سایر منابع:
سایر خبرها
...> فردای همان شب بود که خاله- مادر گلی- گریه کنان به خانه مان آمد و به مادر گفت:" به خدا شرمنده تم آبجی. من اصلا فکر نمی کردم گلی بخواد قاپ شوهر تو رو بدزده!" و مادر در حالی که مانتوی خود را می پوشید، گفت:" خواهر جان، مقصر گلی نیست ، مقصر شوهر نامرد منه! چندان مهم نیست چون آرش خیلی قبل تر از اینها برام مرده بود!" مادر همان روز درخواست طلاق داد و وقتی پدر به خانه آمد به او گفت: " من امروز رفتم ...
. دامادم با چاقو بشدت دخترم را زخمی کرد، من برای نجات دخترم رفتم که مرا هم زخمی کرد و با شنیدن صدای همسایه ها، فرارکرد.پسر 19 ساله مقتول نیز گفت: پدرم نقاشی ساختمان می کرد اما چند سال بود کار درستی نداشت و مادرم بسختی به زندگی مان سر و سامان می داد. پدرم همیشه ما را کتک می زد. از 9 ماه پیش به خانه مادربزرگمان آمدیم اما پدرم همچنان مزاحم ما بود. سه روز قبل از جنایت مادرم طلاق غیابی گرفت. شب عید هم ...
نوشتن و البته نوشتن برای کودکان سوق داد؟ پدر و مادرم در دوران کودکی داستان های زیبایی برایم می گفتند و این اولین قدم برای خلق داستان در دوران دبستان شد. در دوران دانشگاه نوشته هایم را برای خواهر خواندم. او از نوشته هایم لذت می برد و مرا به ادامه نوشتن و چاپ آنها تشویق می کرد. در واقع خواهرم اولین و بهترین مشوق من بود. پس از آن همسر و فرزند بزرگم سپهر ، مشوق من بودند. پسرم بسیار علاقمند و ...
به گزارش جام جم ، ظهر سی ام اردیبهشت 95 یک مرد با کلانتری 134 شهرک غرب تماس گرفت و از مرگ خواهرش به نام پروین خبر داد. پلیس وقتی به خانه ویلایی در سعادت آباد رفت در پاگرد با جنازه کبود زن 67ساله روبه رو شد. برادر وی به نام فریبرز 60 ساله که هراسان بود، گفت: بعد از فوت پدر و مادرم، من در طبقه دوم خانه موروثی و خواهرم در طبقه اول زندگی می کردیم. دیشب حالم خوب نبود. به همین خاطر به ...
این پرونده و پرونده هایی از این دست مثل خفاش شب و... جامعه دچار تشویش می شود و تبعات ناگوار آن تا مدت های مدیدی با افراد همراه خواهد بود و همین امر باعث احساس ناامنی بخصوص برای بانوان و کودکان خواهد شد. از این رو شاهد آن هستیم که میزان خرید چاقو، شوکر و گاز فلفل در میان بانوان افزایش پیدا می کند. دومین مسأله هم ترویج پرخاشگری است که با انتشار و وقوع چنین فجایعی در جامعه فراگیر می شود. به همین خاطر ...
با جسد خونین شهریار در حالی که سیم برقی به دستانش وصل شده بود روبه رو شدند. مأموران کمی آن طرفتر با پیکر خونین و نیمه جان پدر شهریار روبه رو شدند و وی را به بیمارستان منتقل کردند. خواهر طالب گفت: ساعتی قبل برادرم پیامکی به گوشی ام ارسال کرد که نوشته بود کارم با همسرم تمام شد و مرا حلال کنید. خیلی نگران شدم و به خانه اش آمدم اما کسی در خانه را باز نکرد. وقتی با کمک عوامل آتش نشانی در را ...
...، بعد از شما به چه کسی پناه ببریم؟ فرمود: کسی که دو لباس زرد پوشیده، و دو گیسو دارد و اکنون از طرف این در نزد تو می آید. او هر دو لنگه در را با دو دستش باز می کند. چیزی نگذشت که دیدیم دو دست دو لنگه در را گرفته، و آنها را گشود و ظاهر گشت. او ابو ابراهیم (ع) بود که روبروی ما قرار گرفته بود . 3 صفوان جمال می گوید: منصور بن حازم به امام صادق (ع) عرض کرد: پدر و مادرم به ...