای مقتل را مطالعه می کردم و پدرم نیز در مجالس روضه، مقتل خوانی می کرد. همسر شهیدکاوه گفت: این زیباترین نقاشی ای است که تا کنون از همسرم دیده ام *درباره حضور در مراسم شهید کاوه و کشیدن نقاشی از چهره ایشان توضیح دهید. در کشیدن نقاشی شهید کاوه سعی کردم چهره ایشان را جوان و شاداب بکشم؛ وقتی که ...
گزارش مصور از سی امین گردهمایی گردان کربلای اهواز
که از نوزده سالگی به صورت بسیجی عضو گردان شده بود، درباره اهمیت برگزاری این گردهمایی گفت: بهترین جایی است که همرزمانش را می بیند و بعد یادی از شهدا به میان می آید. از طرفی حالا دوستان با بچه هایشان به این مراسم می آیند که شنیدن آن رشادت ها برای نسل جوان پند آموز است . چند سرباز وظیفه داخل یک چادر مشغول نوشتن اسامی و مشخصات مدعوین بودند. من از یکیشان پرسیدم : الان چه حسی داری که این همه ...
نجفی به خاطر برنامه برج میلاد به دادسرا احضار شد
نداریم و این امر طبیعی است، اما برخی از دوستان خود ما باید مراقب باشند حرف های آن ها از زبان این افراد خارج نشود . راهکار بهزاد نبوی برای بستن پرونده انتخابات در سال 88 بهزاد نبوی گفت: در زندان و حدود یک ماه بعد از انتخابات من را برای بازجویی بردند. یک سوال مکتوب روبه روی من قرار دادند. شورای نگهبان نتایج انتخابات را تأیید کرده است، نظر شما چیست؟ پاسخ مکتوب دادم: با وجود ...
"بدر" عملیاتی با پیچیدگی های خاص/ روایتی از بچه های باصفای گردان یا رسول از لشکر 25 کربلا
ظاهر مخروبه داشت با وجود بچه های بی ریا و باصفایش به همه ساختمان های مجلل امروزی می ارزید. بگذریم... شهید تیموریان همانند دیدارهای قبلی با صفا بود و سرحال بعد از خوش و بش به او گفتم: محمد آقا کجایی؟ چه خبر؟ گفت: سلامتی رهبر... گفتم: اگر وقت کردی یه سری هم به همشهری های آملی خودت که توی گردان مکانیزه حضور دارند؛ بزن گفت: فردا صبح صبحانه پش شما هستم... ...
دستمان را بستند و تی تاپ هایمان را خوردند!
رفتن به جبهه بودم. صبح دو روز بعد، زنگ اول را به کلاس رفتم و زنگ تفریح که شد با یکی از دوستان مدرسه ای در این باره صحبت کردم او گفت: دیروز همه اعزام شده اند! گفتم من هرطوری هست من باید بروم. از دبیرستان ما تا مرکزشهر فاصله زیادی بود و پیاده هم نمی شد رفت. دوستم موتوری داشت که به او گفتم مرا تا دم در سپاه ببر . بعدش خودم فکری می کنم. با هم رفتیم و مسوول سپاه هم گفت دیروز اعزام بود. گفتم ...
تانک نخریدیم ولی برایش جان دادیم
خورده بود. رضا عسگری در مسیر چند کیلومتری از خط تا کارون به شهادت رسید. من هم در مشهد بستری شدم و سپس به اصفهان برگشتم. بعد از شهید عسگری، فرماندهی واحد زرهی لشکر 14 امام حسین(ع) را برعهده گرفتم. شما در بخش قبلی اشاره کردید که همه ادوات زرهی، غنیمت جنگ بودند. تا قبل از شکل گیری واحد زرهی سپاه، همه توان زرهی ایران در دست ارتش بود.آیا از نیروهای ارتشی برای یادگیری شیوه استفاده از تانک و ...
مراسم یادبود هنرمندان فقید سال 96 برگزار شد
تصاویری از هنرمندانی که امسال از میانمان رفتند، پخش شد. در این بخش پدر محمد توکلی هنرمند جوان روی صحنه آمد و گفت: هنر زیبایی ها را نشان می دهد و با دل سر و کار دارد. چرا که دل انسان را می سازد و به دلایلی از مهر پر می شود و به دلایل دیگر از کینه پر می شود. بعضی ها به من می رسند و می گویند غم آخرت باشد. غم که پایانی ندارد و این فراق با پایان به انتها می رسد. محمد یک روزی بعد از شهادت شهید حججی ...
مادر دهه هفتادی می خواهد مثل مادر امریکایی صاحب 19 فرزند شود
من و همسرم با هم صحبت کنیم. ما فقط یک جلسه با هم صحبت کردیم و بعد تحقیقات انجام شد. بعد از مدتی مراسم بله برون برگزار شد و چند روز بعدش عقد و دو ماه بعد از آن هم عروسی مان بود. همه چیز خیلی ساده و سریع اتفاق افتاد. ما از همان روز اول زندگی حس می کردیم که خیلی وقت است با هم آشنا هستیم و بعد از مدت ها یکدیگر را پیدا کردیم. همزمان با مادری تحصیل می کنم تا از فضای درس خواندن فاصله نگیرم ...
معارضه امام صادق (ع) با حاکمان عباسی
را جایز نمی داند و بر تو عیب می نهد و گوید نباید بر تو (به امارت مؤمنان) سلام گفت. منصور پرسید: چگونه بدانم شما راست می گویید؟ گفتند: سه روز است تو در مدینه ای و او به دیدن تو نیامده است. منصور گفت: این تواند دلیلی باشد و چون روز چهارم شد ربیع را گفت: جعفر بن محمد را نزد من بیاور. خدا مرا بکشد اگر او را نکشم... (9) پی نوشتها: 1٫ ابو عطاء سندی. الاغانی ج 17 ص 333٫ 2٫ عقد الفرید، ج ...
راههای کنترل خشم و غضب از نگاه امام باقر (علیه السلام)
مقابل انتقام بگیرد خداوند متعال در روز قیامت قلبش را از ایمان و امنیت و سلامتی پرخواهد کرد. ج. روشنی چشم اهل بیت(ع) فرو بردن خشم و بردباری در مقابل عصبانیت از لذت بخش ترین لحظاتی است که امامان معصوم(ع) از آن به عنوان روشنی چشم نام می برند. آن گرامیان این خصلت والای انسانی را همواره دوست داشتند و شیرینی آن را هرگز فراموش نمی کردند. حضرت باقر(ع) می فرماید: پدرم امام ...