سایر منابع:
سایر خبرها
ازدواج دختر ایرانی با یک مرد مُرده!
دختر ایرانی که با یک مرد مِرده ازدواج کرده است داستان عجیبی دارد. جوان افغانی که از مدتی قبل و به طور غیرمجاز در ایران زندگی می کرد درباره چگونگی ماجرا به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: وقتی در کشور خودم بودم وضعیت مالی مناسبی نداشتم اگر چه در یک کارگاه خیاطی کار می کردم، اما درآمدم برای تأمین هزینه های زندگی کافی نبود. وقتی در فیلم های تلویزیونی و ماهواره ای پسرانی را می دیدم که ...
نقشه مرد شیطان صفت برای زن شوهردار در کافی شاپ
اجتماعی پلیس Police فتا گفت: حدود یک سال قبل با یکی از بستگانم ازدواج کردم. بابک 2سال از من کوچک تر بود اما به خاطر شناختی که از خانواده هایمان داشتیم فکر کردیم که مشکلی پیش نمی آید. من در دانشگاه مشغول تحصیل بودم و بدون دغدغه درسم را می خواندم تا این که کم کم دخالت های خانواده بابک شروع شدکه متأسفانه او نیز به طرفداری از خانواده اش حرف هایی به من زد که من دلگیر و ناراحت شدم و به دلیل همین ...
عروس خانم به کثافتکاری قبل از ازدواج اش ادامه داد!
برادرم نداشتند. مشاجرات و درگیری های آن ها بر سر مصرف موادمخدر تا آن جا پیش رفت که از یکدیگر جدا شدند و پدرم به مکان نامعلومی رفت. از آن روز به بعد مشکلات زندگی ما در کنار مادر معتادم بیشتر شد تا جایی که برادرم نیز به مصرف موادمخدر رو آورد و در کنار دوستان خلافکارش به یک سارق حرفه ای تبدیل شد. زن جوان ادامه داد: 20 بهار از عمرم گذشته بود که آرام آرام در کنار مادرم مصرف ...
مسلمی پور: بازی در لیگ برتر مانند یک معجزه بود/ احساس می کنیم ساغلام بازیکن تیم است/ شاید باورتان نشود، ...
تربیت بدنی بودم که یک ترم مانده به پایان آن، سرباز شدم. بعد از پایان خدمت ان شاءالله ادامه تحصیل خواهم داد. آناج: فوتبال را از چه سالی و از کجا شروع کردید؟ فوتبالم را تقریبا از سال 88-89 از مدرسه فوتبال باشگاه تراکتورسازی آغاز کرده و در رده نونهالان، نوجوانان و جوانان این باشگاه بازی و در رده جوانان نیز قهرمان ایران شده ایم. زمانی که در رده جوانان بودم، امیرخان قلعه نویی لطف کرد و ما ...
من یک رفتگرم، با مدرک فوق لیسانس!
غیردولتی معلم بودم، دستفروشی کردم، در کارخانه کارگر بودم و در آنجا کار کردم. برای رزق حلال هر کاری را انجام دادم. در هر کارخانه ای که مشغول می شدم، بسته می شد و اخراجم می کردند. در یکی از کارخانه هایی که کار کردم، دستم لای دستگاه رفت و آسیب دید. رفتگر داستان ما درباره برخورد مردم قبل از اینکه کلیپ در فضای مجازی پخش شود، می گوید: مثل تمام رفتگرها با من رفتار می شد. مردم من را نمی شناختند، شاید هم بعضی ...
خانه نگو عشق بگو
شروع می خواهیم از کودکی تا زمانی که به رعنای امروز تبدیل شدی برای ما بگویی. ما معتقدیم روزگاری که بر هر فرد گذشته، تأثیر بسیار زیادی در نگاه امروز او و به تبع فضای زندگی اش دارد. - من کودکی خود را در خطه مازندران گذراندم. بزرگ ترین درسی که زندگی در شمال ایران و دامان طبیعت به من داد، تلاش کردن، ایستادگی و مقاومت در شرایط سخت بود. از همان زمانی که مجبور بودم با چکمه های کودکانه ام در گل ...
مورخ باید به روند توسعه و آینده نگری جامعه کمک کند
اساس کتاب دلیران تنگستان محمدحسین رکن زاده آدمیت بود. در دوران دبستان زنده یاد ماندنی زاده مرا به شوخی پدر تاریخ خطاب می کرد و همکلاسی ها به شوخی می گفتند پس کی مادر تاریخ است؟ یعنی این که کی می خواهد زنش شود؟! همه ی این تشویق ها باعث شد مقوله ی تاریخ را ادامه دهم. در دبیرستان فردوسی که وارد شدم آقای اکبر موید دبیر تاریخ و جغرافیا بود، او نیز خیلی مرا تشویق و راهنمایی کرد. در سال 1350 نیز ...
7 سالم بود که مرا به پس 15 ساله دادند
. در حالی که با اشک شوق مادرم را به آغوش کشیده بودم، او رفتار سردی با من داشت چرا که مادرم ازدواج کرده بود و ناپدری ام اجازه نمی داد ما نزد مادرم زندگی کنیم. در همین حال خانه کوچکی اجاره کردیم ولی چند روز بعد وقتی همسرم به منزل بازنگشت فهمیدم او به همراه فرزندانم به کشور خودش رفته و من در این جا تنها و بی کس مانده ام؛ حالا هم ... ...
صدای خودم را می شنوم، خجالت می کشم!
؟ من هیچ وقت دوست نداشتم مرا به عنوان خواننده فقط بشناسند. چون خوانندگی تالیف ندارد. خواننده تنها می رود و چیزی را اجرا می کند. تازگی ها به نظرم این موضوع دارد جا می افتد چون من در سه بخش جشنواره ترانه افشین یداللهی کاندید شدم و برای خودم جالب بود. در هیچ بخشی هم جایزه نگرفتم اما خیلی خوشحالم که به این موضوع توجه شد. من موسیقی و ترانه تولید می کنم و بعد آن را می خوانم و صرفا یک خواننده ...
دختر جوانی که سرنوشت بازیکن فوتبال کشورمان را به نابودی کشاند
به او نه بگویم و این وضعیت چند روز ادامه داشت دیگر مدتی به خدمت سربازی هم نرفتم و هر روز مواد مخدر جدیدی را تجربه می کردم. اگرچه با کمک اطرافیانم بالاخره خدمت سربازی را به پایان رساندم، اما همنشینی با دوستان معتاد دیگری که پیدا کرده بودم موجب شد بیشتر از گذشته در منجلاب مواد افیونی گرفتار شوم. حالا هم همه چیزم را از دست داده ام به طوری که نمی توانم حتی به چهره پدر و مادرم نگاه کنم و ...
مسلمان شدن با صدای دلنشین اذان
سربازی 19 ساله در طائف بودم که برای اولین بار صدای اذان را از یک مسجد شنیدم؛این صدا حس ویژه ای را در درون من به وجود آورد و باعث شد که به طرف مسجد حرکت کنم . تازه مسلمان اهل تگزاس در ادامه داستان مسلمان شدنش می گوید:با اینکه سلاح در دست داشتم به چای دعوت شدم و مورد مهمان نوازی مسلمانان قرار گرفتم؛این اتفاق را هیچ وقت فراموش نمی کنم . این ماجرا موجب شد تا آلن شروع به تحقیق درباره اسلام ...
مهدی پور: نه اصفهان نصف جهان است نه تبریز کل جهان/ شخصیت و دانش ساغلام فراتر از انتظارم بود/ هواداران حق ...
بر می گردم، چیزی که ما در ذوب آهن زیاد آن را ندیدیم. البته متاسفانه هواداران تراکتور هم خیلی کمتر از سابق شده اند. همانطور که گفتم زمانی که 18 ساله بودم و با راه آهن به تبریز آمدم، این ورزشگاه را دیده و شوکه شدم. ما آن موقع تراکتورسازی را 3 بر صفر بردیم و وقتی بعد از هر گل شعار "عیبی یوخ" را شنیدم، به خودم گفتم که دوست دارم روزی در این جو و برای این هواداران فوتبال بازی کنم ولی از وقتی آمده ایم ...
عموی شیرین او را وادار به کار کثیفی کرد
که روزی ماموران مرا دستگیر کردند و تحویل بهزیستی دادند آن جا به خاطر استعدادی که داشتم به صورت جهشی تا کلاس پنجم درس خواندم 10ساله بودم که پدرم از زندان آزاد شد و مرا از بهزیستی تحویل گرفت.او چوپانی می کرد و من هم ضایعات جمع می کردم تا این که دوباره معتاد شدم و هر روز مقدار مصرفم بالا می رفت. پس از آن در یک رستوران مشغول کار شدم، ولی درآمدم به حدی نبود که بتوانم روزی 30هزار تومان هزینه مواد مخدر ...
گزارشی از ازدواج و طلاق ستاره ها در سال 96/ عکس
و نامزد هستیم. دوران نامزدیمان را می گذرانیم و در آینده نزدیک ازدواج خواهیم کرد. حمید گودرزی نیز از جمله چهره هایی است که طلاقش بسیار جنجالی شد. بعد از شایعات در فضای مجازی این بازیگر سینما Cinema و تلویزیون با انتشار پستی دلیل جدایی اش را فشار همسرش برای خروج از کشور اعلام کرد. بعد از چند روز ماندانا دانشور،همسر وی،با ارسال نامه به یکی از سایت های خبری در خصوص ...
تقویم حقوقی و قضایی سال 96
برادرم از آمریکا با من تماس گرفته و گفته که ناپدری ام مادرم را مورد آزار و اذیت قرار داده و من که از درگیری او با مادرم خشمگین شده بودم، به سرعت خودم را به خانه اش در محدوده خیابان شیخ بهایی رساندم و به این اقدام ناپدری ام اعتراض کردم و با ناپدری ام درگیر شدم و او را مورد ضرب و شتم قرار دادم . به گزارش ایسنا، این متهم همچنان در زندان بسر می برد و پرونده نیز در مرحله تحقیقات است . ...
آزادی مردی که قرار بود اشتباهی اعدام شود
یک کشور دیگه باشد؟ بعد از اینکه شوهرم را گرفتند، خانه مان را در روستا رها کردم و اومدم پیش پدر و مادرم توی شهر. چند ماه این در اون در زدم اما نتونستم کاری برای شوهرم انجام بدم. بعدش هم افسردگی گرفتم. الان نزدیک سه، چهار سال است که داروی اعصاب مصرف می کنم. چه سختی هایی که نکشیدم، چه چیز هایی که ندیدم. تازه یک سال می شد که با علی ازدواج کرده بودم و پسرمان هفت ماه داشت. شیر نداشتم بدم پسرم بخوره، برای ...
شوهرم شب ها به جای زندان در خانه زن مطلقه می خوابید!
می شدم به طوری که دیگر هیچ گونه علاقه ای را نسبت به یکدیگر احساس نمی کردیم تا این که چند روز قبل یکی از دوستان همکلاسی ام پرده از راز هومن برداشت و من هراسان و نگران به سوی آدرسی رفتم که همکلاسی ام داده بود. آن جا بود که فهمیدم هومن شش سال قبل با همان دختر مطلقه ای که در زمان نامزدی با او دیده بودم، ازدواج کرده است و فرزند پنج ساله ای نیز دارد و زندان باز هم تنها بهانه ای بود تا بتواند شب ها در کنار او باشد و با پول های من زندگی کند. حالا با آن که دو فرزند دارم، نمی دانم آینده ام چگونه رقم می خورد و... انتهای پیام ...
شوهرم و خانم منشی را داخل اتاق رییس در شرایط افتضاحی دیدم!
خواستگاری کند. خیلی جوگیر شده بودم. شرکتی خیلی ساده و بدون تجملات داشت، از شدت خجالت شکلاتی که می خواست به من تعارف کند در دستانش آب شده بود. در نهایت خیلی زود با هم ازدواج کردیم و قرار گذاشتیم بعد از 5 سال صاحب فرزند شویم. با تلاش من و آرمان خیلی زود وضعیت مالی مان از حد انتظار هم فراتر رفت. یک روز سرزده به شرکت آرمان رفتم و او و خانم منشی را در اتاق رییس با شرایط افتضاحی دیدم دختر جوان ...
آیت الله مظاهری: خواص از حرف های بیهوده، نگاه های اضافی و بدون نتیجه و شنیدن های بی فایده پرهیز کنند
به سوی خدا گام بردارم؟ علامه طباطبائی در پاسخ به آن نامه، اوّل دستور توبه داده بودند. اگر انسان راجع به گذشته ها حالت شرمندگی از خداوند داشته باشد، آنگاه پروردگار مهربان، بدی های او را به نیکی مبدّل می فرماید: یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَنات [2] و همه چیز درست می شود. بعد قانون مراقبه را به او یاد داده بودند و بر عمل به آن برای رسیدن آن جوان به مقصودش تأکید کرده بودند. ...
زن آواره در خیابان سرنوشت عجیب و غریبی داشت
هفته بعد از این ماجرا همسرم به همراه برادر بزرگ ترش به منزل پدرم آمدند و عنوان کردند که به صورت توافقی از یکدیگر جدا شویم اگرچه از صمیم قلب سجاد را دوست داشتم و راضی به طلاق نبودم، اما باز هم به خاطر غرور بی جا و لجبازی خوشحالی ام را از دیدن سجاد پنهان کردم و گفتم با طلاق موافقم. خانواده های ما نیز که از این وضع خسته شده بودند به جدایی ما رضایت دادند طولی نکشید که صیغه طلاق بین ما جاری شد 2 روز ...